عموهایم گلویم را با کارد میوه بریدند

عموهایم گلویم را با کارد میوه بریدند

شبکه خبری تابناک - دختر جوان روی صندلی انتظامات ورودی دادسرا نشسته بود؛ مامور زن انتظامات به سمت او خم شده و انگار داشت در گوش او نجوا می کرد. دختر رنگ به رخ نداشت اما رخی زیبا داشت. سفیدی پوست صورتش به زردی گراییده بود، صدایش صدا نبود، نجوا هم نبود، حتی قدرت آهسته صحبت کردن را هم نداشت. تنها این جمله را روی کاغذ نوشت: «شوهرم گفت، گردنم را ببرند عموهایم اجرا کردند.»


20 شهریور ماه سال گذشته، دو عموی خدیجه به ادعای شوهرش که گفته بود، همسرم با فرد دیگری رابطه دارد، او را به نزدیک بیابان های آبادان برده و گردنش را با چاقوی میوه خوری بریدند اما آنگونه که خودش می گوید به صورت «معجزه آسایی» زنده مانده و به بیمارستان منتقل می شود. خدیجه می گفت: «باید از جهنمی که در آن دست و پا زدم بگویم، از برزخی که تا پای آن رفتم اما خدا دوباره مرا بازگرداند.»برای همین با او به صحبت نشستیم تا از خاطره آن روز بگوید.

اول از حادثه بگو، چه اتفاقی افتاد؟


با خواهرم به خانه بر می گشتیم. او 14 سال دارد، در مسیر در مورد زندگی ام صحبت می کردیم، در مورد اینکه بهتر است از شوهرم جدا شوم، می گفت این مرد دیگر ارزشش را ندارد که با او زندگی کنی. در همین موقع بود که ناگهان ماشین عمویم جلوی پایمان نگه داشت. دو تا از عموهایم در ماشین بودند. چهره شان نشان می داد که قصد بدی دارند، با عصبانیت از من و خواهرم خواستند سوار ماشین شویم ولی ما سعی کردیم از دستشان فرار کنیم که به زور من و خواهرم را سوار کردند. ماشین به طرف بیابانی نزدیک جاده آبادان حرکت کرد، پشت یک پادگان ماشین را نگه داشتند. خواهرم را درحالی که دست و پا می زد به صندوق عقب ماشین بردند و من را درون گودالی بزرگ گذاشتند.


قصدشان چه بود؟


یکی از عموهایم دستانم را گرفته بود و عموی دیگرم چاقوی میوه خوری را روی گردنم گذاشت، گلویم زخم شد. آنها قصد کشتن مرا داشتند.
نمی دانستم چه می خواهند. عمویم فریاد زد: «بگو. اعتراف کن با چه کسی رابطه پنهانی داری که شوهرت فهمیده است.» قسم خوردم گفتم شما تا به حال از من خطایی دیده اید، من که همیشه تابع حرف شوهرم بودم. با وجود التماس ها و خواهش هایی که می کردم، قبول نکردند. گفتم عمو مطمئن باشید اگر گناهکار باشم می میرم اما اگر بی گناه باشم خدا مرا زنده نگه می دارد.
عمویم با چاقوی میوه خوری ذره ذره گلویم را می برید، متوجه می شدم تا جایی که احساس کردم روحم دارد از بدنم بیرون می آید. حتی حنجره و تارهای صوتی ام بریده شد. بدنم هنوز حس داشت اما دیگر صدایی نمی شنیدم. خواهرم را دیدم که با فریاد و وحشت به سمتم آمد. صدای او را نمی شنیدم فقط حرکاتش را می دیدم. به جرات می گویم روح از بدنم رفت فقط در آخرین لحظه به خواهرم گفتم، مواظب دخترم باش و بعد فکر می کنم که مردم.


پس چطور نجات پیدا کردی؟


مدتی بعد. فکر می کنم معجزه بود. انگار دوباره جان گرفتم، موبایل خواهرم که قبل از حادثه به من داده بود را در آستین لباسم پنهان کرده بودم. نیرویی عجیب مرا توان داد، به پدرم پیام دادم که عموهایم مرا کشتند در بیابانی پشت پادگانی نزدیک آبادان و دیگر هیچ نفهمیدم. آنطور که خانواده ام می گویند، عموهایم خواهرم را تهدید کردند اگر حرفی بزند او را نیز می کشند و سپس او را نزدیک خانه پیاده کردند، خواهرم هم دوان دوان به سمت خانه رفت و پدرم را خبر کرد.
من مانده بودم و خونی که تا شعاع یک متری ام ریخته شده بود، هنوز حس داشتم، خودروهای پلیس و پدرم بالای سرم رسیدند و مرا به سرعت به بیمارستان سینای اهواز بردند، پزشکان بخش گفتند این دختر مرده است و ما نمی توانیم کاری بکنیم، برای همین مرا به بیمارستان امام خمینی منتقل کردند و همان لحظه من را به اتاق جراحی فرستادند. همه قطع امید کرده بودند، در بخش آی سی یو بستری شدم و 18روز در کما باقی ماندم.


چیزی هم از آن لحظه هایی که در کما بودی به خاطر داری؟


در میان مرگ و زندگی دست و پا می زدم، در دنیای برزخ بودم، در عالم رویا دیدم خورشید انگار به زمین افتاد، نور بود که سراسر دنیا را احاطه کرده بود. نسیم خنکی را در باغی زیبا احساس می کردم. آنقدر دلچسب بود که در تمام طول زندگی 23ساله ام نظیر آن را ندیده بودم. صدایی آمد و گفت نگران نباش تو زنده می مانی، پرسیدم کیستی، گفت: من مامورم که تو را زنده نگه دارم، هیچ ناراحت نباش تو به حقت می رسی.
فکر می کنم در همان لحظاتی که او رفت، علائم حیاتی ام بیشتر شد، پزشکان بالای سرم بودند، صداها را می شنیدم، چشمانم را به زحمت بازکردم، پدرم را دیدم که با گشوده شدن چشمانم به گریه افتاده بود، می دانم زنده ماندنم یک معجزه است.


خواهرت هم باید شرایط سختی را تحمل کرده باشد؟


به هوش که آمدم متوجه شدم، خواهرم از شدت ناراحتی و به خاطر دیدن آن صحنه در بخش اعصاب و روان بستری شده است. خواهرم می گفت: «آن لحظه که این صحنه را دیدم به جنون رسیدم.»


همسر و عموهایت دستگیر شدند؟

شوهرم یحیی را دستگیر کردند اما در زندان از طریق خواهرش به عموهای من پیغام داد: «اگر با قید وثیقه مرا از زندان آزاد نکنید همه چیز را لو می دهم، عموهایم هم قبول کردند ضمانتش را بکنند. حالا یحیی به قید وثیقه آزاد است و عموهایم متواری هستند. »


کمی به گذشته برگردیم، از زندگی ات قبل از ازدواج بگو؟


هیچ وقت حتی یک لحظه تصور نمی کردم که سرنوشتم به اینجا ختم شود. پدرم شرکت نفتی است. از لحاظ مالی هیچ مشکلی در خانه پدری نداشتم، هر چه بود ناز و نعمت بود اما بدبختی از آنجا شروع شد که یحیی به خواستگاری ام آمد، 10 سال از من بزرگ تر بود و من آن زمان تازه در اوج جوانی بودم و 17سال سن داشتم.


به اجبار با او ازدواج کردی؟


خیر، از آشنایان یکی از دوستان پدرم بود، ایرانی نبود، تبعه عراق بود، بچه بودم، نمی دانستم شوهرداری یعنی چه اما شوهرم دادند آن هم بدون هیچ تحقیقی، فقط با این نیت که او از آشنایان دوستان پدرم بود و این برای عموهایم که تصمیم گیری نهایی را به عهده داشتند کافی بود.
عروس خانه یحیی شدم، بدون هیچ تشریفاتی، ظاهراً آدم خوبی بود.


پس مشکل از کجا شروع شد؟


یک سال از زندگی ام که گذشت متوجه شدم به تریاک اعتیاد دارد. خیلی کمکش کردم ترک کند اما همکاری نمی کرد، در طول این یک سال مثل یک دیوانه هر چه محبت آموخته بودم به پایش ریختم، بی هیچ ادعا.
به هر مناسبت و بی مناسبت برایش هدیه های گران قیمت می خریدم، محال بود یک روز از سال که مربوط به او باشد از یادم برود. کار و کاسبی درستی نداشت برای همین پدرم بیشتر خرجمان را می داد. سه سال به همین منوال گذشت، شوهرم حالا، به قول خودش ساقی شده بود. آدم دیگران شده بود و برایشان مواد می فروخت و در ازای این کار روزانه سه هزار تومان به او مزد می دادند. 6ماه از سومین سال زندگی مان نگذشته بود که متوجه شدم باردارم، وقتی یحیی موضوع را فهمید ناراحت شد.
همینطور که به زمان زایمانم نزدیک می شد اخلاق او هم بد و بدتر می شد. دخترم به دنیا آمد. یحیی پیشرفت کرده و به کراک روی آورده بود. زندگی ام داشت جلوی چشمانم از دست می رفت. کار او به جایی رسیده بود که با دوستانش در خانه مان محفل تریاک و کراک برپا می کرد، خوب که نشئه می شد به جانم می افتاد و کتکم می زد. یک روز که پدرم مبلغی را برای تهیه شیرخشک بچه به من داده بود، برداشتم تا غذای کودکم را تهیه کنم ولی او با بی رحمی برای تهیه مواد بار دیگر مرا تا حد مرگ کتک زد و پول را از من گرفت. دیگر طاقتم طاق شده بود همین که از خانه بیرون رفت به کلانتری محل رفتم و از او شکایت کردم.


گفتی که همسرت تو را متهم به رابطه با فرد دیگری کرده است؟


یحیی که موضوع شکایت را فهمید ترسید. به سراغ عموهایم رفت و از بیم اینکه مبادا به او آسیبی بزنند به دروغ به آنها گفت: «زنم با کسی رابطه پنهانی دارد، وقتی فهمیدم او را کتک زدم، او هم حالا از من شکایت کرده و من نمی توانم ثابت کنم، از شما می خواهم او را بکشید. اگر شما این درخواستم را عملی کردید خودم این اتهام را به گردن می گیرم.»


چرا خودش این کار را نکرد و پای عموهایت را به ماجرا کشید؟


عموهایم آدم های دهان بینی هستند. این بار اولشان نبود، گاهی اوقات وقتی در جمع فامیل اتفاقی می افتاد بی خود و بی جهت از کاه کوه می ساختند. یحیی هم که مطمئن بود عموهایم اهل شرند، این را از آنها خواست.
حال برای شکایت به دادسرا آمده ای؟
من از مرگ برگشته ام تا حق ضایع شده ام را پس بگیرم.

منبع : سایت تابناک , روزنامه سرمایه , روزنامه جام جم , سایت عصر ایران , سایت خبری شفاف , جهان نیوز , سایت خبری تحلیلی هم صدا , کلمه نیوز , سایت اصلاحات , .....

نام خبرنگار مصاحبه کننده : زینب کرد زنگنه

rozi60 - انگلیس - لندن
خدا میداند چقدر خون بیگناه ریخته شده...اما باز خدا را شکر که این جان سالم بدر برده...
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

brit - انگلیس - لندن
اینجاست که میگن فاکینگ هلللل.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

fishh - ّایران - تهران
عجب شیر تو شیریه. مرتیکه عرب رو باید دار می زدن! نمی دونم چرا در برابر این موجودات این قدر نرمش می کنن!
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

dariush dolatshahi - بلژیک - بروکسل
ننگ بر این دین ضد بشری و طرفداران وحشی اش
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

sepideh_j - ایتالیا - ونیز
از من و خواهرم خواستند سوار ماشین شویم ولی ما سعی کردیم از دستشان فرار کنیم موبایل خواهرم که قبل از حادثه به من داده بود را در آستین لباسم پنهان کرده بودم
آنطور که خانواده ام می گویند، عموهایم خواهرم را تهدید کردند اگر حرفی بزند او را نیز می کشند و سپس او را نزدیک خانه پیاده کردند، خواهرم هم دوان دوان به سمت خانه رفت و پدرم را خبر کرد. واقعا نمی دونم چی بگم؟ هیچ جای داستان با هم جور در نمی اید. مردم احمق نیستن به خدا.منبع هم نداشت.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
وای بر انسانیت ...انسان تنها موجودی است که میتواند میان انسانیت و حیوان بودن تا بینهایت حرکت کند....
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

tamara .s - انگلیس - لندن
خاک بر سر عموهای نفهمش کنند دختر پدر داشت به اونا چه مربوطه! متاسفانه ادمهای تعصبی منطق ندارن اون موقع که مرتیکه رفیقاش میاورد تو خونش شیره خونه راه انداخته بود عموهای نامردش کدوم گوری بودن
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

piki82 - ایتالیا - تورین
از این جریانات هست..اما این یه مقدار عجیب بود به نظرم !((:
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

Mr.Honest - انگلستان - لندن
خواهرش رو داخل صندق عقب انداختن بعدش داشته میمرده خواهره دویده طرفش ؟! ماشااله چه گزارش لحظه به لحظه ام کرده ، حتی میدونسته دقیقا کجا بردنش
نمیدونم والا ، یا این بنده خدا حالش خوب نبوده و یه چیزایی همینطوری گفته یا کلا خبر مشکل داره
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

kili_patilaki - قطر - دوحه
والله منم توش موندم ..آخه خواهره از کجا پیداش شد یهو!!!!؟ به هر حال این خبر غیر واقعی بودن ازش میباره!
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

roya_2000 - انگلیس - لیدز
مملکتی که در اون زن هیچ حقی نداره و تمام حق به مرد داده میشه از این بهتر نخواهد بود. این فقط یک مورد در میان هزاران مورد است
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

odin - بلژیک - انتورپن
شوهر این خانم که بنظر میاد مواد فروش دیگران بوده، باحتمال زیاد برای عموها کار میکرده، اونهایی که مثل «جانی دالر» دنبال بهانه میگردن تا هر جوری هست دختره را محکوم کنن، به گلوی بریده شده اش نگاه کنن بعد دنبال این بگردن که حتما دختره یه کاری کرده، یا داره دروغ میگه، یا از این چرندیاتی که در هر صورت یه جوری این بچه را براش یک جرم بتراشن. یا اونیکی با کلمات قصار در مرز انسانیت و حیوانیت، بینهایت یافته!!!!!! یعنی بعله یک جمله فیلسوفانه گفتم که ارسطو هم نگفته. واقعا حکایتی داریم ما.
گفت این سخن پایان ندارد ای جوان ..........
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

غلوووو - انگلستان - آبادان
آیا اینهمه عقده وکینه ای که بازدیدکنندگان این سایت نسبت به اعراب دارند برای شماکافی نیست که اینگونه به داستانسرایی روی آورده اید.البته این کارهای شمابهتر ذهن اعرابی را که هنوز فکرمیکنند ایران فارس برایشان مامن وماوایی میشودرا روشن میکندوآنها را به اشتباهشان واقف.به عنوان یک عرب از اینکه اینطور دشمنان کوته فکری دارم خوشحالم.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

bita.bahal - آمریکا - پنسیلوانیا
چه شانسی آورده... ایووول...
بیچاره خواهرههههه....
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

felertishia - ایران - تهران
سپیده ایتالیا - ونیز
شاید در جایی که تو زندگی می کنی این فقط یه داستان باشه اما توی ایران این یک حقیقته که هر روز تکرار میشه به خصوص در شهرهایی که فرهنگ مردم رشدی نداشته متاسفم که سرانجام فرهنگ دوهزارساله ما به اینجا رسیده!
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

keykhosro - ایران - شیراز
1-مقصر خودشه که به عرب عراقی بله گفته
2-تعصب چها که نمیکنه
3-چه راه عجیبی برای پی بردن به نظر خدا انتخابکردن
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

amirbidgoli - ایران - کاشان
به نظر من هم خبر دروغ هستش
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

mehrnoosh - ایران - اهواز
وااااااااای واااااااااای به کدامین گناه ؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا تا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا کی مردها به این حربه ی رابطه ی پنهانی زن متوسل میشوند؟ ولی خودشان هر رابطه ای داشته باشند مهم که نیست هیچ افتخار هم میکنند؟ خدایا تاکی؟
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

eye - ایران - تهران
متاسفانه هموطنان عرب زبان و مردم جنوب کشور از لحاظ فرهنگی و کلا تعصبات خیلی مشکل دارند
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

atena28 - کانادا - اتاوا
حالا هی توی این انتخابات حقوق زنان حقوق زنان می کنن بیا اینم نمونه اش
یه مشت پست فطرت دور هم جمع شدن که شعور و انسانیت ما رو به بازی بگیرن
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

parastoo06 - استرالیا - سیدنی
چندین مورد ازدواج مردان عراقی با زنان ایرانی را می شناسم، با زن ایرانی عین حیوان رفتار میکنن حتی چند مورد ازدواج مرد ایرانی با زن عراقی را شاهد بودم غیر از یک مورد بقیه پدر مرد را در میآوردند. اینا رو که گفتم در ایران و مال 20 سال پیش است.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

naghshe eshgh - ایران - تهران
داستانش فضایی بود !!؟ :)
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

parastoo06 - استرالیا - سیدنی
اینم از مرد سالاری!!
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

azadi2000 - فرانسه - پاریس
sepideh_j - ایتالیا - ونیز .
شاید یه چیزی اتفاق افتاده باشه.اما نه به این صورت.به هر حال باید یه جوری جذابش کنند دیگه گیر نده نو هم
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

پیامبر عشق - ایران - تهران
kili_patilaki - قطر - دوحه
Mr.Honest - انگلستان - لندن
sepideh_j - ایتالیا - ونیز

من نمی فهمم بیماری شما چیست که تلاش کرده اید مثلاْ پلیس بازی درآورید. اما فقط بگویید چرا به جنایتهایی که علیه زنان صورت می گیرد که می رسید دنبال پلیس بازی هستید؟ خجالت نمی کشید در برابر این جنایت کثیف و ضد بشری این طور دنبال کمرنگ کردن آن هستید؟ اسم خود را انسان گذاشته اید؟
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

matias1987 - فنلاند - ترنیو
آخه مردیکه اشغال عصر حجری ۱. به تو هیچ ربطی‌ نداشت که بخوای خون آدم بی‌ گناه بریزی. ۲. اگه خودشون (زن و شوهر) مشکل داشته باشن خودشون با هم حل می‌کنن. کشور مرد سالار همینه دیگه!!!!! چند روز دیگه زن صداش در بیاد بخ تا بخ شوهر سرشو میبره. قانون اسلام هم حق به شوهر میده. آخه این شد زندگی‌؟؟؟؟
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

saeed1988 - ایران - کرج
دروووغه هه هه هه..می گه عموهام سرمو بریدن بد موبایلو درآوردم اس ام اس زدم لوللل
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

behradamiri - ایران - آبادان
عجبببببببببب
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

niloofarane-96 - ایران - تهران
به نظر من چرند و ساختگی بود.اگر هم واقعیت بود غلو شده بود.
1-آخه کسی که گلوشو بریدن چه جوری میتونه اس ام اس بزنه؟
2-میگه تو گودال انداختنم بعد میگه تا شعاع یک متری خونی بود!!!!!!
3-جالبتر که اولش گفته خواهرمو انداختن تو صندوق عقب بعد میگه دوید به پدرم خبر داد.وبا دیدن آن صحنه در بخشه اعصاب و روان بستری شد.
4-موبایل خواهرم از قبل تو آستینم بود!!!!!!
5-بعد هم دو تا عمو مگه میشه به حرفه یه معتاد گوش کنند. اونم یه عرب
البته من نمونه این جنایت از مردای عراقی رو تو تهران شنیدم ولی اون مرد خودش زنشو میفروخت.آخر سر هم ولش کرد و با سه تا بچه برگشت عراق.
من یه گربه میبینم تو خیابون کیفم از دستم میفته بعد حالا گلومو ببرند بازم موبایل تو آستینم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگرچه حالم بد شد با تصور این منظره ولی .....خندیدم
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
از یک کشور جهان سومی با دادن قدرت به مردان مرد سالار انتظاری جز این هست؟؟؟؟؟؟در کشوری که مرد برای ارضای زیر شکمی با مجوز دین ننگینش به اسانی میتواند با 4 زن باشد و صیغه .با کوچکترین سوئ ظن زن بینوا//...مرگ...// مرگ بر فرهنگ ننگین و زن ستیز اسلام.و بیدادگاههای رژیم.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

IRAN ZAMEN - نروژ - روگنان
این همه ادم حتما باید به یک عراقی شوهرش می دادند.که چشم ما ایرانیها را ندارند.
این عربها واقعا.......به خوزستان.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

nazi88 - کویت - کویت
یخورده پیاز داغشو زیادکرده بود!!! شاید عموهاش قصد کشتنشو داشتن وحتی اقدامم کرده باشن اما ضدونقیض زیاد داشت!! اما واقعیت:
سالانه دختر وخانمهای زیادی بخاطر تعصبات بیجاودهن بینی درسراسر دنیا
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

parnyan - انگلیس - لندن
چیه همتون حمله کردین دروغه دروغه خوب دختره خواب دیده داره خوابشو تعریف میکنه اشکالی داره عجب کابوسی هم بوده.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

man iraniam1 - هندوستان - بنگلور
منم یک بار با پسر همسایمون کتک کاری کردم اسمش طالب بود (عرب بودند ) بعد مادرش امدکمکش نامرد دستهای منو گرفته بود از پشت و طالب هم تا می تونست توی شکم ما مشت میزد (انوقتا من خیلی چاق بودم ) بعد از چند دقیقه مادرم با شنیدن صدای من بیرون امد و به مادرطالب گفت چرا اینکارو می کنی اینا بچن دعوامی کنن بعد هم دوست می شن .گفت اخه این برادر داره ولی طالبه ما یکیه خو برادر نداره . !!!!!!
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
dariush dolatshahi - بلژیک - بروکسل
داریوش عزیز! تعجبی نداره! این مسلمانان .. هر کس را که به دین ایشان و خدای جانی و روانی آنها (الله) ایمان ندارد پوچ گرا مینامند.
اما این کور دلان فرومایه و بی وجدان هرگز نمیخواهند دین و آیین سراسر پوچ و مسخره و بی معنی خود را ببینند که چه بلایی سر بشریت آورده. اسلام این دین بی محتوا و مسخره و پیامبر شیاد و امام ... شیعیان علی بزرگترین جنایات را در حق بشریت کرده اند و پیروان آنان نیز همین رویه را دنبال میکنند.
به گوشه ای از جنایات محمد و علی که در معتبرترین کتب تاریخی و حتی کتب شیعه و سنی اشاره شده توجه فرمایید:
صحیح بخاری جلد4 کتاب 63 حدیث 260:
---------------------------------------------------
علی چند نفر را سوزاند وقتی خبر به ابن عباس رسید گفت:
اگر من جای او بودم انها را نمی سوزاندم زیرا پیامبر فرموده هیچ کس را مانند خداوند مجازات نکنید. اما بدون شک انها را می کشتم چون پیامبر فرموده: هرمسلمانی که از دین بر گردد باید کشته شود!
برگزیده سنن ابوداوود کتاب 38 حدیث4349:
-----------------------------------------------------
عبدالله ابن عباس روایت می کند: مرد کوری همسر کنیزی داشت که به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می کرد اما او دست بر نمی داشت. یک شب کنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر کرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت. مرد خنجری بر داشت و درشکم زن فرو برد وشکم اورا پاره کرد و بچه ای که در شکم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.
فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند. او مردم را جمع کردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم و بحق خودم سوگند می دهم کسی که این کار را کرده جلو بیاید .مرد درحالی که می لرزید برخاست و جلوی پیامبر ایستاد و گفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انکار میکرد من او را نهی کردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن از او دو پسر همچون مروارید دارم!
دیشب که دوباره شروع کرد خنجری درشکمش فرو کردم واو راکشتم! پیامبر فرمود من شهادت می دهم که نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت!
محمد از مجازات قاتل یک زن حامله و طفل بدنیا نیامده چشم پوشی می کند ، زیرا قاتل گفته که مقتول به پیامبر دشنام داده است!
سنن ابوداوود/کتاب 38 حدیث4349:
--------------------------------------------
علی بن ابوطالب روایت می کند: یهودیی به پیامبر دشنام داد. مردی با او گلاویز شد تا اورا کشت. محمد اعلام کرد که او خون بها ندارد.
این غیرقابل قبول است که این داستانها ساختگی باشند. چرا مؤمنین، که می کوشند پیامبر را مهربان و با ترحم نشان دهند، برای پیامبرشان این داستانها را ساخته اند که اورا حاکمی بی رحم نشان می دهد؟!
حالا شما از این پیروان ...چه انتظاری دارید؟ بی خدایان از نظر اینان پوچ گرا هستند و لی این ...مانده ذهنی که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارند و بزرگترین جنایات را بنام حق و الله مرتکب میشوند پوچ گرا نیستند!!!
ننگ بر اسلام و جمهوری نکبت بار اسلامی و عرب پرستان متعصب مذهبی!
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
sepideh_j - ایتالیا - ونیز
راست گفتی من هم اول تحت تاثیر قرار گرفتم...
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
پیامبر اسلام وقتی مکه را فتح کرد همه را بخشید بجز سه نفر که علاوه بر شکنجه و جنایت بر علیه مسلمانان آنها را مسخره میکردند و توهین را از حد گذرانده بودند....
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

soltan969 - انگلستان - لندن
amir999-انگلستان-لندن- اقا خواهش میکنم نفرمایید ایشون عقل کل اند خدا رو شکر مردم حقیقت رو میفهمند.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

amir999 - انگلستان - لندن
odin-بلژیک-انتورپن-من همه جا نظرات شما رو میخونم وتا حالا کسی رو ندیدم به اندازه شما چرت و پرت بنویسه.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

kozet-london - انگلیس - لندن
eye - ایران - تهران
مشکل رو ...داره ب..ه. تو کامنتات به همه اقوام توهین میکنی. لیاقتت همون بسیجیاست که ببزنن تو سرت.
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

davoud21 - ولز - کاردیف
متا سفانه واقعییت داره من خودم جنوبی ام .از چیز ها زیاد دیدم یه مشت جاهل عرب مسلمان
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
علی در زمان خلافتش روزی یک مرد یهودی را دید که زره او را که دزدیده شده بود در دست دارد و او را گرفت و نزد قاضی برد قاضی تا علی را دید به او لطف کرد و علی نا راحت شد و گفت ما هر دو در نزد تو یکسان هستیم ونباید به یکی بیش از دیگری لطف کنی قاضی از علی پرسید آیا برای ادعای خود شاهدی داری و علی گفت نه قاضی گفت پس من هم به دزد بودن این مرد نمتوانم حکم دهم و از نزد قاضی بیرون آمدند ومرد یهودی که به شدت تحت تاثیر رفتار جوانمردانه علی قرار گرفته بود مسلمان شد...
عقیل برادر علی که کور بود نزد علی آمد و گفت بمن سهم بیشتر از دیگران از بیت المال بده علی میله آهنی را در آتش گذاشت تا کاملا داغ شد ومیله را به دست عقیل نزدیک کرد عقیل به یکباره فریاد کشید ای برادر این چه کاری بود که کردی علی گفت تو تحمل گرمای میله داغی را که بدست تو نزدیک کردم نداری چگونه از من انتظار داری گرمای آتش جهنم را تحمل کنم ....
پس از آنکه ابن ملجم در نماز از پشت بر سر علی با شمشیر ضربه زد علی وصیت کرد اگر زنده ماندم من خود میدانم با او چکار کنم ولی اگر از دنیا رفتم اگر میتوانید او را ببخشید و اگر میخواهید قصاص کنید فقط به او یک ضربه شمشیر بزنید چون او فقط یک ضربه به من زد و او را شکنجه نکنید و بی احترامی نکنید.....
سه‌شنبه 12 خرداد 1388

30omin - ایران - تهران
اعضا و مهمانان گرامی! تنها عموهای آن دختر قادر به انجام چنین اشتباهاتی نیستند. به قول جناب استاد کمال الملک ما هم مانند پایینترین طبقات اجتماع هستیم فقط کمی خوش شانستر بودیم و فرصت تربیت شدن پیدا کردیم. اگر حواسمان کاملا به رفتارمان نباشد سر زدن چنین رفتارهایی از ما هم غیر ممکن نخواهد بود.
چهار‌شنبه 13 خرداد 1388

TAGHIR - ایران - تهران
بدبختی زنان جامعه ما ایرانیان اینجاست که بخاطر مشکلات مالی خانواده شان به پناهندگان عراقی و یا افغانی شوهر یا شما بخوانید فروخته می شوند ..... باید فکری کرد . خیلی دیر شده ... خیلی
چهار‌شنبه 13 خرداد 1388

atoosairan - بلژیک - کنوکه
مرگ بر این دین کثیف که منشا همه بدبختیهاست.
چهار‌شنبه 13 خرداد 1388

vahid_baghjari - ایران - تهران
به نظر من باید بگیرند و مادر عموهای این دختر رو مورد عنایت قرار بدهند تا دیگه خودشونو قاطی زندگی مردم نکنند .
خب باشه ! واسه اینکه یحیی هم ناراحت نشه ؛ مادر اون رو هم مورد عنایت قرار بدهند ...
چهار‌شنبه 13 خرداد 1388

pampiz - ایران - تهران
من که باور نمیکنم
چهار‌شنبه 13 خرداد 1388

pampiz - ایران - تهران
من که باور نمیکنم
چهار‌شنبه 13 خرداد 1388

IRAN ZAMEN - نروژ - روگنان
اسلام ناب محمدی.اسلام خرافات پرستی و زن باره بودن است.همانطور که وعده 72 هوری و قیلمان در بهشت ساختگی داده شده.
شنبه 16 خرداد 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.