ابهام در مرگ همسر صیغه یی مرد دو زنه

ابهام در مرگ همسر صیغه یی مرد دو زنه

پرونده مردی که متهم است همسرش را با سیم خفه کرده به خاطر ابهامات زیاد و برای رفع نقص از سوی قضات دادگاه کیفری استان تهران به دادسرا بازگردانده شد.


به گزارش خبرنگار ما متهم که خود مرگ همسر صیغه یی اش را به پلیس خبر داده، مدعی است مرتکب قتل نشده است. با این وجود دادسرا جرم او را محرز می داند و نماینده دادستان دیروز خواستار مجازات وی شد.

در ابتدای جلسه محاکمه این مرد، محمد شادابی نماینده دادستان تهران در توضیح کیفرخواست گفت؛ حسن 41 ساله متهم است در تاریخ 11 اردیبهشت ماه سال گذشته همسرش را با یک رشته سیم خفه کرده و سپس به دادسرای شهید محلاتی رفته و موضوع را اطلاع داده است. هر چند این مرد ابتدا اعلام کرد لیلا با مرگ طبیعی جان باخته است اما متخصصان بررسی صحنه جرم و پزشکی قانونی نظر دادند همسر وی خفه شده است. آنها همچنین سیمی را که هشت دور به گردن مقتول پیچیده شده بود، کشف کردند و در ادامه متوجه شدند یک روسری نیز چندین بار دور گردن لیلا پیچیده و گره زده شده است. متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند احتمال خودکشی در این پرونده بسیار ضعیف است.

وی ادامه داد؛ در جریان تحقیقات حسن دستگیر شد و من اکنون به عنوان نماینده دادستان با توجه به مدارک موجود در پرونده تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.

در ادامه فرزند مقتول و مادرش در جایگاه حاضر شدند و برای متهم تقاضای صدور حکم قصاص کردند. فرزند مقتول گفت؛ من از کودکی با مادربزرگم زندگی می کردم و در خانه مادرم نبودم فقط گاهی به او سر می زدم. اما شوهرش حسن همیشه با من دعوا می کرد و اجازه نمی داد مادرم را ببینم. کار به جایی رسیده بود که دیگر من به منزل او نمی رفتم و وی به محل کارم می آمد. البته مادرم در مورد اینکه با شوهرش اختلاف داشت به من چیزی نگفته بود چون ما زیاد همدیگر را نمی دیدیم اما از مادربزرگم شنیده بودم حسن با مادرم بدرفتاری می کند.

مادر مقتول نیز گفت؛ من با دخترم رفت و آمد نداشتم چون با ازدواجش مخالف بودم و می گفتم نباید همسر صیغه یی بشود. چند ماه قبل از حادثه بود که دخترم نیمه شب هراسان به خانه ما آمد و گفت حسن روی او بنزین ریخته تا وی را آتش بزند.

در ادامه نوبت به متهم رسید. وی اتهام قتل را رد کرد و گفت؛ لیلا همسر دوم من بود و با اینکه هنوز با همسر اولم زندگی می کردم، لیلا را هم دوست داشتم و رابطه خوبی با هم داشتیم اما او مشکل عصبی داشت و گاهی که سردرد می گرفت سرش را به دیوار می کوبید و حرکاتش دست خودش نبود. البته زمانی که مواد مصرف می کرد، بدتر می شد. گاهی چندین شب متوالی نمی خوابید. من و لیلا هم بر سر همین مساله با هم مشکل داشتیم. ما هر دو معتاد بودیم. من می خواستم ترک کنم و به لیلا هم می گفتم بهتر است این کار را انجام دهد چون ما بچه داشتیم و دلم می خواست لیلا برای فرزندمان مادر خوبی باشد.

وی افزود؛ قبول دارم چند روز قبل از حادثه لیلا و من دعوا کردیم اما علت درگیری مان این بود که لیلا فکر می کرد من می خواهم باز هم ازدواج کنم؛ به همین خاطر هم داد و فریاد کرد و بعد به اتاقش رفت و در را قفل کرد. این کار را معمولاً زمانی انجام می داد که مواد کشیده بود و نمی توانست بخوابد، چون پسرم به اتاقش می رفت و وسایلش را دست می زد لیلا در را قفل می کرد. بعد از چند روز که من سراغش رفتم تا حالش را بپرسم دیدم همسرم مرده و بدنش خشک شده است.

در ادامه جلسه دادگاه به دستور قاضی عزیز محمدی اولین ماموری که بر سر جسد حاضر شده بود، برای ادای توضیحات پشت تریبون قرار گرفت. وی گفت؛ من به عنوان مامور پلیس به محل نرفتم؛ البته من نظامی هستم اما پلیس نیستم. روز حادثه حسن سراغم آمد و گفت همسرش فوت شده است. او از من خواست به خانه اش بروم. من و حسن دوستی دیرینه یی داشتیم اما بعد از معتاد شدن حسن رفاقت مان از بین رفت. آن روز چون حسن از من به عنوان دوست قدیمی کمک خواست، همراهش رفتم. زمانی که رسیدم بوی تعفن احساس نکردم اما متوجه شدم سیمی زیر جسد قرار دارد، آن را کشیدم و فهمیدم سیم دور گردن لیلا پیچیده شده است. به حسن گفتم همسرت به مرگ طبیعی نمرده است و او را کشته اند.

این شاهد ادامه داد؛ من فکر نمی کنم حسن قاتل باشد چرا که وقتی به من مراجعه کرد، بسیار آرام بود و اضطراب کسی را که مرتکب قتل شده است، نداشت. حسن را از دوران جوانی اش می شناسم. او مردی بسیار رئوف است. هر چند مرتکب خطاهایی شده و من هم با ازدواجش مخالف بودم و فکر می کنم همین ازدواج باعث بدبختی اش شد اما او به نظر من نمی تواند قاتل باشد.

بعد از اظهارات این مرد به دستور قاضی دادگاه این بار خواهر مقتول در مورد زندگی لیلا توضیح داد و گفت؛ من بارها دیده بودم حسن خواهرم را کتک می زد. ما با هم رابطه خوبی نداشتیم چون من هم مخالف ازدواج خواهرم بودم. با این حال گاهی به خانه اش می رفتم و می دیدم متهم خواهرم را کتک می زد. او قصد داشت پسر بزرگ خواهرم را هم به مواد آلوده کند.

بعد از شهادت شهود هیات قضات به این نتیجه رسیدند که با نواقص موجود در پرونده امکان صدور رای وجود ندارد، بنابراین پرونده را به دادسرا بازگرداندند تا تحقیقات بیشتری انجام و نواقص برطرف شود.

fall - ایران - تهران
امان از این زن صیغه ای ها . امان از این زنهایی که خواسته و دونسته وارد زندگی زن دیگه یی می شن و باعث بهم خوردن یه زندگی و در نهایت تباه شدن خودشون می شن .
صیغه اصلا معنی نداره . یعنی چی ؟ به نظر من صیغه یعنی یه کلاه بزرگ که آدم های متعصب برای اینکه نرن تو جهنم !‌ واسه خودشون ساختن . بهترین راهی که یه مرد ( متعصب و کم دون و مذهبی ) میتونه خودشو از عذاب وجدان خیانتی که به به زن و بچه و زندگی ش می کنه راحت کنه .
متاسفانه زندگی من هم به خاطر یه زن صیغه ای به هم خورد . زنی که از روی فقر و ناچاری ( شاید ) وارد زندگی من شد و متاسفانه همه چی بهم خورد .
زندگی در جریانه و می گذره اما بعضی زخم هایی که به قلب آدم میخوره باعث رنجیدن آدم می شه و من فقط امیدوارم که هیچ فقری نباشه تا بهانه ای هم برای صیغه کردن و صیغه شدن نباشه . امیدوارم که هیچ مرد و زن خیانت کاری نباشه تا صیغه رو بهترین سرپوش برای بزرگترین اشتباهی که مرتکب می شن ( خیانت به زن و زندگی و زیر پا گذاشتن تعهدات و وارد زندگی دیگران شدن و از هم پاشیدن زندگی ها ) ندونن .
دوشنبه 14 اردیبهشت 1388

rahpoo - ایران - جهرم
صیغه دیگه چه صیغه ای هست.جمعش کنند همه از دست یک مشت آدم هوسباز راحت بشن. یا یک جای مخصوص این کار بذارن ادمهایی که میخان برن اونجا
دوشنبه 14 اردیبهشت 1388

farnazflora - مالزی - کوالالامپور
به این میگن آه زن اول !!!
دوشنبه 14 اردیبهشت 1388

dannni - سوئد - استکهلم
fall - ایران - تهران ..ابجی مریم این که گفتی بنظر من تقصیر شوهرت است چون معلومه هوسباز است
دوشنبه 14 اردیبهشت 1388

ebi_sunni - امارات - دبی
تمام برنامه های اخوند پلید برای شیکم و پایین شکمه!!
دوشنبه 14 اردیبهشت 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
صیغه تن فروشی رسمی با حمایت دین....از 10 دقیقه تا 99 سال برنده مردان شهوتران اسلامی..بازنده زنان.
سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388

fall - ایران - تهران
dannni - سوئد - استکهلم
نی دونم چی بگم اما دیگه پشت دستمو دااغ کرم که با مردی که پولداره ازدواج نکنم !
اسم کارخونه شو نمی یارم اما سهامدار یکی از معروفترین و بزرگترین کارخونه های مواد شوینده ایران بود . تقریبا هرشب هم تبلیغ محصولاتشون رو از تلویزیون پخش می کنن .
گاهی به خودم میگم شاید من هم مقصر بودم . آخه میدونی ؟ همه ش گیر می دادم . دعوا میکردم . قهر میکردم . موبایلشو چک میکردم ! تو ماشین پشت چراغ قرمز آبروریزی و جیغ و داد راه مینداختم و خلاصه هرکاری میکردم برای اینکه مثلا جلوی خیانتکاریشو بگیرم ! حدود 20 سال با هم اختلاف سنی داشتیم و همیشه تا حرفی میزدم بهم میگفت زیر40 سال ها خفه !! آخر سر هم رفت با یه زن 45 ساله و بیوه ریخت رو هم . من خودم هم مقصر بودم اما اون نباید این کار رو میکرد . خلاصه دو سال پیش جات خالی که چه فیلمی داشتیم !!
سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388

تلخون - ایران - یزد
فال - ایران - تهران
ازت خوشم میاد چون هر مطلبی تو این سایت نوشته شده یه قصه برای نوشتن داری . ... برات که این قدر پاک و عفیفه هستی
سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388

dannni - سوئد - استکهلم
fall - ایران - تهران خودتو بگیر براش چند روزی تحویلش نگیر تو منزل شیکترین لباسها ببوش خودتو با موسیک سرگرم کن بعد نتیجهاش میبینی ابجی خودتو نارحت نکن اگر این ارهارو بکنی به پات میفته
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

fall - ایران - تهران
dannni - سوئد - استکهلم
ما از هم دو ساله که جدا شدیم .
------------------------------------------
تلخون - ایران - یزد
اول و قبل از اینکه جوابتو بدم باید بگم که اسم خیلی قشنگی برای خودت انتخاب کردی .
من قصه نمی گم و هیچوقت هم ادعایی نداشتم .
اما عزیز دلم زندگی من از سال 1384 تا الان واقعا مثل یه فیلم سینمایی بود .
اولش که مرگ هر دو برادرم ! و تنها موندن خودم.
بعد از حدود یک ماه و نیم بیماری خودم که متاسفانه باعث از دست دادن یکی از کلیه هام شد !! و دو بار جراحی ( متاسفانه روحیه مو خیلی از دست داده بودم )
بعد از چند ماه ازدواج با یه مرد دروغگو که فقط یک سال و چهار ماه تونستم تحملش کنم !!!
و خب فقط اینو می دونم و می تونم به تلخون بگم که من نه دروغ گفتم و نه قصه .
اگه منظورت هم اون کامنتی هست که درباره کلانتری مشهد نوشتم . اون اتفاق سال 1382 برای من تو یکی از شهرهای جنوبی افتاد . و جریان من و اون خانوم رو توی مجله محلی اونجا با اسم های مستعار و با اجازه خودمون چاپ کردن .
اما الان خوشحالم تلخون چون یا اینکه 30 سال دارم اما تجربه یی که من دارم از زندگی باور کن شاید 50 ساله ها هنوز ندارن . خیلی سختی کشیدم تلخون اما حالا قدر این آرامش بعد از طوفان رو می دونم !
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

fall - ایران - تهران
تلخون - ایران - یزد
یادم رفت بگم که آدرس ایمیل من توی مشخصات کاربری م هست . اگه خواستی برای من ایمیل بزن تا بدونی که تو این دنیا آدم ها هر کدوم یه کتابچه از درد و غم و شادی و ماجراهای گوناگون هستن و اینقدر زود درباره آدم ها قضاوت نکنی .!........
( اگه این بالا رو نقطه چین کردن من حرف بدی نزدم و فقط آدرس ایمیل گذتشتم که فکر کنم نقطه چین بشه ).راستی یزد چطوره ؟ هوا گرم شده یا مثل تهران هر روز آسمون ابری و هوا نامتعادله ؟
چهار‌شنبه 16 اردیبهشت 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.