شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷ - ۰۵ جولای ۲۰۰۸
شهادت مامور پلیس علیه یک معلول متهم به قتل
مرد فلجی که متهم است دوست خود را به طرز فجیعی به قتل رسانده، دیروز در جلسه محاکمه اش مدعی شد قاتل نیست و تحت تاثیر القائات ماموران پلیس جنایت را گردن گرفته است.
به گزارش خبرنگار ما طبق کیفرخواست صادره از سوی محمد شادابی نماینده دادستان تهران لقمان مرد 35ساله متهم است 12 تیرماه سال 83 دوست خود صیاد 28ساله را در جاجرود با وارد آوردن ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده است. صیاد پس از دستگیری به ماموران گفت چون صیاد به همسر او نظر سوء داشت وی را کشت.
به گفته شادابی متهم پس از به قتل رساندن صیاد موتور او را سرقت کرد که این موتور در محل سکونت وی در شهرستان آق قلا پیدا شد. در جلسه محاکمه متهم که در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد اولیای دم مقتول برای متهم تقاضای صدور حکم قصاص کردند. مادر مقتول گفت؛ زمانی که پسرم کشته شد همسر او ازدواج کرد و چهار فرزند پسرم را به من سپرد. من به سختی از این بچه ها نگهداری می کنم. پسر کوچکم کار و هزینه زندگی آنها را تامین می کند. لقمان داغ بزرگی بر دل من گذاشت و تقاضا دارم او را اعدام کنید. سپس پسر بزرگ مقتول خطاب به قضات گفت؛ لقمان بعد از قتل پدرم پول های او و طلاهای مادرم را به سرقت برد و موتورسیکلت پدرم را هم دزدید. زمانی که پدرم به قتل رسید از محل کارش تسویه حساب کرده و پول زیادی به همراه داشت. لقمان همه آن پول را هم برداشته است.
در ادامه جلسه دادگاه به دستور قاضی عزیزمحمدی این بار متهم در جایگاه حاضر شد. وی گفت؛ اتهام قتل را قبول ندارم. من زمان اعتراف تحت تاثیر حرف های مامور پلیسی بودم که مرا دستگیر کرد. او به من گفت ادعا کن مقتول به همسرت نظر داشته و به همین خاطر او را کشتی. این طور چند ماهی در زندان می مانی و بعد آزاد می شوی. من هم بین دو گزینه بد و بدتر، بد را انتخاب کردم چون می دانستم انکار فایده یی ندارد. من به خاطر اینکه در کودکی دچار بیماری فلج اطفال شده ام از دو پا فلج هستم چطور می توانستم صیاد را که مردی سالم بود و قدرت داشت از خودش دفاع کند به قتل برسانم.متهم در مورد اینکه چرا موتورسیکلت مقتول در آق قلا پیدا شده است، گفت؛ من آن موتور را از صیاد قرض گرفتم و به آق قلا رفتم. در آنجا وقتی شنیدم صیاد مرده است موتورش را فروختم. چون در جاجرود برای من کاری نبود به شهرم برگشتم تا شغلی پیدا کنم. من قصد پنهان کاری نداشتم. در ادامه مامور پلیسی که لقمان را دستگیر کرده بود برای توضیح در برابر قضات حاضر شد. وی گفت؛ زمانی که ما جسد را کشف کردیم هویت آن مجهول بود. از طریق انگشت نگاری بود که توانستیم هویت قربانی را شناسایی کنیم و با خانواده اش تماس بگیریم. در تحقیقاتی که از صاحبخانه مقتول انجام دادیم فهمیدم در اتاقی از محل سکونت مقتول مردی به نام لقمان به اتفاق خانواده اش زندگی می کرده و از زمان گم شدن صیاد آن مرد و خانواده اش دیگر به خانه نرفته اند. ما وارد خانه شدیم و از طریق آلبوم های عکسی که در خانه بود لقمان را شناسایی کردیم و از روی عقدنامه فهمیدیم او اهل شهرستان آق قلا است. بنابراین به آنجا رفتیم و تحقیقات خود را ادامه دادیم و توانستیم موتور مقتول را در این شهرستان پیدا کنیم. این در حالی بود که فهمیدیم لقمان از زمانی که وارد آق قلا شده مرتب محل کار و زندگی خود را تغییر می دهد و در حال فرار است.وی ادامه داد؛ به هر حال موفق شدیم محل سکونت لقمان را پیدا کنیم. منطقه یی که او زندگی می کرد محل تجمع اشرار بود و آنها سعی داشتند منطقه را تحت نظر خود داشته باشند. من و همکارانم صد متر جلوتر از خانه لقمان خودرویمان را پارک کردیم. من مقابل خانه لقمان رفتم. به بهانه اینکه ضبطی را برای تعمیر آورده ام در زدم، لقمان که جلوی در آمد آرام به او گفتم حکم بازداشتت را دارم و دستش را گرفتم. عده زیادی جلوی در جمع شده بودند و نگاه می کردند. لقمان یکدفعه فریاد زد آهای مردم من از ناموسم دفاع کردم. بعد مردم هجوم آوردند. لقمان با عصایی که در دستش بود محکم به سینه من کوبید و مرا به زمین پرت کرد من هم بلند شدم و او را تعقیب کردم. با اینکه لقمان فلج است و با دو عصا حرکت می کند آنچنان تند می دوید که من به او نمی رسیدم. مجبور شدم به او شلیک کنم. دو تیر به وی زدم. از پشت سر شخصی به من تیر شلیک کرد و گلوله به پایم خورد. افرادی که در آن منطقه زندگی می کردند مسلح بودند و می خواستند لقمان را نجات دهند. با اینکه تیر خورده بودم و خون زیادی از من می رفت خودم را به لقمان رساندم و به او دستبند زدم. در این لحظه همکارم سر رسید سلاحم را به او دادم و بیهوش شدم. زمانی به هوش آمدم که مرا داخل ماشین می گذاشتند. من فقط شنیدم لقمان به همکارانم می گفت مقتول به همسر او نظر داشته است. بعد از آن هم ما با دو آمبولانس جداگانه به تهران منتقل شدیم و اصلاً همدیگر را ندیدیم.بعد از صحبت های مامور پلیس مرد صاحبخانه در جایگاه حاضر شد. وی گفت؛ لقمان پول نداشت که خانه اجاره کند به همین خاطر صیاد پول پیش خانه او را داد و لقمان اتاقی از من اجاره کرد. آنها با هم دوست صمیمی بودند. شبی که صیاد گم شد دیگر لقمان به خانه نیامد و خانواده اش هم از اینجا رفتند. از آن به بعد من او را ندیدم تا اینکه شنیدم صیاد کشته شده است.پس از پایان جلسه محاکمه هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.
| saeed-nasi - ایران - تهران |
متهم اگه معلول بوده چه جوری موتور مقتول رو سرقت کرده؟! |
پنجشنبه 27 فروردین 1388 |
|
| 90min - ایران - ابادان |
یارو قهرمان دو بوده |
جمعه 28 فروردین 1388 |
|