داستان زندگی اشرف پهلوی ۲۹

داستان زندگی اشرف پهلوی 29

والاحضرت باج گیر

باج خواهی از سران کودتا
اشرف وقتی درمی یابد که شاه و مجموعه دولت کودتا می خواهند که او را در خارج از کشور نگهدارند و حضورش را در تهران مفید ارزیابی نمی کنند، در اندیشه بهره برداری از این وضعیت افتاد و در نامه های خود از آنان درخواست کمک های مالی کلان کرد و با لحنی باج خواهانه آنان را تهدید نمود که اگر به این خواست او توجه نکنند و برای وی پول به اندازه کافی ارسال نکنند، به تهران باز خواهد گشت. لحن باج خواهانه اشرف در نامه ای که برای امیراسدالله علم - دوست بسیار نزدیک شاه - می فرستد کاملاً هویداست:
«آقای علم، الان که علیاحضرت مادرم و خواهرم به تهران برمی گردند، دیگر کسی در اروپا جز من نمی ماند و خوب می توانید از سهمیه دربار پنج هزار دلار برای من بفرستید. من که نمی خواهم در اروپا بمانم ولی اگر بنا باشد اینجا بمانم ]باید[ وضعیت زندگی من را مرتب کنید، والا به هر قیمتی هست به تهران برخواهم گشت. من گناهی نکردم که باید این همه ناراحتی و زجر بکشم. مراتب را به عرض همایون معروض دارید که در غیر این صورت مجبورم به تهران برگردم، در هر حال من با شما اتمام حجت می کنم. خواهشمندم به عرض مبارک هم برسانید که اگر در ماه مرتب پنج هزار دلار برای من فرستاده نشود به تهران برخواهم گشت، چون چاره ای دیگر ندارم». (176)
بر اساس اسناد و مدارک موجود اشرف پهلوی تا مدت ها پس از کودتای 28 مرداد اجازه ورود به خاک کشور را نمی یابد. او به دلیل اینکه در زمان زمامداری دکتر مصدق به اروپا تبعید شده بود و به سبب نقشی که در همکاری با کودتاگران داشت، خود را طلبکار می دانست و این موضوع را در نامه های متعدد خود به رخ زمامداران بعد از کودتا می کشید:
«. . . در این دوره دو ساله ]دوران زمامداری مصدق[ که از هر کسی بیشتر به من صدمه خورد، به طوری که در نتیجه الان روحاً و جسماً خیلی کسل هستم. ولی از آنجایی که هیچوقت در دنیا به شخص خودم اهمیت زیادی ندادم. . . با هر مشکلی روبه رو شده و صبور هستم، تا خداوند چه بخواهد. . . ». (177)
اشرف در این ایام انتظار داشت که تمام دستوراتش اجرا گردد. او در درجه اول خواستار پول بیشتر و افزون بر سهمیه ارزی که همه ماهه برایش ارسال می شد، بود و در هر نامه بر این امر تأکید می کرد:
«. . . خواهشمندم که در موضوع دلار ماهیانه که برای من می فرستید، تجدید نظر کرده و کمتر از پنج هزار دلار نباشد. چونکه واقعاً با مخارج مریضخانه و مدارس بچه ها، به هیچ وجه غیر از این مقدورم نیست. . . ». (178)
او حتی خواستار دو برابر شدن میزان دلارهای مقرری ماهیانه اش بود و به طور تلویحی پیشنهاد می کرد که دولت با گذراندن یک تصویبنامه ویژه این سهمیه ارزی را در شمار بودجه وزارت آموزش و پرورش یا بودجه وزارت دارایی قلمداد نماید و آن را افزون بر وجوهات و ارزهایی که همه ماهه از طریق وزارت دربار برایش ارسال می شد به وی پرداخت نمایند:
«شما می توانید که تصویبنامه جداگانه ای برای مخارج مریضخانه فرزند ناخوش و پسر بزرگم که مدرسه می رود بگذرانید و گمان نمی کنم در این صورت اشکالی باشد. چونکه پولی را که دربار می فرستد از بودجه خود دربار است و شما می توانید که بودجه علی حده برای بچه ها از وزارت فرهنگ یابهداری برای بچه ها بفرستید. . . ». (179)
اشرف این زیاده خواهی ها را حق مسلم خود می دانست و خود را در شمار آسیب دیدگان دوره زمامداری دکتر مصدق قلمداد می کرد و اعتقاد داشت که حالا و در دوران اقتدار دولت کودتا باید به استراحت بپردازد و از او قدردانی شود. او در نامه های متعددی به این موضوع اشاره می کند:
«گمان می کنم که این مدت دو سال دوره مصدق کافی بود، حالا دیگر موقع استراحت است. . . ». (180)
و در نامه ای دیگر می نویسد:
«در این دو سال واقعاً زندگی و هستی من به باد رفت و خیلی از این موضوع به من صدمه خورد. . . ». (181)
اشرف همانگونه که در صفحات پیشین هم ذکر شد در هر نامه خود مقداری خرده فرمایش هم صادر می کرد و اجرای آنها را از نخست وزیر و مسؤولین کشور می خواست. یکی از این خرده فرمایشات درباره دادن شغل و مقام به شوهرش احمد شفیق بود. او در این مورد نامه های متعددی به سپهبد زاهدی نخست وزیر کودتا نوشت. در یکی از نامه ها چنین آمده است:
«مطلب دیگری که می خواهم از شما خواهش کنم موضوع احمد ]شفیق[ شوهر من است. شما خوب می دانید، یعنی هر ایرانی می داند که این مرد چطور با جان و دل به این آب و خاک خدمت کرد. البته اجر او را که می دانید چگونه دادند؟ او دیگر حاضر به کار دولتی نیست ولی اگر پست خارجی داشته باشد، خیلی خوب خواهد بود. . . ». (182)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
176- سند شماره 15 از مجموعه اسناد اشرف پهلوی.
177- نامه اشرف پهلوی به سپهبد زاهدی، نخست وزیر دولت کودتا، کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک، جلد اول، بخش اسناد، ص .8
178- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، زنان دربار به روایت اسناد ساواک، جلد اول، صص 8 و .9
179- همان، ص .9
180- همان، ص .9
181- همان، ص .22
182- همان، ص .17

اشرف باز می گردد

و در نامه ای دیگر می گوید:
«از شما چند خواهش دارم و اصرار هم دارم که این دو موضوع عملی شود. چه اهمیتی دارد که یکی از پست های خارج را به احمد بدهید ولو اینکه پر باشد. . . من حتماً یا سفارت کبرای آمریکا و یا فرانسه را برای احمد می خواهم. . . ». (183)
ذکر این نکته ضروری است که احمد شفیق پس از ازدواج با اشرف، به دستور شاه به ریاست سازمان هواپیمایی کشور و معاونت وزیر راه منصوب شد. اما دکتر مصدق پس از رسیدن به نخست وزیری، او را از کار برکنار کرد و دلیل آن دخالت احمد شفیق در توطئه علیه دولت بود. در آن زمان نامه های اشرف پهلوی به مقامات مختلف از بیم نظارت دولت، با پست عادی فرستاده نمی شد، بلکه به وسیله شوهرش احمد شفیق و توسط خلبان های مورد اعتماد او که در هر هفته چند بار به اروپا رفت و آمد داشتند، انجام می گرفت. (184)
اشرف پهلوی تا مدت ها پس از کودتا در اروپا بود و محمدرضا پهلوی به او اجازه نمی داد تا به ایران برگردد. او سرانجام این اجازه را به دست آورد و در آخرین روزهای سال 1332 به ایران برگشت:
«صبح امروز والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به اتفاق آقای احمد شفیق همسر خود که برای استقبال تا رم رفته بودند، به تهران بازگشتند». (185)
برای استقبال از اشرف تدارک وسیعی دیده بودند. او با تشریفات رسمی وارد فرودگاه شد:
«از ساعت 5/9 صبح آقایان وزیران، رؤسای دربار شاهنشاهی ،عده ای از نمایندگان مجلسین، روزنامه نگاران، رجال و معاریف رؤسای شهربانی، ژاندارمری، فرماندار نظامی تهران، با بانوانشان در فرودگاه حضور یافته بودند. دوشیزگان آموزشگاه پرستاری و کارمندان سازمان شاهنشاهی نیز به فرودگاه آمده بودند.
ساعت 10/10 دقیقه والاحضرت شمس پهلوی و والاحضرت فاطمه پهلوی و والاحضرت شاهپورها به اتفاق همسرانشان در فرودگاه حضور یافتند. . . ». (186)
اشرف از همان روز اول ورود، تکاپوی وسیعی را برای پر رنگ نشان دادن حضور خود در کشور آغاز کرد و طی یک برنامه از پیش تدوین شده به دیدار از مؤسسات خیریه و درمانگاه ها و بیمارستان ها رفت و مصاحبه های تبلیغاتی با جراید وابسته و مزدور را آغاز کرد.
اشرف اینک مقتدرتر از سال های قبل از کودتا به ایران برگشته بود:
«بعد از 28 مرداد اوست که خادمین و خائنین را جدا می کند. دفتر او مرکز زد و بندهاست. هر شب در جایی از کشور در خانه کسانی دعوت دارد که اطرافش چون شمع می چرخند. او بزودی احمد شفیق را هم دور می اندازد، آزاد است و بی هیچ واهمه ای از نام و ننگ، به هر کار می خواهد دست می زند. بیشتر سال را با گروه دوستان نه چندان خوشنام خود در سفر است و در هر یک از این سفرها، کسانی از تحصیلکرده ها و برجستگان ایرانی را به تور می اندازد و در تهران بر سر کار می گمارد و از این طریق بر. . . نفوذ خود می افزاید. بزودی با دور شدن ثریا اسفندیاری از دربار، بار دیگر یکه تاز می شود. مانع خواهر بزرگ شمس است وگرنه معتقد است که زن و مرد مساوی هستند و آن کلمه «ذکور» را باید از قانون اساسی حذف کرد. شاه نه می تواند و نه می خواهد او را از کارها دور کند». (187)
سال های باقی مانده دهه سی، سال های قدرت اشرف است. دکتر اقبال در نخست وزیری منصوب اوست و بزودی یک باند جوان متمایل به آمریکا با نام «کانون مترقی» به سرکردگی حسنعلی منصور در اطرافش شکل می گیرد که به مدد او به کاخ نخست وزیری راه می یابند و همچنین دار و دسته او در بخش خصوصی، امکانات گسترده ای پیدا می کنند. او در سن چهل سالگی دیگر به عنوان «والاحضرت» قانع نیست و می کوشد تا در عرصه بین المللی فعال شود و از رهگذر پول های حاصل از فروش نفت روزبه روز ثروتمندتر شود. او دیگر به سهمیه های محدود و مستمری های ماهانه چند هزار دلاری قانع نیست و علناً از پول نفت سهم می خواهد و به سپهبد زاهدی، نخست وزیر کودتا پیشنهاد می کند که از هر بشکه نفت مبالغی را به عنوان کمک به امور خیریه در اختیار سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی قرار دهند و به او پرداخت نمایند.
مسعود بهنود به عنوان یکی از کارگزاران فرهنگی، مطبوعاتی وابسته به رژیم پهلوی که در زمان حاکمیت این رژیم علاوه بر سردبیری روزنامه صهیونیستی آیندگان، دبیر سرویس سیاسی رادیو - تلویزیون و. . . را برعهده داشته و به دلیل نزدیکی با دربار از بسیاری مسائل پشت پرده آگاهی دارد. درباره زندگی اشرف پس از بازگشت از تبعید اینگونه به داوری می پردازد:
«اینک جمعی از افراد میانه سال و جاه طلب به دور اشرف جمع شده بودند مسعودی ها، رشیدیان ها، ذوالفقاری ها، برادران امامی (خویی)، حسن اکبر و منوچهر تیمورتاش از اعضای ثابت میهمانی کاخ او بودند، کاخ اشرف چند ماهی پس از ورود او به تهران مجمع کسانی شد که آرزوی دیکتاتوری دیگر را در سر می پروراندند، بزودی نه فقط سیاستمداران و آزادیخواهان بلکه شاه و دولت ها نیز دریافتند که زیر فشار اشرف قرار دارند او. . . برای وزیران دستور صادر می کرد و آنها را به میهمانی های خود می خواند. »(188)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
183- زنان دربار به روایت اسناد ساواک، جلد اول، ص .24
184- پهلوی، اشرف، من و برادرم، ص .227
185- روزنامه کیهان، مورخه 19/12/.1332
186- همان .
187- بهنود، مسعود، این سه زن، نشر علم، چاپ چهارم، ص .450
188-همان، ص .317 

باندبازی در اوج

باندبازی اشرف
اشرف پهلوی بلافاصله پس از وقایع سوم شهریور 1320 و فروپاشی دیکتاتوری رضاخان تلاش برای غارت بیت المال و اعمال نفوذ در عرصه اداره کشور را آغاز کرد. اما به این سبب که قدرت برادرش - محمدرضا پهلوی - کامل نشده بود و نیز به دلیل مقاومت برخی از رجال و دولتمردان قدیمی و به سبب حضور فعال مردم در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی در این عرصه با توفیق کامل مواجه نشد. اما پس از کودتای 28 مرداد و حذف مردم از صحنه تصمیم گیری و کنار گذاشته شدن رجال و شخصیت های متعهد و مسؤول و سرکوب جراید و قدرت گرفتن روزنامه های چاپلوس و جیره خوار، حضور خود را در شئون مختلف اقتصادی و سیاسی پررنگ تر کرد و برای توفیق هر چه بیشتر در این زمینه، باند و شبکه خود را گسترش داد.
اشرف پهلوی از اوایل دهه 1320 در عرصه باند بازی و سازماندهی شبکه های مزدور برای اجرای برنامه ها و تحقق اهداف خود و انجام فعالیت های دلخواه قدرت های استعماری فعال بود. به طوری که در اکثر آشوب و بلواهای دهه 1320 جای پای اشرف پهلوی به خوبی مشاهده می شود.
اشرف در سرتاسر دوران سلطنت برادرش همواره افرادی را در اطراف خود جمع می کرد و به لطایف الحیل آنها را به قدرت می رساند و سپس به بهره برداری از آنها می پرداخت. او در سال های میانی دهه 1320 افرادی چون عبدالحسین هژیر، (189) احمد دهقان، (190) جهانگیر تفضلی، (191) خسرو هدایت، لطفعلی معدل شیرازی، (192) خسرو اقبال(193) و دکتر منوچهر اقبال را در اطراف خود جمع کرد و پس از سازماندهی آنان به صورت یک شبکه و باند فعال به بهره برداری ازآنان روی آورد و برای استفاده بیشتر تنی چند از اعضای این باند را به مقامات مهم کشوری رساند.
اشرف در سال 1327 یکی از اعضای همین باند به نام عبدالحسین هژیر را به نخست وزیری رساند و دو تن دیگر از آنان، یعنی جهانگیر تفضلی و معدل شیرازی را به معاونت نخست وزیری منصوب کرد. براساس مدارک و اسناد موجود، عبدالحسین هژیر فاسق اشرف پهلوی نیز بود.
جهانگیر تفضلی در خاطرات خود به صراحت ازنقش اشرف پهلوی در انتصاب خود به مقام معاونت سیاسی نخست وزیری یاد می کند و می نویسد:
«روزی والاحضرت ]اشرف پهلوی[ مرا احضار کرد. وقتی به کاخ رفتم، لطفعلی معدل شیرازی را دیدم. . . آن روز ]اشرف[ از ما دو نفر درباره معاونت وزارتخانه هایی که وزرای آنها را در نظر گرفته بودند، نظر می خواست. من به خاطر ندارم که معدل چه کسانی را معرفی کرد، ]اما[ من دو نفر برای معاونت وزارت دارایی پیشنهاد کردم. یکی جلال شادمان که مورد علاقه هژیر بود و دیگری حسین خواجه نوری که اگر من هم پیشنهاد نمی کردم خود هژیر صد در صد شادمان و تقریباً هشتاد درصد خواجه نوری را انتخاب می کرد. والاحضرت به معدل گفت که شما هم باید معاون اداری هژیر شوید و به من نیز گفتند که شما باید معاون سیاسی او بشوید. . . روز بعد در دفتر روزنامه بودم که کشاورز صدر از مجلس تلفن کرد و شغل مرا تبریک گفت. . . من مات و مبهوت شدم. . . روز بعد به نخست وزیری. . . رفتم و به هژیر گفتم: اگر کسی بخواهد یک درشکه چی انتخاب کند باید به او بگوید تا لباس مناسب این کار را بپوشد. دلایلی را که برای والاحضرت گفته بودم، برای هژیر هم گفتم. گفت: والاحضرت خیلی ناراحت خواهد شد. زیرا به اعلیحضرت گفته است. . . گفتم من اصولاً لباس هم ندارم و این کار برای شما خیلی ضرر خواهد داشت. . . در آخر کار هژیر گفت باید امروز بعدازظهر شما را به اعلیحضرت معرفی کنم. گفتم من ژاکت ندارم. گفت از یکی بگیر و من ژاکت ]احمد[ آرامش را که برای من خیلی گشاد بود، با شلوارش که تا بالای سینه ام می آمد و کلاه آن را گرفتم که هیکل و ریخت دلقک های سیرک را پیدا کرده بودم. بعدازظهر آن روز به شاه معرفی شدم. . . ». (194)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
189- عبدالحسین هژیر در سال 1281 به دنیا آمد. در مدرسه علوم سیاسی تحصیل کرد و در سال 1298 به استخدام وزارت خارجه درآمد. مدتی هم مترجم سفارت شوروی بود. تقی زاده در ایام وزارتش وی را مأمور تهیه گزارش و مذاکره پیرامون تمدید قرار داد نفت کرد. پس از آن بازرس دولت در بانک ملی شد. پس از سقوط رضاخان مورد توجه اشرف قرار گرفت و با حمایت او به نخست وزیری رسید و سپس وزیر دربار شد. سرانجام در 1328 در مجلس روضه خوانی دربار توسط یکی از اعضای فدائیان اسلام به نام سید حسن امامی به قتل رسید.
190- احمد دهقان در سال 1287 در اصفهان متولد شد. فارغ التحصیل رشته هنرپیشگی بود. در تهران به گروه تئاتر سیدعلی خان نصر پیوست. بعد از مدتی امتیاز نشریه تهران مصور را گرفت و آن را انتشار داد. از ابتدای دهه 20 به باند اشرف پیوست و با حمایت او نماینده مجلس گردید و در سال 1329 ترور شد.
191- جهانگیر تفضلی در سال 1291 به دنیا آمد. ابتدا معلم بود. پس از ورود متفقین به ایران به اتفاق خسرو اقبال حزبی به نام «پیکار» ایجاد کرد و همراه خسرو اقبال روزنامه «نیرو» را انتشار داد و پس از توقیف آن روزنامه «ایران ما» را منتشر نمود. در سال 1322 به اتهام هواداری از آلمان توسط انگلیسی ها بازداشت شد. در سال 1327 به هنگام نخست وزیری هژیر، به عنوان معاون نخست وزیر برگزیده شد. پس از کودتای 28 مرداد، نماینده زابل در مجلس و سرپرست رادیو و مطبوعات کشور شد. سپس به عنوان سرپرست دانشجویان ایرانی به اروپا رفت. در سال 1342 به عنوان وزیر مشاور و سرپرست رادیو به کابینه علم راه یافت. مدتی هم سفیر ایران در افغانستان بود. در سال 1370 خودکشی کرد. برای اطلاع بیشتربه جلد اول، مجموعه نیمه پنهان مراجعه فرمایید.
192- لطفعلی معدل شیرازی در سال 1277 درشیراز به دنیا آمد. پس از تحصیل در اروپا به استخدام دولت درآمد. در سال 1310 شهردار شیراز شد. در دوره های دهم تا چهاردهم نماینده مجلس بود. از اوایل دهه 1320 به باند اشرف پهلوی پیوست. در زمان نخست وزیری هژیر، معاون اداری او بود. در سال 1336 در گذشت.
193- خسرو اقبال برادر منوچهر اقبال نخست وزیر بود. او از ابتدای دهه 1320 به باند اشرف وارد شد و به اشاره و هدایت او حزبی به نام پیکار را با مشارکت جهانگیر تفضلی ایجاد کرد و روزنامه ای به نام نبرد را انتشار داد. او بعدها در شمار شرکای اشرف در قاچاق مواد مخدر و واردات دارو قرارگرفت و به ثروت بی حسابی دست یافت. به طوری که پس از انقلاب مبلغ یک میلیون دلار به انتشار دایره المعارف ایرانیکا و یک میلیون دلار به ساختمان کانون وکلای ایران کمک کرد.
194- تفضلی، جهانگیر، به کوشش یعقوب توکلی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، صص 76-.74

توزیع مناصب

جهانگیر تفضلی بعدها و از رهگذر عضویت در شبکه اشرف پهلوی به مقام های مهمی دست یافت. او سال ها دبیر شورای مشاوران عالی شاه که به «شورای تعقل دربار» شهرت داشت، رسید و پس از کودتای 28 مرداد در حالی که حتی یک بار هم به شهرستان زابل نرفته بود، به عنوان نماینده مردم این شهر به مجلس شورای ملی راه یافت.
تفضلی در تمام دوران نخست وزیری سپهبد زاهدی سرپرستی امور رادیویی کشور - که مهم ترین و پر قدرت ترین رسانه آن ایام بود - و نیز سرپرستی امور و کنترل مطبوعات را عهده دار شد. پس از آن به عنوان سفیرکبیر سیار شاه و سرپرست دانشجویان ایرانی در خارج از کشور به اروپا رفت. او که بودجه فوق العاده هنگفتی برای اداره دانشجویان خارج از کشور در اختیار داشت، از رهگذر اختلاس و سند سازی و سوءاستفاده مبالغ زیادی به چنگ آورد، که بخشی از این مبالغ را به اشرف پهلوی داد و باقیمانده آن را خود برداشت نمود. تفضلی که روزگاری کارمندی دونپایه در شهرستان دورافتاده سرخس بود، از رهگذر اینگونه سوءاستفاده ها در شمار ثروتمندان کشور قرار گرفت و با این وجود مقادیری هنگفت از سهام بانک صادرات را خریداری کرد و یک گاوداری بزرگ و صنعتی در شهرستان گناباد ایجاد نمود. او در اوایل دهه 1340 و در زمان نخست وزیری اسدالله علم به عنوان وزیر مشاور و سرپرست اداره کل انتشارات و رادیو منصوب گردید و در زمان وزارتش، دستور قطع برنامه اذان از رادیو را صادر کرد. وی بعد از کناره گیری دولت علم، به عنوان سفیرکبیر به افغانستان و چند کشور دیگر رفت.
از دیگر افرادی که از رهگذر عضویت در شبکه و باند اشرف و نیز به مدد روابط آلوده و غیر مشروعی که با وی داشتند، رشد کردند، باید به دکتر منوچهر اقبال، اشاره کرد. اشرف برای نخستین بار دکتر اقبال را اواسط دهه 1320 به عنوان معاون وزیر بهداری به کابینه قوام السلطنه فرستاد. اقبال آنچنان روابط گسترده و نزدیکی با اشرف داشت که در سال 1327 زمانی که اشرف تصمیم به گرفتن پست نخست وزیری برای هژیر داشت، به رفاقت با هژیر پرداخت و تلاش کرد تا نظر اشرف پهلوی را تغییر دهد و خود به نخست وزیری برسد.
اشرف پس از ترور عبدالحسین هژیر توجه بیشتری به دکتر اقبال معطوف داشت و در سال 1334 وی را به مقام وزیر دربار رساند و شرایط را به گونه ای فراهم ساخت که شاه در فروردین 1336 پس از برکناری دولت علا، دکتر منوچهر اقبال را به نخست وزیری منصوب کرد. بسیاری از رجال و دولتمردان روزگار محمدرضا پهلوی، نخست وزیر شدن دکتر اقبال را محصول علاقه و حمایت اشرف از او می دانند. از جمله ارتشبد فردوست که از کودکی در دربار پهلوی بزرگ شده بود، با صراحت به این علاقه و حمایت اشاره می کند و در معرفی دکتر اقبال می نویسد:
«منوچهر اقبال بسیار جاه طلب بود. او کارش را از شرکت نفت شروع کرد و به وزارت رسید و سپس با حمایت اشرف نخست وزیر شد». (195)
خسرو هدایت(196) هم از کسانی بود که به سبب عضویت در باند اشرف پهلوی و از رهگذر داشتن روابط غیر مشروع با وی به مقامات عالی کشور دست یافت:
«خسرو هدایت فرزند غلامرضا مخبرالدوله هدایت. . . از چهره های انگلوفیل سرشناس سال های پس از شهریور 1320 بود. . . خسرو هدایت به روابط ویژه با اشرف شهرت داشت و از عوامل او محسوب می شد. در مجلس پانزدهم نماینده تهران شد و در دولت حسین علا (1334) به معاونت نخست وزیری رسید. در زمان نخست وزیری منوچهر اقبال با حمایت اشرف کلیه امتیازات سازمان برنامه به نخست وزیر انتقال یافت و به درخواست اشرف، خسرو هدایت به سمت قائم مقام نخست وزیری در سازمان برنامه و همچنین وزیر مشاور منصوب شد. . . ». (197)
منوچهر گنجی(198) وزیر آموزش و پرورش در کابینه امیرعباس هویدا یکی دیگر از افرادی بود که از رهگذر عضویت در باند اشرف پهلوی و به سبب داشتن روابط ویژه و غیرمشروع با او به مقام های مهم کشوری، از جمله وزارت رسید. او که تا قبل از آشنایی با اشرف پهلوی به عنوان دانشجو در آمریکا و اروپا به تحصیل اشتغال داشت و به عنوان یکی از اعضای هیئت کارداران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی سرگرم مبارزه با رژیم پهلوی بود. پس از اینکه مورد توجه اشرف پهلوی قرار گرفت، فعالیت در کنفدراسیون را رها کرد و به سرعت تحصیلات دانشگاهی اش را پایان داد و پس از دریافت درجه دکترا از دانشگاه ژنو، روانه ایران گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
195- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص .251
196- خسرو هدایت در سال 1283 به دنیا آمد. تحصیلات خود را در بلژیک به پایان برد و مهندس راه و ساختمان شد. در اوایل دهه 1320 به باند اشرف پهلوی پیوست و با حمایت او رئیس کل راه آهن ایران شد. بعد از کودتای 28 مرداد به عنوان معاون نخست وزیر به کابینه علا رفت. در زمان دکتر اقبال به سرپرستی سازمان برنامه گماشته و سپس معاون شرکت نفت شد. آخرین سمت او سفیر سیار ایران در اروپا بود.
197- خاطرات جهانگیر تفضلی، ص .71
198- منوچهر گنجی در سال 1309 در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه تهران رفت و موفق به اخذ لیسانس حقوق قضایی شد. پس از آن برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و به عنوان دانشجوی ممتاز موفق به دریافت درجه دکترای دولتی از دانشگاه پاریس شد. پس از آن به سوئیس رفت و از دانشگاه ژنو نیز دکترا گرفت. وی در جریان تحصیل در اروپا با اشرف پهلوی آشنا شد و پس ازبازگشت به ایران با حمایت او به استخدام دولت درآمد و به عنوان دانشیار در دانشکده حقوق به تدریس پرداخت. او همزمان به معاونت اشرف پهلوی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد منصوب گردید. وی در سال 1345 به مقام استادی دانشگاه رسید و در سال 1348 رئیس دانشکده حقوق شد. در سال 1355 به عنوان وزیر آموزش و پروزش و سرپرست وزارت علوم و آموزش عالی به کابینه هویدا رفت. او در دوران سرپرستی وزارت علوم ریاست دانشگاه ها را تغییر داد و عده ای از جوانان تحصیل کرده ولی بی تجربه را به ریاست دانشگاه ها گماشت و همین امر موجب بروز آشفتگی های بسیار شد. گنجی در کابینه شریف امامی در سال 1357، نیز وزیر آموزش و پرورش بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت و برای گذراندن زندگی یک نانوایی تأسیس کرد، پس از پایان جنگ تحمیلی سازمان جاسوسی «سیا» به دلیل تغییر سیاست تصمیم به کنار گذاشتن علی امینی از تشکیلات ضد انقلابی «جبهه نجات ایران» گرفت. به همین منظور منوچهر گنجی در این سازمان سلطنت طلب کودتا کرد و زمام اداره آن را عهده دار شد. او از مأموران رسمی سازمان سیا و دارای اسم و رمز است و بنا به اعتراف خودش همه ماهه چند صد هزار دلار برای اداره این تشکیلات سلطنت طلب از این سازمان جاسوسی پول می گیرد. 

nim negah - ایران - تهران
تا بابک تورنتو از کانادا که با اوردن اسم شهر کانادایی هویت اصلی خودش را بیان می کنند نیومد و داستان سرایی درباره مومنه پاکدامن جنت مکان!! اشرف و خاندان پهلوی حرف نزد بگم که ایشون سیری ناپدیز از مرد بوده و مدارک دال بر این است که مردهای خوش تیپ از دست این بشر به سوراخ ها پناه می بردند تا گیر نیوفتند.
جمعه 14 فروردین 1388

aashkan - ایران - تهران
بابا بس کنید.30 سال گذشت . پسر رفسنجانی و مرعشی و ناطق نوری پسر خامنه ای و خیلی های دیگه رفتن تو لیست میلیاردرهای یکم تا بیستم دنیا اونوقت شما هنوز گیر دادید به اشرف.30 سال گذشت بس کنید امروزو بچسبین.بگین اقازادهها الان کجا هستند.چند تا عکس از ساختمانها و فروشگاههایی که تو انگلیس و کانادا خریدن بندازید و بزارید تو سایتتون
جمعه 14 فروردین 1388

سلمک - ایران - تهران
نیم نگاه جون اگه قبلا چند تا ادم فاسد بودن الان که ماشالله همه اقازاده ها فاسدن فقط اینقدر لاپیشونی میکنن ما خبر نداریم
جمعه 14 فروردین 1388

LARA_87 - امریکا - کالیفرنیا
aashkan - ایران - تهران

درود بر شما

من کاملا با شما موافقم !!!
جمعه 14 فروردین 1388

TAAT - ایران - اردبیل
دیروز و امروزِ ایران یک فرق عمده کرده و آن اینکه در گذشته اشرف عیّاش،این نوکیسه روزگار،سرش در آخُر داداشش بود که تَه مانده پول نفت را که دلالان اسلحه آمریکائی برایش میگذاشتند میلیسید و از این جیب به آن جیب میکرد تا هم مردم از گرسنگی نمیرند، هم پول خُماریهای دوستانِ همشیره کم و کسری نیابد؛ایرانیان آنهارا نمیدیدند و آنها هم در دنیای خودشان بودند[دوری و دوستی]،پول زیادی نبود تا مگس زیادی رویش جولان دهند.امروز ،هم پول،زیاد شده،هم از شدت ازدیاد مگس حتی نمیشود داخل اتاق شد،چه برسد که ادّعای حقت را از بیت المال بکنی؛بادمجان دور قاب چینها،اینبار پادشاهی بالای سرشان نمیبینند تا جلوی ترکیدن شکمشان را بگیرد و ته مانده فضولات بیت المال به فقرا برسد.آنها حتی به اندازه نصف یک لپه هم نمیخواهند سر شکمشان خالی بماند و جایشان راسر این سفره پهن شده به دیگران بدهند و تا آْخرین ریال بیت المال را به جیب گُشادشان نریخته اند دست از سرمان بر نمیدارند.نقشه هم این است :وقتی هم بیت المال خالی شد،هزینه کفن و دفن این میت را تا ریال آخر از فقیر بیچاره ها بگیرند و دِ..برو که رفتیم....
جمعه 14 فروردین 1388

parastoo06 - استرالیا - سیدنی
TAAT - ایران - اردبیل
جمهوری بیدین ها زده رو دست همه زنا ودوخترای خودشون را هم میفروشن!
شنبه 15 فروردین 1388

nima13591111 - ایران - تهران
اون زمان فساد و دزدی و بریز بپاشها چقدر تعریف و مقیاس کوچکی داشتند.
امروز خواهر شخص اول مملکت که سهل است نوه و نتیجه شخص دهم مملکت ارقام میلیون دلاری بالا میکشند و هیچ اتفاقی نمی افتد.
شنبه 15 فروردین 1388

aghakian - ایران - تهران
لعنت بر پهلوی های ...و طرفداران ....
شنبه 15 فروردین 1388

Hamkelasi - ایران - تهران
خدا رحمتشان کند که به یک مواجب ماهیانه رضایت داشتند. مهمتر انکه ادعای راستی ودرستی هم نداشتند. ولی خدا را شکر که مردند واین روزها رو ندیدند. جهت اطلاعات بیشتر به کتاب ایت اله های میلیاردر و یا به اعترافات اقای پالیزبان مراجعه کنید.
شنبه 15 فروردین 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
aghakian - ایران - تهران
.... بر خودت دینت خدایت ملایت لمپن اسلامی.
یکشنبه 16 فروردین 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.