یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۷ - ۰۶ جولای ۲۰۰۸
رکسانا صابری به تحمل هشت سال زندان محکوم شد
رکسانا صابری، خبرنگار ایرانی - آمریکایی که در ایران به اتهام جاسوسی برای آمریکا محاکمه شد، به تحمل هشت سال زندان محکوم شده است.
عبد الصمد خرمشاهی، وکیل خانم صابری روز شنبه ۲۹ فروردین (۱۸ آوریل) این خبر را تأیید کرد و گفت که به این حکم اعتراض خواهد کرد.
رضا صابری، پدر رکسانا در گفتگو با رادیوی عمومی آمریکا گفت که دخترش را فریب داده اند.
او گفت: "به دخترم گفته بودند اگر این طور بگوید آزادش می کنند، اما آزادش نکردند. او بعد فهمید که این یک فریب بوده است".
رضا معینی، مسئول بخش ایران، افغانستان و تاجیکستان در سازمان گزارشگران بدون مرز در گفتگو با بی بی سی فارسی حکم صادره برای خانم صابری را "بسیار سنگین" توصیف کرد و گفت: "جمهوری اسلامی ایران از کار خبرنگاران تصویری دارد که آن را جاسوسی اعلام می کند و به ویژه از پرونده خبرنگارانی که دارای دو ملیت هستند برای اعمال فشار در سیاست خارجی هم بهره می گیرند".
رکسانا صابری بهمن ماه سال گذشته بازداشت شد و سپس به زندان اوین انتقال یافت.
او که از پدری ایرانی و مادری ژاپنی در آمریکا به دنیا آمده و همانجا بزرگ شده است، از حدود شش سال پیش به ایران رفت و با مجوز دولت ایران به عنوان خبرنگار برای رسانه هایی چون رادیوی عمومی آمریکا (ان پی آر) مشغول به کار شد.
خانم صابری حدود دو سال پیش با دفتر بی بی سی در تهران هم همکاری داشت.
دفتر مطبوعاتی بی بی سی در واکنش به صدور حکم زندان برای خانم صابری با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: "ما به شدت نگران حکم سنگینی هستیم که علیه رکسانا صابری صادر شده است. رکسانا به صورت غیر علنی محاکمه شد و هیچ مدرکی از جاسوسی در مورد او منتشر نشده است. دوستان زیاد رکسانا در بی بی سی از این تصمیم غمگین شده اند و در این موقعیت به فکر رکسانا و خانواده او هستند".
شبکه ان پی آر پیشتر تأیید کرده بود که مجوز فعالیت خانم صابری از حدود یک سال پیش از زمان بازداشت او تمدید نشد، اما خانم صابری به انتشار "اخباری کوتاه در موارد نادر" ادامه می داد.
حسن حداد، معاون امنیت دادسرای تهران، اواسط اسفند ماه بدون اینکه دلیل بازداشت خانم صابری را اعلام کند، گفت که تحقیقات از او صورت گرفته و او "تا چند روز دیگر" آزاد خواهد شد.
اما خانم صابری چند روز بعد به پدرش که در آن هنگام هنوز در آمریکا بود، تلفنی اطلاع داد که مقامات دادگاه انقلاب تصمیم خود را عوض کرده اند و می خواهند او را در بازداشت نگاه دارند.
رضا صابری، پدر رکسانا، پیش از در آن نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در خواست کرده بود دخترش "در اقدامی بشر دوستانه" آزاد شود.
پدر و مادر خانم صابری هنگامی که از آزادی دختر خود ناامید شدند به ایران رفتند و توانستند در زندان با او ملاقات کنند.
در آن هنگام گفته می شد اتهام خانم صابری ادامه کار خبرنگاری بدون مجوز است، اما معاون امنیت دادسرای تهران روز ۱۹ فروردین (۸ آوریل) برای نخستین بار اتهام جاسوسی را علیه او مطرح کرد.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا از متهم شدن خانم صابری، به عنوان یک شهروند آمریکایی، به ارتکاب جاسوسی ابراز نگرانی کرد.
کمتر از یک هفته بعد، سخنگوی قوه قضائیه ایران از برگزار شدن محاکمه رکسانا صابری به اتهام جاسوسی به نفع ایالات متحده و "اخذ آخرین دفاع" از او خبر داد که به معنای پایان محاکمه بود.
او گفت حکم دادگاه در مورد خانم صابری "در طی دو هفته آینده" صادر خواهد شد.
دولت آمریکا اعلام کرد که اتهام جاسوسی علیه او بی اساس است و گفت سفیر سوئیس در تهران نتوانسته است به عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران، در دادگاه حضور یابد.
اکنون با گذشت تنها پنج روز از دو هفته ای که سخنگوی قوه قضائیه ایران از آن سخن گفته بود، حکم خانم صابری صادر شده و او به تحمل حبسی طولانی محکوم شده است.
| maliheh_uk - انگلستان - لندن |
اخرش هم می خونیم که در زندان خودکشی کرد و مرگش مشکوک است البته خدا نکنه راستی کاش دلارا دارابی اعدام نشه من فیلمشو توی یوتیوب دیدم واقعا متاثر شدم چی می تونیم بگیم جز مرگ بر جمهوری اسلامی |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| sarab22 - المان - دوسلدورف |
البته بعداز دستگیری افراد بیگناه بجاسوسی پیشنهادهائی میدهند و زندانی را مجبور میکنند حرفهای انان را دیکته و قول ازادی میدهند این حکومت قبیله ای ... اسلامی محکوم به نابودیست و برای انسانیت ضرر دارد .
|
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| Black Chador - امریکا - ولدن |
حلا بینیم اوباما چه غلطی در این مورد میکنه؟ من از طرفداران اوباا هستم ولی اگر این خبرنگاردار را بزودی پس نگیره مفهمم که چینی در موردش درست میگه. امیدوارم ایرانی های دوروبرش بهش نصیحت درست کنن. |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| escortboy - هلند - امستردام |
این حکومت ابرو برامون نزاشت. خامنه ای که اصلا جواب نامه ها رو هم نمیده |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| ali3a - ایران - کرچ فریدن اصفهان |
خوب جوردیگه باید دید .رکسانا حالا هشت سال توایران مهمانه ولذت می بره از سرزمین ابا اجدادیش تایاد بگیره خبردزدی نکنه وطن فروشی نکنه |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| punisher - ایران - شیراز |
اینها همیشه یه قولهایی میدن و بعد میزنن زیرش / سال57 هم همین وعده و وعیدها بود که کار دست ملت داد. |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| negin2000 - آلمان - لیپزیگ |
این قدر اذیتش میکنن، کتکش میزنن، با کابل، زجرش میدان، تا اینکه بگه من کردم، بخاطر اینکه زجرش ندن، مجبور ه بگه کار من بود، که به مردم بفهمونن این واقعا جاسوس بود
|
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| LARA_87 - امریکا - کالیفرنیا |
واییی لعنت به این حکومت اسهالی |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| artosh - ایران - تهران |
این رژیم با چسبوندن اتهام جاسوس اسرائیل و امریکا همه کار میکنه.
ننگ بر این رژیم فاسد و ک..ف. آخه این چه دادگاهی هست که باید پشت درهای بسته انجام شود؟! اگه موجهید همه جا موجه هستید..اگر هم نمیخواید دادگاه علنی باشه..این یعنی دروغ بودن همه اتهامات. از این خانم با تحت فشار قرار دادن اعتراف میگیرن(در واقع کاری میکنند که همون چیزی رو بگه که میخوان) و بعد علیه ایشان استفاده میکنن. این نهایت رزالت هست. به امید آزادی هر چه زودتر رکسانا صابری. 8 سال واقعاْ یه عمر هست. |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| pejman-khafan - کانادا - تورنتو |
نگران نباشید 22 بهمن می بخشنش میاد بیرون |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| 8036 - ایران - اصفهان |
با سلام : ( ali3a - ایران - کرچ فریدن اصفهان ) تو که از چیزی خبر نداری ساکت باش.مرگ بر جمهوری اسلامی و طرفدارانش ( درود بر ایران و ایرانی ) |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| سلمک - ایران - تهران |
طفلک معلوم نیست این 8سال چه بلاهایی که سرش نیاد |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| cheshmak - هند - پونه |
خدا بیامرزدش.................. |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| sarab 22 - المان - دوسلدورف |
escortboy - هلند - امستردام
خامنه ای به درخواست های مردمش هم بی توجه است نامه پدر این دختره هم احتمالا بدست خامنه ای نرسیده است. |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| joojoo20 - امریکا - سنفرانسیسکو |
ما که نفهمیدیم. اگد جاسوس بود که 8 سال برایش نمیبریدند. باید اعدام میشد. اگر جاسوس نیست پس دوباره این 8 سال برای چیه. مشکل اینجاست که وقتی دادگاه علنی نیست خودشون میبرند و خودشان میدوزند.یارو را به احتمالی آنقدر زده اند که میترسیدند گند کار در بیاد. |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| saeed1 - کانادا - تورونتو |
جوجو جون نکته خوبی رو اشاره کردی! این نشون میده اینا خودشون هم نمیفهمن چکار میکنن |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|
| ansar_eslam - فرانسه - پاریس |
باید اعدامش میکردند تا درس عبرتی بشه برای بعضی ها .انشاالله یه روزی پای یه سری وطن فروشها وکسانی که دشمنان انقلاب و ولایت هستندودر کامنت های خود به اسلام ونظام توهین میکنند به ایران ویا دادگاه انقلاب اسلامی ایران کشیده بشود تا فرزندان حزب اللهی وپاک وزارت اطلاعات درسی به انها بدهندکه هرگز فراموش نکنند چون اربابانشان که رقمی نیستند چه رسد به این نخاله جاسوس های جاسوسه وهرزه |
یکشنبه 30 فروردین 1388 |
|
| salamiran - ایران - شیراز |
VoA ، رادیو فردا و BBC از وقتی این جاسوس آمریکایی دستگیر شده و حالا پس از محکومیتش ، آنهم به حدافل مجازات ، خودشان راخفه کرده اند برای اینکه ربطش دهند به آزادی خبر رسانی و مظلوم نمایی اش و این خزعبلات . قضیه آنقدر بودار بوده که خود « ذغال اخته » رئیس جمهور کشور امپریالیستی آمریکا هم لب ترکانده و خواستار آزادی جاسوسشان شده است . اما جاسوس در تمام دنیا محکوم است و باید تاوان خیانت به مملکتش را بپردازد . |
یکشنبه 30 فروردین 1388 |
|
| khalije ariyayi - امریکا - لاس وگاس |
فراموش نشه که خیلی از ایرانی ها به همین دلیل در زندانهای امریکا و اروپا هستند! مسلما خانواده های انها منتظر برگشتشان هستند. .. |
یکشنبه 30 فروردین 1388 |
|
| atila83 - ایران - تهران |
قابل توجه سینه چاکان برقراری رابطه با امریکا. |
یکشنبه 30 فروردین 1388 |
|
| سلمک - ایران - تهران |
انصار اسلام
به نظرم تو همون قدر افکارت کثیفه که خلخالی افکارش کثیف بود جون افراد برای اهمیت نداره |
دوشنبه 31 فروردین 1388 |
|
| amirkabir - استرالیا - سیدنی |
به رکسانا صابری، دختری ایرانی با شناسنامه آمریکایی (به زبان های فارسی، انگلیسی و فرانسوی)، بهمن قبادی
بهمن قبادی، فیلمساز ایرانی به دنبال بازداشت و محکومیت رکسانا صابری نامه سرگشاده ای منتشر کرد.متن نامه بهمن قبادی به شرح زیر است:
اگر سکوت کرده بودم به خاطر او بود، و حالا اگر حرف می زنم باز هم به خاطر اوست. به خاطر رکسانا صابری. نامزد، دوست وهمراهم. دختری باهوش و با استعداد که برایم همیشه قابل تحسین بوده و هست. ۳۱ ژانویه بود، روز تولدم صبح تماس گرفت که برای تولدم می آید پیشم تا باهم برویم بیرون. نیامد...زنگ زدم به موبایلش. خاموش بود تا یکی دو روز نمی دانستم چه اتفاقی افتاده. به خانه اش رفتم و چون کلید خانه همدیگر را داشتیم به داخل رفتم ولی نبود...بعد از دو روز زنگ زد و گفت "منو ببخش عزیزم مجبور شدم برم زاهدان" و من هم عصبانی شدم که چرا به من نگفته؟ گفتم باور نمی کنم و دوباره گفت" ببخش عزیزم مجبور شدم" و گوشی تلفن قطع شد و منتظر تماس بعدی اش شدم و نزد و نزد.
رفتم زاهدان و تمام هتل ها را جستجو کردم و چنین اسمی را نیافتند هزار جور فکر مریض کردم تا ده روز.. تا اینکه از طریق پدرش فهمیدم که دستگیرش کرده اند و فکر کردم شوخی است فکر کردم سوء تفاهم شده و دو سه روز دیگر آزادش میکنند. اما چند روز گذشت و خبری از رکسانا نشد. نگران شدم و این در و آن در زدم تا بالاخره فهمیدم چه به سرش آمده.
با بغض میگویم او معصومتر و بیگناهتر از این حرفهاست. من که سالهاست او را میشناسم و لحظه به لحظه در کنارش بودهام، این حرف را میزنم. او همیشه مشغول کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی اش بود، نه چیز دیگر. در این سال های آشنایی، نشد یکبار جایی برود که من ندانم، یا کاری بکند که به نظرم نامعقول و نامتعارف بیاید. در پیشینه او و خانواده و اطرافیانش هم هیچ وقت نشانه ای از موردی نامعقول ندیده ام. آخر چطور میشود کسی که گاهی میشد روزها از خانه بیرون نمیآمد مگر برای دیدنِ من، کسی که به شیوة ژاپنیها صرفهجو بود و گاهی به سختی هزینة زندگی و کارش را مهیا میکرد، کسی که در به در دنبال حامیای میگشت تا ناشری داخلی به او معرفی کند تا بتواند کتابش را اینجا چاپ کند، حالا متهم به جاسوسی شده؟! همهمان میدانیم -نه، توی فیلمها دیدهایم- که جاسوسها خیلی ناجنس و بلا هستند و مدام اینجا و آنجا سرک میکشند و در ضمن خیلی هم حقوق میگیرند.
وجدانم در عذاب است. چون من او را به ماندن و کار کردن تشویق کردم. و حالا نمیتوانم کمکی به او بکنم. رکسانا میخواست از ایران برود. من نگهش داشتم. اوایل آشناییمان او میخواست برگردد آمریکا. دوست داشت که با هم برویم. اما من اصرار کردم که بماند تا فیلم جدیدم تمام شود. او عملاً داشت از ایران میرفت و من نگهش داشتم. و حالا ناراحتم که به خاطر من ماند و دچار این ماجراها شد. خود من در این چند سال دچار افسردگی شدید شدهام. چرا؟ چون فیلمم توقیف شده و سر از بازار سیاه درآورده. به فیلم بعدیام مجوز ندادند و عملاً مرا خانه نشین کردند. اگر تا امروز تاب آورده ام به سبب حضور و کمک های روحی او بوده. من به خاطر مجوز نگرفتن فیلمم تند و پرخاشگر شده بودم و او بود که همیشه مرا به آرامش دعوت می کرد.
رکسانا میخواست از ایران برود. من نگهش داشتم. او مراقب افسردگی های من بود. بعدها من به خاطر آنکه برای او انگیزه ای ایجاد کنم تا بماند، ازش خواستم که طرح نوشتن کتابش را که مدت ها در ذهن داشت شروع کند. من همراهش بودم و به خاطر دوستی ها و روابطی که داشتم این در و آن در زدم و قرار و مدار گذاشتم با فیلمساز و هنرمند و جامعه شناس و سیاستمدار و دیگران. حتی خودم هم پای مصاحبه اش نشستم. کتاب سرگرمیای بود برای او تا ماندن را تحمل کند، تا من کارِ فیلمم تمام شود و با هم برویم.
کتابِ رکسانا کتابی معمولی بود و به هیچ وجه ضد دولت ایران نبود. تمام مدارکِ کتاب موجود است و حتماً روزی چاپ خواهد شد و همه خواهند دید. اما آخر چرا همه سکوت کردهاند؟! همة کسانی که پای صحبت و مصاحبه با او نشستهاند و میدانند که او چقدر ساده و بیگناه است.
اگر این نامه را مینویسم به خاطر این است که نگرانش هستم. نگران سلامتیاش. شنیده ام که افسرده شده و مدام گریه میکند. او خیلی حساس است. مبادا دست به اعتصاب غذا بزند. نامهام خطاب به همة دولت مردان و سیاست مداران و همة کسانی است که کاری میتوانند بکنند. تو را به خدا دست بردارید. تو را به خدا او را وارد این بازیهای بزرگان نکنید. او نحیفتر و سادهتر از آن است که بتواند در بازی شما شرکت کند تو را به خدا تمامش کنید نگذارید اینگونه مهره تبلیغاتی این جهان کثیف شود. از من بخواهید که در دادگاهِ او حاضر شوم و کنار پدر فرهیخته و مادر مهربانش بنشینم و به معصومیت و بیگناهیِ او شهادت بدهم.
دخترِ ایرانیمان که چشمهای ژاپنی دارد و شناسنامة آمریکایی، در زندان است. وای بر من. وای بر ما !
بهمن قبادی
۱/۲/۱۳۸۸ |
سهشنبه 1 اردیبهشت 1388 |
|