جراحی بی سابقه پیوند چهره در جهان , بازسازی یک چهره پس از شلیک گلوله - ویدیو و عکس

جراحی بی سابقه پیوند چهره در جهان

دسامبر گذشته در کلینیکی در کلیولند امریکا یک داستان تخیلی به واقعیت پیوست و چهره زنی تازه در گذشته به زن دیگری پیوند زده شد. روز گذشته این زن در برابر دوربین های تلویزیونی و عکاسان قرار گرفت تا چهره جدیدش را به جهانیان نشان دهد. پنج سال پیش بود که همسر کانی کالپ با اسلحه صورت او را نشانه گرفت و باعث شد این زن تقریباً تمامی صورتش به جز پیشانی، پلک بالایی، لب پایین و دندان های پایینش را از دست بدهد. شدت آسیب دیدگی این زن به قدری شدید بود که او قادر به غذا خوردن نبود و به سختی هم نفس می کشید. از همه مهم تر ادامه زندگی با آن صورت وحشتناک برای کالپ 46 ساله که مادر دو فرزند است دشوار شده بود. کانی می گوید؛ «روزی مشغول رانندگی بودم که شنیدم کودکی می گوید آن هیولا را نگاه کنید. پس از شنیدن این حرف از اتومبیل پیاده شدم تا عکس گواهی نامه ام را نشان آن بچه بدهم و بگویم از اول صورتم این شکلی نبوده است.» عمل پیوند صورت کانی کالپ اولین پیوند صورتی است که در امریکا انجام شده و در نوع خود چهارمین پیوند

بود که با موفقیت در جهان انجام شد. جراحان کلینیک کلیولند در اهایوی امریکا با یک تیم 11 نفره در عملی که 22 ساعت به طول انجامید 80 درصد صورت یک جسد را به صورت کانی کالپ پیوند زدند. پس از این عمل دکتر «ماریا سیمونوو» مدیر پژوهش جراحی پلاستیک در کلینیک کلیولند خبر موفقیت آمیز بودن جراحی را به اطلاع همگان رساند و گفت؛ «از اینکه این خبر را به شما می دهم، احساس افتخار می کنم و بسیار هیجان زده ام. کار ما مطابق برنامه خوب پیشرفت داشت و حال بیمار هم خوب است. این بیمار به دلیل از بین رفتن صورتش در وضعیت بسیار بدی قرار داشت. کودکان با دیدن او وحشت می کردند. برای مواجهه با دنیا به صورت نیاز است.» این زن، یک چشم، بخش زیادی از بینی و فک بالای خود را از دست داده بود و از همین رو دیگر قادر به تنفس نبود. اما امروز کانی کالپ می تواند صحبت کند هرچند صدایش هنوز واضح نیست. او می تواند لبخند بزند و طعم غذایی را که می خورد احساس کند. صورت کانی کالپ زیبا نیست اما برای یک زندگی معمولی کافی است. قسمتی از پوست صورت او افتاده اما پزشکان در نظر دارند با جراحی پلاستیک پوست او را بکشند. اما کانی از صورت جدیدش بسیار راضی است و با تمام وجود از کسانی که این صورت را به او بخشیده اند سپاسگزار است. در کنفرانس خبری که در کلینیک کلیولند ترتیب داده شده بود تا صورت کانی کالپ برای اولین بار به مردم نشان داده شود این زن 46 ساله گفت؛ «حدس می زنم همه برای دیدن من به اینجا آمده اید. اما من فکر می کنم بهتر است در ابتدا از خانواده زنی که اعضای صورتش را به من بخشیدند یاد بکنیم.بدون بخشندگی آنها من اکنون صورتی نداشتم.» تا روز سه شنبه هویت کانی کالپ و اینکه چگونه صورتش را از دست داده بود فاش نشده بود. در سال 2004 توماس کالپ به صورت همسرش شلیک کرد سپس با اسلحه خودش را هم زخمی کرد. توماس کالپ به خاطر این کارش به هفت سال زندان محکوم شد و کانی با جراحات شدیدش برای زنده ماندن با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. بر اثر این حادثه کانی کالپ بینی، کام، گونه ها و یک چشمش را از دست داد و صدها ذره از گلوله و استخوان های خرد شده در بافت صورت او قرار گرفته بود. کالپ از طریق لوله یی که در نایش قرار داده بودند نفس می کشید. دو ماه پس از این حادثه دکتر ریسل یوهان جراح پلاستیک در کلینیک کلیولند کانی کالپ را معاینه کرد. کالپ در این باره می گوید؛ «او به من گفت اطمینان ندارد که بتواند صورتم را فیکس کند.»پزشکان برای فیکس کردن صورت کانی کالپ 30 عمل جراحی روی او انجام دادند. آنان با برداشتن قسمتی از لب های کالپ برای او گونه درست کردند و با برداشتن قسمتی از استخوان های پایش برای او فک بالا ساختند. این در حالی بود که مقدار وسیعی از پوست ران هایش هم به صورت کانی پیوند زده شد. اما او هنوز نمی توانست غذاهای جامد بخورد یا به تنهایی تنفس کند. سرانجام در 10 دسامبر تیم جراحی دکتر ماریا سیمونوو در کلینیک کلیولند رگ های خونی، ماهیچه ها و پوست زنی که به تازگی فوت شده بود به کانی کالپ پیوند زده شد.در ماه ژانویه برای اولین بار پس از سال ها توانست پیتزا، مرغ و همبرگر بخورد. دکتر سیه می یونف می گوید کانی عاشق این است که با قهوه اش بیسکویت بخورد. هیچ گونه اطلاعاتی در مورد خانواده اهدا کننده صورت به کالپ منتشر نشده است اما دکتر سیه می یونف می گوید این خانواده با دیدن عکس قبل و بعد از عمل کانی کالپ به شدت منقلب شده اند. کالپ در ادامه حرف هایش افزود؛ «زمانی که با فردی مواجه می شوید که صورتش زشت شده در مورد او زود قضاوت نکنید چرا که نمی دانید چه اتفاقی برای آن فرد افتاده است. من هیولا نیستم. من آدمی هستم که فردی به ناحق به او شلیک کرده است.»کانی کالپ که اهل پنسیلوانیا است می خواهد فعالیت های اجتماعی اش را از سر گیرد. او یک دختر و یک پسر دارد که در نزدیکی مادرشان زندگی می کنند. او دو نوه پسر هم دارد. کالپ پنجم فوریه از بیمارستان مرخص شد اما برای پاره یی از مراقبت ها به بیمارستان بازگشت. او در حال حاضر تنها قرص های مربوط به ایمنی بدن را مصرف می کند. هزینه چنین عملی بین 250 تا300 هزار دلار تخمین زده شده است.ایزابل دینوار اولین زنی بود که صورتش با پیوند عضو ترمیم شد. این نوع جراحی نادر صورت پیش از این، سه بار در جهان انجام شده بود. در سال 2005 میلادی صورت زنی که توسط سگ وی به شدت آسیب دیده بود در فرانسه با عمل پیوند ترمیم شد. همین جراحی در سال 2006 در چین هم اتفاق افتاد و پزشکان صورت زن 30ساله یی را که بر اثر حمله خرس آسیب جدی دیده بود، با پیوند اعضای آسیب دیده ترمیم کردند. در سال 2007 و باز هم در فرانسه مرد 29ساله یی که بر اثر بیماری «نوروفیبروما» چهره اش تغییر شکل یافته بود، با عمل پیوند، صورت جدیدی پیدا کرد. این در حالی است که پنجشنبه گذشته پزشکان در بیمارستانی در بوستون ظرف کمتر از یک هفته پس از انجام یک عمل پیوند صورت در فرانسه، هفتمین عمل پیوند صورت جهان را انجام دادند و انتظار می رود عمل های بیشتری نیز در این زمینه انجام شود.


بازسازی یک چهره پس از شلیک گلوله

«در مورد آنهایی که ظاهرشان با شما فرق می‌کند، قضاوت نکنید. شما که نمی‌دانید آن‌ها چه می‌کشند.» این نخستین جمله‌های "کونی کالپ" در جمع خبرنگاران بود. حضوری همراه با اعتماد به نفس، پنج ماه پس از اینکه جراحان پلاستیک آمریکایی موفق شدند بخشی از چهره او رابازسازی کنند.

 

این کنفرانس خبری روز سه‌شنبه در یکی از بیمارستان‌های ایالت اوهایو برگزار شد. "کونی کالپ" ۴۶ ساله و صاحب دو فرزند است. بخش عمده صورت وی، پنج سال پیش، در اثر گلوله‌ای که شوهرش به سوی او شلیک کرد تخریب شد.  

 

۲۲ ساعت زیر تیغ جراحان

 

در ماه دسامبر سال گذشته میلادی یازده جراح چیره دست در یک جراحی پیچیده که  ۲۲ ساعت طول کشید، توانستند ۸۰ درصد از صورت "کونی کالپ" را با استفاده از اعضای صورت فردی که چندی پیش فوت کرده بود، بازسازی کنند. این پیوند شامل ترمیم و بازسازی سق، گونه‌ها، بینی و حفره یک چشم می‌شود. جراحان می‌گویند جدا کردن بافت‌های این قسمت از صورت فرد اهدا کننده، آن هم بدون این‌که اعصاب آن‌ها آسیب ببینند، پیچیده‌ترین قسمت جراحی بود.

 

"کالپ" که در طول پنج سال گذشته بیش از ۳۰ عمل جراحی ناموفق را پشت سر گذاشته، امید چندانی به ثمر بخش بودن پیوند اعضای صورت نداشت. تمامی تلاش‌ها برای ترمیم بافت‌های صورت وی، به دلیل تخریب عصب‌ها بی‌نتیجه مانده بود. تیم جراحی نیز چندان امیدوار به نظر نمی‌رسید.

 

"دوباره طعم غذا را حس می‌کنم"

 

"کالپ" که هویت او تا پیش از این نشست خبری پنهان نگاه داشته شده بود، در جمع خبرنگاران گفت:« دو ماه پس از جراحی، در نخستین معاینه پزشکی به من گفتند هنوز مطمئن نیستند که همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت یا نه. اما من اکنون اینجا نشسته‌ام و می‌توانم نفس بکشم. آن هم از راه بینی.» اما صحبت کردن برای او هنوز دشوار به نظر می‌رسد. بخشی از کلمات قابل درک نیستند و صورت به شدت ورم دارد. کالپ اما می‌گوید که این پیوند زندگی او را "کاملأ دگرگون" کرده است. او نه تنها قادر است دوباره از راه بینی نفس بکشد، بلکه می‌تواند غذا بخورد و طعم غذا را نیز حس کند.

 

مصرف مدوام آنتی‌بیوتیک

 

"کالپ" هنوز مرحله پر خطر پس از پیوند را پشت سر نگذاشته است. مهم‌ترین مسئله پذیرش بافت‌های پیوند زده شده، از سوی بدن بیمار است.  پیوند صورت برای نخستین بار ۴ سال پیش، در سال ۲۰۰۵ میلادی در فرانسه و روی یک خانم ۳۸ ساله انجام شد. این مورد تا کنون موفقیت آمیز بوده است. اما دومین جراحی صورت، که یک سال بعد سال ۲۰۰۶ توسط جراحان چینی و روی ‎ چهره یک مرد ۳۰ انجام شد، مورد موفقی نبود. این مرد جوان دو سال بعد به دلیل عدم مصرف آنتی‌بیوتیک درگذشت.

levan - سوئد - استکهلم
اگه میشه ادرس این دکتر رو برام بفرستید برای احمدی........ میخام اما فکر نکنم بتونن براش کاری کنند
جمعه 18 اردیبهشت 1388

pouriya - ایران - رودسر
آقا، در صدر اسلام اینگونه عملها در صحرای عربستان بسیار پیش پا افتاده بود. حالا این کافران از الله تازی بی‌ خبر بی‌ شرمانه دارند آن را به نام خودشان ثبت میکنند.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

lionking - انگلیس - لندن
به نظر من قیافه تیر خوردهاش خوشگل تر بود.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

leila leila - سوئد - گوتنبرگ
نتونستم جلوی اشکم رو بگیرم. بهش تبریک میگم و امیدوارم از زندگی لذت ببره
جمعه 18 اردیبهشت 1388

flora_germany - آلمان - دوسلدورف
زن بیچاره، چقدر سختی کشیده، شوهر این خانم که او را به این روز انداخته پس از هفت سال برمیگردد و راحت زندگی را از سر میگیرد و این خانم تا وقتی زنده است دست به گریبان با مشکلات بوجود آمده از جانب شوهر نادانش است... من که تصمیم دارم تا آخر عمر تنها باشم و از زندگیم لذت ببرم، به مردان نمیشود اعتماد کرد!
جمعه 18 اردیبهشت 1388

dkdk - ‌د‌‌انمارک - اسلیس
قربون بزرگی خدا برم که انقدر مهربان هست که مغزی به مخلوقش داده که انسان با تلاش میتواند چه بهره هائی از عقل و شعورش ببرد و بدیگران نیز یاری برساند.البته صحبتم برای انسانهای فهیمی است که بخداوند مهربان ایمان دارند.و بدانید که این حقیقتیست که...رسد ادمی بجائی که بجز خدا نبیند.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

bluestar - ایران - تهران
وای . بنده خدا. چه گلوله ای بوده که اون رو به اینصورت در آورده. عجب شوهر سنگدلی. حالا یه عده بیان بگن اعدام بده . قصاص غیر انسانیه. خوب وقتی تو جامعه ای ترس از قصاص و اعدام نباشه همین میشه که میبینید. یه انسان تا آخر عمر صورتش رو از دست میده. از مرگ هم بدتر.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

mare lang - هند - بنگلور
آیتالله جوادی آملی: “دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند.”
bluestar - ایران - تهران
خیلی حرفات مفته هنوز امنه بهرامی نیا رو از یاد نبردیم با اسلامت منو به تهوع ننداز باید نصف دیه رو بده تا دو تا چشم اون...رو کور کنه حالا تکلیف صورت و پوست این دختر چئ میشه
جمعه 18 اردیبهشت 1388

rezanl - هلند - امستردام
lionking - انگلیس - لندن
مشکل بینائی نداری یا از خود اون شخص ...؟!
جمعه 18 اردیبهشت 1388

vahid_uk85 - عراق - بصره
ادام اگه گلوله بخوره فقط معدش ناراحت میشه نه صورتش....بصره
جمعه 18 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
خدا خدا ! جلوه خدا . هر جا که عقل ٬ نیکی ٬ هنر ٬ زیبایی ست خدا متجلی ست .
جمعه 18 اردیبهشت 1388

martianboy - استرالیا - سیدنی
شانس آورده توی ایران نبوده
جمعه 18 اردیبهشت 1388

fak zan_uk - انگلیس - لیور پول
نکنه جلاد رژیم هستی.می ترسی کارت به کسادی بخوره. ایران تهران
جمعه 18 اردیبهشت 1388

bluestar - ایران - تهران
توماس کالپ به خاطر این کارش به هفت سال زندان محکوم شد و کانی با جراحات شدیدش برای زنده ماندن با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.
---------------------------
خودتون مقایسه کنید. قوانین اسلام که اعدام وقصاص داره عادلانه تره یا اینکه یکی این بلارو سر یه نفر دیگه بیاره وبعد از 7 سال راحت بیاد بیرون و به کارهای ننگینش ادامه بده؟
جمعه 18 اردیبهشت 1388

saraee - ایران - اهواز
bluestar - ایران - تهران
مگه توی ایران این اتفاقات نمیفته؟ مگه آمنه بهرامی رو فراموش کردی؟ اگه قصاص برای همه مساوی باشه من هم قبول دارم نه اینکه این قوانین برای زنها فقط اجرا بشه. اگه قاتلن سریع اعدام میشن اگه مقتول یا مضروبن متهم راست راست میگرده مثل همون مردک ....ل که به آمنه اسید پاشید و هنوز هم مدعیه!
جمعه 18 اردیبهشت 1388

Ghooloo - ایران - آبادان
شوهرش 2 سال دیگه از زندان در میاد تا انوقت صورت این خانم هم کامل ترمیم شده... اگر شوهرش دوباره با اسلحه بیاد سراغش و صورتش و دوباره بپکونه چی
جمعه 18 اردیبهشت 1388

saeed rahmani - رومانی - کاراکال
flora_germany - آلمان - دوسلدورف
اولا شما سعی کن که اعتماد به نفس خودتو حفظ کن بعدا سعی کن به مردا بی اعتماد باش.
دوما شما سعی کنید هیچوقت جمع نبندید.

واقعا که چهره اس خیلی فرق کرده.کسانی که صاحب تکنولوژی هستند چقدر خوش شانس هستند.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
arvin314 - انگلستان - برادفورد
شیطون نکنه تو همون خان بزرگ باشی ! هستی ؟! راستشو بگو ! ! دماغت
مثله پینوکیو میشه ! من هزار چهره ام آره ؟ خیلی ! !
گاهی که خدا حجاب رو میندازه من تا نوک بینی خودم رو هم نمی تونم ببینم . با من بازی نکن . البته اگر بازیگر هستی .
تاپیک قبلی بسته شده و باز به چیزی گفتی که نمیشه بی جواب گذاشت .
ببین من اندازه چهارتای تو تا حالا فعالیت داشتم . به شعر گفتن هم خوش نیستم من شعر نمیگم اونهایی که می نویسم مال سعرای دیگه است اما با حرف دل من یکیه . شعرهای من کم است و قابل اعتنا نیست . اگه بشینم روش کار کنم بد چیزی در نمی یاد اما دلم نمی خواد روش کار کنم . شعر باید خودش بیاد . اصراری هم ندارم که بیاد شعرها را گفته اند . به نظر من ادبیات ما کامل است . در شعر معاصر هم که نیما ٬ شاملو ٬ فروغ ٬ سهراب ٬ مشیری ٬ اخوان ٬ خویی و و و . اصل را گفته اند البته هر شاعر تازه دریچه ای به روی دنیایی جدید است . ظمنا من منظورم این نیست تنها کسانی که
در راه خدا گام بر می دارند آدم حساب می شوند به هیچ عنوان . اگر خاری به پای امثال من فرو میرفت و درد نداشت آیا باعث عفونت بی درد نمی شد و امثال من بی توجه به آن خار که ممکن بود خود را به قلب رسانده و باعث مرگ شود . در این دنیا بسیاری از مسایل لازم و ملزوم هم هستند و بع درستی نمیتوان گفت کدام موثرتر بوده اند .
جمعه 18 اردیبهشت 1388

zagros_FINLAND - فنلاند - هلسینکی

bluestar - ایران - تهران
توجه فرمأئید به خانواده زنی‌ که صورتش رو اهدا کرده به این خانم پس از مردن، کار مهم را آنها انجام داده ا‌ند. ضمنا تو که از اعدام طرفداری میکنی‌ من زمان شاه را نمگم فقط در این نظام ۳۰ ساله قصاص انجام می‌شه چپ و راست اعدام انجام می‌شه، آیا کار گر بوده!؟؟؟؟ کسانی‌ که موجب قتل،... شده ا‌ند مگر قبل آنها حکم اعدام نبوده !!؟؟ چرا انجام دادند؟ باید منطقی‌ فکر کرد حکم اعدام هیچ تأثیری در انجام ندادن جنا ییت ندارد. اعدام کشتن قانونی انسانها ست و باعث خشنت بیشتر در جامعه میشود..
جمعه 18 اردیبهشت 1388

bluestar - ایران - تهران
saraee - ایران - اهواز
من هم مثل شما معتقدم قوانین اسلام باید مو به مو برای همه بدون استثنا اجرا بشه. اشکال از اجراست نه از قانون
جمعه 18 اردیبهشت 1388

بیتا-بیتا - ایران - شیراز
flora_germany - آلمان - دوسلدورف

منم تصمیم دارم مثل شما حداقل تا زمانی که بشه تنها بمونم
نمیدونم جامعه به این تصمیم من احترام خواهد گذاشت یا حرفهای خاله زنکی ادامه دارد ؟ !
جمعه 18 اردیبهشت 1388

amiromid - سوئد - تهران
با اینکه نقاشی خوبی از آب در نیامده ولی ما که نه ـالبته خودمو میگم ـاهل علم داند که این پیامبران دانش چه اعجازی کرده اند ...
جمعه 18 اردیبهشت 1388

zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
bluestar - ایران - تهران

بسیجی مزدور، مامور اطلاعات رژیم!

تو باز دوباره رنگ عوض کردی و برگشتی به ماهیت اصلیت! مثل اینکه دوباره چکهای سید علی گدا رو نقد کردی که بلبل شدی و از احکام قرون وسطایی اسلام دفاع میکنی! من چند روزی رفته بودم مسافرت نبودم که حالت رو بگیرم! حالا نگران نباش! از خجالت تو و سایر ماموران رژیم و تمام عصر حجری ها در میام!

ببینم از کی تا حالا سنگسار کردن یک انسان آنهم بدست عده ای حیوان صفت که خود سر تا پا گناه و آلودگی هستند نامش عدالت است؟!

اسلام طاعون قرن بیست و یکم هست و شیعه و قوانین فضاحت بار فقه شیعه همچون سرطانی است که تا ریشه کن نشود بشریت رنگ آرامش و صلح به خود نمیگیرد!

قوانین عدالت گستر اسلام به 3 بخش تقسیم میشود و بخش دیگری نیز ندارد:

1- قوانین سکس و تجاوز شامل:
الف- غصب کردن اموال مسلمین و کفار به روشهای مختلف و در نهایت به ضرب شمشیر
ب- تجاوز به ناموس مردم اعم از مسلمین و غیر مسلمین و چگونه تصاحب کردن زنان غیر مسلم و کنیز و غلام و برده و اطفال
پ- قوانین هم خوابگی با کنیز و غلام و برده و همسر (که فرقی با کنیز ندارد) و اطفال و خویشاندان نزدیک همچون عمه و خاله و دایی و عمو و اینکه چگونه بیشتر لذت ببرید.

2- قوانین مداخله در امور شخصی از نحوه پا در توالت گذاشتن و استبرا و پاک کردن مقعد با سنگ و کلوخ و پارچه (رجوع شود به رسالات امامان دجال و فقهای شیعه) تا حیض و نفاس و ازدواج هزار باره و طلاق و محلل گرفتن و غیره..

3- قوانین مجازاتهای ظالمانه و ضد بشری شامل قطع دست و پا بصورت ضربدری، چشم کور کردن یا تخلیه کامل چشم، بریدن اعضای تناسلی، در آتش سوزاندن، ‌از بلندی پرت کردن با دست و پای بسته،‌ دیوار خراب کردن بر سر شخص و انواع جنایات علیه بشریت به اسم عدالت و درس دادن به دیگران!

کافی است مروری مختصر به رسالات عملیه آیت الله ها اعم از سنی و شیعه داشته باشید تا متوجه شوید که اسلام چه فضاحت عظیمی است!

در این باره بیشتر خواهم گفت...
جمعه 18 اردیبهشت 1388

fv007 - المان - دوسلدورف
این خانم اگر مسلمان بود اصلا سختی نمی کشید یه رو بنده مینداخت این همه پول و وقت هم هدر نمی داد.اسلام خیلی از کار ها را راحت کرده...
1.برای جلو گیری از سرقت دست قطع میکنند.البته اگر در ایران اجرا نمیشود
بخاطره اینه که پس اونوقت کی حکم را باید می نوشت.
2.برای جلوگیری از تجاوز جنسی طرف را صیغه میکنند.
3.برای جلو گیری از بارداری بجای کاندوم از کلمه استغفر الله استفاده میکنند.
4.به جای بیمه البرز از بیمه ابوالفظل استفاده می کنند.
5.بجای ترمز.چراغ.ایربک.بوق.لاستیک خوب.روغن خوب.فرمان ایدرولیک.سرویس ماشین .بیمه ثالث.شیشه جلو مناسب.برف پاکن سالم.
کمربنده ایمنی.لاستیک زاپاس.از 14 معصوم استفاده می کنند.
6.بجای مدرک ودلیل از قسم استفاده میکنند.
7.بجای دوش و حمام از خاک و تیمم استفاده می کنند.
8.بازم بگم یا کافیه.
من نمی دانم چرا بعضی ها اینقدر سنگ اعراب را به سینه می زنند.
بجای چرندیات دو تا از خدمات اسلام را بنویسید که ما هم یاد بگیریم.
المان دوسلدورف
جمعه 18 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
با درود فراوان به دوست بزرگواراندیشمند واستاد سخن وهمچنین شکارچی خوب خر گوشان.امید وارم که مسافرت خوش گذشته باشد. هرچند که شما جایتان خیلی خالی بود. ولی این جانب و بقیه دوستان همیشه در صحنه بیکار نبودیم و موفقیتهای را هم بدست اوردیم که فکر کنم برای شخص جناب عالی خیلی جالب میباشد. چرا که منهم عاشق شکار هستم و بیشترین شکارهای که من کردم خرگوش بوده است. ولی اینبار من یک گ... و...ی شکار کردم. که در کامنت بعدی برایتان بطور خلاصه توضیح خواهم داد. موفق باشید.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

flexibel - المان - هامبورگ
bluestar - ایران - تهران مگر در اسلام ایران قانون هست که مقایسه میکنی زهرا کاظمی داریوش فروهر و .......هزاران جوان در سالهای 60 با محاکمه کشته شدند.در ایران اسلامی حکم است نه قانون .حکمی که شخص مقتدر بر اساس رابطه نه ضابطه صادر میکند.یا حتی در انتخابات .کیست که نداند این کتول را که میشناخت که رای بیاورد جز اینکه رهبرتان برای قدرتمندی بیشتر این عروسک زشت را انتخاب نمود.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
fv007 - المان - دوسلدورف
افرین برتو کامنتت محشر بود خیلی حال کردم. واقعیت اصلی دین همین مزخرفات هست که گفتی خرافات رویا وداستانهای صد من یک غاز وخریدا رانش مشتی ابله ونادان که اب به اسیاب یک مشت سود جو می ریزند
و دریغ از یک تکه نان به وعده سر خرمنی قانع میشوند.(دانکه)
جمعه 18 اردیبهشت 1388

rabi - ایران - تهران
bluestar - ایران - تهران
bluestar جان شما کجایه تهران زندگی می کنید.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
هه هه هه ! چه شود تجمع پینوکیو و قصاب ! حداقل با پدر ژپتو رو هم می ریختی بیشتر جور بود . همه یک کف مرتب برای این سخنرانی غرا بزنید بعد هم یه سوت کفتری .
جمعه 18 اردیبهشت 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
flora_germany - آلمان - دوسلدورف
بیتا-بیتا - ایران - شیراز
اگه شانس بیارین مرد خوب هم پیدا میشه ...ولی شانس همیشه در خانه آدم را نمی زنه پس حواستونو جمع کنین اینو به عنوان یه برادر از من بپذیرین...
جمعه 18 اردیبهشت 1388

bluestar - ایران - تهران
zagros_FINLAND - فنلاند - هلسینکی
اگر قاتل عمدی اعدام بشه یک اراذل و اوباش از روی زمین کم میشه. ولی اگر اینکار انجام نشه علاوه بر اینکه قاتل بعد از طی دوران محکومیت به جامعه بر می گرده خانواده مقتول که فکر می کنند در حق آنها ظلم شده تصمیم به مقابله به مثل می گیرند و شمار مجرمین جامعه زیاد میشه. کاری که شوهر خاله من در کانادا پس از کشته شدن همسر و فرزندش در سانحه تصادف رانندگی توسط یک راننده الکلی متخلف انجام داد. خودش قاتل رو با تصادف ساختگی قصاص کرد. حبسش رو کشید و بعد به ایران برگشت.
جمعه 18 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
https://www.tehranlondon.com/article.php?id=37123
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
زبل خان عزیز دوست بزرگ و ارجمندم . در ادامه کامنت اول نظر شما را به ادرس قید شده جلب میکتم. مسائل و موضوعاتی بوجود امده که شما هم خوب است که در جریان کار باشید. وبرای راحتی کار شما که وقت تان گرفته نشود هرچند که نظر دوستان خواندنی وجالب میباشد.ولی میتوانیداز اولین کامنت بشمارید تا 74و77و89 امیدوارم اشتباهی شمارش نکنی
در رابطه با شماره 77و 89 باید خدمتون عرض کنم که یک نفر جای دهاکار بر در اینجا کامنت میگذاشته.و با کمی اعتراض دوستان بارسیدگی و هشیاری مدیریت سایت این شخص شناسای و عضویت این شخص نابکار توسط سایت مسدود شد.شماره 74 در رابطه با رها یا همان اقای( بیزار از نادان)
میباشد. زبل خان عزیز من به این نتیجه رسیدم که صد در صد حق با شما بود.(پیروز باشید)
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
و با تشکر از دوست خوب مان که در امر شناخت این ادم نما تا اخرین لحظه
به من کمک کردند. وشاهد تمام جریاناتی که بوجود امده بودمی باشد
arvin314 - انگلستان - برادفورد
موفق باشی اروین جان عزیز
شنبه 19 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
raha_99 - انگلیس - لندن
لباس درویشی وسالکی به تند گشاد بود نه؟ کفتر بازی هم که بلدی. سوت هم که خوب میزنی. . ... تو از فردا می تونی لباس اخوندی بپوشی ویک دفتر خانه باز کنی
و مشغول کار شوی یک تابلو هم بزن ....افرین پسر
تو ساخته شدی که با این روی که داری همین کارها را کنی. و لیاقت داشتن
یک همچین شغلی را داری.چون تو خونت می باشد.
موفق باشی. فقط هوای ما را هم داشته باش.
به امید دیدار دوست.......من
شنبه 19 اردیبهشت 1388

tak30 - بلژیک - بروکسل
hamidTANTAN - اتریش - وین
fv007 - المان - دوسلدورف
با درود و سپاس از شما.در مورد بلوستر فقط می شه گفت 1.عرب 2. مزدور جمهوری اسلامی.
شنبه 19 اردیبهشت 1388

فریال - ایران - مشهد
باز هم از دست این جنایت مردها اصلا انگار قصد ندارند که رجوع کنند به بشریت تا آخر عمرشون می خوان جاهل بمونن جدی اون شوهر عوضیش برمی گرده و تازه می ره کلی صفا می کنه اما این بیچاره چی مرگ بر هر چی مرد نامرده
شنبه 19 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
raha_99 - انگلیس - لندن
در لغت نامه دهخدا این چنین معنی میدهد
منظور از ... چین !!!صیغه دادن صیغه دادن . [ غ َ / غ ِ دَ ] (مص مرکب ) دختری یا زنی را به عقد منقطع بمردی شوی دادن . به متعه دادن او را. به نکاح موقت او را بمردان
با تشکر از راهنمای شما دوست خوبم.
شنبه 19 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
raha_99 - انگلیس - لندن
اقای رها از مغز تو خودت ناراحتی روحی داری مرضی افسردگی داری به من وبه کس دیگری هیچ ربطی نداره. پس دیوانه خانه را برای چه درست کردن. که ادمهای مثل تو که دچار پریشان احوالی هستند. برن اونجا تا خوب بشن.یا همانجا بمیرند.دیگه نباید بیای مارا دیوانه کنی که. من بتو نمی توانم کمک کنم. ولی اگر دوست داشتی میتونم برای یک مدتی پول تیمارستانت را بدم. این تنها کمکی هست که من می توانم بتو بکنم.
نگو سالمی برای این اینکه این کامنت تو میباشد.برای دوستانت هم میتونم کمکت کنم.
--------------------------
raha_99 - انگلیس - لندن
من هم برنامه هایی از آقای هولاکویی دیدم و هم از خانم ساعیان . هردوشون رو هم قبول دارم . خانم آزیتا رو هم بیشتر دوست دارم هم بیشتر قبول روان او سالم تر است روان آقای هولاکویی هنوز یه کارهایی داره هرچند که حرفهاش خیلی خیلی خوبه . اما درمان درد من از دست او نا بر نمی یاد . دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد پس من چه گونه گویم کاین درد را دوا کن .
با خانم آزیتا هم برای خودم نه برای کسی از عزیزانم قصد مشاوره داشتم چون حتی اطرافیان من هم همه استثنایی هستند .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

ramin_farvahar - امریکا - جکسونویل
این .... کامنت میزارین. باید دست اون دکترای جراحو بوسید چون امید زندگی به این خانم بخشیدن.
شنبه 19 اردیبهشت 1388

Beauty - -
بسیار زیبا و تاثیر گذار
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
دروغگو ! بدجنس ! مگه من به تو چیکار کردم که اینقدر اذیتم میکنی ؟ مگه من چه کار بدی کردم که کارکنان سایت بخواهند عضویت مرا ببندند . اگه اینقدر بی معرفتند همون بهتر که عضویت منو ببندند . اگه مثل تو بدجنس هستن همون بهتر که ببندند . اصلا نمی خوام تو همچین سایت ..بیام . من هیچ جا تحمیلی نه هستم نه میرم . خیلی هم منتم رو دارن که برم . خودم از خلق دوری می کنم . تو خیلی خیلی بدجنسی . خیلی !
من اینو امتحانی می نویسم اگه نذاشتن چه بهتر ! من به خودم اینجا نیستم نمی فهمی دیگه ! اگر نذاشتن بر گردن من دینی نیست . اگر گذاشتن که دمبری از روزگارت در میارم که مرغهای آسمون برات گریه کنن . خواهی دید کوچولو !
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
عزیز دلم ٬ قشنگم ٬ فدات بشم تو قاطی کردی . نمیدونم تو خونواده خودت یا دور و وری هات تا حالا ته تغاری داشتین . من تو رو مانند یک ته تغاری دوست دارم و برام شیرینی . هیچ کس جای تو رو نمیگیره ٬ باور کن دروغ نمی گم . اما من نمیتونم فقط وقف تو باشم ! بچه های دیگه چی ؟ اونا رو
هم خیلی دوست دارم ! خیلی ٬ هرکدومشون هم جای خودشونو دارن ٬ تو میتونی بگی کدوم چشمت رو بیشتر دوست داری ؟ میتونی بگی کدومو بیشتر دوست داری ؟ یا دستت مهمتره یا پات ؟ همش مهمه همش جای خود باید باشه ! اما من جایگاه تو رو تو قلبم نشوندم ٬ فکر میکنی جایگاه کوچکیه ؟ من در اون جایگاه خدا رو نشوندم . تو یک اقیانوس محبت و مهر هستی ٬ برای همین هم تو رو در جایی که پر از مهر هست نشوندم . به من کمک کن به خودت کمک کن تا بتونیم با هم به همه کمک کنیم .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
من تنها جایی که شرکت می کنم همین سایت است نه وبلاگ ٬ نه فیس بوک ٬ نه هیچ تالار گفتگویی ٬ هیچ جا ! هیچ جا ! هیچ جا !
مگه بقیه برای اسم دیگه کاربریم گفتن . خودم گفتم علتش رو هم گفتم .
فکر کنم به اندازه کافی روشن بوده .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
کاش به جای اینهمه چیزی ها که نوشته بودی کلاس اکابرت رو شروع کرده بودی حداقل بچه هات کمتر خجالت می کشیدن . من از دیکته ات خجالت می کشم چه رسه به اونا . احتمالا همیشه نمره دیکته ات دو بوده و یک عالمه پس گردنی خوردی ولی چه فایده ؟ یاسین ! بقیه اش رو خودت می دونی ! چی بگم ؟ تو واقعا هنوز نمیدونی تنت درسته نه تند ؟ نه در تصورم نمی گنجه ! غیر قابل باوره ! نه ! نه ! این تنها یک کابوسه .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
ضمنا سوت کفتری بلد نیستم تنها از امثال تو و شریکت دبدم . مگه هر اطلاعاتی که آدم داره باید خودش تجربه کرده باشه ؟ نه عامو جان ! ما نه اهل کفتر بازی هستیم نه سوتش چون کفتر بازی حرومه !
شنبه 19 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
raha_99 - انگلیس - لندن
تازه داری یواش یواش می فهمی که با کی طرفی.
برات یک پیشنهاد دارم.تنها یک شانس.البته اگر دوست داری به ماموریتت در این سایت ادمه بدی. فراموش نکن من از تو و از تهدیدات تو نتنها ترس ندارم بلکه تره هم خورد
نمی کنم.فکر کنم به اندازه کافی من را شناختی.و خوب میدانی که از پس من بر نمی ایی.انقدر نقشها برایت دارم که نمی توانی فکرش را بکنی. تمام کامنت های تو را در کامپیوترم بایگانی کردم.از زمانیکه شروع بکار در این سایت و در سایت های دیگه داشتی همراه دوستت قوز فیش. کاری میکنم با تو که هر وقت امدی در این سایت شب نتوانی بخوابی برای من هم هیچ مهم نیست که دیوانگیت بیشتر بشه.
در یک کلام با بد کسی طرف شدی. اگر دوست داشتی برایم کامنت بگذار و بنویس که حاضری پیشنهاد من را بشنوی.نترس زیاد سخت نیست.در غیر این صورت خواب را از چشمانت در اینجا میگیرم.من یک سوسیا لیست خیلی باهوشی هستم.این را در ان مغز رهایت فرو کن.من حتی ارشیو کامل تو را در این سایت دارم
https://www.topiranian.com/page/about/index.htm
ادیوس امیگو (فهمیدی اره)
شنبه 19 اردیبهشت 1388

bluestar - ایران - تهران
raha_99 - انگلیس - لندن
چقدر این کاربر رو جدی گرفتی؟ نمیدانم کامنتهای مرا خوانده اید یا نه؟ یک بار گفته بودم امروزه هر دلقکی که می خواهد خود را عرضه کند و معروف شود به اسلام و مسلمانان توهین می کند. هدف این افراد مورد توجه واقع شدن به هر صورت است. حتی اگر به آنها توهین شود به مقصود خود رسیده اند. یک خل و چل هر چه بگوید نمی توان او را دروغگو و بد جنس خطاب کرد. لطفا در برابر این خل و چلها تحمل بیشتری داشته باشید.
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
نکنه داری از تیمارستان نظر میدی . من دوماه در تیمارستان رفت و آمد می کردم دیگه حوصله ندارم دیدن تو بیام تو تیمارستان . اگه زودتر خوب بشی
شاید با دوستان بتونیم دور هم جمع شیم و مشورت کنیم تو هم گوش کنی
ببینیم مشکل کجاست . اما تا توی تیمارستانی راه حل نداره . حالا با هوشی چه ربطی به بیدار خوابی داره . بذار خیالت رو راهت کنم من بیشتر عمرم را شبها بیدار خوابی داشتم . شبهایی که تو کابوس ببینی سکته می کنی . من گرگ بارون دیده هستم . تنها خودش منو تا حالا تا این جا کشیده و بس . بنا براین اگر هم در زمینه هایی حرف میشود حکمت اوست نه باز شدن دردل من . در دل من همواره با او بوده است . نه بخدا با او هم درددل نکردم چون خودش شاهد بوده . چرا وقتی می بیند توضیح واضحات بدهم .
الا بذکر الله تطمئن القلوب دل با ذکر خدا آرام می گیرد . من اگر توضیحاتی
بدهم اسرار را می گشایم . اما خداوند سالی پیش مرا نسبت به خطرات جدید پیرامونم آگاه کرد . از این بیشتر می خواهی که به من حالی کرد که
با موسی چه کرد و چکونه در بغل فرعون او را حفظ کرد . این افکار که می توانی هر کار خواستی بکنی و خدا هم بنشیند و نگاه کند از بی ایمانی ست . نه آنگونه که گمان می کنی نیست خداوند شنگ را در بغل شیشه حفظ می کند . آتش را برای ابراهیم جلوی چشم نمرود و اطرافیان گلستان می کند . گجای کاری پسر خوب درست است که به قول مولانا واژه شیر با شیر یکی ست اما یکی خوردنی ست و یکی سلطان است . خدای من سلطان است نه خوردنی و خرد . من با تو قهر نیستم .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
حالا چرا گیر دادی به قوز فیش ! به خدا اگه من اصلا می فهمم چی میگی .
او یک خل مدنگ بود که موافق رژیم ایران بود . منو چه کار به او ؟
ببین قرص خوب نیست استفاده نکن عادت می کنی . یک کم برو یوگا . من غیر از اینجا هیچ سایت دیگه نه بودم نه می شناسم و نه میروم .
چه حوصله ای داری ؟ بیکاری کامنت جمع می کنی . از من یاد بگیر تو لحظه زندگی کن . گیر نکن !
دم غنیمت دان که عالم یک دم است ٬ هر که با دم هم دم است او آدم است.
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
اصل کاری یادم رفت ! راستی پیشنهادت چی بود ؟ می ترسم الان باز زنجیر پاره کنی . پهلوونهای معره گیر رو هیچ وقت دیدی ؟ با یه زنجیر دور بازوشون .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
raha_99 - انگلیس - لندن
اینقدر خودتو ناراحت نکن تو همان قدر حق داری که اون حق داره ....
ساده ای که خودتو ناراحت می کنی....
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
bluestar - ایران - تهران
قبلا هم گفتم من حکمت و باطن کارها را می نگرم نه ظاهر آنها . متاسفم که کسانی به گونه ای رفتار کرده اند که چنین میدانی را به همه دادند تا هر کس به راحتی مقدسات را زیر سوال ببرد . در هر صورت هر کس که خود را مسلمان می داند به نظر من ابتدا باید به بانیان این جریان اعتراض کند . شما زمان قبل نبوده اید . حتی یک روسپی هم رویش را از درکاه خدا دور نمی کرد و ارادت داشت . متاسفانه این آشی ست که رژیم در عرض سی سال درست کرد . شما و همه اگر نسبت به ریشه این کار بی تفاوت باشیم نزد خداوند مسئولیم و غیر منصف .
شنبه 19 اردیبهشت 1388

*پسر شجاع* - ایران - تهران
raha_99 - انگلیس - لندن
اینقدر خودتو ناراحت نکن تو همان قدر حق داری که اون حق داره ....
ساده ای که خودتو ناراحت می کنی....
شنبه 19 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
*پسر شجاع* - ایران - تهران
من ناراحت نیستم من از حق خودم حق دارم دفاع کنم .
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

Prince_Of_Persia - ایران - تهران
raha_99 - انگلیس - لندن
زیاد جدی نگیر دوست عزیز! این .. ارزش این همه وقت گذاشتن و تایپ کردن و کامنت نوشتن نداره.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

tak30 - بلژیک - بروکسل
raha_99 - انگلیس - لندن
خسته نشدی؟واقعا این دوست گرامی (حمید تن تن)راست گفت از مریضی داری رنج می بری.خودت از کامنت خودت چیزی می فهمی؟
همه رفتن خوابیدن .تو هنوز داری کامنت می دی.که خدا چند بخشه.
خدا رو تو مغزت نگهدار.هی به رخ همه نکش.هیچ کسی مسئول بی خدائی کس دیگر نیست.یعنی تو انگلیس هم اینو نفهمیدی؟
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
Prince_Of_Persia - ایران - تهران
ممنون از محبت شما . اما عزیزم من می دانم چه می کنم . در پناه حق باشید .
tak30 - بلژیک - بروکسل
اگر خسته میشدم که مانند تو از هیچی سر در نمی آوردم . تو به همان محیطی که در آن هستی دل ببند و خوش باش . خاطرت جمع باشه هیچ وقت هم سر در نخواهی آورد به مغزت هم خیلی فشار نیار بی فایده است.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

tak30 - بلژیک - بروکسل
raha_99 - انگلیس - لندن
الان داری خودت رو اخوندک بالای منبر می بینی.و هی فتوا صادر می کنی.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
tak30 - بلژیک - بروکسل
تو مقلدم نشو . آزادی کسی مجبورت نکرده .
ضمنا کلامی خطاب به ناصالحان کژ رویه دارم . مثل اینکه شماها نمی خواهین مثله بچه آدم سرجاتون بشینین و همانگونه که مثل کنه تو این سایت به افکار صد تا یک غازتون چسبیده بودین حالا مثله پلنگ زخمی دنبال من افتادین . کم کم دارین حوصله ام رو سر می برین نمی خواهم ایرانی را به دست پلیس بسپارم مگه مجبور بشم . خوب می دونم آغل زنبور کجاست و به کجا ها راهنمایی شون کنم . حواستون باشه پلیس یه چیزایی از یه کسایی میدونه . اگه خونی از دماغ کسی بیاد من یا دیگری فرق نمی کنه
شما هم تو لیست سیاه هستین . با اندازه خودتون بگیرین فقط کاری نکنین
آواره تر از این بشین و یا اینکه در دیگر کشورها حسابی بهتون گیر بدن و آرامش و آزادی عملتون رو بگیرن . شما روی بن لادن رو دارین سفید می کنین . هر جنگی دارین برین با خدا بکنین . اگر یک ذره تعلیمات در شما اثر کرده است .
بلژیکی این تکه به تو ربط نداشت تنها چون ارزش یک کامنت جدا را نداشتن تو کامنت تو گذاشتم . بعدشم از پای منبر پا شو جوش بقیه رو هم نزن . منبر مفته کسی نخواست چیزی از دست نمی ده . من مثله دین فروشها نه منبر دارم و نه برای گفتن حقیقت پول می گیرم .
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
tak30 - بلژیک - بروکسل
ضمنا چه هنونه ای زیر بغل این دوست گرامیت میدی ! اولا کجا گرامیه ؟ بعد از اون هم احتمالا حداقل تو غلط املایی نداری تو یک جمله پانصد غلط داره
اگه دوستته لطفا به جای گیر دادن به من بفرستش کلاس اکابر . خدا خیرت بده .
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
tak30 - بلژیک - بروکسل
دوست عزیزم .تمام مشکل من با این اقای رها همین است که گفتی.
یک ماهی می باشد که دارم با این فرد سر همین مسئله بحث و جدال می کنم. چندین بار تذکر دادم که دست از این م...رفات بردار گوش نکردند گفتم باشه به من ربطی ندارد هر کاری دوست داری بکن ولی بی خیال ما شو.
ولی ایشان پایشان را در یک کفش کرده اند و در جواب من میگوند.خدا از من تقا ضا کرده که من این حرفها را بزنم. ایشان رویشان نمی شود که علنی بیان کنند.که پیغمبر خدا می باشند. که برای زنده کردن اسلام( مرده) امده اند.
tak30 دوست عزیز از اینکه به من حق دادید کمال تشکر را دارم.شما شخصی بسیار باهوش وانسان بسیار فهمیده ای میباشید. موفق باشید.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

Prince_Of_Persia - ایران - تهران
hamidTANTAN - اتریش - وین
tak30 ....شما شخصی بسیار باهوش وانسان بسیار فهمیده ای میباشید. موفق باشید.
دقیقا مثل نظر احمدی نژاد درمورد عوضعلی کردان میمونه
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
مگه من بهایی ام که ادعای بها بودن بکنم . من به همه کس و کارم می خندم . بعدشم پیامبری که چیزی نیست ! کجای کاری من دارم ادعای خدایی می کنم . ساعت خواب ! فکر کردی کشکه ؟! نه جانم ! منصور حلاج از همین چیزها گفت که سرشو بالای دار کردن . احتمالا اونم مثل من شنگول بوده چون وقتی می رفته که بکشنش بالای دار می خندیده . فقط وقتی شبلی یک شاخه گل به پای او در بالای دار می اندازد شروع به گریه می کنه ! ازش می پرسند تو که از سنگ زدن مردم بهت ککت نگزید چرا از شاخه گل شبلی گریه می کنی او جواب داد اونا نمی دونن چکار می کنن اما شبلی میدونه . آخه تمام علما حتی امثال جنید حکم به قتل او داده بودند و شبلی از آن پس در مسیر عرفان افتاد . یعنی من از منصور بی عرضه ترم ؟! یا بی غیرت ترم ؟! حالا شاید بی عرضه ترم اما ایمان دارم غیرتم از او کمتر نیست خل بازیم هم ! بیخود نیست که اینقدر همیشه دوستش دارم . سر دوستان سلامت .
بعدشم تو رد منو میزنی بدجنس ! من به تو چکار دارم ؟!
همیشه همینطوره حقیقت دیر آشکار میشود . اما همواره ابر پشت ماه نمی ماند . منصور از شدت مهری که به مردم داشت وقتی که اول او را مثله کردند و بعد به دار آویختند و بعد هم جسدش را برای اینکه او را زندیق و مشرک می خواندند سوزاندند . خود او که سرنوشتش را می دانست خواست تا خاکسترش را در رود فرات بریزند تا آن رود به روی مردم طغیان نکند . یا مکن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خورد پیل.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
ببین ٬ من نه اهل بدعتم که ادعای پیامبری کنم و نه هم قد این حرفها که از منصور قیاس کنم ٬ یک ماموریتی دارم که حالا که همه چی تحریفه یه خورده از تجربیات زنده و موجود بگم که همه تنها به تاریخ و یا دیده ها و شنیده ها
اکتفا نکنند . همیشه مردم گریز بوده ام همیشه هم منو مجبور کرده که توشون باشم . البته هیچ وقت به لطف خدا نتونستند از هدفم اورم کنن چون خواسته خودش بود . در عین اینکه در مواردی بسیار خوب بود اما اعتراف می کنم خیلی هم سخت بود . حالا جای شکرش باقیه که باز همواره دور و برم رو کسانی گذاشته که حسابی به کارشون بوده و یک رشته ارتباط ایجاد شده وگرنه به خودش قسم از شدت قبض میمردم . همونطور که اگه جایی برم که امواجش با من سازگار نیست غیر از سکوت کسی از من چیزی نمی شنود و یا چهر تا حرف احمقانه در باره آب و هوا . چون اگه ارتباط نباشه حرفی ندارم . همین لطفا منو نخواه خیلی گنده نشون بدی حالا چه در بدی یا چه در ادعای پیامبری . من اندازه خودمم نه بیشتر نه کمتر . اما متاسفانه معمولا کمتر کسی تونسته این رو بفهمه .
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
Prince_Of_Persia - ایران - تهران
تودیگه از کدام قبرستان پیدات شد؟

حلوا خور سر قبرستان . رها هنوز زنده میباشد. ونفسش هنوز در میاد.
بگرد دنبال یک لاشه دیگر.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
گفتی ! فیلم یاد هندستون افتاد . البته خودم سر قبرستون فقط یه ناخن بر می داشتم اونم واسه ی فاتحه اش چون روش گرد و غبار قبرستون میشینه دوست نداشتم البته مد شده روشو می پوشندند اما خوب اشکالات زیاد میشه بهش گرفت . اما خودم که بچه کوچک ندارم می رفتم یه چند تا از آشناها قرض میکردم اول کاری که میکردم این بود که کفشهاشونو در میاوردم تا پا برهنه یه کم تو خاک و خل چهار نعل بتازن بعد که خوب عرق کردن میذاشتم بچان تا آب دماغشون برسه رو لباشون بعد که آماده میشدن
یک پلاستیک دستشون میدام دنبال اونایی که از مهمونا پذیرایی میکردن بدوون تا اونا تو کیسه هاشون میوه و حلوا بریزن . تا وقته منم نوحه و روضمو به خیر و خوشی خونده بودم همه هم تو سر و کله اشون حسابی کوبونده بودند ماموریت تموم بود . دست و بال و سرو صورت بچه ها رو می شستم تا خوب فین کنن . کفشاشونو پاشون میکردم بعد برای اینکه حق و ناحق نکنم توی ظرف خوشگل سهم میده و شیرینی رو میدادم . خونواده خودم که میدونستن جریان چیه با او نا هیچ مشکلی نداشت . یه عالمه هم تبلیغ حلوا رو میکردم تا با یک تکه نون بخورن همون بشه شامشون . از سر فبر بابام میاوردم که خرجی شونو با صد تومن پول روضه خونی بدم . به بچه ها هم سفارش میکردم اگه میخوان دفعه بعد هم فان داشته باشن شتر دیدن ندیدن اونا هم از ذوق مطیع بودند می گفتم بگین فلانی گفته این میوه هارو از باغ بابام آوردن حلواش رو هم تو خونه خودم کاربردش بیشتر بود. حالا ایندفعه اگه دری به تخته خورد و شد برم ایران و دوباره کارمو شروع کنم میخوای برات یه خورده حلوا نگه دارم بخوری شاید خدا کریمه دیکنه ات خوب
بشه . از سن و سالت دیگه گذشته دیکته یاد بگیری تنها یک معجزه کارشه .
بی تعارف میگم !
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
raha_99 - انگلیس - لندن
(کم کم دارین حوصله ام رو سر می برین نمی خواهم ایرانی را به دست پلیس بسپارم مگه مجبور بشم . خوب می دونم آ...ل زنبور کجاست و به کجا ها راهنمایی شون کنم . حواستون باشه پلیس یه چیزایی از یه کسایی میدونه . اگه خونی از دماغ کسی بیاد من یا دیگری فرق نمی کنه شما هم تو لیست سیاه هستین . با اندازه خودتون بگیرین فقط کاری نکنین )
----------------------------------
باز هم زبان تهدید. حق داشتم که بتو گفتم مامور جمهوری اسلامی هستی. رها پیشنهاد خوبی برایت داشتم. که تو را خیلی خیلی خوشحال میکرد. و می تونست در درجه اول برای تو ومن خوب باشد.چیزی که ارزویش را داشتی. و شب و روز جزو یکی از خواستهایت از در گاه خداوندت بود. ولی بهتر که فراموشش کنی.تو لیاقط این پیشنهاد من را نداری.
-------------------------
از این ببعد.گوش کن چی میگم.!!!!
1اگر یک بار دیگه برای من کامنت بگذاری دماری از تو در می اورم که نتوانی تصورش را کنی.
2اگر کسی از مخالفین من به من اعتراضی کرد و یا هر حرفی زد تو این اجازه را نداری که نظری بدهی .منهم به این دو قانون احترام میگذارم.
واگر قانون شکنی کنی دیگه ولت نمیکنم و بدان تو وان خدای احم..تو وتمام دوستانت در وزارت و اطلاعاتی تو هم نمی تواند بتو کمک کند.افکارتو و امثال تو سمی میباشدکه در خون این مردم بدبخت تزریق می شود.
و این را خوب میدانم که من به مرگ طبیعی نخواهم مرد .و این سم واقعی بدست شخصی مثل تو در بدن من وارد خواهد شد. و من از دیدن این جهنمی که شماها برای این ملت بدبخت بنام دین درست کرده اید.راحت میشوم....گفته باشم دیگه نمی خواهم کامنت تو را در رابطه با من یا با نام من ببینم. خیلی بدبختی پس بگرد دنبال آ.ل زنبور ها ولی دنیا همیشه اینجوری نمی ماند. روزی خواهد رسید که این مردم ستم دیده آ.ل زنبور ها ی شماها ودینتان را به اتش می کشند. و دیگر نه ا.لی دارید ونه زنبورسمی
بجا خواهد ماند.وان روز دور نیست.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388

Prince_Of_Persia - ایران - تهران
hamidTANTAN - اتریش - وین
نمیدونستم سرقفلی این قبرستان متعلق به شماست.
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

tak30 - بلژیک - بروکسل
hamidTANTAN - اتریش - وین
دوست عزیز ما همه چیز در این دنیا دیدیم ولی این یکی اخرشه.پیامبر اینترنتی دیگه ندیده بودیم.این Prince_Of_ هم از اولین ایمان اورندهاش هست.اقا حمید این مزدورها انقدر پول نفت در حسابهاشون بالا رفته که هر کاری ازشون بر میاد. من و شما ودوستان دیگر نمی دونیم از کجای وقتمان بگیریم .که بتونیم در اینجا کامنت بزاریم.به هر حال اراجیف این سیدرها ارزش جواب نداره.من بنوبه خودم از کامنتهای شما و دیگر دوستان ازاده نه عرب زده استفاده می کنم.راستی نمی دونستم اسم ما در لیست سیاه هست.لول.موفق باشید
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
من عادت ندارم وقتی که کسی منو خطاب میکنه و یا تهدید ٬ بکشم کنار مگه اینکه ارزش دیدن نداشته باشه ! نه اینکه تو اینقدر گنده ای که دیده بشی ! نه ! اینقدر پر رویی که لازمه روت رو کم کنم . دیشب حال نداشتم جوابتو بدم چون از صبح خیلی نوشته بودم و حالم دیگه خوب نبود ٬ صبر کردم یه خورده توان پیدا کنم تا بتونم جوابی در خورت بدم .
حدود یک ماه پیش من و یکی از اطرافیان پس از مدتها تصمیم گرفتیم تا یه پارک بریم . من جایی نشسته بودم و کسی که همراه من بود دور و بر وسایلی که آنجا برای بازی بود و تاب می خورد بچه نیست اما داشت واسه خودش حال میکرد . یکهو یک زن انگلیسی که مثل بعضی ها قاطی داشت
شروع کرد به سمت من اومدن و با فریاد چیزهایی می گفت من در لحظه فهمیدم او نو برق گرفته ! آخه اینجا هم مانند جاهای بسیار دیگه کسانی هستند که روانشون تحت سلطه خودشون نیست . کسی که با من بود از هول اینکه او به من آسیبی نرسونه بلند شده و به سمت او رفت او هم راهش را کج کرد و به جای اینکه به سوی من بیاید به سوی او رفت من سریع بلند شدم که خودم را به او برسانم اما او زودتر به شخص همراه من رسید و با فریاد در حالیکه اعتراضش به من بود او را مورد حمله قرار داد و به صورتش ضربه زد . هم فرد همراه مورد نظر من و هم خودم می دانستم که قانون اینجا به اینگونه است که به هبچ عنوان نباید مقابله به مثل کرد و باید به پلیس سپرد وگرنه خود فرد مجرم است اما او دیوانه بود مانند بعضی ها !
تنها دو نوجوان و مردی با کودکی خردسال در آنجا بودند و شاهد و مرد هم نه حق داشت و نه می توانست کودکش را که در کالسکه بود رها کند و به سوی او برود و مانع عکس العمل بیشتر او بشود غیر از اون فرهنگ اینجا با ایران متفاوته ٬ هر چند که الان تو ایران مردم یا مردها می ایستند تا پلیس دختران و زنان ما را بزند اما قبلا اینگونه نبود و مرام و لوطی گری حداقل این اجازه را نمی داد . در هر صورت تنها معجزه وار آن زن دیوانه تنها یک ضربه به
فرد مورد نظر زد من با او صورت به صورت شدم و فریاد میزدم که چه مرگشه ؟! تا اینکه همانطور که برق می گیرد همانطور هم گاهی صاعقه می گیرد .
طرف راهش را کشید که برود اما فریاد میزد من و همراهم دنبالش راه افتادین تا بیرون پارک او دوباره بازگشت که حرکتی بکند اما دوباره راهش را ادامه داد من سعی میکردم با او رعایت فاصله کنم و همراهم را که کم مانده بود کنترلش را از دست بدهد آرام میکردم چون هر لحظه احتمال داشت آن گراز به او ضربه بدی بزند خیابان هم خلوت بود . نزدیک غروب یکشنبه بود و اکثر در خانه برای آماده شدن روز کاری دوشنبه . ما همچنان او را دنبال می کردیم و او فریاد زنان به سمتی میرفت تا اینکه متوجه شد همراه من در حال تماس گرفتن با پلیس است شروع به دویدن کرد و وارد محوطه ای شد
و هم چنان عربده می کشید . من همراهم را مجبور به بازگشت کردم چون محوطه او را شناختیم . و در پارک منتظر پلیس ماندیم که کمتر از دودقیقه رسید . مردی که آنجا بود منتظر مانده بود که اگر لازم باشد به پلیس شهادت دهد چون ابتدا من و همراهم که با هم به او گفتیم بایست تا پلیس بیاید او شنیده بود . پلیس آمد و خوشبختانه یکی از همسایگان او که فریاد او را شنیده بود طبق گفته خودش برایش قطعی شده بود که او باز قاطی کرده و به کسی گیر داده و به محل پلیس آمد و او هم علاوه بر مرد شهادت داد پلیس همانجا به در خانه او رفت و ته توی قضیه را در آورد که او که زنی نزدیک شصت ساله بوده و ازدواج نکرده و با مادر پیرش که او هم دیددنه تر از این بوده زندگی میکرده . زنه تازه به پلیس گفته بوده از اونها عذر خواهی کن من اشتباه کردم . پلیس نزد ما بازگشت و گفت اگر شکایت دارید ما در چهارشنبه او را دستگیر می کنیم و دادگاه تشکیل می شود و الان به او ابلاغ می کنیم . همراه من قصد اینکار را داشت اما من می دانستم که او را برق گرفته و با خواهش از همراهم خواستم از شکایتش صرف نظر کند و تنها بخواهیم چنین کسی را از توی جامعه جمع کنند . اما پلیس گفت من باز هم تماس می گیرم تا نظر قطعی تان را بدانم و از طرفی بگوییم که با او چه کردیم من چون دیابت دارم و صحنه خیلی خیلی بدی بود واقعا شب بدی رو گذروندم از طرفی اگر به خودم ضربه میزد تا اینقدر به هم نمی ریختم. دوبار دیگر در روزهای بعد پلیس تماس گرفت و همراهم به او گفت که من طوری حالم بد شده بود که روز بعد نزد جی پی اورژانسی رفتم . در هر صورت آنها گفتند که او را به کلینیک منتالی میفرستند تا آنها درمورد او تصمیم بگیرند . تمام این راگفتم که بدانی من دیوونه ها را اگر هم به پلیس معرفی کنم تنها برای خودم نیست بلکه به نفع جامعه است وگرنه من نمی خواهم کسی که بیگناه هست رو در زندون بندازم و یا اینکه تهدید کنم . بفهم.
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
دیگه اینکه من هم به قانونت احترام میذارم تا زمانی که تو بذاری . اگر اسمی از من بیاری و یا دوستانت بیارن بی جواب نمی گذارم . ساکت شو تا ساکت شم .
لیاقت هر کس چیزی ست . تو افکارت زمینی ست ٬ خواسته ها و بر آورده کردن خواسته هات هم در همین حده . لیاقت من این چیزها نیست . لیاقت من بی نیازی ست . اگر می بینی که به عده ای می گویم به پلیس شکایتتون رو می کنم این دلیل نیازمندی من نیست بلکه این خداوند است که می خواهد در مورد لزوم از دست او در قالب پلیس استفاده کنم . در این
دنیا هیچ چیز بی حکمت نیست .
گفته ای که خوب میدونی به مرگ طبیعی نخواهی مرد ! من که جانی نیستم خودت هم خوب می دونی و نه با جانیان سرو کار دارم این را هم می دانی . من با غیر صنمی ندارم . حتی با یک نفر از کاربران با ایمیل ارتباط ندارم و نمی خواهم داشته باشم من برای رفیق بازی که اینجا نیستم .
اگر هم منظورت این است که جهل در تو می میرد و تازه زنده جاوید میشوی که زهی اقبال خوش ! بمیرید قبل از آنکه بمیرانند . حتما وقتی که غسال داره میشورمون باید متوجه شیم که همه چی تموم شد و ما الان داریم غسل ورود به دنیای باقی و آخرت را می بینیم . این سعادتی ست که نصیب هر کس نمی شود . تو خود دانی و خود ! پس خودت را حبس کن و از همه چی دور کن تا مبادا بیدار و آگاه شی . نو مسیحیان تعلیمات جالبی به پیروانشان می دهند می گویند اینترنت بد است تی وی بد است اما بی خبری خوب است تا ما حسابی اون جوری که می خواهیم بتازیم . پیشنهاد می کنم به آنها بپیوندی بیشتر به درد اون مرام میخوری . تو رو چکار به حدیث عاشقی و دل . وارد شدن به این حریم کار هر کس نیست . دل شیر می خواهد و پوست کرگدن ! من زنبور سمی نیستم ٬ من شهدی دارم که هر کس اگر لیاقت خوردن قطره ای از آن را داشته باشد تا آخر مست و خراب خواند ماند . اگر تو سم گرفتی اون سم خودت بوده که در آینه من دیدی .
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
tak30 - بلژیک - بروکسل
من سید ظاهری نیستم اما سید باطن ؟ چه عرض کنم !
اسم تو تو لیست سیاه خداست من که باشم ؟! من پول تامین خودم و خونواده ام رو فعلا به طور کامل ندارم ! چون دستم تو حناست ! نه اینکه نادارم فقط دستم تو حناست . تازه اگه هم نادار بودم ککم نمی گزید . ناداری
عیب نیست مزدوری عیب است . توی عمرم هم چون سهم پول نفت مردم رو ندادن از سهم فعالیت خودم به جای اونایی که بنا بود سهم نفت مردم رو بدن و ندادن من دادم تا حدیکه می تونستم . عرب هم نیستم . ایرانی اصیلی هستم که با امثال تو لوده قابل مقایسه نیستم . برو عمو جان کشکتو بساب و مدح همون دوست نا گرامی ات را بکن .
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
tak30 - بلژیک - بروکسل
ضمنا متاسفم که در مورد همه چی دارم توضیح میدم کاری که همواره برایم نفرت انگیز بوده است . من چند ماهه سیک نوت از دکترم می گیرم . چون تو جمع و محیط کار اگه یکی کمترین بیماری داشت ویروسش رو من میگرفتم حتی پای کامپیوتر خونگی ام حالم بد میشه و کارم به جاهای باریک میکشه ٬دیگه اینکه حالم تو جمع به گونه ای خراب میشد که مدام نزدیک بیهوشی میشدم و چند بار نصفه کاره میومدم خونه . حالیت شد . تو خونه هم کارهای نوشتنی و نامه دارم اما به بدبختی وقتم رو تنظیم می کنم . تازه باید ملاحضه خونواده رو هم بکنم که نگران منند و بارها حتی خواسته اند کامپیوترم را بشکونن . می دونی ما عادت کردیم لقمه رو حتی واسمون بجون . خودمون شناختمون زیر صفر رسیده و همه را با دیدگاههای خودمون می سنجیم . بسیار متاسفم از بلایی که سر ایرانیا اومده. نمی شناسمشون .
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
raha_99 - انگلیس - لندن
رها میدونستی خیلی دوست دارم.
من تورا بیشتر از تمام کسانیکه تا بحال تو این سایت با تو تماس داشتن میشناسم. حتی بیشتر از دوستانت در اینجا.دوستانی که تو در این سایت داری دوستان تو نیستند.چرا که برای رسیدن به هدف خودشون وجم اوری رای با تو رفاقت میکنند. ولی من با تمام حرفهای تلخ و زشتی که به تو زدم رفا قت را و دوستی را در حق تو کامل کردم. ولی تو نفهمیدی.
یادت هست بتو چند بار گفتم نه خودت را ونه خدا را پایشان را در این سایت باز نکن.هر حرفی جای و مکانی. وتو گفتی نه.!!! بتو گفتم نتیجه نمی گیری گفتی نه.!! بتو گفتم این گوی و این میدان. گفتی باشه.!!! رهای عزیز میدانم که تو ادم خوبی هستی. میدانم تو نظر خیر داری.ولی داری در اینجا اشتباه
میکنی. قبول کن کاری را که تو در پیش گرفتی نتیجه معکوس میده. باور کن من خودم را با تو در گیر کردم فقط برای اینکه تو این را بفهمی.ای کاشک می شد که می دیدمت.وحظوری با تو حرف میزدم.
تا می فهمیدی که چقدر بهت ارادت دارم ولی افسوس که این امکان وجود ندارد
بدلایلی خاص.من از بابت تمام حرفهای که بتو زدم معذرت می خواهم.واز اینکه با این دیکته ضعیفم ناراحتت کردم پوزش می طلبم چرا که 20 سال من فارسی ننوشته ام ولی تا دلت بخواد المانیم خوبه و نوشتنم به زبان المانی حرف نداره و از بچهای ایرانی هرکه میخواد چیزی بنویسد یک راست می ایند سراغ من.بگذریم در رابطه با ان پیش نهاد که بتو گفتم .باید بگم هیچ پیش نهادی وجود نداشت. همش کلک بود. مغز خودت را سر کار نگذار.من برای شناختن افراد حیله های مخصوص به خودم را دارم.رهای عزیز خلاصه وار باز هم تاکید میکنم. که تمام این کارهای را که با تو کردم فقط برای خاطر خودت بود که یاد بگیری دست معشوقت را هر جا نگیری و ببری.وشخصیت خودت و خدایت را ضایع نکنی. و باعث این نشوی که بجای اینکه خدا را بزرگ کنی بیشتر کوچکش کنی.اخه تو خودت نمی فهمی ولی داری ابن کار را میکنی. تمام حرف من در تمام این مدت باتو سر همین بود. البته فکر نکنی من دلم برای خدا سوخته .نه اصلا وابدا.!!! فقط بخاطر شناختی که رو تو پیدا کرده بودم میدانستم که هر بار چیزی در رابطه با خدا بشنوی و با افکارت جور نباشد. شب خوابت نمی برد.خلاصه بگم دلم برایت سوخت.
میدونم که تو احتیاج به دل سوزی من نداری. ولی من ابن حق را بخودم دادم.هرچند تو هم غیر از این کار راهی برای من نگذاشتی.
خوب از این حرفها که بگذرم یک خبر خوب برات دارم که شک ندارم که خیلی خوشحال میشی.و ان این است که من از تو واین سایت خدا حا فظی میکنم.
به دو دلیل . دلیل اول این بود که تو اعصاب من را خیلی خراب کردی. خیلی حرص سر تو خوردم نگذاشتی حالم را بکنم هر روز میبایست که با تو بحث میکردم. که البته تقصیر خودم هم بود. بیشترین فشاری که به من امد میدونی کجا بود؟ انجایی که در رابطه با رای گیری نوشتی .با هم دوست باشیم.در همان لحظه گفتم بگم باشه.ولی دیدم تو بیک( شک) بیشتر احتیاج داری تا یک دوست. برای من سخت ترین کاری بود که با تو انجام دادم.
چرا که برای من مهم بود که تو بفهمی که داری اشتباه میکنی.من فکر میکردم که تو خیلی پوست کلفتی ولی دیدم که نه این خبرها نیست.
در هر صورت من میروم و اصلا هم ناراحت نیستم. چرا که من از هر چیزی که
اعصابم را خراب کند دوری میکنم.و این قانون من میباشد. واین از اعجاز ماست.این سایت سایت خیلی خوبی میباشد. حتما که نباید چیزی بنویسم. ولی خوب قاچاقی میام کامنت های شماها را می خونم. رها جان سرت را بیشتر از این درد نمی اورم.از من راضی باش. چرا که نمی خواهم عذاب وجدان داشته باشم.
موفق باشی دوست خوب من
ادیوس امیگو.اشتباه کردی چراکه من نبودم.من تا بحال از نام دو کاربر استفاده نکردم.بچهای سایت میدونند که من فقط با یک نام در اینجا بودم.هر وقت امدم تو این سایت نظراتت رامی خوانم البته اگر کیلوی و زیاد نباشه.
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

hamidTANTAN - اتریش - وین
tak30 - بلژیک - بروکسل
بدرود تاک جان . خیلی باحالی ولی نشد بیشتر از این حال کنیم. معلوم نیست. شاید تو یک سایت دیگه هم دیگه را دیدیم. من هر جا برم با همین نام کار بری hamidTANTAN میباشم. امید وارم که همیشه در زندگیت موفق باشی.
................................................
Prince_Of_Persia - ایران - تهران
دم تو هم گرم خیلی سنگین حال دادی. ولی از اون کامنتی که گذاشتی.
و نوشتی (نمیدونستم سرقفلی این قبرستان متعلق به شماست.)
باور کن کلی خندیدم. اگر پای دین وسط نبود می تونستیم دوستهای خوبی با هم باشیم. اخه من عاشق جک و طنز هستم. میدونی چرا؟چون برای من تو این زندگی هیچ چیز خنده داری وجود نداره غیر از کارو غم وغصه.و باید خودمون خودمان را به زور بخندانیم.موفق باشی.
----------------
کاشکی شما دو تا باهم دوست می شدید . چرا که از هر دو ی شما پیداست که خیلی با صفاید
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

mohsen_raja - ایران - تهران
hamidTANTAN - اتریش - وین
به قول خودتون :«کاشکی شما دو تا[ایضا] باهم دوست می شدید . چرا که از هر دو ی شما پیداست که خیلی با صفاید»
لطفا این کار رو هم نکنید(رفتن از سایت) منتظر خواندن نظرات شما در صفحات بعد هستم.
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
شما آزادید تا هر گونه که می خواهید در مورد من قضاوت کنید . اما من هم آزادم که آنگونه باشم که باید و این هم قانون اصلی من است در زندگی . به شما قبلا هم گفتم من عادت به قربان کردن هر چیزی را نزد او داشته ام تا اکنون ! از حالا هم از خودش مدد می خواهم تا ادامه راه را نیز به همان طریق طی کنم . من اصل عمرم و جوانی و آرزوهایم را بر سر این عهد و پیمان داده ام و نا راضی هم نیستم . من چیزهای فانی و موقتی را دوست ندارم . شاید این هم یک گونه بیماری ست . هر چه هست حقیقت وجود من بر این مبنا گذاشته شده است و برایم اجتناب ناپذیر است . در مورد کوچک کردن خدا گفته اید ٬ اتفاقا اگر او اینقدر کوچک شده است که حتی در زندگی یک نفر جای گرفته است من خوشحالم . من به عمد اینکار را نکردم به خواسته او من اینجا حضور دارم . هر ثانیه هم که بخواهد میروم و هر ثانیه که بخواهد باز می گردم ٬ بخواهد بدون حتی خداحافظی می روم شما هنوز مرا نمی شناسید ٬ گاهی از خودم می ترسم ٬ گاهی بقدری در مورد خودم سختگیر و بی عاطفه میشوم که حیرت انگیز است کاری را که با هیچ بنی بشری نکرده ام . اما حقیقت دارد ! وجود دارد ! این هم یک نوع آن است .
من از حرف و حدیث مردم هم نمی ترسم هر نام و ننگی را هم در راه او به جان خریده ام در عین اینکه شخصیت ذاتی من بسیار متین و با آبروست ٬ اما
همیشه او برخلاف جریان وجودم مرا حرکت داد . و شاید این یکی از دیگر ریاضتهای من سختتر بود . چون همواره شرایطی برایم بوجود آورد که متضاد سلایق من از زمین تا آسمان بود . میدانید آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی ! من هنوز چیزهای زیادی برای باختن دارم اما دیگر کم کم برایم السویه شده است . خیلی چیزها را تا ته آن رفته وچشیده ام . چنان بال و پری از من در این سفرها ریخته شده است که به سیم آخر زده ام و به همه چیز تقریبا با دید مضحک نگاه می کنم . اگر گفتم که سر خودم می گیرم و میروم تنها دلیلش کامنت شما نبود بلکه دیگه از اسارت خسته شده ام . آزادی می خواهم ٬ دیگه خلقم کم کم داره تنگ میشه و ازش شاکی میشم ٬ میدونم تا به این حال میرسم و به این بیقراری دری نو باز می کند . من نمی خواهم در بند باشم دوست دارم هر لحظه اختیارم دست خودم باشه نه اینکه تمام عمر مراقب و نگران بقیه ! اصلا دلم میخواد مانند یک خل و چل بگردم سنگینی هیچ نگاهی هم روم نباشه ! آزاد آزاد و رها !
رفتن شما باعث شادی من نمی شود همینطور که از رفتن دشمن شاد نمی شوم شما که دوست بودید .
در مورد دیکته تان هم شیطنت میکردم که اذیتتون کنم . تازه به نسبت دور بودنتون خیلی هم خوب می نوشتین و ایرونی ایرونی موندین .
در مذهب ما کافریست رنجیدن ! اگر مخالفان می توانستند قلب مرا ببینند نه زبانم را اوضاع خیلی فرق می کرد با شما که نقاط اشتراک فراوانی داشتم .
متاسفم که اعصابتون رو خراب کردم از خدا شاکی شوید من مامور بودم و معذور .
تنها دوست حقیقی من خداست همانطور که گفتم من با هیچ یک از کاربران هیچ گونه ارتباط دوستی ندارم که آنها بخواهند مرا به سمت دلخواه ببرند . اما نا خود آگاه ارتباط باطنی در جایی که خداوند لانه و خانه کرده است برقرار میشود که آنهم اجتناب پذیر است هر چقدر خدا فضای بیشتری را اشغال کند ارتباط من بیشتر است .
در باره پوست کلفتی گفتید اگر باور کنید که وجود من از شیشه های بسیار نازک شکننده تر است سختی کارم بیشتر برایتان باتز میشد هنوز هم به همان شکنندگی هستم اما دیگر چیزی نمانده امیدوارم هر چه زودتر این ماموریت خطیر و سنگین تمام شود و بتوانم از لابلای این خرده شکسته ها
پرواز حقیقی را انجام داده و از خفقان آن در آیم .
اگر به شما انگ زدم ببخشید تو دعوا حلوا پخش نمی کنن . شما هم خیلی
اعصاب مرا خورد کردید . هم مظلوم بودید و هم بدجنس . هم دلم براتون میسوخت و هم دلم میخواست اذیتتون کنم .
برای کیلویی نظر دادن هیچ چیزی ندارم میدونم کارکنان سایت هم با من گیر کرده اند اما نهایتش اینه که نمیگذارن . خدارو چه دیدید شاید یکدفعه واسه همیشه همه از دست اراجیفه راحت شدن . در پنا خدا باشید و همواره موفق و شاد .
یه چیز هست که به شما ربط نداره اما یادم اومد بارها می خواستم بپرسم یادم رفته . یک کاربر محترم به اسم پرویز وان از انگلستان بود ازش هیچ خبری نیست لطفا اگر حضور دارد ابراز کند . من خیلی برایش نگرانم . می خواهم بدانم ایشان سالم است و حضور دارد یا خیر ؟
دوشنبه 21 اردیبهشت 1388

raha_99 - انگلیس - لندن
دلم گرفت . خدا نکند حدسی که می زنم درست باشد مدتها چیزی مرا به یاد ایشان می اندازد و بارها خواسته ام بپرسم اما یادم می رود . آقای پرویز وان از انگلستان اگر حضور دارید . لطفا اعلام کنید . دوستان بسیاری چشم به راه حضور شما هستند . دل من مدتهاست که گونهی خوبی نمی دهد . امیدوارم اشتباه کرده باشد . خواهش می کنم اگر حضور دارید اعلام کنید . شما یکی از وطن پرست ترین و متعالی ترین ایرانیان بودید.
سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.