یکشنبه ۹ تیر ۱۳۸۷ - ۲۹ ژوئن ۲۰۰۸
قتل نگهبان خودروی حمل پول در درگیری با سارقان مسلح

سردسته یک شبکه سرقت مسلحانه که در بین 10 دزدی خود نگهبان یک خودروی حمل پول را کشته اند دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، پرونده این سارقان مسلح در سال 84 تشکیل شد. در آن زمان ماموران در پی سرقت های مسلحانه زنجیره یی پی بردند این دزدی ها کار یک گروه است و در نهایت در یکی از سرقت ها زمانی که مامور خودروی حمل پول کشته شد ردیابی های اطلاعاتی که توسط کارآگاهان انجام گرفت باعث به دام افتادن این مردان خشن شد.
با اینکه ماموران نتوانستند یکی از اعضای این باند را دستگیر کنند و وی هنوز فراری است روز گذشته سه متهم در برابر قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفتند و جزئیات ماجرا را تشریح کردند. البته این پرونده فقط بخشی از پرونده این گانگستران است و دیگر اتهامات آنها که شلیک به یک محافظ دیگر خودروی حمل پول و زخمی کردن اوست، در مجتمع قضایی دیگری رسیدگی و محسن متهم ردیف دوم پرونده به 16 سال حبس و حجت متهم ردیف سوم نیز به پنج سال حبس محکوم شده اند. همچنین این متهمان پرونده یی نیز به اتهام محاربه در دادگاه انقلاب دارند که هنوز مفتوح است.
در ابتدای جلسه محاکمه محمد شادابی نماینده دادستان تهران در برابر هیات قضات حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت؛ متهمان حاضر در دادگاه سارقان مسلحی هستند که از ابتدای سال 86 تحت تعقیب بودند و بالاخره 27 مهرماه همان سال دستگیر شدند. از آنجایی که این محاکمه فقط در مورد صلاح الدین یکی از این متهمان است کیفر خواست قتل عمد در مورد وی صادر شده و اتهامات دیگر متهمان در دادگاه صالحه دیگری در حال رسیدگی است.
وی افزود؛ مطابق محتویات پرونده صلاح الدین متهم 28 ساله روز نهم خردادماه سال 86 با سلاح کلاشینکف حسن قنبریان مامور همراه خودروی حمل پول بانک صادرات را مقابل شعبه زرافشان با شلیک دو گلوله به قتل رسانده است. متهم بارها در بازجویی ها به قتل حسن اعتراف و صحنه را نیز بازسازی کرده است.
وی ادامه داد؛ با توجه به مدارک موجود در پرونده و به عنوان نماینده دادستان تهران تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه اولیای دم حسن در برابر قضات قرار گرفتند و تقاضای صدور حکم قصاص کردند.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی رئیس دادگاه از همکار مقتول که در صحنه سرقت حضور داشت و خودش هم با شلیک گلوله مردان مسلح زخمی شده بود، خواست در جایگاه حاضر شود و مشاهداتش را توضیح دهد. وی گفت؛ ساعت 9 صبح بود که ما مطابق معمول هر روز سوار ماشین حمل پول شدیم و به چند بانک رفتیم. مقابل شعبه زرافشان بودیم که یکدفعه دو نفر به طرف ماشین آمدند. من سوار خودرو بودم. قبل از اینکه پیاده شوم آنها ما را به رگبار بستند و مرا زخمی کرده و حسن را کشتند و بعد پول ها ر ا برداشتند و رفتند.
وی ادامه داد؛ من نمی دانم چه کسی به حسن شلیک کرد چون در آن لحظه خودم مجروح شده بودم. فقط حین تیراندازی شنیدم یکی از سارقان فریاد می زد؛ «این یک سرقت مسلحانه است. سلاح های خود را زمین بگذارید و روی زمین دراز بکشید.»
در ادامه جلسه دادگاه به دستور قاضی عزیز محمدی، محسن یکی از متهمان پرونده سرقت مسلحانه که به عنوان مطلع از زندان به دادگاه آورده شده بود، در جایگاه حاضر شد. وی گفت؛ یک روز من و همدستانم در خیابان ونک بودیم که این خودروی حمل پول را دیدیم. همان موقع آن را تعقیب کردیم و مسیری را که این خودرو هر روز طی می کرد به دست آوردیم. سپس به مخفیگاه مان برگشتیم تا نقشه سرقت را طراحی کنیم. باید روی ثانیه به ثانیه آن برنامه ریزی می شد و همه چیز در زمان مشخص خودش انجام می گرفت. کوچک ترین خطایی می توانست همه چیز را خراب کند. بالاخره نقشه را طراحی کردیم و به محل رفتیم اما نتوانستیم زمان را هماهنگ کنیم و دوباره برگشتیم تا از ابتدا نقشه را بررسی کنیم.
وی افزود؛ دوباره تحقیقات را شروع کردیم. محوطه به طور کامل زیر نظر ما بود. در خیابان زرافشان رفت و آمد کم و منطقه ساکتی بود. هیچ خودرویی هم آن اطراف وجود نداشت. تصمیم مان را قطعی کردیم و به خیابان زرافشان رفتیم. قرار بود من از سمت راست حرکت کنم و صلاح الدین از سمت چپ تا بتوانیم نگهبانان را خلع سلاح کنیم. وقتی نزدیک شدیم من به سمت نگهبانی که قرار بود خلع سلاح کنم رفتم و در کمال تعجب دیدم نگهبانی که من مسوول خلع سلاح کردن آن بودم (مرد مجروح) در ماشین نشسته و با تلفن همراهش صحبت می کند. مرد راننده نیز بلافاصله بعد از پارک کردن خودرو پیاده شد و به طرف سوپرمارکت رفت. تحویلدار هم به اتفاق حسن یکی دیگر از نگهبانان برای باز کردن در خودرو به سمت عقب رفتند. یکدفعه صلاح الدین فریاد زد این یک سرقت مسلحانه است و مرد نگهبان یکباره و بر حسب وظیفه تلفن همراهش را قطع کرد. خواست پیاده شود که من اجازه ندادم. دست به سلاحش برد و در این هنگام من تیری به پایش شلیک کردم. او به شدت ترسیده بود. به من گفت می خواهی مرا بکشی؟ من جواب دادم قرار نیست کسی کشته شود و بعد سلاحش را گرفتم و به طرف دیگر خودرو رفتم. در آنجا تیراندازی شده بود. صلاح الدین با کلاشینکف تیراندازی کرده و حسن نگهبان دیگر کشته شده و روی زمین افتاده بود. قرار بود صادق یکی از همدستان مان که اکنون فراری است، پول ها را به ماشین خودمان منتقل کند اما او به شدت دچار اضطراب شده بود و نمی توانست به سرعت کار را انجام دهد. من هم به کمکش رفتم و چند کیسه را به خودرو منتقل کردم. آن روز حجت
- همدست دیگرمان- راننده بود و پشت فرمان نشسته بود. بعد از آن هم همگی فرار کردیم.
محسن در مورد اینکه چه کسانی در صحنه سرقت سلاح داشتند، گفت؛ به جز من و صلاح الدین، صادق هم سلاح داشت اما سلاح او برای ترساندن بود و از آن استفاده نمی کرد.
این سارق مسلح گفت؛ ما در مجموع10 فقره سرقت مسلحانه انجام دادیم که پنج مورد آن از بانک یا خودروی حمل پول بود. ما متوجه شده بودیم ماموران حمل پول هیچ کدام آموزش دیده نیستند و از افراد عادی هستند که سلاح به آنها داده شده است. با این وجود به این نتیجه رسیده بودیم که اگر به سمت ما شلیک کنند 50 درصد احتمال دارد که بر ما پیروز شوند و راننده خودروی حمل پول هم فرار کند و به همین دلیل نگران بودیم اما زمانی که داشتیم به ماشین نزدیک می شدیم راننده هم از خودروی حمل پول پیاده شد و بنابراین احتمال فراری دادن ماشین منتفی شد و ما در هر صورت می توانستیم پول ها را به دست آوریم ضمن اینکه یکی از نگهبانان داخل ماشین نشسته بود و داشت با تلفن همراهش صحبت می کرد بنابراین چند ثانیه یی طول می کشید تا بر خودش مسلط شود. این ثانیه ها به نفع ما بود. زمانی که ما پول را به سرقت بردیم من کلاشینکف نگهبانی را که زخمی شده بود نیز برداشتم و در ماشین متوجه شدم او حتی سلاحش را مسلح نکرده و گلوله داخل آن قرار نداده است در حالی که ما کاملاً آماده بودیم. اگر حسن هم مانند همکارانش به حرف ما گوش می داد و سعی نمی کرد صلاح الدین را با تیر بزند حالا زنده بود.در ادامه حجت دیگر متهم که او نیز به عنوان مطلع دعوت شده بود در جایگاه حاضر شد. وی حرف های همدستش را تایید کرد و گفت؛ ما 10 روز خودروی حمل پول را تعقیب کردیم و کسی متوجه نشد. البته من فقط در چهار فقره سرقت همراه این باند بودم و نقش راننده را داشتم و هیچ سلاحی همراهم نبود. روز حادثه خود صلاح الدین در ماشین گفت او مرد نگهبان را به قتل رسانده است.
این بار نوبت به متهم اصلی رسید. وی در جایگاه قرار گرفت و گفت؛ اتهام قتل عمد را قبول ندارم. من تحت فشار اعتراف کردم. به جز من صادق هم سلاح داشت. او مهمات من را تامین می کرد. روز حادثه هم پنج نارنجک، سه کلت، یک قبضه سلاح نیم کلاش، 32 فشنگ و یک سلاح وینچستر داشت.
در پایان جلسه محاکمه هیات قضات (عزیزمحمدی، بومی، رحیمی، محمدی کشکولی و سری) وارد شور شدند و با توجه به نظریه کارشناسان، اظهارات متهمان و سایر دلایل موجود در پرونده صلاح الدین را به قصاص محکوم کردند.
| alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
خاک بر وسط عمامه ولی محترم فقیه. این دزدان هم فهمیده بودند که ماموران حمل پول در این زمینه آموزش دیده نیستند و صرفا برای کسب معاش و روزی بدون آموزش و امکانات مناسب به این شغل تن داده اند. اما این نماینده راستین الله عقلش به اندازه نیم این برادران دزد نیز کار نمی کند، که بفهمد در این مملکت امام زمانی هیچ کس در جای صحیح و درست خود نیست. |
چهارشنبه 19 فروردین 1388 |
|
| husseini - فنلاند - ترنیو |
در متن بالا اشاره شده که حتی دزدهاهم متوجه شدن معمور حمل پول هیچ کدام اموزش ندیده اند و این کاملا درست است. زمان خدمت سربازی، من سرباز نیروئ انتظامی بودم و در سردشت خدمت میکردم. و در هفته چهار پست نگهبانی را من در بانک ملی میبودم و الان هم من نمیدونم ایا من بعنوان نگهبان بانک ملی وظیفه ام چه بود و در موقع حادثه باید چکار میکردم ؟
کسی هم در این مورد چیزی به من نگفته بود و فقط این را میدونستم موقع بعد از ناهار من باید پست را تحویل بدهم و برگردم کمیته.
|
چهارشنبه 19 فروردین 1388 |
|
| policce - دبی - امارات |
حکمشون خیلی عجیبه چون سرقت مسلحانه در هر صورت حکمش اعدامه.
تازه اینا قتل هم کردن |
چهارشنبه 19 فروردین 1388 |
|
| babak.dk - دانمارک - ىٍة |
اقای علیرضا از سویس منو شما اینجایم همه چیز را سیستمی و قانونی ارامش میبینیم و از وطن و فرهنگ خود که بوی از نکته ها ذکر شده نیست چه انتظاری هست ریسک انجا پای مرگه؟؟؟ کسی صاحب شو نمی شناسه |
چهارشنبه 19 فروردین 1388 |
|
| alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
babak.dk - دانمارک - ىٍة
مگر در حکومت امام زمانی ولی فقیه صاحب هم وجود دارد که کسی بشناسد یا نشناسد؟ :-) |
چهارشنبه 19 فروردین 1388 |
|