آزادی نوجوان متهم به قتل پس از هشت سال

آزادی نوجوان متهم به قتل پس از هشت سال

 اولیای دم یک مقتول شکایت خود را پس گرفتند تا پسری که متهم بود در نوجوانی مرتکب قتل شده است بعد از هشت سال از زندان آزاد شود.


به گزارش خبرنگار ما متهم که سلمان نام دارد 13 مردادماه سال 80 به اتهام قتل پسری 13 ساله دستگیر و زندانی شد و پس از کش و قوس های زیاد اولیای دم مقتول اعلام کردند از آنجایی که درباره قاتل بودن متهم یقین ندارند شکایت خود را پس می گیرند. به این ترتیب سلمان که اکنون 24ساله است پس از هشت سال از زندان آزاد شد.

13 مردادماه سال 80 خانواده نوجوانی به نام بهنام که ساکن روستای قورلو در بخش ارشق استان اردبیل هستند با مراجعه به ماموران اعلام کردند فرزندشان بهنام در بیابانی اطراف روستا به قتل رسیده و دوستانش جسد او را پیدا کرده اند. لحظاتی بعد ماموران به سمت محل کشف جسد رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند این نوجوان با ضربات چاقو به قتل رسیده است و از آنجایی که هنوز بدن او گرم است چند دقیقه بیشتر از مرگ وی نمی گذرد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی خانواده بهنام مورد بازجویی قرار گرفتند. آنها گفتند یکی از دوستان شان گفته این قتل به دست نوجوان 16ساله یی به نام سلمان انجام شده است. بنابراین سلمان دستگیر شد. پسر نوجوان ادعا کرد در این قتل هیچ نقشی نداشته و شاهدانی دارد که تایید می کنند او زمان حادثه با آنها بوده است، اما از آنجایی که ماموران چند زخم روی دستان مقتول پیدا کردند گفته های او را نپذیرفتند و به این ترتیب بازجویی های فنی پلیسی از این نوجوان ادامه یافت. وی همچنان تاکید کرد؛ هیچ خصومتی با مقتول نداشته و زخم هایی که روی دست او است حین بازی فوتبال ایجاد شده است. او گفت؛ من شب قتل با دوستانم فوتبال بازی می کردم و چند بار زمین خوردم به همین خاطر هم دستانم زخم شد.

در این اثنا اولیای دم شاهدانی را به پلیس معرفی کردند که گفته های آنها به مدرکی علیه سلمان تبدیل شد. این شاهدان گفتند زمانی که به سمت جسد بهنام می دویدند شخصی را در حال فرار دیدند البته چهره او قابل تشخیص نبود اما آنها حدس می زنند آن فرد سلمان بوده چرا که هیکل او بسیار شبیه متهم بود.

سرانجام بعد از چندین جلسه بازجویی پسر نوجوان به قتل اعتراف کرد. وی گفت؛ با بهنام اختلاف داشتم و برای اینکه از او انتقام بگیرم وی را به بیابان بردم و به قتل رساندم. زخم هایی که روی دستم به وجود آمده به خاطر درگیری با بهنام است.

با این اعترافات پرونده برای محاکمه به دادگاه فرستاده شد و این بار پسر نوجوان در دفاع از خود گفت اعترافاتش تحت فشار بوده و مرتکب قتل نشده است. او همه اقرارهایش را پس گرفت و شاهدانی را به دادگاه معرفی کرد که شهادت دادند زخم های ایجادشده روی دستش به دلیل بازی فوتبال بوده است.

با این حال قاضی دادگاه رای بر قصاص متهم صادر کرد و حکم صادره در دیوان عالی کشور نیز تایید و برای اجرا نزد آیت الله هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه فرستاده شد. کارشناسان دفتر رئیس قوه قضائیه پس از بررسی پرونده اعلام کردند این حکم ایراد تحقیقاتی دارد چرا که از شاهدان هر دو طرف به یک میزان تحقیق نشده است و باید بررسی بیشتری در مورد ادعای متهم در مورد زخم های روی دستش انجام شود؛ بنابراین حکم قصاص نقض و پرونده دوباره به دادگاه بازگردانده شد تا نواقص وارده بر آن برطرف شود. قاضی پرونده بعد از بررسی مجدد یک بار دیگر حکم قصاص را صادر و این بار در رای خود به علم قاضی استناد کرد و نوشت به این علم رسیده که سلمان قاتل است اما رای در دیوان عالی کشور نقض و دوباره به دادگاه بازگردانده شد. کش و قوس ها میان دادگاه عمومی و دیوان عالی کشور سه بار در مورد پرونده این نوجوان تکرار شد و هر بار دیوان بعد از صدور رای قصاص در دادگاه بدوی آن را نقض کرد تا اینکه آخرین بار قاضی دادگاه عوض شد و قاضی جدید بررسی این پرونده را برعهده گرفت. زمانی که برای بار چهارم پرونده به دادگاه عمومی بازگردانده شد اولیایی فر - وکیل متهم از قاضی افاق خواست یک بار دیگر صحنه قتل بازسازی شود چراکه در این صورت می تواند بی گناهی موکلش را ثابت کند. زمانی که همه چیز برای بازسازی صحنه قتل آماده بود سلمان تقاضا کرد شاهدانی که شهادت دادند او در زمین فوتبال بوده نیز در محل حاضر شوند و آنچه را می دانند بگویند. قاضی دادگاه با این خواسته نیز موافقت و دستور احضار شاهدان را صادر کرد. از طرفی شاهدانی که اولیای دم مقتول معرفی کرده بودند این بار اعلام کردند چیز زیادی از حادثه به یاد ندارند و نمی توانند بگویند سلمان قاتل است بنابراین بازسازی صحنه برای چند روز به تعویق افتاد.

در این مدت اولیای دم با مراجعه به دادگاه اعلام کردند از آنجایی که هشت سال از این ماجرا گذشته و آنها به یقین نرسیده اند سلمان فرزندشان را کشته و رای قصاص یک بار از سوی رئیس قوه قضائیه نیز نقض شده است، بنابراین شکایت خود را پس می گیرند.

سرانجام سلمان که هشت سال را در زندان گذرانده بود با پس گرفتن شکایت از سوی اولیای دم در 24 سالگی از زندان آزاد شد.

artosh - ایران - تهران
چه جالب..!! شکنجه گران اسلامی هر اعترافی که بخوان میتونن بگیرن..!! خوشحالم که یک انسان به زندگی بازگشت. متاسفانه چون در مملکت ما بستر جرم و جنایت فراهم است و این کودک در این 8 سال به جای رشد در زمینه مشخص و خوب..در میان یک مشت قاچاقچی و شرور نگهداری میشه..زمانی که به اجتماع برمیگرده تمایل به آموخته های زندان در او بیشتر میشه و کمتر پیش میاد به یه زندگی سالم بپردازه. مسئولان زندان ها در کشورمون باید رویه ای را پیش بگیرند که جوانان زندانی را در زندان رشد دهند و در آنها کشف استعداد کنند تا وقتی اینگونه به جامعه برمیگردند تفکر جرم هم در ذهنشان نابود شود و زندگی سالم و جدیدی رو آغاز کنند.
اما متاسفانه تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی سر پاست فقط قصاص و اعدام انجام میشود نه سازندگی. این رژیم فقط به نابود کردن میپردازه. ساختن سخته..اما نابود کردن آسان. ترجیح میدهند که به خودشون زحمتی ندهند و نابود کنند.
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

masood_88 - ایران - ساری
به امید ایرانی بدون جرم وجنایت .ایرانی سالم .
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

fall - ایران - تهران
کاش خونواده امیرافتخار هم دل آرا رو می بخشیدن !
مگه نه ؟
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

90min - ایران - ابادان
به عجایبه هفتگانه یکی اضافه شد/به خانواده مقتول بخاطر شجاعتشون وتفکر صحیحشون تبریک میگم/کاش خانواده قربانی پرونده دلارا هم بکم انصاف میداشتن و دعای یک ملتو واسه خودشون میخریدن/مطمئا مقتولههم روحش در عذابه
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
دلارای بینوا را کشتند بعد از 6 سال رنج و وحشت مرگ..... حالا برای فریب این یکی را بخشیدند...مرگ بر ملا دینش طرفدارانش.
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
دوران دبیرستان یک روز سر کلاس درباره « بهترین روز زندگی»مون باید انشائی می نوشتیم. مبصر 15-16 ساله مون انشا ش خیلی جالب-عجیب ودر خور تامل بود:بهترین روز زندگیش روز «اعدام قاتل برادرش»بود.خصوصا زمانی که پدر فرهاد کهن زاد-مبصرمون-چهار پایه رو از زیر پای قاتل انداخته بود.التماس های قاتل وشکستن گردنش وکبود شدنش....
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

sarab22 - المان - دوسلدورف
امیدورام همه اعدامیها بخشیده بشن و زندگی تازه ای را شروع کنند بله کاش دل ارا هم بخشیده میشد واقعا دلسنگ بودند گرچه انها هم عزیزشان را از دست دادند ولی خون را با خون نم شوئند لذتی که در عفو و بخشش است در هیچ چیزی نیست
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
شاید بد نباشه آدم یک لحظه خودش رو جای خانواده مقتول بذاره وبعد برای بخشش «دلاراها»حرفهای رسانه های غربی رو قرقره(غرغره!!!)کنه وفتوا پشت فتوا صادر کنه لذتی که در گذشت هست در انتقام وقصاص نیست.
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

boshghab_parande - روسیه - مسکو
IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
کاملا باهاتون موافقم خوشحالم که یکی این حرف زد
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

mannoland - امریکا - نیویورک
بازم دم اردبیل ها گرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
وای که در آلمان چه پست فطرت هایی طرفدار جمهوری اسلامی هستند.!!! شما ها اگر دستتان برسد با دندان نیز خرخره می جوید. حیف نام انسان!
پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388

IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
...تو که بدون داشتن قدرت اینطور رجز می خوونی وتهدید می کنی اگه مثل لاجوردی قدرتی پیدا کنی ومثل بسیجی نماها اسلحه ای دستت بیافته چه ها می کنی!!!من نه طرفدار جمهوری اسلامیم نه اعتقادات مذهبی دارم.اما افتخار داشتن آشنائی با روشنفکر نماها وچند پهلو شخصیتان(؟!)نظیر تو و فریاد خاموش آخنی که درونی هیتلر وار... دارید اما می خواین ادای ولتر رو در بیارین ودم از دموکراسی وآزادی عقیده می زنید-من رو به حمایت از ج ا ولاجوردی وشریعتمداری وا داشته که حداقل شمشیر شون رو از رو بستن و تصفیه حسابها وکشت وکشتار شون رو کردن ودرنتیجه از امثال تو و رجوی عطش کمتری به درندگی....دارن.
پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388

IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
مرد نا حسابی.من نه مخالف اعدامم نه موافقش.اصلا خدا نکنه من به عنوان اولیای دم یا قانونگذار مسئولیت تصمیم گیری درباره مرگ وزندگی یک انسان رو دوشم بیافته.من فقط خاطره واستنباط شخصیم رو گفتم.یکی فحش میده یکی خرخره گاز میگیره یکی هم شاید پای خواهر ومادرم روبه قضیه بکشه!!!!اینجوری می خواین ایران رو پر از آزادی بیان وآزادی عقاید ودموکراسی کنین!!!!!قربان لطف حضرات آزاد اندیش!!!!
پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388

masoud-alman - المان - بن
IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
من هم با اعدام موافق نیستم. اما مثل شما فکر میکنم بجای اشک ریختن برای قاتل کمی هم خودمان را جای فرزندان مقتول بگذاریم. این خانم معلم مادر سه فرزند بخاطر یک مشت پول و طلا با چاقو تکه پاره شد.
عزیزان به جای بدوبیراه گفتن کمی هم انصاف داشته باشید. اگر مادر شما اینطور کشته میشد نظرتان همین بود؟
پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
بابا تو که اکابر از سرت هم زیاد هست چرا این همه به دنبال مدارک دانشگاهی هستی؟ بنده خدا از خواندن دو خط فارسی درست و درمان ناتوان هستی :-) طبق معمول یک بار دیگر تلاش کن تا پست مرا بخوانی:-)
شنبه 19 اردیبهشت 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.