مدرسه فمینیستی: آن چه مرا برآن داشت تا این مطلب را برای دکتر محمد برقعی و نیز نوشین احمدی خراسانی دوست خوب و عزیزم بنویسم، گرچه نخست مصاحبه جواد موسوی خوزستانی با دکتر محمد برقعی و نقد و بررسی هندوانه تلخ و گسی بود که آقای برقعی تحت عنوان "زنان موفقتر از مردان..." پیشکش ما زنان کرده بودند؛ و در پی آن نامه [پاسخ] نوشین احمدی خراسانی به دکتر برقعی با عنوان "صیغه و عقوبت رابطه جنسی" و نکات بسیار مهم آن بود؛ انگیزه قویتر، جدیتر و واقعبینانهتری موجب شد تا این نوشته از شکل و محتوای اولیهاش متفاوت و به نوشتهای که پیش رو دارید تبدیل شود و آن نقد و نظر و پاسخ من به مقاله دیگری از آقای دکتر برقعی تحت عنوان "صیغه: سنتی مفید و ارزنده" بود که در دو بخش در سایت مدرسه فمینیستی آمده بود، که آن را هم در انتهای مطلب اولیه در این مقاله اضافه کردهام. البته این مقاله بدون عنایت به سه جلسه بحث و گفت و گوی آقای دکتر برقعی با برخی از صاحب نظران نوشته شده است. من متاسفانه آن سه جلسه بحث و گفت و گو را ندیده و نشنیده ام. بی شک پس از شنیدن مطالب آن، احتمال دارد مطلب تکمیلی این مقاله را نیز خدمتتان تقدیم کنم - ناهید توسلی
در بحثها و نقطهنظرهایی که از سوی مدافعین حقوق حقۀ برابر و عادلانه انسانیِ (حقوق بشر) در مورد زن و مرد در کشورمان ایران، (چه پیش و چه پس از اسلام)، با صبغه کشوری مذهبی/سنتی، مطرح میشود، من همیشه متوجه یک حلقه مفقودهای میشوم که روشنفکران، دانشمندان، حقوقدانان و...جامعه ما بیتوجه و حداقل بیاشاره، بیجستجو و بیاعتنا بهآن، به اظهارنظر و اعلام مواضع خویش و یا پژوهشها و کنشگریهای تئوریک و پراگماتیستی خود میپردازند.
به نظر من، عدم دستیابیِ بخشی از خواستههای زنان و مردان روشنفکر، حقخواه، دموکرات و آزادیطلب ایران بیتوجهی و یا بیمیلی و حتی بیباوری به این حلقه مفقودهای است که از قضا همیشه در حضورشان و در برابرشان و بهتر است بگویم همیشه در دستهایشان بوده است! این که چرا این طیف گسترده جامعه روشنفکری ایران بیتوجه به شرایط موجودِ عینی و واقعیِ که در این جامعه از پیش از ورود اسلام تاکنون وجود داشته و در رگرگ مردم این سرزمین ریشه دوانده است، چشم فرو بستهاند، برایم بیپاسخ ماندهاست؛ و آن تاثیر و نفوذ دین و شریعت و پیآمدهای ناشی از آن یعنی اقتدار اجرایی فتواها و نقطهنظرهای فقها و علمای دین زیر عنوان "قوانین فقهی و شرعی"یی است که هیچگاه روزآمد و زمانمند نمیشود و همین حلقه مفقوده، اصل "دین" و اصل "اسلام" را زیر سئوال میبرد. انگاری از سوی روشنفکران (چه دیندار و چه لائیک) وحشتی از اشاره به آن وجود دارد تا مبادا متهم به «اُمُلیسم» و یا «فِناتیسم» شوند!
(1)
لازم میدانم نخست به این نکته روشن اشاره کنم که ایرانیها را معمولا مردمانی فردگرا (INDIVIDUALIST) و نیز افراطی/ تفریطی توصیف کرده و تعریف میکنند: مردمانی که یا سیاه و یا سفید میبینند؛ و از قضا دکتر محمد برقعی با اشاره به واقعیتی کاملا درست در پاسخ به پرسشهای جواد خوزستانی میگوید: «ثنویت، سیاه و سفید دیدن ویژگی دیرینه فرهنگی ما است که حال به شکل تضاد سنت و مدرنیته جلوه می کند» و سپس با اشاره به پژوهشهای ایرانشناسی (اساطیر و ادیان آسیایی) زنده یاد دکتر مهرداد بهار اشاره میکنند که: «آریاییها با آمدن به ایران وهند پارهای از خدایان خود را نیز به این دو دیار آوردند و جالب آنکه این خدایان در ایران دوگانه شدند. دیوسیرت و فرشته خو که بعدها اهریمن و اهورامزدا تجلی دیگر آن بودند در حالیکه همین خدایان در هند با ویژگیهای دیگری پذیرفته شدند: خدای باروری، خدای جنگ هم بود...».
متاسفانه از همین آغاز باید بگویم که چنین نیست و دوآلیسم خیر و شر از پیشترها در هند وجود داشته است؛ از زمان "ریگ ودا" :"در سرودههای ریگ ودا (مگر در دهمین بخش آن) ... سخن از دشمنی دیوی واحد علیه خدایی واحد می رود و عمدتا صحبت از نبرد ایندره با اژدهایی عظیم به نام ورتره در میاناست، ولی به مرور تا بخش دهم ریگ ودا، که تازه ترین و واپسین بخش ریگ ودا است، ما با شکل گرفتن اندیشه خدایان خیر در برابر گروه خدایان شرّ روبهرو میشویم و در کتاب دهم ریگ ودا، به جای دو گروه خدایان نیکو که در آغا ریگ ودا، به نام اسوره و دیوه، وجود داشتند به دو گروه خدایان خیر و شرّ برمیخوریم..... )." ادیان آسیایی – مهرداد بهار- چشمه 1375- تهران صص7-166)
نقد اساسی من، متضادبودن نتیجهگیری این مطلب ازسوی دکتربرقعی است که متاسفانه این مصاحبه را ابتر کردهاست. گرچه میدانم ایشان به مطالبی که من خواهم گفت بیش از من آشنا هستند؛ اما اینگونه حکم صادرکردن که تنها "لااله" را گفتن و "الاالله" را، یا فراموشکردن و یا بهوقت دیگر گذاشتن است، که موجب سوء درک و کژفهمیهایی میشود که اثر سوءاش بیش از دفاع و سازندگیاش خواهدبود!
آقای برقعی در تایید این دیدگاهِ به نظرمطلق خود [که بیشک و اساسا نباید اینگونه باشد] اضافه میکنند که: «این سیاه و سفید دیدن در ایران و خاکستری دیدن هندیها میبایست مربوط به باور ساکنین اولیه این سرزمینها پیش از ورود آریاییها باشد».
نکتهای را باید به آقای برقعی، که حتما بهتر از من میدانند، یادآوری کنم که این "دوآلیسم" سفید و سیاهِ مورد نظر ایشان، همان اصل دیالکتیکیِ تز و آنتیتز است که موجب پدید آمدن سنتز میشود که اگر نیم نگاهی زبانشناختی و اتیمولوژیکی به این واژه بیندازیم متوجه میشویم که "سَن"(syn) همان =) "ham" همانِ) فارسی است، و این، یعنی عملا، سنتز =) مانند "تز" یا "همانتز(، خود تبدیل به تزی دیگر و مستقل میشود. یعنی این دو نیروی ضدهم، همان هستی باحرکت و پویا یعنی DYNAMIC است که بدون حضور و تعامل این دوآلیسم تز و انتیتز نمیتواند "هستن" داشتهباشد. ادامۀ وجود و حضور هر پدیدهای درهستی در تعامل این دو، صورت میگیرد [یین و یانگ کنفسیوسی]. اگر غیر از این باشد پس باید بپذیریم که هستی ما "ایستا" یعنی STATIC است؛ در حالیکه ما همه به گونه تجربی، علمی و عینی میدانیم و آموختهایم که اینچنین نیست. پس این سیاه و سفید دیدن و اذعان به داشتن شعورِ تشخیص سیاه از سفید، از ممیزههای فطرت و توانایی انسان پیشتاریخِ دوران اساطیر بودهاست؛ تا امروز که علم و دانش آنرا معنا و توصیف عینی و علمی کردهاست.
بهنظر میرسد آقای برقعی، مسلما در این مصاحبه کوتاه فرصت نکردهاند، زیرا ایشان دانشمندتر از آن هستند که من جسارت کنم و بگویم که از دیرباز و از دوران اساطیر و در تمام باورهای اساطیری/دینیِ مردمانِ پیشتاریخ و پیشاکشاورزیِ: آدمیانی که در اجتماعات، یعنی در communities میزیستهاند همیشه دو نیروی خیر و شر را در ذهن خویش شناخته و تجربه کردهاند. بهعبارتی دیگر، حتی ذهنهای اسطورهای و طبیعی و بکر آدمیانِ هنوز تاریخمند نشده نیز همیشه یک دوگانگی را، همانگونه که در هستیِ دور و بر خویش، یعنی در طبیعت مییافتهاند؛ مانند روز و شب، خواب و بیداری، گرسنگی و سیری و...از همه مهمتر حیات و مرگ را درک میکردهاند، بیشک ذهنهای غریزی و آگاه به این دوآلیسمِ به زعم من "سازنده" داشتهاند. بنابراین حتی انسانهای اولیه نیز این دوآلیسم سفید وسیاه را - که آقای برقعی آنرا شاهبیت مصاحبه خود قراردادهاند - از دیرباز به عنوان امری کاملا طبیعی و سازنده و آفریننده میپنداشتهاند: سرمای زمستانی که به گرمای بهار و تابستان می چرخد، رویش و زایش را به همراه داشته است.
پس من نمیتوانم با اصل اولیه بحث آقای برقعی یعنی تنها پیششرط سیاه و سفید دیدن ایرانیها – چه پیش از آریاییها و چه پس از آنها – بهصورتی که ایشان برای ورود بهحوزه شقاق ارزشیِ حقوق انسانی، میان زن و مرد، که محصول نظام اقتصادی/اجتماعی دوران پس از کشاورزی است برگزیدهاند، موافق باشم. درعین اینکه ایشان این بحث را با مطرحکردن بسیاربسیار هوشمندانه و دانشمندانه دوآلیسم "سفید و سیاه" آغاز کردهاند، اما متاسفانه نتیجهگیری ایشان را قابلقبول نمیدانم! انتظار میرفت آقای برقعی حتما به مبحث ومسئله "ارزشگذاری"های نظام مردمحورِ پساکشاورزی، به سفید و سیاه، بلند و کوتاه، چاق و لاغر، دارا و ندار، فقیر و غنی، و... و...همۀ دوآلیسمهای ارزشگذاری شدۀ مردمحور موجود در جهان میپرداختند و بعد به نتیجهگیری میرسیدند تا ما میدانستیم ایشان، خود نیز این نگرش "ارزشگذاری" مردمحور تقسیمشده به زن/مرد را نمیپذیرند (که من مطمئن هستم بیشک همینگونه است).
آقای برقعی بیتوجه به اینکه این پدیدههای دوگانۀ به ظاهر متضاد و متعارض با هم (البته در ارزشگذاری مرد محورانه)، در حقیقت سائق و رانۀ (drive) هستی به "شدن" و "صیرورت" و در نهایت رشد و افزایش و فربهشدن انسان و همه پدیدهها از جمله کل هستی و طبیعت هستند. بههمین دلیل است که هستییی که ما در آن میزیییم روز به روز بزرگتر و فربهتر میشود؛ و این از آثار تعامل این دو نیروی بهظاهر متضاد باهم، اما در حقیقت متعامل باهم میباشد. اینجاست که عقلآً، منطقاً وعِلماً هیچ نوع ارزشگذاری مثبت و منفی برای این دو پدیدۀ «باهم درتضاد و تناقض» و درعین حال «باهم درتعامل»، نمیتوان قایل شد.
باور به این اصل اولیه که ناخودآگاه این تفاوتها را با ارزشگذاری مثبت و منفی و بر اساس منافع و فرهنگ سلطۀ مردانۀ جهانی بپذیریم، ساخته و پرداختۀ حاکمیت مردمحور و پدرسالارانۀ پس از دوران کشاورزی است. دورهای که انسان وارد مقطع دیگری از "زیست" خویش میگردد و دقیقا از همینجاست که زن/مادر، به تعبیر سیمون دوبووآر "زن" میشود، در مقابلِ مرد، که "آدم" تلقی میشود. آدمی که آفرینش او را:
- تورات : «و خدا گفت ایشانرا بهصورت ما وموافق شبیه مابسازیم ......"، "پس خدا آدم را به صورت خود آفرید او را به صورت خدا آفرید ایشانرا نر و ماده آفرید" ) بندهای 26 و 27 سِفر آفرینش، باب دوم - کتاب مقدس).
- قرآن: «ای مردم، از پروردگارتان که شما را از "نفس واحدی" آفرید و جفتاش را [نیز] از او آفرید، و از آندو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد.....» (آیه 1 سوره نساء و بسیاری آیات دیگر).
- اوستا: (زرتشتیگری) «هنگامی که کیومرث* را گاه مرگ و تسلیم کردن جان به جان آفرین فرا رسید، برپهلوی چپ خویش برزمین افتاد و در واپسین دم حیات، نطفۀ زنده و بالندهاش که سرخگون بود بر زمین ریخت، و چون بر آن پرتوهای پاک و تابناک مهرشید بتابید، آنرا شفاف و پاکیزه گردانید و باروری بخشید. پس از چهل سال، از این نطفه، دو گیاه بردمیدند که در آغاز چنان بههم پیچیده و درهم تنیده بودند که بازوانشان از پشت به شانههایشان آویخته بود و پیکرهایشان بههم چسبیده بود. سپس آندو، سیمای بشری یافتند و روح انسانی در کالبد گیاهیشان دمیده شد و مشی و مشیانه نام گرفتند.» (اساطیر ایران باستان)
- کیومرث: زنده میرا – نخستین پروتو تایپ آدم توصیف و تعریف میکند. بدون هیچ ارزشگذاری در تقدم و تاخر جنس آنان. ادیان توحیدیِ سامی و آریایی از "انسان" صحبت میکنند که نر و مادهاند، مذکر و مونث هستند.
این مسئله را بهاین دلیل یادآوری کردم که بگویم زنان، هنوز دارند تاوان بازماندۀ آن اندیشۀ مردمحور و پدرسالارانهای را میپردازند که نه تنها موجب شقاق انسان به زن و مرد و در نهایت تحمیل این ذهنیت غلط به ارزشگذاری جنسی، بلکه موجب بوجود آمدن فرهنگهای امپریالیستیِ، استعماری، استثماری، استبدادی، استحماری و.... میان انسانها (زن و مرد تواما) شده است. اینجاست که آن حلقۀ مفقودۀ ساختۀ ذهن سلطهگر بیشخواه مرد/پدرسالارانۀ تاریخی، که هنوز و پس از گذشت 1400 سال از حضور آخرین دین توحیدی یعنی اسلام که بنابر روایات خودِ آن دین، دانشمندان و علما را ادامه دهندۀ راه انبیا میداند، هنوز در ذهنها نه تنها "گُم"، که اساسا مجهول است.
پژوهشگران و یا پاسخدهندگان به پرسشهای مربوط به حقوق نابرابر و ناعادلانه زن در روند تاریخی بیهیچ اشارهای به اینکه همۀ این ذهنیتها و همۀ این قوانین حقوقی- چه در اسلام و چه در یهودیت و مسیحیت - از درون متون مقدس این کتابها، پس از خوانش و تفسیر و تاویل مرد/محور و پدرسالارانه، در همۀ جوامع دینی این ادیان استخراجشده و تدوین قانونی یافته و بهمورد اجرا گذاشته شدهاست، نمیکنند. حکومتهایسیاسی این جوامع نیز بهدلیل "تابو" انگاشتن ورود به درونۀ این ادیان - که همانا تفسیر و تاویل متن آیهها با لحاظ کردن شرایط زمانی/ مکانی، و یا تاریخی/ جغرافیایی، که در دوران مدرن تحت نام متنهایی با آیهها و نشانههای "درزمانی" (diachronic) و"همزمانی" (synchronic) بدون کُدگذاری محوریت مردانۀ آن و بهدلیل وحشت از، ازدستدادن اقتدار و موقعیت دستگاههای امپریالیستی خود، بیچون وچرا و بی آنکه اجازه خوانش و تفسیر و تاویل متن "زنانه" [خوانش دوصدایی و دوجنسی و یا فراجنسی] را به زنان نیز بدهند این احکام و دستورات را لازمالاجرا اعلام میکنند. درحالیکه همین حاکمیتهای اقتدارگرا و سلطهطلب مردانه درطول تاریخ، هیچگاه خود و اعوان و انصار خود را ملزم بهرعایتاجرای این احکام نکردهاند. در اینجا و در این وضعیت، این احکام که ممهور به مُهر "دینی" و "اجتماعی" شده بودند تبدیل به پدیدههایی ایستا یعنی (static) شدند که اکنون در جهان با آن روبرو هستیم.
من به دو نمونه آن در مسیحیت اشاره میکنم: "حق طلاق در کلیسای کاتولیک" و "حضور پدر" در کلیسا بههنگام ازدواج و همراه بودن با دختر تا محل استقرار کشیش مسئول جاریکردن عقد و پس از آن تحویل دادن دختر به همسر آینده توسط شخص پدر!! [در همین سالها اگر مراسم ازدواج ولیعهد اسپانیا و ولیعهد دانمارک را ما همه از طریق ماهواره دیده باشیم، باید بهیاد بیاوریم که در آن مراسم هر دو دختر (عروسها) در معیت پدر و در صحن کلیسا و در حضور کشیش به دست شوهر سپرده شدند].
آیا دوستان فمینیست و پژوهشگرِ ما، چه مسلمان و چه لائیک، چه دیندار و چه غیردیندار میتوانند از این سنتها، بیتوجه به آن و بیتوجه به تفسیر و تاویل و ساختشکنی از آن و روزآمدکردن آن، به فعالیتهای حقوق بشری زنان ایرانی مسلمان، بیتوجه به فقدان این "حلقۀ مفقوده" کاری از پیش ببرند؟ بسیاری از زنان همفکر من و حتی خود من، یکی از کسانی هستم که بارها و بارها چه در نوشتهها و مصاحبههایم و چه در نشستهای گوناگون کانونها، کمپینها و فورومهای مربوط به حقوق زنان تلویحاً به این "حلقۀ مفقوده" اشاره کردهام. اما بسیاری اوقات، بیتوجه و بیپرداختن به این پیشنهاد، متاسفانه به نسبتهای روا و ناروا و ازجمله محکومکردن این نوع اندیشه و تفسیر و تاویل آن، به "نوبنیادگرایی" نیز متهم شدهام. آیا اگر ما از سنتهای دستوپاگیر موجود در جامعه خود که برایمان لازمالاجرایِ دینی و فقهی تعریف شدهاند، توان ساختشکنی و روزآمدکردن آنها را داشتهباشیم گناهی مرتکب شدهایم؟ آیا نمیدانیم که در دنیای ارتباطات دیجیتالی دهکده جهانی قرن 21 و در هزاره سوم میلادی برای احقاق حق و پیگیری حقوق بشر (زن و مرد) باید روشمند و با متدولوژی ویژۀ آن زمان به فعالیت در چنین حوزههایی پرداخت؟ آیا باید چشم خود را بر روی واقعیتهای شومی که دور و برماست؛ از حقوق زنان گرفته تا حقوق همسران (چه زن و چه مرد، زیرا آمار شوهرکشی دراین دو دهه بهشدت بالا رفتهاست)، حقوق کودکان، ادیان، کارگران، ملیتها، نژادها، زبانها، فرهنگها، رنگ پوستها، و..و.. ببندیم؟ و با گفتمانی ناآشنا و بیگانه و بعضا گهگاه کینهتوزانه و بغضآلود و در حقیقت منفعلانه با آنان که با این گفتمانها آشنایی ندارند به تقابل بپردازیم؟ و یا باید از هوش و کیاست زن/مادرانۀ خود بهره گرفته و پدرسالاران و پدرخواندههای حقوق زن/مادرانه را که سدهها و هزارهها در دست تاویل و تفسیرهای مردمحور و پدرسالارانه بوده است با گفتمانی فراجنسی به چالش بطلبیم، تا بتوانیم حقوق حقۀ از دست شدهمان را دوباره به دست آوریم؟ آیا جز این است که زنان فعال برای احقاق حقوق حقۀ برابر و عادلانه خود، هنگامی که با گفتمان ناآشنای پدرخواندهها به سراغ مسایلی میروند، که انقدر درونی و ژنی مردان شده، که ساختشکنی از آنها به از دست دادن همه اقتدارشان منتهی میشود کتک می خورند، دستگیر میشوند، زندان میشوند، ممنوعالقلم و ممنوعالمصاحبه و ممنوعالصدا و ممنوعالتصویر میشوند؟ در حالی که نیک اگر بنگریم درمییابیم که تلاش برای رسیدن به این حقوقهای حقه، خود، به حقانیتی میپردازد که در نهایت به وضعیت آشوبزدۀ پدرخواندههای تاریخ و بقیۀ انسانها نیز گشایشی خواهد رساند؟
ما زنان، خود میدانیم چه عاملی موجب پیدایش این نابرابری غیرعالانه شده است. ما میدانیم که توانایی مادربودن ما زنان و وضعیت فیزیولوژیکی آمادگی برای مادرشدن، بارداری، زایمان، نگهداری فرزند و.... همه اینها بوده که پس از استقرار نظام کشاورزی که به زعم ویل دورانت، زنان موجب و مبدع پیدایش آن بودند و آنهم به دلیل سیراندن شکم فرزند و جستجو و کار روی زمین، آن زمان که مردان به صید و شکارافکنی اشتغال داشتند؛ این زنان بودند که به کشاورزی روی آوردند. (نیازی به اشاره به استقرار نظام سلطهگر و منفعتخواه مرد/پدرسالاری به نظر نمیرسید اما، در این تحلیل باید آنرا از یاد نبریم.)
پس، اشاره دکتر برقعی به تقسیمبندی دوآلیستی سفید و سیاه، که محصول دوران مردمحوری و پدرسالاری است، نمیتواند تنها مورد اشکال در، یافتن راه حل در امور زنان و مردان و حتی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران و اسلام باشد. در تحلیلها و بررسیها و پژوهشها باید حتما شرایط زمانی و مکانییی را که منجر به بُروز و ظهور پدیده و یا فرهنگی میشود کاملا بررسیکرد. به قول پروفسور "ژاکبرک" استاد دانشگاه سوربن، هرپدیدهای را باید با شرایط خود آن پدیده بررسی کرد. روشمندنبودن این فعالیتها، خود موجب هرزرفتن همۀ کوششها و نیز واکسینهشدن آنها است. آقای برقعی باید بدانند (که مسلما میدانند( این نگاه دوآلیستی، از همان دوران پیشاکشاورزی که اندیشههای انسانهای اساطیری به دلیل ارتباط نزدیک با طبیعت و درکِ حس و حضور طبیعتِ دور و برانسان، که نه آسمانخراشها آسمان را از دیدشان و نگاهشان گرفته بودند و نه نور و چراغانی شهرها، دیدن غروب زیبای آفتاب و لحظه وصل سپیدی و سیاهی را از یادشان بردهبود، و نه حرکت ستارگان و ماه را از چشمهایشان پنهان کردهبود، و نه انقدر سر در آخور زمین داشتشان تا مجبور باشند برای حفظ جان خود از میان آهنپارههای دودزا تنها به فکر نجات جان خویش باشند و دیگر فرصتی باقی نماند که اگر دوستی، رفیقی، یاری از کنارشان رد شد بتوانند حتی درحد فرهنگ امریکایی، یک های/بای (hi-bye) بهیگدیگر بگویند ... در ذهنیت انسانیِ انسان وجود داشته است.
بله، انسانهای دوران اساطیر که مراتب "هستی" را از "مای" روشنفکر جهان سده 21 که پا بر ماه نهاده و در آن قدم زدهایم و در پی تسخیر مریخ هستیم و میتوانیم اگر پول و سرمایه زیادی و مازادِ برگرفته از حق دیگر انسانها را که وقیحانه غصب کردهایم، داشتهباشیم، چند روزی تور "فضاگردی" بگیریم و فضا را بگردیم و از آن بالا آتشهای روشن و سر به آسمان کشیده مشتعل از پرتاب خمپارهها و بمبهای آتشزای محصول علم و تکنولوژی دوران مدرن و جنگهای بچگانه شمال/جنوب را که بر سر زنان و مردان و کودکان بیدفاع که ناگزیر از بهکارگیری لنگه کفش و پرتاب آن به نماینده و چکیده نظام استعماری/ استثماری/ استبدادی/ استحماری مدرن هستند تماشا کنند!! آن سان که "نرون" روم را به آتش کشید تا در شب منظره زیبای آن را ببیند و نقاشی کند؛ آنان هم از بالا و از درون سفینههای میلیاردی بتوانند کودکان گرسنه و استخوانی و زنان فرزند به بغل را با پستانهای خالی از شیر در افریقا و آسیا و کشورهای جهان دوم و سوم و جنوب و.... ببینند و اگر فرصتی شد به بیخانمانهای نیویورک و شیکاگو و لوسآنجلس نیز نیم نگاهی بیندازند!؟ این سرنوشت شومیاست که حاکمیت مردمحور تاریخی جهانی برای نوع انسان (زن و مرد) رقم زده است!
(2)
و اما... اینک، اشارهای کوتاه دارم به این بیتوجهی به یافتن و بهکارگیری همان حلقه مفقوده، خطاب به نوشین احمدی خراسانی و نیز به دیگر دوستان و همیاران و همراهان عزیزم، در تحلیلهای تئوریک آنان درباره مسایل و موضوعهای مربوط به وضعیت، شرایط، حقوق و فعالیتهای جنبش زنان در ایران.
نوشین احمدیخراسانی، زنی است جوان که همه نوجوانی و هنوز هم جوانی خود را (مانند پروین اردلان و دیگر زنان جوان فعال جنبش زنان) قربانی و فدیه نجاتبخشی نیمی از "انسان" که "زن" شناخته میشود، کرده است. بیانصافی و نامردمی است اگر کسی بخواهد خردهای بر او و دیگر یاراناش بگیرد که همۀ همّ و غم خود را، و چه میگویم، همۀ "حیات" خود را، که عزیزترین موهبت برای انسان است، در پای دفاع از "حق" انسانیِ انسانزیستن "زن" به کارگرفتهاند.
من به این دلیل به خودم اجازه میدهم که نقدی نه تنها بر نامه نوشین به آقای دکتر برقعی، بلکه به بخشی از فعالیتهای حوزه زنان این گروه از دوستانمان داشته باشم که خود، از اولین کسانی بودم که با دعوت نوشین به عضویت دراولین گروه حامیان کمپین یک میلیون امضا لبیک گفتم و نامم در آن لیست قرارگرفت. با اعلام آمادگی به، نهتنها حمایت، بلکه هرنوع همکاری که لازم باشد. گرچه از بد روزگار، به "دلیل شناسنامه" و گرفتاریهای همسر و فرزندان و خانه و زندگی (زن/مادری) و نیز کارهای ادبی در حوزه داستان نویسی و .... از همه مهمتر مدیریت و انتشار نشریه ادبی فرهنگی هنری «نافه» - آن هم در این شرایط - هیچگاه نتوانستم قدمی همگام با آنان بردارم؛ اما در هر برههای که کاری از دستم برآمده، حتی در حد امضای بیانیهها، همراهی خود را با کمپین یک میلیون امضا اعلام کردهام.
حلقه گُمشدهای که از آن سخن گفتم، خلاء و یا gapی است که در بین اندیشۀ تئوریک من و چند تن از بانوان همفکر در حوزۀ زنان، با بخشی از زنان روشنفکر مدافع حقوق زنان وجود دارد. این حلقۀ گمشده، عدم توجه به سنتها و آداب و رسوم ایران به عنوان کشوری با زیربنای دینی/ مذهبی/ سنتی، که بخش عظیمی از تودههای زنان و مردان و خانوادههایی که مرکزنشین نیستند و در روستاها و دورافتادهترین نقاط ایران، مانند سیستان و بلوچستان، (که تا چندی پیش هنوز نمیدانستند شاه رفته و انقلاب شده است!) زندگی میکنند و با فرهنگی سخت سنتی، تابویی و مذهبی. ما فعالان زن، اگر از این خیل توده عظیم مردم غیرمرکزنشین درگذریم، پس چگونه میتوانیم خود را مدافع و فعال در حوزۀ "حقوقبشر" و مدافع و فعال در حوزۀ "بازیابی حقوق حقۀ انسانی زن" بدانیم؟ اگر بخواهیم کاری که میکنیم مشمول این قشر سنتی ناآگاه بومی اما پاک و بیآلایش این سرزمین شود میبایست از "درون" وارد معرکه شویم. به نظر من ما فعالانِ بازیابی حقوق از دستشدۀ زنان، میبایست برای این خیلِ عظیمِ در سنت و عرف خود درهم پیچیدۀ قشری و متحجری که همۀ زندگیشان را "تابو"های سیاه و غیرعقلانی و غیرمنطقی تشکیل میدهد تنها، با زبان و با ادبیات، سنتها و باورهای خودشان و نیز با ساختارشکنی از آن باورها و بازسازیِ همان زبان و ادبیات و واژگان و سنتها و باورها در قالب "روز" و "زمان" کاری فرهنگی انجام دهیم، در حد ساختشکنی از باورها، سنتها و تابوهای غلط و کژی که در طی هزارهها، درونی این مردم (چه زن و چه مرد) شده است!
من، یافتن این "حلقۀ مفقوده" را ورود به حوزۀ خوانش متن دین از سوی زنان و مردان تحصیلکرده، آکادمیک، پژوهشگر، و همچنین تعامل با دینمردان و دینزنانی که ظرفیت بحث و گفتوگو دارند پیشنهاد داده و میدهم. اما نمیدانم چرا این پیشنهاد، که بهنظر من، البته نه اینکه تنها راه، بلکه یکی از راههای نجات زنان ایرانی مسلمان در این دوران از تاریخ است، حتی مورد بررسی نیز قرارنمیگیرد؟ آیا ورود به حوزۀ تاویل و تفسیر متن مقدس را بهخاطر خطرات یا کژفهمیهایی که ممکن است پیش بیابد باید کنار بگذاریم؟ و یا با سعۀ صدر به متن قرآن- مانند دیگر متون مقدس دینی - مراجعه و با یاری گروهی از زنان که در این حوزهها کارکردهاند کارگاههای فکری/تئوریک برای زنان ایرانی مسلمانی که همۀ سلولهای جسم و روحشان باورمند به دین، آئین و مذهب سنتیشان است برگزار کنیم و تفسیر و تاویل حقیقی و روزآمد قرآن را به آنان بباورانیم و تفهیم نماییم؟
نوشین احمدی خراسانی، در نامهاش به دکترمحمدبرقعی به مسایلی مانند "صیغه" و "پردهبکارت"، "صیغه و مجازاتهای مرتبط با آن"، "صیغه و حوزه خصوصی زندگی شهروندان" پرداخته و مطالب بسیار درست و ارزندهای بیان کردهاست! اما یک نکته اینجا مغفول مانده و آن این که اگر قرار است قوانین مربوط به زنان را که برگرفته از قرآن و در قالب شریعت و فقه و با خوانش و تفسیر و تاویلهای مردانۀ زمانهایی که دیگر زمانه ما نیست، تدوین شده است به میان بیاوریم و مورد سوال قراردهیم، آیا پسندیدهتر نیست که نخست در این زمینه به پژوهش و خوانش و مطالعه متن بپردازیم و در مفهوم و بهکارگیری این احکام فقهی غور و بررسی کنیم و با توجه به ابزار و با استناد به آیات خودِ متن قرآن، آنها را تفسیر و تاویل کنیم تا آن وقت ناگزیر نشویم "دین" یا "اندیشهای" را از بیخ محکوم کنیم؟ یا با هزاران توجیه ناموجه بخواهیم آن را موجه تلقی کنیم؟
من، اینجا فقط میخواهم تنها به موضوع مورد اشاره نوشین احمدی خراسانی درنامهاش به دکتر برقعی اشاره کنم و بگویم که در هیچ کجای کتاب مقدس مسلمانان، قرآن، اشارهای به صیغه و این که جوانان بروند با هم صیغه شوند (آن هم در جامعهای که باکره نبودن دختر ارزشاش در حد بریدن سر آن دختر است، آن هم به دست پدر) و یا مردی با داشتن همسر و فرزند با مشروعیتِ قرآن بتواند همسر موقتی دیگری دراختیار داشته باشد، هرگز وجود ندارد. اساسا واژۀ "صیغه" را در متن قرآن نمییابید! تنها یکجا به واژۀ "متعه" اشاره شده است و آن هم بهدلیل خاص خود و نه بهعنوان امری فراگیر و حکمی همگانی و قابل اجرا!!
چرا باید از خواندن و درک آیات قرآن که شریعت ما براساس آن بوجود آمده و قوانین حقوقی زندگی زنان و مردان ما چه درعرصۀ خصوصی و چه درعرصۀ عمومی براساس فقهی سنتی و مربوط به زمانیهایی خاص و با خوانش گروهی مردان عالِم و دانشمند دین در زمان خودشان ابراز شده و شکلگرفته هراس داشته باشیم. این قوانین فقهی به هیچ عنوان مربوط به سیسال اخیر و حکومت جمهوریاسلامی نیست. این قوانین با همین شرایط و با ضرس قاطع میگویم با شرایطی سختتر از این، در دولتهای پیش از انقلاب هم وجود داشته و لازمالاجرا بودهاست. نکته جالب اینکه، ما اگر در دوران حکومتهای پیشین میخواستیم این پیشنهادها را به شاه یا یه دولت او بدهیم، آنان هرگز این اجازه را به ما نمیدادند. زیرا برای بقای سلطنت و حکومتهاشان حاضر نبودند وارد حریم قرآن، شریعت، فقه و اینگونه مسایل شوند. چرا؟ بهدلیل اینکه بدون تایید و تصویب علمای قم و نجف نمیتوانستند دست بهچنین کاری بزنند. اما، اینک که ما در ذمّه حکومتی به نام جمهوری اسلامی میزیییم خیلی راحتتر میتوانیم متن آیات و احکام قرآن را تفسیر و تاویل کنیم و با رایزنی با علمای دین و فقها خوانش خود، یعنی خوانش زنانهمان را، [به یاد داشته باشیم خوانش زنانه با خوانش زنان متفاوت است، زیرا یک مرد ممکناست خوانش زنانه از متنی بدهد درحالیکه یک زن ممکناست خوانشش از همان متن مردانه باشد] اعلام و به بحث و گفتوگو بنشینیم و مشکل زنان ایران را که قوانین مدنیاش از شریعت و فقه گرفته شده است روزآمد کنیم. همانگونه که درحال حاضر بسیاری از علما و دانشمندان دین و دینباوران، درباره "وحی" و مسایل دیگری از دین تفسیر و تاویل و اظهارنظر کرده و با عالِمان همان حوزهها تبادل اندیشه و تفسیر و تاویل میکنند.
چون پاسخ مشروح و کامل به مطالب نامه نوشین احمدی خراسانی که صرفا اشاره به مسئله "صیغه" دارد و همه آن بیشک کاملا درست و عقلانی و منطقی است نیاز به ورود به حوزه شرایط تاریخی و جغرافیایی زمان قرآن و محمد دارد، من در این مقاله از آن درمیگذرم. دراینجا تنها میخواهم به نکتههایی در رابطه با متن قرآن و آیات آن، به ویژه آنهایی که به موضوع زنان مربوط میشود و امروزه اغلب قریب به اتفاق فعالان حوزه زنان، تحت نام قوانین حقوقی/مدنی زنان به آنها ایراد دارند [که کاملا هم منطقی است] اشاره کنم. زیرا درصد بالایی از فمینیستها – از جمله خود من - که در ایران به تغییر یا کمبود آن در قانون اساسی و قوانین مدنی/حقوقی اعتراض داریم، به تفسیرها و تاویلهای مردمحورانۀ آیات و احکام منبعث از آنها باز میگردد، آنهم در اینمقطع از زمان و مکان. منهم، مانند نوشین احمدی خراسانی نه تنها با صیغه بلکه با دیگر مسایل حقوقی زنان مانند: عدم آزادی انتخاب همسر- عدم آزادی انتخاب شرایط ازدواج توسط خود و نه پدر یا قیم مانند پدر بزرگ و جد - عدم امکان ازدواج بدون نیاز به اجازه پدر یا وصی یا وکیل .... - عدم امکان اشتغال و فعالیت در بیرون از خانه بدون نیاز به اجازه همسر- عدم توانایی خروج از کشور بدون اجازه همسر- اُبژهبودن و نه سوژهبودن در زندگی و در رابطه با وظایف زناشویی و.... خلاصه فرمانبرداری و اطاعت محض از پدر، تا پیش از ازدواج و از همسر(شوهر)، در پس از ازدواج، مسئله و مشکل دارم. اینجاست که درمییابم پس من، "خود" این میان "کدامم" و "هویت" من، نهتنها به عنوان یک "زن"، بلکه به عنوان یک "انسان" چه میشود؟ چرا منِ زن باید بسیاری از حقوق حقۀ انسانی و جنسیام را به دلیل زن بودن و آنهم با استناد به تفسیر و تاویل و خوانش متن دینام و ارجاع به آیات و احکامی که در کتاب دینیام، متاسفانه کژ و غیرمنصفانه و با ذهنیت مردانه حاکمیت مردمحور فهمیده و تفسیر و تاویل شده است، از دست بدهم؟ در حالی که هیچ منع توانانی شرعی، اجتماعی و ... برای حضور من و توانمند کردن و باالفعلکردن لاالقوههای درونیِ و استعدادهای انسانی من و منِ نوعی، در این کتاب وجود ندارد؟ آیا من نباید بهعنوان مخاطب باورمند کل آن کتاب دینی یعنی قرآن با آنانی که (ازجمله فقط مردان بوده و هستند) حقوق حقۀ انسانی من را به عنوان زن و با استناد به آن احکام برای من تعیین کردهاند چالش و گفتوگو کنم؟
من، هر زمان که فرصتی پیش آمدهاست، درمصاحبههای گوناگون با نشریات روزانه و یا رادیوهای داخل و خارج از کشور که داشتهام، تفسیر و تاویل و خوانش خود از آیات متشابه (در زمانی) قرآن را ارایه کردهام. زیرا اگر این قرآن برای من و برای من نوعی و خطاباش: "یا ایهاالناس" است، پس من و من نوعی به عنوان مخاطب آن، این "حق" را داریم که در خطابهای به خود پرسوجو کنیم و اگر مسئلهای هست که در اندیشه، دانش و بینش ما جای چرایی دارد بتوانیم درباره آن به چالش بنشینیم. قرآن علاوه برخطاباش به "ناس" (تودۀ مردم) مخاطبان دیگری نیز تحت عنوان: "یا ایهاالمومنون"، "یا ایهاالکافرین"، و..... دارد که ممکن است بگوییم که این مخاطبان، خاصتر از "ناس" هستند، اما آن بخشی از مخاطبان که منِ زن هم مشمول آن میشوم نیز باید مورد پرسش و تاویل و تفسیر قرار بگیرد و من باید بتوانم - و اساسا این حق را دارم - که با فقها و عالمان دینام به بحث و جدل و گفتوگو بپردازم.
بنابراین نقطه نظرهای نوشین احمدی خراسانی درنامهاش به آقای برقعی، که بسیار هم موجه است، میبایست با یافتن این حلقۀ مفقوده در بررسیها و فعالیتهای جنبش زنان لحاظ شود؟ چرا باید از لایحه حمایت خانواده شکایت نکنیم؟ وقتیکه طراحان و نویسندگان آن تنها مردان هستند و با استناد به قرآن، بیتوجه به شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و از همه مهمتر شرایط حسی، احساسی، عاطفی و بیولوژیکی زن، حکم ازدواج دوم تا چهارم مرد (همسر( را مشروط به وضع اقتصادی مناسب (که معلوم نیست میزان این "مناسب" چیست؟) بدون حضور هیچ زنی، حتی زنانی که در حوزۀ مردانه میاندیشند، صادر کنند؟
نوشین جان، آیا جز این نیست که ما باید این حلقۀ مفقوده را بیابیم و با تفهیم و ارایه آن به قانونگذاران، که همگی [به جز چند نفر زن - (زیر بیست نفر) آنهم در میان حدود 300 مرد]، مرد هستند از حقوق حقۀ انسانی خود دفاع کنیم؟ زنان چه گناهی کردهاند که برای عرصۀ خصوصی و عمومیشان مردان باید تصمیم بگیرند؟
آیا حقوق "زن" و "حقوق کودک"، حقوق "انسان"، (یعنی حقوق زن و مرد) نیست؟ پس این همه تفاوت چرا؟ درحالی که با خوانش روزآمد کتاب دینیمان حالا که همۀ قوانین از طریق آن خوانش و تفسیر و تاویل میشود، میتوانیم به همۀ حقوق از دست شدهمان برسیم. مسلما میبایست دینداران باورمندی که داعیۀ آن را دارند قدم اول را بردارند زیرا زن ایرانی مسلمان نمیتواند، تنها با تاسی و کُدگیری و ارجاع به تئوریهای فمینیستی غیربومی غرب [بومی را دقیقاً و آگاهانه به کار میبرم] حقوق حقۀ انسانی خود را در فرهنگ سننتی که در آن میزید به دست بیاورد. برای این هدف، باید بتواند همۀ مولفههای علمی/تئوریک غرب را در جامعۀ سنتی خودش تعریف، تفسیر و لوکالیزه (localized) کند و به کار گیرد.
(3)
صیغـه: سنتی غیرانسانی و مردسالارانه
نوشین احمدی خراسانی: "صیغه و عقوبت رابطه جنسی"
دکتر محمد برقعی: "صیغه: سنتی مفید و ارزنده"
این مقاله قرار نبود بخش سومی داشته باشد. در حال آماده شدن و ارسال برای سایت مدرسه فمینیستی بود که چشمم افتاد به مقاله آقای دکتر محمد برقعی تحت عنوان «صیغه: سنتی مفید و ارزنده» و آن هم در دو بخش. با نوشین تماس گرفتم و گفتم یک هفتهای صبر کند تا من هر دو بخش مقالۀ ایشان را بخوانم تا بتوانم این مقاله را با توجه به دو بخش مربوط به «صیغه... » اضافه و تا اندازهای کاملتر کنم. نوشین با لطف همیشگی و روی گشادهاش پذیرفت. بنابراین این امکان برای من پیش آمد تا دو بخش مقاله آقایبرقعی دربارۀ صیغه را بخوانم و نظرم را خدمت ایشان و دیگر دوستانی که علاقهمند به پیگیری این مسئله هستند بنویسم. پس از خواندن مقاله صیغه آقای دکتر برقعی، متاسفانه و با درد بسیار زیاد این سئوال برایم پیش آمد که چرا زنان ما در این حوزهها وارد نمیشوند و ما باید بیشتر این مطالب و توجیه و تفسیرها را از مردان و با نگاه و ادبیات و فرهنگ مردمحور مورد غور و بررسی قرار دهیم؟
درعین حال باید اذعان کنم که برای من بسیار سخت و ناگوار است که مجبور باشم بگویم بخشی از بداقبالیهای زنان (به قول زنده یاد دکتر علی شریعتی( «"دفاع بدِ" مردان» از آنان است! من نمیدانم اینگونه مردان که فمینیست هم خوانده میشوند، و البته از توجهشان به حقوق زنان که بخشی از حقوق بشر است باید سپاسگزاری کرد، به چه دلیل و براساس چه موازینی به خود اجازه ورود به عرصههای حضوصی مانند عرصه و حوزۀ زنان را میدهند؟ آیا برای عقبنماندن از قافله روشنفکری است؟) که بخشی از آن به حقوق بشر و بخش عظیماش به حقوق زنان و کودکان مربوط میشود(. بیشک این حضور بسیار فرخنده است امّا.... امّا یک امّای بزرگ دارد و آن این است که چگونه مردی میتواند دردی را که زن از اینگونه زنبودناش، یعنی اُبژه بودن، میکشد حس کند، لمس کند و درک کند؟ متاسفم که بگویم این دقیقا من را به یاد حمله امریکا به عراق، به نیتخیر! صدور دموکراسی به آن کشور میاندازد که نوع عمل و ابزار آن با همۀ موازین دموکراسی و آزادیخواهی در تضاد بود! غرب، که هیچ دانش و آگاهی از فرهنگ و سنتهای شرق ندارد، کدام دموکراسی را میخواهد در شرق که مهد تمدن بشری بوده است بیاورد و تثبیت کند؟
ورود آقایان به عرصههای دفاع از حقوق زنان، تا آنجا که من خوانده و دیدهام متاسفانه چیزی بیش از این نبوده است. مردان چگونه میخواهند با قوانین، زبان، ادبیات و اساساً بینش و اندیشۀ مردمحورانهای که خود تدوین کردهاند و بعضا پایبند آن هستند از مقولهای دفاع کنند که خود موجب آن شدهاند؟ (بیشک در میان همین آقایان، مردانی هستند که نظام سلطه و فرهنگ سلطه در آنها ژنی شدهاست؛ حتی اگر در ردۀ فعالان حقوق بشر باشند! با پوزش)
دوست نمیداشتم این نکته را یادآوری کنم که داستان دفاع مردان از زنان داستان آن کودک است در آغوش مرد زنگی! که هرچه میکرد نمیتوانست کودک بیقرار و گریان را آرام کند؛ تا آن که یکسی به زنگی گفت که این کودک از تو میترسد و این شیون و ناله برای در آغوش تو بودن است. او را فروگذار تا آرام شود. و این چنین شد، آن هنگام که زنگی کودک را رها کرد و گذاشت کودک برود پی کار خودش....!
و اینک نظری و گذری به مقاله «صیغه: سنتی مفید و ارزنده» دکتر محمد برقعی
بخش نخست مقاله
جناب آقای دکتر محمد برقعی، من، هم مصاحبه شما با آقای جواد موسوی خوزستانی و هم نامه خانم نوشین احمدی خراسانی به شما و نیز مقاله «صیغه: سنتی مفید و ارزنده» شما را در سایت مدرسه فمینیستی خواندم. دوست دارم، به عنوانی زنی روشنفکر و نواندیشِ دینی، مطالبی را در رابطه با این مقاله شما (که فعلا از جهتگیری و ارزشگذاری "حقوق بشری" آن در میگذرم) خدمتتان ارایه دهم.
برای اینکار، نخست میخواستم بخشهایی از مقالهای کلی دربارۀ صیغه و نیز روابط جنسی و روابط عاطفی زن و مرد را که نوشتهام اینجا بیاورم ولی دیدم مطلبی گسترده خواهد شد. لذا تصمیم گرفتم همانگونه که در پرینت مطلب شما، نظراتم را با قلم حاشیه نویسی کردهام، به همان روال آنها را اینجا بیاورم. بیشک، بعدتر، این نامه/مقاله را با مطلبی که جدا از پاسخ به شما دربارۀ صیغه نوشتهام یکجا و در کتاب در دست نگارشام "زن در ادیان توحیدی سامی و آریایی و اساطیر پیش تاریخ" خواهم آورد.
آقای دکتر برقعی، این که مردم نسبت به طرح مسئله صیغه حساسیت نشان میدهند امری کاملا انسانی و طبیعی است زیرا هیچ انسانی دوست ندارد ملعبه دست دیگری و یا ابزار لذت و سودجویی یکسویه کسی مثل خودش شود، آن هم با کلاه شرعی. "خانههای عفاف" که زنان را ملزم به اُبژه بودن و آماده برای خدمتگذاری به مردان میکرد نیز در ردۀ همان حساسیتهای انسانی جامعه میگنجد. این که شما صیغه را به عنوان "راه حل اجتماعی" اعلام و با مخالفت شدید نزدیکان و..... موجه شدهاید، بیشک نشاندهندۀ آگاهیِ نه تنها طیف روشنفکر و مسئول، بلکه نشاندهندۀ نظرگاه افراد عادی جامعه نیز تلقی میشود و شما از همان نخست که با این برخوردها روبرو شدید باید فکر دیگری به حال این مسئله میکردید نه این که آن را "سنتی مفید و ارزنده" (برای کی؟ معلوم نیست!) ارزیابی فرمایید. اینکه راهحل اجتماعی مسئلهای جون صیغه، آنهم با فضاحت، خفت، خواری، متاعشدن، (و با پوزش) آبریزگاهشدنِ را، مردان پیشنهاد نمایند و دراین ارایۀ راهحل، هیچ زنی، اعم از مجتهد، پزشک، روانپزشک، جامعهشناس، تاریخشناس، اسطورهشناس، دیندار، لائیک، نویسنده، شاعر، حقوقدان، خانهدار، ازدواجکرده، ازدواجنکرده، بیوه، باکره، مُطَلَّقِه، و...و.... حضور نداشته باشند بیشک پدیدهای جز "مفید و ارزنده " تلقی نخواهد شد!
من، با کمال تواضع و احترام به نگاه جامعهشناسانه شما میخواهم بپرسم "کدام نگاه و کدام جامعه"؟ نگاه مردانه؟ و در جامعه غرب؟ یا نگاهی با زبان، ادبیات و خرد دوجنسه و حضورِ اندیشه و احساس انیمایی و انیموسی توامانِ انسانی؟ مسلما، همانگونه که خود حدس زدهاید، شما در چالۀ عقلگرایی انتزاعی که به قول خودتان یکی از انگیزههای مردم در عکسالعملهایشان است افتادهاید و علت آن هم دقیقا همان نگاه خاکستری شماست. شما باید هم سیاه و هم سپید را «با هم درتضاد و با هم درتعامل» ببینید. خاکستری، ممکن است محصول آمیزش سفید و سیاه باشد – که به زعم من همیشه نیست - اما، ما باید با تعامل و همزیستی این دوگانۀ متضادِ باهم، جهان را و هستی را ببینیم. زیرا برآیند همین نگاهِ دوگانه (دوجنسه) است که ایستایی (statism) را به تحرک (movement) تبدیل میکند. صیغه، بهعنوان یک راه حل مفید و ارزنده (ارزشگذاری شماست(، بدانید افتادن از دیگرسوی آن بامی است که حاکمیت مردانۀ مردمحور آنرا با دو هوا (بخوانید هوی) برای خویش ساخته است!
گرچه دوست ندارم این مقاله به درازا بکشد، اما ناگزیرم به بخشهای مهمی از مطالب آقای دکتر برقعی حتما اشارههایی سریع داشته باشم.
بخش «عکسالعمل عمومی»
آقای دکتر برقعی میفرمایید: [ - زنان و مردان جوان و متجدد جامعه (تعریف متجدد ازسوی شما چیست، نمیدانم؟ (..... و آنان که با جهان روز آشناتر هستند ..... عکسالعملهای مثبتتری نسبت به این طرح دارند و....مدافع آن هستند [(طرح عفاف) (که حقیقت امر در اینجا، دقیقا خلاف ایننظر بود)] برخی روسپیگری را بر صیغه ترجیح میدهند......وآن را یک امر غیراخلاقی، فاسد و زشت میدانند..... و در حد یک فسادِ ناگزیر و لازم میپذیرند.....مثل آبریزگاه و آشغالدانی در گوشه خانه ....... و در مورد صیغه... روسپیگری تحت نظارت قانون هم نمیپذیرند].
جناب آقای برقعی، بر اساس کدام پژوهش و آمار ادعا میکنید که زنان و مردان روشنفکر و متجدد و آشنا با جهان امروز نسبت به «صیغه» و یا «خانه عفاف» عکسالعمل مثبتتری دارند؟ کدام زن یا مرد متجدد روشنفکری حاضر است "زن" را در جامعه در حد آبریزگاه و آشغالدانی گوشهخانه تنزل دهد؟ غیرت، انسانیت، شرافت و... چه میشود؟ چگونه میتوان امری را که تمتع آن اساسا تمتعی بیمارگونه و زیادهخواهانه است آنقدر جدی گرفت که به جای درمان فاسدان بهرهمند از آن در جامعه، تنها به فکر تسکین فاسدان بود؟ راه حل این امر، (یعنی امری بسیار خصوصی و شخصی) که اساسا مرجع شرعی و قانونی ندارد و در حوزه سنتهای جامعه مردسالار به زنان تحمیل شده است، همانگونه که پیشتر گفتم باید با تعامل و هماندیشیِ غیرجنسی/ جنسیتی و با حضور آنان که به گونهای درگیر این سنتِ ناگزیر هستند بررسی و اجرا شود.
رابطۀ جنسی زن و مرد، رابطهای بسیار خصوصی و بعضاً عاطفی و از همه مهمتر رابطهای دقیقا برابر و یکسان است. برای این عرصه و یا حوزۀ خصوصی، مگر میتوان با دستورالعملهایی، آن هم دستورالعملهای مردانه و مردمحور قانون وضع کرد؟ چرا باید روسپیگری را - که شغل بهوجود آمدۀ مورد نیاز مردان زیادهخواه بوده و به وسیله خود مردان، قانونمند و شرعی شده - با صیغه هم ارز (و همعرض) و همگون ندانیم. صیغه به عنوان نوعی روسپیگری مشروع و موجه از سوی سنهای قانونی پذیرفتهشده است. آیا مفاسد و مشکلات شرعی و غیرشرعی روسپیگری، مانند بکارت، حاملگی، بیماریهای عفونی و... بسیاری دیگر از این مسایل با مفاسد صیغه تفاوتی دارد؟ آیا شرعی کردن این آمیزش جنسی زن و مرد (صیغه) با روسپیگری که دقیقا همین امر بهگونۀ آزاد (غیرشرعی)، و حتی با هیچ پشتوانه عاطفی و عشقی و تنها و تنها بهخاطر دستمزدِ متاعشدن (متعه)، امری مفید و ارزنده در جامعه است؟ شما بفرمایید تفاوت «واقعی» و «عینی» بین روسپیگری و صیغه را در چه چیزی جز بیان چند واژه (که نمیدانم عربی است یا فارسی) میدانید؟
آیا جهان امروز میتواند بپذیرد دو نفر که در عقد یکدیگرند، بدون هیچ احساس و عاطفهای و تنها در زیر یک سقف، مانند غریبهها بخوابند و هرکدام جداگانه رابطۀ جنسی برای خویش داشته باشند؟ این عمل از نظر شما موجه است و بفرمایید چه فرقی با روسپیگری دارد؟ آیا همه زنان و مردانی که در عقد یکدیگرند زندگی سالم و درستی دارند؟ مشکل این جاست که، ما انسانها خود را فریب میدهیم. به خود دروغ میگوییم زیرا شهامت راستگفتن را، زندگی سنتی و تابویی از ما گرفتهاست. آیا هیچگاه بررسی کردهاید چرا اینهمه خودسوزی، خودکشی، زنکشی، شوهرکشی و.... اینهمه قتلهای ناموسی در ایران و جهان اتفاق میافتد؟ آیا بهتر نیست به جای تسکین درد جامعه به فکر درمان آن باشیم. دفاع شما از صیغه به عنوان سنتی مفید و ارزنده، آیا دفاع از هرج و مرج جنسی و هرکی هرکی شدن روابط زنان و مردان (که معمولا همراه با خیانت از هر دو سو است) با خواندن یک خطبه حل میشود؟
آقای برقعی، صیغه و اساسا مطرح کردن آن و توجیه کردن آن کاری است در حد تبلیغ برای محلات پیگال، سوهو و .... امثال اینها در کشورهایی که زنان تن خود را میفروشند؛ نه همه به دلیل فقر، بلکه به دلیل تفننِ و زیادهخواهی فرهنگ مصرفِ غربی، که زن را در حد متاع برای متعه شدن تنزل داده و به دلیل قانون جنگل! تا هر که توانمندتر و تواناتر و مالدارتر است (که معلوم نیست این توانگری را از کجا تحصیل کرده و از روی جنازه چه زن وفرزندانی عبور کرده) بتواند با استعمار و استثمار موجب گمراهی و فریب نادانانی شود که آنان را با وعده پرداخت پولِ محصول دزدی و جنایت خویش به بیراهه میکشاند تا موجب فربهشدن توانایی و نیز خواهشِ جنسی همجنسان خویش شود.
مسئله «صیغه» و به زعم من روسپیگریِ شرعی یا قانونی، نه تنها مفید و ارزنده نیست بلکه، هیچ دردی را در هیچ جامعۀِ سالمی حل نمیکند. شکی نیست که «صیغه» محصول نیاز جامعه بوده که عملا بهوجود آمده است؛ کما اینکه هر پدیدهای که در هر جامعهای رخ میدهد تابعی از متغیرات آن جامعه است. این یک اصل جامعهشناختی است و به همین دلیل این پدیده در همۀ جوامع وجود دارد و تحت نام روسپیگری نیز خوانده میشود. اما متاسفانه نظام اقتدارگرایانه مردمحور جهانی صورت مسئله را به نفع خودش و به ضرر متاعشدن زن) اُیژهشدن او) تنزل دادهاست. آنچه میبایست از سوی روشنفکر و آشنا با جهان امروز، در این امر، مردود شناخته شود، همراهی و همدلی و از همه دردناکتر توجیه این مصیبت و فاجعه است. این که مرد، با قانون خویشساخته و خویشتصویبکردۀ خود، مجوز همبسترشدن و لذت جسمیبردن از دختران باکرهای را صادر کند که به دلیل اقتصادی و به ویژه به دلیل فرهنگ جامعه امکان ازدواج رسمی و قانونی و تشکیل خانواده را از دست دادهاند و یا بهبهانهِ سرپرستی زنان بیوه و بیسرپرست جامعه، بازهم باهمان قوانین مردساختۀ مردتصویبشدۀ خود، این اجازه را به خودش بدهد که با داشتن همسر و فرزندان خیلی راحت و با مجوز قانونی مجلس و دولت، زنان یا دختران جوان یا میانسال دیگری را در اجاره خود درآورده و بی هیچ دلیل موجه موجب فروپاشی خانوادۀ خود و دیگرخانوادهها شود، آیا امری مفید و ارزنده است؟.
بخش «آسیبشناسی روابط جنسی»
آقای برقعی درنوشته شما نکتههای بسیار قابل تاملی وجود دارد که به من میفهماند شما موضوع را (حتی در رابطه با نامه نوشین احمدی خراسانی)، چپّه میبینید! شما اصلا باید از جایگاه خود جدا شوید و در جای یک دختر جوان یا زنی بیوه یا مطلقه یا....بنشینید تا آنوقت متوجه شوید که «صیغه»، یعنی اختیار تام شرعی و قانونی به مرد دادن است برای هر نوع زیادهخواهی و شهوترانیاش.
شما میگوید: «اتومبیل لولۀ اگزور دارد، بدن انسان هم اندامهای دفع و تصفیه دارد» و یا «.... به دلیل تفاوت میل جنسی میان زن و مرد اساس خانواده به شدت به خطر میافتد زیرا بنیان اصلی نهاد خانواده استوار بر تامین نیاز جنسی دو طرف است.» و یا «دلدادگیهای ناخواسته که عموما در خانوادههایی که دارای مشکلات پنهان هستند پیش میآید.» و.... و.... و از همه دردناکتر: «....انواع روابط جنسی که معمولا همسران به آن تن در نمیدهند" و یا «هیچ جامعهای تا بهحال قادر به جلوگیری از ایجاد روابط جنسی بیرون از خانواده نشده است» و نیز «ارادهگرایان هم.....ضرورت وجود دستگاه تصفیه و دفع را برای سلامت عملکرد سیستم پذیرفتهاند»؛ بله، و شما هم «صیغه» سنتی مفید و ارزنده را برای این بلایا توصیه میفرمایید. صیغهای که تنها برای منافع "مردان" است و این میان اگر هیچ حقی، نه جسمی، نه جنسی، نه روحی، نه عاطفی، نه مادی، نه معنوی، و نه از همه مهمتر "انسانی"، برای زن قایل نشده و درنظر گرفته نشده است، جای چرایی و پرسش هم ندارد. اینها که فرمودهاید اگر حتی همه آنها هم واقعی باشد (که هر واقعیتی حقانیت ندارد)، اما در اینمورد، تنها و تنها، مرداناند که این میان باید فکری به حالشان کرد؟ زنان، انگاری نه جسم دارند و نه نیاز جنسی برابر با شما آقایان. نه میتوانند مثل شما هوسبازی کنند و زیادهخواه باشند. (که متاسفانه ویروس مردان به آنان سرایت کرده و بسیار زنان شهوتران زیاده خواه در جهان هستند که در تحت تولیت "مردان" دست آنان را از پشت بستهاند). من مسبب همه این زیادهخواهیها را چه در زنان و چه در مردان ناشی از فرهنگ سلطه تکجنسی، تکساحتی و تکاندیشی و..... مردانه میدانم. حتی همین تفسیرها و دفاعهایی که حضرتعالی از «صیغه» که امری منسوب به مذهب و شریعت است میفرمایید در زیرمجموعۀ خوانش مردانه از متون مقدس قرار دارد.
آقای برقعی، شما همه اینهایی را که میگویید واقعیتهای بدیهی هستند که اکثر قریب به اتفاق آنان را شما آقایان به جهان ارمغان آوردهاید؛ اما در مورد صیغه (که ظاهرا تنها در اسلام و در میان شیعیان رواج دارد) باید بگویم که این امر، از سوی هیچ مرجع و نهاد دینی/اسلامیِ راستین تجویز نشده است. زیرا صیغه، که روسپیگری آزاد قانونمندشده در ساخت فرهنگ مردانه است، بهدلیل اینکه از سوی جامعۀ مردانه و برمحوریت پیشنیازِ زیادهخواهی بیش از حد مرد تدوین شده، از زن جز بهرهکشی جنسی و جسمی هیچ استفاده دیگری نکرده است. هیچ مردی، زنی را پناه نداده و یا کمک اقتصادی نکرده مگر این که از جسم او استفاده جنسی کرده باشد. پس مسایل بیوه زنان فرزنددار و همسران شهدا و امثال اینها را لطفا بهانه توجیه این عمل شنیغ غیرانسانی، که از نظر من همانقدر کثیف است که روسپیگری، نفرمایید. شما اینجا معلول را توجیه میکنید، بیآنکه علت را بررسی کنید. آیا هرگز بررسی کردهاید که چرا زن ازپس از دوران تاریخیِ پلیگامی (چندهمسری polygamy) که در اجتماعات پیشاکشاورزی که ازدواج به مفهوم امروزیاش وجود نداشته، و البته مصیبتهای این دوران را نیزنداشته، به مونوگامی تبدیل شد؟ و چرا و بهچه دلیل این مونوگامی دوباره به پلیگامی بازگشت، اما این بار تنها و تنها با قانون مردساخت و مردمحور و تنها برای مردان؟ و در این روند، "زنان" هیچ حقی برایشان لحاظ نشد مگر اُبژهشدن؛ چیزی درحد ابزار لذت مردانشدن و با شرمندگی اصطلاح خود شما را به کار میبرم: آبریزگاه مردان!!!! اسفا! اسفا!
اینجاست که، اگر کسی حتی دیندار هم نباشد، درمییابد که منجیان بشریت یا پیامآوران، برای دفاع و تثبیت همین مونوگامی برای هردو جنس، بسیار نشانهها و آیات آوردهاند. یکی از آنها قرآن است و آیه 3 سوره نساء که میگوید: «و اگر دراجرای عدالت میان دختران یتیم بیمناکاید، هرچه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد، دودو، سهسه،چهارچهار، به زنی گیرید. پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنبد، به یک [زن آزاد] یا به آنچه [از کنیزان] مالک شدهاید [اکتفا کنید]. این [خودداری] نزدیکتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیالوار گردید].» (ترجمه محمد مهدی فولادوند)
خوب دقت کنید، ببینید چگونه یک منجی بشریت، یک پیامآور نجات انسانها که خود مرد است و در همان جامعهای میزید که مردان، همسران گوناگون دارند و او هم به دلیل زیستن در همان جامعه ناگزیر از اجرای قوانین و سنتهای جامعه خویش است؛ اما به میزانی از رشد و آگاهی میرسد که به او نیز گفته میشود که به مردان بگوید: اگر در اجرای عدالت بیمناکاند که به عدالت رفتار کنند به یک زن اکتفا کنند تا به ستم نگرایند، و زن دیگری اختیار نکنند و اگر میخواهند [هنوز از قوانین چند همسری پیروی کنند، تا زمانی که جامعه اصلاح کامل شود] زنان دیگری بگیرند تا بیش از چهار زن حق ندارند بگیرند و آن هم ..... و آن هم با شرطی تقریبا - و نه تحقیقا - تعلیق به محال: یعنی مراعات عدل میان آنان [عدل و نه برابری، که هرکدام معنا و مفهوم خود را دارد]، یعنی عدالت، همان که در اصل دین و در کنار توحید به آن اشاره شده است.
بخش «شناخت از "صیغه" و "روسپیگری"»
در این بخش این نکات برایم مهم بود که ضمن اشاره به آن نظر خود را بیان میکنم. آقای برقعی «صیغه»، «نکاح موقت» و «متعه» را از پدیده «روسپیگری» جدا کردهاند و برای هرکدام [که اساسا همه آنها مسایلی عارضی تلقی میشوند و نه درونی و واقعی، (گرچه همهشان واقعیت دارند)] بی آنکه اشارهای به چرایی بهوجودآمدن این عارضهها بکنند، یعنی بیاشاره به این که این عارضهها همه محصول نظام مردمداری، مردمحوری، مردسودجویی، مردلذتی و.... هستند و باید این عارضهها درمان شوند؛ توضیح و معنای مردانه خویش را ارایه کردهاند.
«صیغه»، به زعم ایشان پاسخی بسیار مناسب و مترقی در جامعه سنتی به ناهنجاریهای حاصل از عدم توانایی نظام خانواده به پاسخگویی به ....است. من میخواهم بپرسم اصلا تعریف ایشان از خانواده چیست؟ زن+مرد+ فرزندان؟ و یا حقوق جنسی/ جنسیتی/ انسانیِ عادلانه و برابر زن و مرد و فرزندان در این جمع، یا به قول ایشان در این نهاد؟ آیا در این نظام ناتوان خانواده، چه کسی باید تصمیم بگیرد که چه راه حلی برای برونرفت از این ناتوانی میتوان ارائه داد؟
آن مردی که به زعم آقای برقعی ماهها ناگزیر از اقامت در شهر دیگری است و نمیخواهد در بازگشت همسر جدیدی با خود به خانه بیاورد. [انگاری این اصل است و باید این کار انجام شود ولی آن آقا انقدر با معرفت است که نمیخواهد این کار را بکند و البته چه منتی بر زن (همسر)!!] آقای برقعی بفرمایند به من که در این ماهها که مرد در سفر است و نمیتواند بیزن سرکند، زن (همسر) این آقا انسان نیست؟ هورمون ندارد؟ نیاز جنسی ندارد؟ یا اصلا انسان نیست و در این مدت که ایشان در غیبت زنشان، نیاز جنسیشان را باید با روسپیان یا صیغهگذاران (که همان روسپیان شرعی هستند) برطرف کنند [و بیشک اصل آنآقاست که مرد هست] این زن باید هر شب کافور بخورد تا حضرت آقا از سفر برگردد؟ و یا آن زن این توانایی را دارد که با شهامت تمام و با وفاداری کامل "عفت" و "عصمت" خویش را سرکوب کند تا همسرش از سفر بازگردد؟ آیا اصلا زن این حق را دارد که حس جنسی داشته باشد؟
آن مرد متاهلی که با زنی که دل به اوسپرده رابطه دارد ولی ازدواج با او در شان خانوادگی او نیست، (زیرا به زعم آقای برقعی آن زن ممکن است مستخدم خانواده و یا زنی باشد که برای انجام خدمات به آن خانه رفتهاست) آیا به زناش (همسرش) این امکان را میدهد که او هم در حین همسرداری دل به مرد دیگری بسپارد؟ (حالا از خیر (شرّ؟) رابطۀ جنسیاش با آن معشوق درمیگذریم، که سنگسار حقاش هست)؟ بنابراین آن زن مستخدم که برای کاری به منزل ارباب رفته است به زعم شما میتواند معشوقۀ مرد خانواده بشود و بعد هم آقا میتواند ایشان را به حواله نکاح خود درآورد، اما خُب مشکل فقط اینجاست که این مستخدمه در شان خانواده ایشان نیست! اما "زن" اساسا حق دلبستن به مردی را ندارد حتی اگر با چنین مردی مانند این آقا زندگی کند؟
چه جای تاسف از نگاه توحیدی و انسانگرایانه و اومانیستی برای من [جدای از فمینیست بودنم] که انسانها را همه در یک سطح و در یک منزلت میبینم و باورمندم به اینکه: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم!!!» این "حق" را مرد از کجا کسب کردهاست؟ در کدام دین و مذهب و سنت و جامعهای آن هم در قرن21 و هزاره سوم، مرد به خود اجازه میدهد اینگونه با اقتدار و موجه این همه حقوق را برای خود منظور کند؟ آیا جز این است که در ذمّه حاکمیت مطلقه و یکسویهِ مرد/پدرسالارانه جهانی میزید و قانونگذار ِ مرد حقوق این نوع زیادهخواهیها و هوسجوییهای او را در مجلس هم تصویب میکند و به اجرا میگذارد؟
مردی که از رابطه جنسی با همسرش ناراضی است [بی توجه به اینکه رابطه جنسی و رضایت جنسی (اورگاسم) برای هردو باید به یکحد و یکسان باشد و شاید زن هم همین نارضایتی را داشته باشد] وبه دلیل فرزند داشتن نمیتوانند از هم جدا شوند، مسلما مجاز به یافتن زن دیگری برای تامین اطفای جنسیاش هست. البته آقای برقعی منت بر ما میگذارند و از زنان غربی کُد میآورند که آنان نیز در اینمورد از سنن اجتماعی و اخلاقیات جامعه که این امتیاز را به زن نمیدهد، پیروی میکنند؛ خُب پس ما که در شرقایم غلط میکنیم حتی بتوانیم به شوهرمان اعتراضی بکنیم، زیرا زن غربی این نکبت را میپذیرد ما چرا نه؟ و اصلا میفرمایند که زیادهطلبی جزو طبیعت مرد و ایجاد رابطه بادوام جزو طبیعت زن انگاشته میشود، (هندوانهای دیگر). مردی که از رابطه جنسی با همسرش ناراضی است، اگر واقعا "مرد" است، (صفتی که برساخته فرهنگ مردانه است)، چرا با شهامت همسرش را طلاق نمیدهد تا آن زن هم برود دنبال دلاش؟ آیا رضایت جنسی (که پیشتر هم اشاره کردم) امری دو سویه نیست؟ تا کی زنان باید در چارچوب قوانین یک سویه مردساخته به اینگونه زندگی نکبتبار خویش ادامه دهند؟ آیا درچنین مواقعی که خانواده با مشکلاتی اینگونه روبهرو میشود باید فکری بهحال مردان کرد و بس؟ آیا واقعا زن، فراموششده، یعنی «نساء» است؟ آیا این پیشنهادات و راه حلهای شما و دیگر مردان مُهرِ تاییدی بر این قوانین ناعادلانه و غیربرابر نیست؟ گرچه خستگیآور است اما باز هم تکرار میکنم و میپرسم که آیا «صیغه»، تنها راه حل و مفر از این مشکلات و مسایل زن و مرد است؟ در کجای این قوانین و سنتها جایی برای "زن" به عنوان نیمی از هستی وجودی انسان، (که «زن/مرد» است) لحاظ شدهاست؟ "زنِ" تاریخی جوامع شرق و مسلمان و بودا و...هیچکدام نمیدانند اُرگاسم چیست و اگر هم بدانند آن را حق مسلم برای خویش نمیانگارند و در برابر نبود و کمبود آن حق هیچ نوع اعتراضی نسبت به شوهرانشان ندارند.
صیغه را شما سنتی مفید و ارزنده میدانید برای جامعهای که دوشیزگانِ تاریخیاش برای اثبات دوشیزگی خود در شب زفاف، بهویژه در روستاها وشهرهای دورافتاده میبایست همۀ احساسات و عواطف زنانگیشان را فراموش کنند و برای اولین نزدیکی با مردی که بعضا نه او را میشناسند و نه انتخاب کردهاند و اغلب آنها برایشان انتخاب شدهاست، با جمعیت کلانی از بستگان و دوستان که پشت در منتظر گواهینامه "باکره" بودن او هستند و گوش به زنگ ایستادهاند زندگی زناشویی را آغاز کنند؟ پیش از آنکه این دوشیزه بداند "زناشویی" چیست و بی آنکه از نظر روحی/عاطفی و حتی هورمونی آمادگی "زناشویی" داشته باشد، باید با یورش هیستریک مردی روبهرو شود که باید پیش از خودش و وجداناش پاسخ یک گروه مردم سنتی و بیکارۀ پشت در را بدهد. آیا شنیدهاید – بیشک شنیدهاید – هنوز در بسیاری از روستاها و شهرهای سنتی، داماد [مرد] برای خلاصی از هیاهوی پشت در و اثبات این فتح و کشورگشایی و پیروزی خود – باشرم و پوزش – با انگشت، دوشیزگی این "انسان" را زایل و گواهینامه ممهور به خون پاک عروس بد انجامِ بد فرجام را به مردم ارایه میکند تا صدای کَلِ مردم از این پیروزی گوش فلک را کر کند؟!
این "زن"، این "همسر"، این "انسان"، سرنوشتاش از همان اولین لحظههای زندگی باید در خدمت فتح و پیروزی وآُیژهبودن آقا باشد. آقایی که چه پیش از آغاز زندگی با او و چه پس از زندگی با او، همه قوانین شرعی و عرفی به او اجازه بینهایت کشورگشاییهای دیگر را داده و میدهد، بیآنکه نه ننگی باشد و نه عاری...... زیرا "بکربودن" برای مرد ننگ است و برای زن افتخار!
ما به دلیل زیستن در چنین فرهنگی، با حفظ احترام و پایبندی به آن، تنها در پی بازیابی "زندگی انسانی" این موجودی هستیم که از آغاز زندگی زناشوییاش باید با این رفتارهای نکبتآور و غیرانسانی به زیستن خویش ادامه دهد؛ تنها و تنها به جرم "زن" بودن و نه "مرد" بودن. شما آقای دکتر برقعی از نگاه جامعهشناسانهِ خود تحلیل و بررسی کنید چنین وضعیتی را برای موجودی - اگر نه فراتر و باقدرتتر و تواناتر از شمای مرد – اما مسلما برابر و یکسان از بهرهوری حقوق اولیه انسانی؟ آیا هنوز بر سر مفیدبودن و ارزندهبودن این اُبژگی زن و اینهمه متجاوزبودن مرد تحت نام «صیغه: سنتی مفید و ارزنده» میخواهید دفاع کنید؟ وقتی شمای روشنفکر و دیندار و جامعهشناس در رابطه با آسیبشناسی این مقوله، زن را به آبریزگاه مرد و بهرهکشی جنسی از او را زیر لوای «صیغه» و با ادعای: «جامعه ایران، بهطور سنتی، یکی از پیشرفتهترین سیستمها برای تصفیه ناهنجاریها در ارتباطات جنسی به نام صیغه یا ازدواج موقت داشته است که متاسفانه بخش مدرن جامعه بدن درک آن و به جای بهره گیری از این سنت بسیار پیشرفته و کارآ کمر به نابودی آن بسته است؛....» تنزل میدهید، ما از مردم عامی و سنتی و ناآگاه جامعه چه انتظاری باید داشته باشیم؟ شما میخواهید بدی را با بدتری دیگر توجیه کنید؟ این روش چگونه در جهان امروز پذیرفته میشود؟ یا جنگها را عامل دیگری برای صیغه یا همان روسپیگری مشروع! توجیه میکنید؟
من در یکی اسخنرانیهایم در چند سال پیش به مناسبت روز صلح به این مطلب اشاره کردم که جنگها ساخته و پرداخته حاکمیتهای مردانهاند برای کسب اقتدار بیشتر، جنون ثروت، جنون قدرت، جنون شهوت، و.... این نظرم، مرا یاد روز ولنتاین یا روز عشاق و دلیل نامگذاری این روز میاندازد. می دانیم «کلادیوس دوم امپراتور روم در قرن سوم، ازدواج مردان جوان را برای این که سربازان بهتری بمانند و بتوانند بجنگد تا او قدرت و ثروت و شهرت بیشتری بیندوزد، ممنوع کرده بود. ولنتاین، کشیش مسیحی از این فرمان سرپیچی کرد (انسان بود و شرافت انسانیاش به او این را نهیب میزد) و سالها مخفیانه عاشقان جوان را به عقد یکدیگر درمیآورد، تا زمانی که امپراتور قضیه را فهمید. ولنتاین را زندانی و سپس اعدام کرد.» بنابراین آیا نباید جنگ را از صحنه روزگار پاک کرد؟ آیا نباید صلح را که سرشتی زن/مادرانه دارد جایگزین آن کرد؟ آیا باید همیشه معلولها را توجیه کنیم؟ چرا به فکر از میان بردن علتها نباشیم؟ چرا باید یک امر غیربدیهی و ناموجه مانند جنگ را اصلی بدیهی بیانگاریم و بر اساس آن از "زنان" هزینه کنیم؟ این هم شد استدلال؟ عذری بدتر از گناه!؟
بخش دوم مقاله
در رابطه با بخشدوم مقاله آقای برقعی بهتردیدیم با ورود بههمان سرفصلهایی که ایشان دراین بخشعنوان کردهاند به مسئله صیغه و دیگر پیآمدهای آن که در بخش دوم مقالهشان به آن پرداختهاند به نقد و نظر بپردازم.
در آغاز این بخش نیز، البته بیشتر مطالب تاکید و تایید همان نقطهنظرهای بخش نخست مقاله است. مثلا تاکید بر پیدایی و حقانیت صیغه «برای جبران کمبودهای عملی خانواده... تا پاسخگوی نیازهایی باشند که نهاد خانواده همیشه توان انجام آن را ندارد» و مهمتر اینکه هریک پدیدهای مخصوص برای برآوردهشدن نیازهای خاصی قلمداد شده و ظاهرا وجود هردو ضروری دانستهشده و این عقیده ابراز شده که صیغه هیچگاه سبب تعطیل روسپیگری نشدهاست زیرا بهزعم ایشان، این دو پدیده، که بهطور موازی با هم عمل میکنند لازم و پاسدار حرمت خانواده تلقی میشوند. نقش روسپیگری فقط «رفع نیازهای جنسی» [برای کدام یک از همسران؟ مسلما فقط شوهر!] و در حد فاضلاب یک سیستم، ضروری دانستهشدهاست. بنابراین بخشهای بسیاری که در بخش اول آمدهاست به گونهای دیگر مورد تعریف و تفسیر و حتی تایید و تاکید دوبارۀ ایشان قرار گرفته است.
پس از این مقدمۀ تقریبا تکراری، در عین این که در بخش نخست تعریف از روسپیگری و صیغه با تاکید بر تعریف از آن دو با سرفصلِ: (شناخت از صیغه» و «روسپیگری») ارایه شدهاست اما باز هم در بخش دوم مقاله با اشاره به اینکه: «.... سنن اجتماعی و فرهنگی که اغلب به مراتب قویتر از قانون عمل میکنند، [درحالی که بهزعم من این قوانیناند که سنتها را توجیه وکارکردی میکنند؛ همانگونه که اگر سنتی مورد پسند نیفتد کمر به تعطیل یا تخریب یا عدم تبلیغ آن در دستور کار قرار میگیرد] پا به میدان میگذارند تا در حد ممکن جلوی عوارض این دو پدیده لازم و پاسدار حرمت خانواده را بگیرند. شیوه رویارویی جامعه با این دو پدیده»، با سرفصلِ: (الف – روسپیگری) و (ب – صیغه)، اقدام به تعریف و توجیه این دو پدیده شدهاست. من ناگزیر ضمن اشاراتی (امیدوارم غیرتکراری) کوتاه از آن در میگذرم و وارد سرفصلهای دیگر میشوم.
الف – روسپیگری
در این بخش بازهم روسپیگری تنها برای «رفع نیازهای جنسی است ....[البته رفع نیازهای جنسی مردان و نه زنان، گرچه زنان به ناچار نیمه دیگر این معامله هستند] .... در حد فاضلآب یک سیستم ضرورت وجود آن پذیرفته میشود». [مازاد لجنهای خصلتی و غیرهدایتشدۀ زیادهخواهی مردان که به فاضلآب تشبیه و بیشک زنان محل تخلیه آن هستند!!]» و نیز اشاره به کوشش «دولتمردان آگاه و فعالان اجتماعی که تاحد ممکن از فشار بر روسپیان کاسته ..... و نگذارند فشار اخلاقیات و افراطگریها آنان را به زبالههای اجتماعی تبدیل کند.»
آقای برقعی، میگویند که این سنن فرهنگی هستند که به میدان میآیند تا جلوی عوارض این دو پدیده را بگیرند و بعد هم باورمند به این هستند که دولتمردان [که خود مبدع و قانونگزار و مجری این امر هستند و آن را شرعی و قانونی کردهاند] میکوشند.......!» چگونه میشود امری را هم شرعی و هم عرفی و هم قانونی کرد [که زن را در حد زبالهدان و فاضلآب مرد کند] و همانها کوششمند شوند که: [نگذارند ... آنان را به زبالههای اجتماعی تبدیل کند.]!
- ب: صیغه
در این سرفصل که در بخش پیش هم به آن اشاره شده بود، ما با تحلیلی روبهرو هستیم که اصل را بر:
«نقش صیغه جذب روابط است میان دو جنس که با آن که بسیاری از ویژگیهای رابطه موجود در خانواده را دارد ولی نهاد خانواده به دلیل یا دلایلی قادر به پاسخگویی آن نیست.»
«صیغه مناسب و لازم برای زن و مردی است که به دلیل وجود مرگ عشق و علاقه میان آنان، به دلایل مختلف از جمله وجود فرزندان نمیتوانند از هم جدا شوند» – (زیرا نیاز مادی مانع این کار است) – و نیز (تکراری) اشاره به «زیادهخواهی مردی که به قدرت و ثروت رسیدهاست و نیز تمایل زیبارویانی که چشم طمع به این مزایا دارند یا به دلیل این مزایا شیفته مرد میشوند.»
«.... صیغه در ایران بهترین پاسخیاست که به این نوع روابط که با معیارهای اخلاقی جامعه و در قالب سیستم سننتی خانواده اعمال ناهنجار خوانده میشود دادهشده است.»
«سنت و اخلاق، به زن صیغهای چنان به حقارت مینگرد که کمتر زن خانوادهدار و یا دختر جوانی به آن تن میدهد.» آقای دکتر برقعی شاهد ادعا برای گسترش «صیغه» در جامعه را اینگونه برمیشمرند: «صیغه جذب روابطی است میان دو جنس که با آن که بسیاری از ویژگیهای رابطه موجود در خانواده را دارد ولی نهاد خانواده به دلیل یا دلایلی قادر به پاسخگویی آن نیست؛»، «زن و مردی که ضمن تمایل به زندگی با یکدیگر امکان ازدواج ندارند یا روابط عاطفی که جبران کمبود آن در خانواده را میکند، خانوادهای که با وجود مرگ عشق و علاقه میان زن و شوهر هنوز طرفین به دلایل مختلف از جمله وجود فرزندان، نیازهای مالی و غیره خواستار جدایی نیستند.»
«زیادهخواهی جنسی مردانی که به قدرت و ثروت رسیدهاند و یا تمایل زیبارویانی که چشم طمع به این مزایا دارند یا به دلیل این مزایا شیفته مرد میشوند.»
«از سوی دیگر همین سنت و اخلاق با فشار بر مردان و زدن انگ هرزگی بر آنها و مسخره کردن و سرزنش کردن این افراد، در عمل کاری میکند که تنها معدودی از مردان به این رابطه تن بدهند از جمله قدرتمندان و ثروتمندانی که کسی تاب ایستادگی در برابر آنان را ندارد یا چندان در غم نیش و کنایهها نیستند و یا کسانی که چون شیر و گرگ اگر گوشت لازم به آنها داده نشود به شکار گوسفندها میروند و امنیت خانواده را سلب میکنند، یا تازه به دوران رسیدههایی که پول یا قدرت به دست آوردهاند»
و اضافه میکنند که، با وجود این که (صیغه): «همیشه از مشروعیت دینی و قانونی برخوردار بوده اما در عین حال میدان عمل محدودی داشته است. به این معنا که فقط معدود مردانی که دلایل مقبول اجتماعی داشتهاند..... و یا کسانی که در غم فشارهای اجتماعی نبودهاند اقدام به این کار میکردهاند»
جناب آقای دکتر برقعی، آیا هیچگاه این مسئله را از نگاه یک انسانی دیگر، یعنی زن، که مانند شما همۀ امکانات زیستی و هورمونی و اجتماعی را داراست ولی اگر حتی تصور و خیال انجام چنین امری را داشته باشد، بیشک جز سنگسارشدن مزدی نخواهد گرفت، بررسی کردهاید؟ اینکه همۀ حقوق شرعی و عرفی و قانونی، تنها برای نیمی از جامعه که مرد است، لحاظ شود؟ هیچگاه بهاین فکرکردهاید که آیا زنان هم مانند شما مردان "شخصیت"، "فردانیت"، "انسانیت"، "عرصۀ خصوصی" و... و.... بسیار بسیار نعمتهایی که شما آقایان در طول هزارهها و سدهها به دلیل حضور یکسویه خود در جامه برای خویش تدوین کردهاید، دارند؟ من فکر میکنم اگر شما و مانند شما زنان و مردانی که بیشک دیندار و در نحله روشنفکران این جامعۀ جهانی نیز لحاظ میشوند، نگاه و درکی توحیدی و قرائتی روزآمد و دیالکتیکگونه، به معنا و مفهوم علمی، تاریخی/ اسطورهای/ زمانی/ دیالکتیکی و از همه مهمتر درزمانی/ همزمانی (diachronic/synchronid) نسبت به "دین" و متن کتاب آن میداشتند، مسلما به خود این حق را نمیدادند تا در پی توجیه امور و پدیدههایی باشند که عارض "دین" شده و خود را به دین الصاق کردهاند و مانند "عشقه" که برای رشد و نمو خود، به درخت میپیچد و تنه اصلی آن را میمکد، موجب از میان رفتن تنههای باورهای دینی مردم ما شده است.
در غیر اینصورت، به زعم من بخش عظیمی از اینگونه مقولات که مسلما مورد تایید هیچ انسان سده 21 و هزاره سوم نمیتواند باشد، در حالیکه خودشان را تحمیل "دین" کردهاند؛ عارض هیچ جامعهای و از جمله جامعۀ ایران نمیشد. این نیز، بهقول دکتر شریعتی، "بد دفاعکردن"، از امری بسیار زشت و کثیف برای توجیه و غسلدادن دین و مذهبی که همین توجیهها و دفاعهای بد ملوثاش کردهاست، نهتنها اثر مثبت نمیگذارد بلکه متاسفانه اثرات منفی آن بهمراتب بیشتر ازآثار مثبت و سازنده و بهقول شما: "مفید و ارزنده"اش خواهد بود.
من اگر بخواهم پاسخی به مطالب یاد شدۀ شما که در بالا آنها را بولد کردهام بدهم ناگزیزم بگویم:
- «صیغه، کلاه شرعی روسپیگری بر سر دارد و روسپیگری توجیه شده برای "خرکردن" زنان [پوزش میخواهم از بانوان عزیز] و هندوانه مفت زیربغل آنان گذاشتن است برای تنها و تنها لذت جنسی و جسمی مرد تا زن را – همانگونه که شما هم اذعان کردهاید – تا حد آبریزگاه و فاضلاب بودن، تنزل دهد!»
- «وقتی نهاد خانواده – به زعم شما – پاسخگوی ویژگیهای کارکردی خود نیست، اساسا چرا باید برای آن نهاد، نام خانواده را به کاربرد؟»
- «[باز هم با پوزش]، غلط میکنند مردان که زیادهخواه جنسیاند و غلطتر میکنند که به قدرت و ثروت بیحساب و کتاب (به دلیل اقتدار مردانه و مردانه کردن همه امور ازجمله اقتصاد)، به آن دست یافتهاند به خود اجازه میدهند که موجب شوند زیبارویانی که چشم طمع به این مزایا دارند شیفته آنان گردند! آیا این مردان که خود اذعان میکنند این شیفتگی آن زیبارویان به دلیل مال و ثروت آنان است، خود شرم ندارند و احساس حقارت نمیکنند که زنانی اینگونه، که بیشک از روسپیاناند، آنها را تنها و تنها برای مال و ثروتشان بخواهند؟ اینجا کجاست آن "غیرت" و "مردانگیِ" مردان، که خود این صفت را برای خویش برساخته و تحصیل کردهاند؟ آیا این مردان، به زنان، دختران، خواهران و حتی مادران شاید بیوۀ نسبتا جوان خود اجازه میدهند که همردیف این زیبارویان! عمل کنند؟ اگر کاری خوب و درست و پسندیده و انسانوارانه است برای همه انسانها باید برابر و عادلانه باشد، اگر هم نیست، چه دلیلی دارد گروهی، تنها و تنها به دلایل ذکرشدۀ شما در بالا به خود اجازه هرنوع هرج و مرجی را بدهند؟»
- «زن و مردی که یکدیگر را دوست ندارند و نمیتوانند با هم زندگی کنند، چرا باید مردِ آن خانواده به خود این اجازه را بدهد تا به دنبال راهکاری برای نیاز جنسیاش باشد و سرنوشت و وضعیت زنِ همان خانواده را یا خط بکشد یا قلم بزند و حذف کند؟ و همینطور برای مردی که مجبور است در سال چند ماه به سفر برود. همانگونه که پیشتر نیز اشاره کردم، این فقط حق مرد است که وقتی از زناش دور است باید یک جانشین فوری برای او تهیه کرد؟ پس حتما زن هم [باز پوزش میخواهم] به گور پدرش! اصلا مگر زن هم در معادلات حسی، جنسی، جسمی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، خصوصی، عشقی، سیاسی و هزاران مورد دیگر جایی برایش درنظر گرفته شده است؟ جز چهار دیواری خانه و انگشت خود را در دهان گذاشتن به هنگام حرف زدن و یا کلون زنانه در را به صدا درآوردن؟»
- نکته دیگری که میخواهم خدمتتان عرض کنم مربوط به رابطه غیرشرعی دختران و پسران است که دوست عزیزم نوشین احمدیخراسانی به بخشهای کاملی از آن اشاره کرده و به آسیبشناسی آن در جامعه مسلمان سنتی دینی ایرانی در نامهاش به شما پرداخته است. من، تنها میخواهم بگویم که چه دلیلی دارد که در جامعهمان روابطی غیر متعارف از ازدواج میان دختران و پسران داشته باشیم و آنوقت، (بهزعم شما)، ذات آنرا رابطهای قانونی و قراردادی لحاظ کنیم؟ قرار است این دختر و پسر چگونه با یکدیگر زندگی کنند که اگر (بازهم به زعم شما) دختر حس کرد رابطه دارد جدیتر میشود از مرد بخواهد که تعهد خود را کتبی یا رسمیتر کند تا این امر به حل مسئله فرزندِ خواسته یا ناخواسته که شما آن را با فاجعه "حاملگی نوجوانان" در غرب برابر میدانید و نگران یافتن پدر فرزند هستید و میگویید مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است، ازجمله این که این امر در جامعۀ ما تحت عنوان فرزند "زنازاده" و یا "نامشروع" خوانده میشود، پاسخ دهد؟ آیا اگر به نظر شما این رابطه غیرقانونی/ شرعی بین دختر و پسر منجر به فرزنددار شدن آنان شد واقعا فرزند از نظر ما زنازاده و حرامزاده و نامشروع است؟ اگر آری، چرا باید اساسا چنین روابطی از سوی نهادهای دینی و قانونی/ دولتی موجه شناخته شود؟ مگر ما نمیدانیم که اگر زنان و مردان توانایی خودداری از باردارشدن و باردارکردن را میداشتند که این همه سقط جنین و این همه قرصهای جلوگیری از بارداری وجود نداشت! شما میفرمایید که «در این رابطه نوعی تعهد مطرح است» و «لذا همین امر مهاری خواهد بود بر اسب سرکش هوسبازیها در سنین جوانی که با معیارهای اخلاقی جامعه ما همخوانی ندارد». باور کنید من که نمیفهمم این واژهها و بازی با آنان چه دردی از روح و احساسات دختر یا زن ما درمان می کند؟ در بهترین حالت، مردان در پی یافتن راهحلهایی هستند تا بتوانند آزادی جنسی و روابط نامشروع خود را با قانونیهایی که علاقهمند به اِعمال آنها هستند برای خود مصوب کنند؟
- مگر ما نمیدانیم در جهان علمی امروز بسیاری از این مسایل با آزمایش DNA حل میشود. آیا عُدّه و سه ماه و اندی را که زن پس از طلاق، در روزگاران پیشین، میبایست بدون آمیزش جنسی یا ازدواج با مرد دیگری بگذراند برای این نبوده است که اگر آن زن از مردی که در صیغهاش بوده مبادا باردار باشد؟ خُب ما که امروز میبینیم این مشکل با آزمانیش DNA حل میشود، پس چرا هنوز هم کشورهای غربی که تابوهای دینی/شرعی ما را ندارند نیز از اینگونه روابط منجر به بارداریها نگراناند؟ آیا ما سوراخ دعا را گم نکردهایم؟
- نکتۀ بسیار مهم در این روابط مورد توجیه شما، مسئله مهم "دوشیزگی" است که در نوشته نوشین احمدی هم به آن اشاره شدهاست. آقای برقعی، شما بر اساس چه قانون، تجربه و یا سنتی میگویید: «روابط دختر و پسر در جامعه ما، بهویژه در شهرستانها و بخشهای سنتی جامعه که صیغه نقش اصلی خود را دارد، کمتر به رختخواب میانجامد و بهطور کلی رابطه هر چه کمتر مخفیانه و دزدانه باشد بیم عنان از اختیار از دست رفتن و آتش به خرمن افتادن در آن کمتر است.» من فکر میکنم بخش زیادی از خوشبینیهای شما به دلیل نبودن در متن جامعه امروز ایران و یا جامعه ایران امروز است! بایدبگویم برعکس، دقیقا به همین دلیلِ مخفیانه و دزدانه بودن روابط دخترها و پسرها در ایران امروز، آتش به خرمن دوشیزگیها مدام در حال افتادن است به گونهای که راه حل مناسب آن هم با جراحی پیدا شدهاست. بنابراین پاسخ به همسر آینده با این جراحیها بسیار راحت و ساده و پاسخ به قانون و نهادهای شرعی اشاره به خواندن صیغه توسط طرفین است. هر دختر و پسری در جایی دستگیر و گرفتار شوند ادعا میکنند صیغه خوانده و با یکدیگر محرم هستند و قضیه هم حل میشود. هنگام ازدواج نیز پزشک جراح با ترمیم دوشیزگی، مردانی را فریب میدهد که خودشان هم نمیدانند این قوانین و فشارهای زورمندانه و منفعتجویانهشان چگونه خود آنان را نیز به دام انداختهاست!
- آخرین مسئله که با اشاره به آن بهتر است مطلبام را که خیلی به درازا کشیده پایان دهم، مسئله مردان و زنان بیوه و بزرگسال است که یکی از سرفصلهای شما است. میفرمایید: «در این بخش صیغه بیشترین و بهترین کاربرد خود را دارد.». این تنها بخشی از رابطه زن و مرد است که من آن را شرعی و موجه تلقی میکنم آن هم به دلیل تعهدی که زنان یا مردان بیوه به کسی ندارند و این کاملا امری خصوصی برای آنهاست که بتواند برای رفع نیاز جنسی خود با یکدیگر رابطه برقرار کرده و از عرصۀ خصوصی خود بهرهمند شوند، و در این مورد است که با شما میتوانم موافق باشم. اما فقط همین یک مورد زیرا با تراضی طرفین و عدم تعهد هیچیک به شخصی دیگری، تحت نام همسر، صورت میگیرد.
- متاسفانه این امر نیز در جامعه کنونی ما از میزان خود عبور کرده و امری توجیهپذیر برای ارتباط جنسی جوانانی که از نظر اقتصادی در مضیقه میباشند شده و آنان با صیغه شدن با زنان بیوه ثروتمند و نام و ناندار هم شکم خود و هم زیرشکم خود را سیر میکنند؛ بی توجه به این که در عین از دست دادن "زندگی" و جوانی خود، امکان داشتن خانه و خانواده و فرزند را نیز فرو مینهند. این بازی، در نهایت – هم موجب متمعشدن جنسی جوانی که نه جا و نه پول دارد میشود و هم موجب متمتعشدن جنسی زنان بیوهای که از تمتع مالی بازمانده از شوهرانشان و یا خودشان برخودارند. اما، میدانید آنکه این میان بازنده کیست؟ هم آن جوانی که با آن بیوه زن زیسته و جوانیاش را به ثمن بخس به پای زنی بیوه ریخته و دیگر شوق و عشقی برای زندگی با زنی به نام همسر و داشتن فرزند ندارد، و هم آن دختری که به سلامت نفس و انسانیت و تن خود متعهد بوده و نخواسته است که تحت نام صیغه خودش را در اختیار "شهوت" هیچ مردی قرار دهد و علاقهمند به ازدواج سالم و تشکیل خانواده و فرزند بوده است.
- ارمغان صیغه، که به زعم شما و بسیاری از مردان و زنان مرداندیش و مردسالار مفید و ارزنده تلقی شده است موجب شکاف عمیق در خانوادهها و تشدید جنایات و قتلهای خانوادگی شدهاست. بسیاری از شوهرکشیها که در این دو دهۀ در ایران رخ دادهاست به دلیل امکان صیغه کردن مردان بوده است. به گونهای که بسیاری از مردان در شهرستانها و روستاها زنان صیغهای خود را به خانههایشان میآوردند و در حضور همسر و فرزندانشان، در یکی از اتاقهای همان منزل که روزی قداست نام خانواده را بر خود داشت،عشقبازی میکنند.
- "مکرمه"، یکی از قربانیان ضیغه است. قربانی همان زنانی که خانهاش، یعنی محل امن فرزنداناش تبدیل شده بود به محل آمد و شد زنان مختلفی که در ساعات گوناگون روز و شب برای اطفای زیادهخواهی شوهرش – با کارت موجه، شرعی و قانونی صیغه – به آن خانه که حریم مقدس "مکرمه" بود آمد و شد داشتند. در تذکرهای بسیاری که "مکرمه" به شوهرش میداد تا حداقل به خاطر حضور دختر و پسرش در خانه دست از اینکار، حداقل در خانه خود، بردارد ناگزیر یک بار از آنجا که دیگر طاقتاش به سر رسیده بود در هنگام یکی از تذکرهای تکراری و در حالتی جنونآمیز با چوبی بر فرق سر شوهر میکوید و از قضا شوهر فوت میکند. حتما بقیه ماجرا را یا خواندهاید و یا شنیدهاید؟ "مکرمه" با همه کوشش و رفت و آمدهایی که همین دختران و زنان کمپین یا مادران صلح به قوه قضائیه میکنند، متاسفانه، به دلیل عدم رضایت صاحبان خون شوهرش – مردی که خانهاش را به فاحشهخانه تبدیل کرده بوده واین زن نه به خاطر خودش بلکه به خاطر دفاع از حق فرزنداناش از حق خود دفاع کرده بود – یعنی مادر و پدر شوهرش به دار آویخته شد و به جای بوسه گرم و محبتآمیز شوهر و فرزندان برگردناش طناب ضمخت دار گلوی او را نوازش داد. چه کسی، حالا مسئول نگهداری، تربیت و تحصیل و آینده فرزندان این خانواده پاشیده شده از هم است؟ نمیدانم!
- حالا میشود بفرمایید:
"خانواده" به زعم شما کیست و یا چیست؟
این خانواده متشکل از چه کسانی و با چه حق و حقوقی (کیفی و کمّی) هستند؟ چه نیازی است که نهاد خانواده همیشه توان انجام آن را ندارد؟
آیا صیغه این سنت مفید و ارزنده از نظر شما نهاد خانوادهای را که توان انجام آن نیاز (نمیدانم کدام نیاز را) ندارد خوشبخت میکند؟ و به نیاز عشق و محبت و وفاداری و پاکی و سلامتِ نفس و سربلندی و شرافت و انسانیت و.... بسیاری از این مقولات پاسخ میدهد؟
آیا قتلهای ناموسی، از جمله شوهرکشی را که در این دو دهه به دلیل رواج همین پدیده صیغه که دست مردان را قانونا برای آوردن زنهای روسپی به خانه و برقراری رابطه جنسی با آنها در حضور زن و فرزندان در محیط مقدس خانواده باز گذاشته است و غیرت زنان را چنان برآشفته که شوهر را به قتل میرسانند و بعد هم به جرم شوهرکشی محاکمه و اعدام میشوند از فواید و ارزندگی صیغه به عنوانی پدیدهای مفید و ارزنده تلقی میشود توجیه میکند؟
آقای دکتر محمد برقعی، با پوزش از اینکه مخاطب ظاهری من شما هستید که این مطالب را نوشتهاید، اما خود، مسلما میدانید که مخاطب اصلی من تنها شما انسان وارسته بزرگوار نیستید. ما به حاکمیت مردانهای که به خود اجازۀ این همه تجاوز به ساحت پر مهر زن/مادر را داده است معترضیم، به مردانی که با توجیه شرعی خود، با احساسات و عواطف انسانی زنان بازی میکنند.
آقای دکتر محمد برقعی، من در روند خواندن مقاله شما، بیش از هر چیزی، دانش و آگاهی و تحصیلات آکادمیک شما یعنی جامعهشناسی را، به شدت مردانه و در خدمت مرد دیدم، و این، آن باور من را که جهان ما، دانش ما، علم ما، عشق ما، دین ما، دیندار ما، دانشمند و تئوریسین و... ما، خلاصه همه و همۀ وضعیت ما در جهانی که در آن میزییم مردانه است و مبتنی بر، نه تنها "عقلانیت مذکر" بلکه بر "احساسات نرینهوار" به یقین قطعی تبدیل کرد. جهان مردانهای که زنان را نیز ذره ذره جذب این عقلانیت مذکر کرد به گونهای که پیش از آنکه ما بخواهیم جهانمان را با بُعد دیگر انسان یعنی اشراق، عواطف، احساسات و...در نهایت با "انیما"ی درونی انساناش آشتی دهیم، نخست باید زنانمان را به جایگاه اولیهی "زن/مادرانهشان" بازگردانیم تا بتوانیم به مردان تفهیم کنیم که شما مردان نیز در درونتان "زن"ی میزید. یعنی "انیما"ی یونگی و یا "یانگ" کنفسیوسی و به آنان بگوییم جهان نه سفید است و نه سیاه و نه خاکستری!!!! بلکه، جهان ما هم سفید است (روز) و هم سیاه (شب) و این جهان از آن رو زنده است که این دو مدام با هم درتضاد و مدام با هم درتعامل هستند و این تضاد و تعامل در انسان (که مجموعهای از نیروهای مادینه و نرینه است) در چهرۀ عادلانه و برابر زن و مرد در جهان حضور دارد.
نوشته : دکتر ناهید توسلی
ya_zamene_ahoo - ایران - تهران |
صیغه کردن عملیست که باعث جلوگیری از فساد در میان افرادی میشود که توانایی ازدواج ندارند همانطور که خداوند متعال در سوره نسا آیه 24 میفرماید:
و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهاید؛ (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است؛) اینها احکامی است که خداوند بر شما مقرّر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، برای شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید؛ در حالی که پاکدامن باشید و از زنا، خودداری نمایید. و زنانی را که متعه میکنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهی بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کردهاید.خداوند، دانا و حکیم است.
یا علی |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
tabeshesahar - ایران - تهران |
ای کاش محلی برای این صیغه گری یا روسپی گری تعیین میشد تا آنان که
شغلشان در این ارتباط است بر سر کار خویش میرفتند و بسیاری از مشکلات
این مملکت حل میشد.
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
amtin - آلمان - برلین |
تو که تو این حرفات چند بار اشاره کردی نمی دانم نمی دانم !!
کسی که حدود دقیق حکم خدا را نمی داند اظهار نظر احساسی هم نمی کند نمونه اینکه مقایسه زن و مرد اصلا کار درستی نیست اینکه زن فقط می تواند یک شوهر داشته باشد بدلیل روحیات زن و بحث شناخت پدر آن فرزند بوجود آمده و مباحث وراثت است.
در کل انشا الله با عمر محشور بشی |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
mardin delfani - انگلیس - برادفورد |
صیغه(تا 4تا و شاید بیشتر) حق مسلم ماست و این سنت پیامبر است پس در امور خدا و پیامبرش دخالت نکنید(ضمن پوزش از تمام خانمها و همسر عزیزم این یک شوخیست) |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم .
با نگاهی به آیات قران بنده با یک مورد تا بحال مواجه شده ام که به نظر می رسد مربوط به صیغه باشد .
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا
(همچنین بر شما حرامند) زنان شوهردار . (و بر شما حلالند) کسانی که با توافق در اختیار شما قرار گرفته اند . اینها احکامی هستند که خداوند برایتان مقرر ساخته است . و همچنین حلالند بر شما دیگران . اگر کسی را با مالتان جستید و از پاکدامنان و زناکاران نیستید . و آنها را در اختیار گرفتید . بر شما واجب است که مهر آنها را بپردازید . و گناهی به شما نیست که اگر هر دو راضی بودید مقدار مهر را تغییر دهید . همانا خداوند علیم و حکیم است .
سوره النساء آیه 24 .
با نگاهی به این آیه و همچین روایاتی که از معصومین(ع) در مورد آیه شده است . متوجه می شویم که صیغه یا ازدواج موقت در اسلام وجود دارد .
بر خلاف آن که بعضی معتقدند که صیغه مخصوص افرادی است که توانایی ازدواج ندارند و یا افرادی که برای شهوترانی بدان متمسک می شوند . باید گفت که هر دوی این عقاید باطل می باشند .
ابتدا این که چرا صیغه مخصوص کسانی که توانایی ازدواج ندارند نمی باشد .
وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
مردان و زنان بی همسر را همسر دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بینیاز میسازد، خداوند واسع و آگاه است.
سوره النور آیه 32 .
هر جا که سخن از فضل خداوند است . شرطی در میان است . یعنی انسان بایستی عملی انجام دهد یا انجام ندهد تا این که مشمول فضل خدا شود . تنها جایی که خداوند فضل خود را بدون پیش نیاز و مقدمه . همچنین محکم تضمین می کند با توجه به سوره النور آیه 32 امر ازدواج و قول بر استغنا و بی نیاز کردن اشخاصی است که فقیر هستند و توان ازدواج را به عقیده ی خود ندارند . در این آیه به روشنی خداوند ما را متوجه این مسئله می کند که امور مالی و رزق و روزی او مانع از ازدواج نباشد و خود او این مسئولیت را بر گردن می گیرد .
بایستی این نکته را نیز اضافه کنیم که این قول فقط در امور رزق و روزی می باشد . و اگر زوجی با انتخاب اشتباه خود زندگی را بر خود جهنم می کنند . یا به واسطه ی اشتباهاتشان . خود را از رزق و روزی محروم می کنند . یا این که بدون قناعت و همچنین عدم دقت در مصرف زندگی را بر خود تنگ می کنند . دیگر نعوذ بالله تقصیری متوجه خداوند متعال نمی باشد .
نکته دوم شهوترانی و یا برای برطرف کردن نیاز جنسی است .
اسلام انسان را بی چون و چرا و محکم به ازدواج دعوت می کند . و انسانی که ازدواج کند . دیگر نیازی به صیغه برای برطرف کردن نیاز جنسی خویش ندارد . با توجه به آیه قبلی این مسئله نیز کاملاً روشن شد که عدم ازدواج به دلیل ناتوانی مالی بهانه است و خداوند خود ضمانت رساندن رزق و روزی را می کند .پس می توان نتیجه گرفت که صیغه برای برطرف کردن نیاز جنسی نیست . همچنین با توجه به سوره النساء آیه 24 نیز این امر روشن می شود . نکته ی دیگری که از آیه معلوم می شود آن است که صیغه وسیله ی شهوترانی نیز نیست . زیرا آیه صیغه را با دو شرط ممکن می داند .
1. پاکدامنی و عفت
2. عدم زناکار بودن
حال باید بدانیم که اصلاً صیغه برای چه کاری است . و کی مورد استفاده واقع می شود .
از آنجا که ما امروزه می دانیم که همبستری و سکس تاثیر بسزایی در روابط یک زوج دارد . از انصاف به دور است که بگوییم خداوند این مسئله را در احکام و دستورات خود لحاظ نکرده باشد . بهترین کاربرد صیغه یا بهتر است بگوییم تنها جایی که صیغه با توجه به آیات شریفه کاربرد دارد برای افرادی است که واقعاً قصد ازدواج با یکدیگر را دارند یا به قولی نامزد ها . که اولاً این حالت امری است خیر و در ثانی عین پاکدامنی و عفت و همچنین به دور از زناکاری می باشد . در ضمن این که دو طرف تعهداتی نسبت به یکدیگر دارند که در جوامع پیشرفته امروزی اجرا می شوند . مانند باردار شدن زن و عدم ازدواج طرفین و این که مرد نسبت به آن زن و بچه شان تعهداتی دارد .
البته فرهنگ ما این مسئله را نمی پذیرد و حلالی است که خود بیهوده بر خود حرام کرده ایم . و متاسفانه شاهد آمار سرسام آور طلاق در کشور و همچنین هموطنان خارج از کشورمان می باشیم .
به امید آن که با استفاده از رهنمون های الهی هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند باشیم .
والسلام . |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
nasim irani - اتریش - وین |
ضامن آهو..ایران.تهران
سلام به هموطنان ومسولین سایت.
ضامن از آدی مسخره ات معلومه که درچه افکارقرون وسطایی گیرکردی. مردک....اگرراست می گویی .... رابرای صیغه مهیاکن!این فتوای مسخره رامشتی ملای ب....ربرای سیرکردن زیرشکم صادرکردند.تاحالاشنیدی که دخترخودشان رابه صیغه بدهند؟؟؟اگربگی آره بر.... دورغکو.. لعنت...... به قرآن دورغ نبندکه توهیجی ازآن نمی فهمی.ازاعتقادات مردم مثل علی شیره ایی ودارودسته اش سواستفاده نکن وکمترمزخرف بگو.همین الان ...رابرای تمیزی جامعه به به.....را.راستی می توانی ... راهم روزانه .....بفرستی.... ابدی برخمینی دجال وحکومت ددمنش اش باد.دورود برایران وفرزندان دربندش.یادزندانیان دربند ورفتگان شیردل گرامی باد... |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
zagros_FINLAND - فنلاند - هلسینکی |
ya_zamene_ahoo - ایران - تهران
راستی میگن صیغه ۱ روز هم هست !????! اگر باشه این همان روسپی گری است چه فرق میکند!! آخوند چند کلمه عربی میخو اند و زن و مرد میرن که برن!!!! شیعه این چیزاش خوبه !!!!!ها هاها ها
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
پیامبر عشق - ایران - تهران |
با تیتر آن کاملاْ موافق هستم. صیغه برآمده از دستگاه مردسالار است و به هیچ مذهبی مربوط نیست.
مهم نیست این دستگاه مرد سالار در ایران باشد یا آمریکا و اروپا. آنها هم نوع دیگری صیغه دارند که فقط ورد عربی آنرا نمی خوانند ولی ما به خوبی میدانیم چه کثافتکاریهایی انجام می دهند و چگونه آزادیهای جنسی موجبات عملهای جنسی چندین نفره در آن واحد شده است که گفتن آن هم شرم آور است.
برای شیوخ خلیج فارس هم که دیگر نیازی به گفتن ندارد که چه حرمسراهایی دارند ولی برای پوشاندن چهره پلیدشان صیغه را محکوم می کنند. |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
persia_64 - ایران - طهران |
ya_zamene_ahoo - ایران - تهران
مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهاید؛ ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!!!!!!
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
a_bamdad - ایران - تهران |
ya_zamene_ahoo - ایران - تهران
خوشم میاد.در مقام دفاع هم چهره دینتون رو با دستای خودتون به گند میکشید.یعنی اگه من ....رو دزدیدم و تو خونم اسیرش کردم حکم طلاقش خود به خود جاری میشه و بهم حلاله دیگه؟بعد یه سؤال دیگه.الان صیغه تو مملکت ما فقط برای مردایی هست که توان ازدواج ندارن؟پس ای بازاریای الگوی مرد مسلمون و اخوندایی که نماد روحانیت و معنویت باید باشن از ناتوانی در ازدواج چند تل چند تا صبغه میکنن؟ |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
Pune - ایران - تهران |
دوره ارزانی است ...
شرف اینجا ارزان ...
تن عریان ارزان ...
آبرو قیمت یک تکه نان ...
و دروغ از همه چیز ارزان تر ...
و چه تخفیفی خورده است قیمت هر انسان !؟ |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
flora_germany - آلمان - دوسلدورف |
کثافت کاری که به اسم صیغه راه افتاده حاصل مغز علیل و مریض عده ایی شهوتران کثیف بیشتر نیست، هر رنگ و لعابی که هر کسی به آن بدهد نمیتواند اصل آنرا انکار کند... خجالت بکشید و شرم کنید، بیش از به مادر، همسر، خواهر، دختر خود توهین نکنید. براستی شما چطور چنین حق شرم آور زننده ایی را برای خودتان قائل
شده اید؟؟؟ من تمامی مطالب بالا را با وصف طولانی بودن 2 بار خواندم و به حالت تهوع دچار شدم، این افکار جایی در این قرن ندارد... ابلهانی که به این مسئله علاقه مند هستند چشمها را باز کنید، اینجا قرن 21 است، زمان فتح آسمانها و نه زمان شترسواری!!! |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
bahram_goldman - سوئد - مالمو |
سلام بر اقایون سیاستمدار .اقتصادان.هنرمند.کارشناسان امور اجتماعی.دینی.تاریخی و...شما که این همه دم از اسلام ستیزی می زنید واز اخوندنفرت دارین.من شرط می بندم اگر الان اخوندی تو جمع ما بود ما همه دورشو می گرفتیم وبه چرندیاتش گوش میکردیم.اونام دست به سینه. از کل جمعیت ایران ما 5درصد روشنفکر نداریم. باقی همه ادمهای نادانی هستند که شب و روزبای صحبت اخوندا نشسته اند.نماز جمعه تهران نمونه بارز این ادمهای ...که زمستان و تابستان. سرما و گرما رو اسفالت می نشینند و به چرندیات اخوندا گوش میدن چرا واقع بین نیستید اخه |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
fariba.mehrjoo - ایران - شیراز |
zagros_FINLAND - فنلاند - هلسینکی و بقیه دوستان:
صیغه یک روزه هم هست٬ منتهی زن تا حدود 45 روز بعدش نمیتونه ازدواج کنه٬ چه موقت چه دائم٬ حال اینکه تو روسپی گری زن تو یک روز 10 تا رخت خواب عوض میکنه.
صیغه کلاْ زمان نیاز واقعی لازم میشه٬ اگر یه مردی از سر هوسرانی بخواد هی یکی رو صیغه کنه که نمیشه! (آقایون اومانیست در مورد ازدواج های پیامبر به اندازه کافی بحث شده٬ شما میفهمید٬ ما نمیفهیم!!!!!)
بعدم به زبان کسانی که میگویند زن کالای مردان است٬ در موارد جنسی فقط زن یک کالا نیست٬ مرد هم یک کالاست٬ حالا چرا دوستان واژه کالا رو مطرح میکنند خدا عالم هست٬ چون نیاز به ارضای مسائل جنسی از نیاز های نوع بشر و هر موجودی هست٬ حالا اگه از نوع صحیح ارضاء بشه بهتره یا غیر صحیح (فرق صیغه با روسپی گری همان عده نگه داشتنش هست٬ همان 45 روز)٬ صحیح ترش ازدواج هست٬ ولی اگه شرایطش نباشه فرد یا اجتماع رو به گند میکشه یا خودش رو٬ مخصوصا آقایون بخاطر شرایط جنسیتی شون!
بعدم هر زنی حق ازدواج موقت نداره٬ زن باکره همون شرایط کلیسا رو داره٬ باید از پدر یا جد پدری اجازه بگیره٬ حتی بنظر بعضی مجتهدین زنی هم که از حرام باکره گی خود رو از دست داده اجازه پدر رو لازم داره!
در کل صیغه برای جلوگیری از فساد هست نه برای ایجاد فساد٬باید از هر ابزاری استفاده صحیح کرد٬ نه اینکه با آچار زد تو سر کسی یا با پیچگوشتی کسی رو کشت.
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
sir_reza - ایران - تهران |
معمولا هر کاری یک سری خوبی داره یک سری بدی. می دونم که ازدواج موقت باعث ظلم به خیلی ها شده و خیلی ضررها برای زنان و دختران و به طور کلی برای جامعه داشته. اما اگر بخواهیم جنبه انصاف رو رعایت کنیم باید نیمه پر لیوان رو هم ببینیم. من به نویسنده این مقاله در بسیاری موارد حق می دم و باهاش موافقم ولی در جاهایی واقعا تند رفته و کلامش منطقی نیست به نظر من. نویسنده مقاله طوری نوشته که در همه جور رابطه رو الا ازدواج دائم تخته کرده!!! اگر ایشون خودش رو روشن فکر می دونه و به حق انتخاب و آزادی انسان معتقده پس چطور حق داشتن یک چنین روابطی رو به ظرط توافق واقعی طرفین بسیار منفور و غیرانسانی و باعث ظلم به زنان می دونه؟؟!!!
توی ریاضی یک روش برای رد کردن یک فرضیه وجود داره و اون «مثال نقض» است. اگر چیزایی که نویسنده گفته کاملا درست و برای تمام افراد و شرایط صادق باشه پس هیچ مورد متناقضی نباید وجود داشته باشه!! در حالی که وجود داره! حداقل خودم سراغ دارم!
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
sir_reza - ایران - تهران |
nasim irani - اتریش - وین
a_bamdad - ایران - تهران
flora_germany - آلمان - دوسلدورف
لطفا نظر بدهید:
من کاری با کلماتی مثل «صیغه»، «متعه» و ... ندارم. اسمش رو هر چیزی می خواهید بگذارید. اما چند سوال دارم:
«آیا اگر دختر و پسری یا زن و مردی با توافق واقعی بخواهند مدتی با هم باشند و هیچ قصد ازدواج با هم نداشته باشند، آیا از نظر شما (توجه کنید که نگفتم قانونی یا شرعی یا فرهنگی یا سنتی یا ... چون هر کدوم از اینها ممکنه درست یا غلط محدودیت هایی ایجاد کنند) اشکالی داره برای مدتی با هم زندگی کنند؟ آیا مشکلی هست که نیازهای همدیگر رو برآورده کنند؟ اشکالی داره که هم زن و هم مرد احساسات، عواطف، نیاز جنسی، پشتوانه فکری و ... همدیگر رو تامین کنند و هر دو در این موارد سهیم باشند؟»
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
sir_reza - ایران - تهران |
نویسنده مقاله می گوید:
«رابطۀ جنسی زن و مرد، رابطهای بسیار خصوصی و بعضاً عاطفی و از همه مهمتر رابطهای دقیقا برابر و یکسان است.»
منظورش رو از جمله آخر نمی فهمم! یعنی چی که رابطه ای دقیقا برابر و یکسان است؟!! از کجا چنین حکمی صادر می کنه؟!! اتفاقا رابطه جنسی می تونه در بعضی مواقع کاملا نابرابر و غیریکسان باشه یعنی ممکنه شرایطی پیش بیاد که طرفین (چه زن و شوهر چه دوست دختر دوست پسر و ...) در شرایط یکسانی از احساسات و تمایل برای رابطه جنسی نباشند ولی حاضر باشند رابطه را به خاطر دیگری انجام بدهند.
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
sir_reza - ایران - تهران |
باز هم در جایی می گوید:
«آیا شرعی کردن این آمیزش جنسی زن و مرد (صیغه) با روسپیگری که دقیقا همین امر بهگونۀ آزاد (غیرشرعی)، و حتی با هیچ پشتوانه عاطفی و عشقی و تنها و تنها بهخاطر دستمزدِ متاعشدن (متعه)، امری مفید و ارزنده در جامعه است؟ »
و همچنین می گوید :
«آیا جهان امروز میتواند بپذیرد دو نفر که در عقد یکدیگرند، بدون هیچ احساس و عاطفهای و تنها در زیر یک سقف، مانند غریبهها بخوابند و هرکدام جداگانه رابطۀ جنسی برای خویش داشته باشند؟ »
باز هم کی گفته که در ازدواج موقت هیچ پشتوانه عاطفی و عشقی نیست؟!! آیا نویسنده تا حالا این کار رو تجربه کرده یا این که تمام کسانی که این کار رو کردند رو می شناسه و در مورد همشون مطمئنه که هیچ پشتوانه عاطفی نیست؟ آیا امکان نداره که زن و مرد برای مدتی که هر دو رضایت دارند با هم باشند، همدیگر رو دوست داشته باشند و همدیگر رو از نظر عاطفی، فکری، مالی، جنسی و ... تامین کنند؟ این کار کجاش اشکال داره؟!!
|
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
ya_zamene_ahoo - ایران - تهران
رجاله های اسلام ننگین برای توجیه هر عمل شرم اوری یک کامنت مینویسند
1...اسلام دین خون و ارضای جنسی مردان شهوتران مسلمان است
2.. چون حکومتها به دست مردان است این دین برای پیدا کردن مرید بیش از هر دینی به مسائل جنسی پرداخته و بی شرمی را به جائی رسانده که برای مردگان هم وعده همخوابگی با 70 حوری داده شده.
3...و در شیعه گستاخی را بجائی رسانده که تن فروشی را رسمیت بخشیده با قانون ننگین صیغه!!!! ننگ بر دینتان |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
nasim irani - اتریش - وین |
سیر رضا ایران تهران
سلام وخسته نباشیدبه مسولین وهموطنان ایران دوستم
هموطن گرامی من نظرم رادرمورداین فساد آخونددرآوردی گفتم.اگرنه شما هرانسانی آزاداست که بدون تجاوزبه احساسات دیگری کنارش باشد.این نظرمن است!شماخودت عقل داری ومی توانی تصمیم بگیری که چه چیزبرای خودت ودوستت مناسب است.من به شخص اشگالی دررابطه ایی که دوطرف به آن راغب هستندنمی بینم.اما به عنوان یک زن به صیغه اعتراض دارم وآن رافاحشگی رسمی ازنوع آخوندی می دانم.یادزندانیان دربندگرامی باد. |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
sir_reza - ایران - تهران |
nasim irani - اتریش - وین
ممنون از نظر شما. ممکنه بگید منظور شما از صیغه چیه؟ |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
a_bamdad - ایران - تهران |
sir_reza - ایران - تهران
تو اگه کامنت من رو درست میخوندی متوجه میشدی اشکالات من به صیغه در چه مواردیه.در اون مورد هم که تو میگی(دختر و پسر) من چون به چیزی به اسم خدا اعتقاد ندارم گفتن چند تا کلمه رو دلیل بر ایجاد تعهد نمیدونم و به همین دلیل معتقدم صیغه وسیله ای شده برای هوسرانی عده ای مرد بی تعهد وگرنه وقتی صیغه شدن یه دختر اجازه پدر میخواد کدوم پدر ابلهیه که اجازه بده دخترش برای یه مدت بشه وسیله هوسرانی یه مرد.پس نتیجش این میشه که صیغه میشه وسیله هوسرانی دو تا ادم پولدار و چهارتا اخوند که دل بیمارش رو اروم کنن.من تعهدی رو قبول دارم که در دل ایجاد شده باشه. |
سهشنبه 11 فروردین 1388 |
|
girnadeh - استرالیا - ملبورن |
کاملا شر و ور گفته ... فقط بحث رو پیچونده |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
kili_patilaki - قطر - دوحه |
Ya_Ali - المان - کلن
ممنون/. |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
سلام علیکم .
kili_patilaki - قطر - دوحه
قربان شما . ممنون از شما که مطلب این حقیر را خواندید .
والسلام . |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
sir_reza - ایران - تهران |
a_bamdad - ایران - تهران
ممنون از نظرت. دقیقا همینطوره. گفتن چند کلمه تعهد ایجاد نمی کنه. اونچه که مهمه رضایت قلبی و واقعی طرفین است. |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه |
Ya_Ali - المان - کلن
آیت الله بیغ علی! چرا از زیر بار جواب دادن به یک سوال منطقی فرار میکنی و از این مطلب به اون مطلب میری!
1- اول باید وجود موجودی بنام الله رو بدون استناد به محمد و قرآن و غیره ثابت کنی!
2- باید ثابت کنی که خدایان قبلی کجا هستند؟ یهوه و اهورا مزدا و غیره همون الله هسند یا نه؟ اگر نه الان کجا هستند؟ اگر بله حرف قبلی ها رو باور کنی یا حرف مملی جنابعالی رو؟
3- از کجا معلوم که قرآن را الله گفته؟ باید بدون استناد به حرف محمد دروغگو آنرا ثابت کنی! باید ثابت کنی که این مهملاتی که محمد گفته همان کلام الله است که باید وجودش را ثابت کنی!
سفسطه و مغلطعه نکن! جواب بده! آیه نیار! این مهملات فقط به درد یک مشت هالو مثل خودت میخوره!
این راه رسم جاهلی یعنی اسلام فلاکت و اسلام نکبت و اسلام جنایت و خرافه و جهل فقط ارضا کننده اذهان پریشان و بی منطق و منفعل و خرافی است که هر چرندی را باور میکنند!
فقط کافیست به طرز فکر پیامبر فریب کار اسلام و امامان دغل شیعه در مورد زن نگاه کنیم تا ببینیم با چه شیادانی طرف هستیم :
1ـ پیغمبر (ص) فرمود: زن از ضلعی کج افریده شده. اگر بخواهی راستش کنی؛ انرا می شکنی و اگر بخواهی بهمان حالت از ان بهره بر؛ بهره می بری و او هم کج باقی مانده است.(وسائل الشیعه)
2ـ امام صادق (ع) فرمود: به زنان محبت علی(ع) را الهام کنید و انان را ابله و پاکدل واگذارید.(وسائل الشیعه)
3ـ امیر المومنین(ع) فرمود: سوره یوسف را به زنان خویش تعلیم ندهید و برای ایشان قرائت نکنید که در ان سوره فتنه هاست.(وسائل الشیعه)
4ـ زمانی که رسول خدا(ص) اراده جنگی می نمود؛ همسرانش را جمع می کرد و با انان مشورت می فرمود و سپس بر خلاف گفته و رای انها عمل می کرد.(وسائل الشیعه)
5ـ رسول خدا(ص) فرمود: زنان عورتند و بیهوده گفتار؛ چون عورتند در خانه ها پنهانشان کنید و گفتار بیهوده انان را با سکوت خود چاره کنید.(بحار الانوار)
6ـ پیغمبر(ص) فرمود: مثل زن صالح؛ حکایت کلاغ اعصم است که دسترسی بر ان نزدیک به محال است.(وسائل الشیعه)
7ـ حضرت امام محمد باقر فرمود: رازی به ایشان مگویید و درباره خویشان شما انچه گوینداطاعت مکنید.(حلیه المتقین)
8ـ حضرت امیر المومنین فرمود: مردی را که کارهای او را زنی تدبیر می کند؛ ملعون است.(حلیه المتقین)
9ـ ای مردم! انان(زنان) از نظر ایمان و خرد و بهره؛ کمی و کاستی دارند؛ اما دلیل کاستی انها از نظر ایمان به جهت نخواندن نماز و نگرفتن روزه است در ایام حیض؛ و دلیل کاستی انان از نظر خرد این است که شهادت دو زن به جای یک مرد پذیرفته می شود؛ و دلیل کاستی انها از بهره مادی نصیب ارث انها به اندازه نصف مردان است.(نهج البلاغه)
10ـ از زنان بد بپرهیزید و از زنان نیک هم بر حذر باشید و در کارهای نیکو از انان پیروی نکنید تا در کارهای زشت از شما پیروی نخواهند.(نهج البلاغه)
11ـ تمام زن شر است و بدتر از همه انکه از بودنش گریزی نیست.(نهج البلاغه)
عقب ماندگی و بی فرهنگی در ذات دین و بخصوص اسلام و در راس آن مذهب جعلی شیعه است. اینها تنها نمونه هایی از طرز تفکر اسلام در مورد زن است!
صیغه یا روسپیگری اسلامی یکی از رذیلانه ترین احکام اسلام برای فروپاشی کانون خانواده و قرار دادن زنان در تنگنا و ترس از طلاق برای پذیرفتن رذالتهای مردان اسلامی است که زن را فقط وسیله ای برای اطفای شهوت و ازدیاد نسل میخواهند!
... ابدی بر پیامبر اسلام که دروغهای من درآوردی را بنام آیات آسمانی بخورد مشتی ساده دل داد و میلیونها نفر را در طول تاریخ به کام مرگ فرستاد! |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
flora_germany - آلمان - دوسلدورف |
sir_reza - ایران - تهران
نظر من این است اگر هر 2 نفر آزاد و بدون همسر هستند و همچنین عشقی بین آن دو وجود دارد و با هم بودن به آن دو احساس خوشبختی میدهد چه اشکالی در آن میتواند باشد، اما بدبختی اینجاست که صیغه و این مزخرفات را بیشتر آدمهای هوسران مورد استفاده قرار میدهند، اینکه شما نوشته ایی کاملاً فرق میکند. شما از روابط معمولی یک زن و مرد، عشق بین آن دو و یک زندگی که هر دو در آن به هم احترام میگزارند و حق یکدیگر را پایمال نمیکنند گفته اید و این تفاوت کلی با صیغه دارد، اینجا دو انسان هستند که به هم علاقه و با هم تفاهم کامل دارند و بطور کل ربطی به صیغه یا این مزخرفات ندارد...
|
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
kili_patilaki - قطر - دوحه |
Ya_Ali - المان - کلن
با سلام خدمت شما هموطن گلم.
خواستم بگم که وجود شما و کامنت هاتون به من و امثال من که در دستورات دین و کتاب قرآن اطلاعات کافی نداریم خیلی کمک میکند.امیدوارم بیشتر شاهد حضور شما باشیم.متشکرم.
موفق و سربلند باشید در پناه حق.
ـــــــــــــــــــــــ
پاینده ایران. |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
سلام علیکم .
برای دومین با از شما و دوستانتان دعوت می کنم که برای اثبات وجود خداوند اعلام امادگی کنید .
عین متن دفعه پیش :
اما دوستان عزیزی چند روز پیش از بنده خواسته بودند که خداوند را اثبات کنیم . اگر دوست دارید در این مطلب این کار را بکنیم .
البته این بحث دو شرط دارد .
1. در ابتدا الله یا یهوه یا پدر یا هر چیز دیگر را کنار بگذاریم و خدای یکتا را مد نظر قرار دهیم .
2. از هر گونه داستان نویسی و جدل اجتناب کنیم .
در غیر این صورت بنده بحث را ترک خواهم کرد .
منتظر اعلام آمادگی شما هستم .
همه ی دوستانتان را خبر کنید تا یک بار و برای همیشه این بحث را انجام دهیم .
- اتریش - وین
shad - فرانسه - نیس
آهنگران - ایران - شیراز
صاعقه - کانادا - تورنتو
DERAK - انگلستان - لندن
cut islam - ایران - استارا
sanaz2paris - فرانسه - پاریس
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
آنتی اسلام - ایران - اهواز
تولدی دیگر - ایران - تهران
flora_germany - آلمان - دوسلدورف
Mr History - استرالیا - سیدنی
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
persian - امریکا - ریچمند
taraneh2008 - المان - هامبورگ
venoosi - بلژیک - ورویرس
آریوبرزن - ایران - ذاکرات
kaftarbaz_london - انگلستان - لندن
hamidTANTAN - اتریش - وین
mnm - کره - کره
والسلام . |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
mld_msm - بریتانیا - ولز |
a_bamdad - ایران - تهران
منم دقیقا بعد از خودن اون آیه همین به فکرم رسید که وااا!!!!!یعنی ....یعنی بری به یه جا حمله کنی.همه دارایی های یارو رو بگیری مرداشون رو بکشی.زناشونم ببری کلفتی بعد تازه سرشون منت بزاری که من نیاز جنسیت رو برطرف میکنم؟ای داد!!!!!این ملت دیوونه ان!حالا مردا طرفداری کنن میگی خوب به نفعشونه.این زن هایی که زیر ....اسلام و گرفتن ته اش باد نده چقدر ....
دلشون خوشه محمد گفته دختراتون رو زنده به گور نکنین یعنی ارزش به زن دادن.دیگه نمی فهمن.محمد گفته بابا ..... چرا زنا رو می کشین؟بیاین از نه سالگی ازشون بهره جنسی ببرین.بعد میتونین هر وقت حال و حوصله اش رو نداشتین کتک اش بزنید.میتونین چهار تا کلمه عربی بگید هر دختری که میخواید واسه هر مدت زمانی داشته باشید.من واقعا متاسفم.
خوبه آدم اگه می خواد چیزی هم یاد بگیره و الگو برداره از دین قسمت پاکش رو برداره.اینکه هرچی برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند و هرچی که برای خودت بد می دونی برای دیگران هم نخواه.اون مردی که داره میره امشب با یه زن دیگه باشه یه لحظه فکر کنه وقتی در رو باز کرد با زن خودش یا خواهر مادر خودش مواجه میشه!درد داره نه؟ |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
Black Chador - امزیکا - ولدن |
mld_msm - بریتانیا - ولز
زنی خودش را مسلمون می دونه باید هم حاضر به تو سری خوردن از مردها باشه. من در سن سیزده سالگی تصمیم گرفتم که دین دین اسلام ضد زنان هست . زنان ایرانی باید تصمیم بگیرن که ایا مسلمان هستند یانه. اگر مسمان هستند پس باید خدا را شکر کنند که زنده به گور نمی شوند و با خوشحالی مردسالاری را قبول کنندو تو سری رانوش جان کنند. نمی شه بگن من مسلمان هستم وتساوی با مرد می خوام. مثل اینکه بگی من فقط یخورده حامله هستم. |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
khoda.parast - ایران - تهران |
Ya_Ali - المان - کلن
سلام با بحث اثبات خدا منم موافقم بدور از هر جدل و دل خوری اگر بحث گذاشته بشه حتما شرکت میکنم. |
چهارشنبه 12 فروردین 1388 |
|
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه |
Ya_Ali - المان - کلن
من قبلا برای شما ثابت کردم وجود واجب الوجود عقلا و عملا محال است و خلاف قوانین جهان شمول هستی و جنابعالی با حربه مغلطه و سفسطه از جواب دادن طفره رفتید!
این را فراموش نکنید که کسی موظف به آوردن دلیل است که ادعایی را مطرح میکند! مغلطه و سفسطه جنابعالی از همینجا شروع شده که توپ را به زمین مقابل انداختید در حالیکه شما مذهبی ها ادعا میکنید الله یا بقول شما خدای یکتا وجود دارد. بنابر این دلیل را شما باید بیاورید.
پس با زبان منطق و کوتاه و نه با سفسطه ثابت کنید که موجودی بنام خدای یکا وجود دارد!
1- استناد به آیه قرآن نباید بکنید چون آیات قرآن خود نیاز به اثبات دارند که چگونه و توسط چه کسی گفته شده و چقدر با واقعیات منطبق است.
2- به ضرب المثل و روایت و داستان و غیره نمیتوانید استناد کنید. فقط استدلال منطقی و نه استدلال سفسطی. |
پنجشنبه 13 فروردین 1388 |
|
Black Chador - امزیکا - ولدن |
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
کسانی مثل یا علی جز سفسطه و قصه چیز دیگری ندارن. اگر هم در مورد بودن و نبودن خدا با سوالهای منطقی به بنبست ببریشون میگن در مورد خدا
نباید زیاد سوال بشه چون کفره. من سالهاس دارم این بحثهارا با مسیحی
ها و مسلمانها وبقیه دینی ها مکنم. |
پنجشنبه 13 فروردین 1388 |
|
مهدی313 - ایران - رشت |
Ya_Ali - المان - کلن
خدا نامحدود است وعقل شما محدود .شما با عقل محدود خود چگونه می توانی وجود نامحدود را اثبات کنی |
پنجشنبه 13 فروردین 1388 |
|
مهدی313 - ایران - رشت |
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
خدا نامحدود است و باعقل محدود وجودش قابل اثبات نیست .نباید در وجود خدا شک کرد |
پنجشنبه 13 فروردین 1388 |
|
مهدی313 - ایران - رشت |
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
خدا نامحدود است و باعقل محدود وجودش قابل اثبات نیست .نباید در وجود خدا شک کرد اما می توان با ایاتش که از وجود خودمان تا حیوانات و اسمانها وزمین است وجود وی را شناخت |
پنجشنبه 13 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
سلام علیکم .
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
چقدر عجله می کنید . و همچنین پیش داوری . بنده که هنوز در مورد اثبات خداوند حرفی نزده ام .
در ضمن بنده با توکل بر خداوند خود پا به توپ خواهم شد . فقط دوستانتان ابراز وجود کنند تا بهانه ای نباشد . البته همین را در کامنت قبلی نیز گفته ام اما شاید از درک شما خارج بوده است . (منتظر اعلام آمادگی شما هستم .)
استدلال یکدیگر را نیز خواهیم دید .
(من قبلا برای شما ثابت کردم وجود واجب الوجود عقلا و عملا محال است و خلاف قوانین جهان شمول هستی)
این جمله ی خنده دار را برای اولین بار می بینم . این جمله یعنی وجود مادر برای تولد یک طفل واجب الوجود است اما عقلا و عملا محال است و خلاف قوانین جهان شمول هستی . یعنی وجود مادر عقلا و عملا خلاف قوانین جهان شمول هستی می باشد و طفل بدون مادر هم متولد می شود . ............ این است استدلال شما .
هنوز هم منتظر اعلام امادگی یا به قولی ابراز وجود دوستان بی وجودتان هستم تا به حول و قوه الهی پا به توپ شوم .
والسلام . |
پنجشنبه 13 فروردین 1388 |
|
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه |
Ya_Ali - المان - کلن
به خودت بخند بی سواد! سفسطه رو از قدم اول شروع کردی! تو هنوز معنی واجب الوجود رو نمیدونی بعدش میخوای از همه دعوت کنی بیان با تو بحث کنن!
تو لازم الوجود را با واجب الوجود اشتباه گرفتی!
تو هنوز نمیدونی وجود مادر برای بچه واجب الوجود نیست! واجب الوجود موجودی است که وجودش وابسته به غیر نباشد. وجود مادر خود وابسته به غیر است. وجود مادر برای بچه لازم است نه واجب!
اول برو بحث وجوب و امکان و امتناع رو که علمای سفسطه گر شیعه مطرح میکنن یاد بگیر و چند تا واحد منطق و فلسفه توی یک کالج توی کلن بردار بعد بیا حریف بطلب!
البته کاملا روشنه که سواد تو در حد سواد قرآنی است و نمیتونی کالج بری و احتمالا از ماموران واحد نمایندگی ولی فقیه مستقر در خارج هستی که برای موعظه و مغز شویی اعزام میشن!
ببین آقا جون تو منطق نمیدونی! از اولین کامتی که گذاشتی معلوم شد! بعدش هم فکر میکنی خیلی میدونی و به بقیه میخندی! بخودت بخند که حتی الفبای منطق و فلسفه رو هم بلد نیستی و میخوای وجود خدا رو ثابت کنی! هرچی بلدی مغلطه است.
دوست عزیز Black Chador - امزیکا - ولدن
شما کاملا درست فرمودید! از اولین قدم این بحث حضرت اقا حتی فرق بین واجب و لازم را از نظر منطقی نمیدونه و حریف هم میطلبه! |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه |
مهدی313 - ایران - رشت
تو هنوز نمیدونی که نامحدود وجود نداره! نامحدود غیر ممکنه! تمام جهان خلقت قابل تفسیر و مشاهده و تحلیل هست و بشر هر روز کلیدهای آفرینش را یکی پس از دیگری باز میکنه.
این نشانه های طبیعی که میبینی یک شبه بوجود نیامده و نیروی آفرینشی هم ذاتی جهان هستی است و از خارج به آن تزریق نشده! متاسفانه امثال شما فاقد سواد و معلومات پایه علمی هستید و توضیح بیشتر چیزی را برای شما باز نمیکنه!
برای شما کتابهایی مثل تازینامه و نهج البلاغه و حلیت المتقین و بحار النوار برای شکافت اسرار خلقت کفایت میکنه! |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
negar66 - ناروی - اسلو |
یا علی وزبل خان.
چرا ادامه نمیدین بحثتون داره جالب میشه |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
moshtaghane - ایران - تهران |
Ya_Ali - المان - کلن
هنوز هم منتظر اعلام امادگی یا به قولی ابراز وجود دوستان بی وجودتان هستم تا به حول و قوه الهی پا به توپ شوم .
از کسی که میخواد وجود خداوند را اثبات کند این طریق صحبت کردن بعید
است شما استارت این کار زیبارو دارین با توهین میزنید لطف کنید بیشتر دقت کنید تا به امید خدا به نتیجه برسید.
حق همراه و نگهدارتون موفق باشین. |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
سلام علیکم .
مهدی313 - ایران - رشت
عزیزم ما نمی خواهیم که خدای کامل را درک کنیم . بلکه می خواهیم بدانیم ایا خداوند یکتا وجود دارد .
اما اگر همین را اشتباه می دانید باید گفت که خودتان در اشتباهید .
خداوند در قران می فرماید :
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
پس بدان که معبودى جز (اللّه) نیست؛
سوره محمّد آیه 19 .
نمی گوید قل . نمی گوید بگو لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ . می گوید بدان لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را . علم به لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ برای تو پیدا شود .
قران را که قبول دارید انشاالله . |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
moshtaghane - ایران - تهران
ممنون از نظرتان . اما اگر نوشته های پیشین بنده را بخوانید . دیگر ایرادی بر این حقیر نخواهید گرفت . اگر هم بار اولتان نیست که بنده را می بینید که تا به حال که دیگران حمله ی ناحق می کردند کجا بودید . لطفا در این یک مورد فقط نظاره گر باشید . یا این که به جای بنده شما خداوند را اثبات کنید . |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
negar66 - ناروی - اسلو
بحث اثبات خداوند همانطور که می دانید سنگین و گسترده است . و بنده تکرار این بحث را که هر روز یکی از این عزیزان بیاید و اثبات خدا را بخواهد بی دلیل می دانم .
به همین دلیل صبر می کنم تا همه جمع شوند . |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
فعلا صفات خداوند را کنار می گذاریم . ابتدا وجودش را اثبات می کنم . سپس برخی صفاتش را باز هم اثبات می کنم .
در ضمن بنده وجود خدا را علمی ثابت خواهم کرد . نه فلسفی .
صبور باشید . یا این که زودتر دوستانتان را وادار به ابراز وجود کنید .
والسلام . |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه |
Ya_Ali - المان - کلن
معلوم شد که علاوه بر ندانستن منطق و فلسفه، از علم هم بی بهره ای! علم فعلی بشر تا کسری از ثانیه پس از پیدایش جهان خلقت را هم تحلیل و مشاهده و تببین کرده.
بارها برای تو گفتم که آنچه که پس از بیگ بنگ رخ داده و باعث شکل گیری جهان خلقت (البته یکی از میلیاردها جهان خلقت احتمالی) شده کاملا مستقل از وقایع پیش از آن است.
معنی آن اینست که به فرض محال وجودی بنام خدای پشت صحنه یا همان واجب الوجود حضرتعالی، ایشان خیالی هیچ نقشی در وقایع پس از بیگ بنگ نداشته اند و آنچه در طی بیش از 15 میلیارد سال شکل گرفته و جهان کنونی را رقم زده بواسطه قوانین دینامیکی ذاتی خود این مجموعه بوده است!
به عبارت دیگر هیچ نیروی خارجی در شکل گیری جهان کنونی دخیل نبوده چرا که در لحظه بیگ بنگ هیچ قانون علمی معتبر نیست و تمامی قوانین علمی void میشوند حتی قانون پایه ماده و انرژی!
پس نیروی آفرینشی ذاتی جهان هستی است و جدای از آن نیست و از خارج نیز به آن تزریق نشده. بنا به نظر تمام دانشمندان علم اختر فیزیک که بیگ بنگ را نظاره و مشاهده میکنند (لابد میپرسید اتفاق 15 میلیارد سال قبل را چطور مشاهده میکنند؟ بله عمق میلیاردها سال نوری را مشاهده بصری میکنند) جهان خلقت Self-contained است. یعنی محتوای وجودی خود را در درون خود شکل داده و به تکامل رسانده است.
شما وقتی از منطق و فلسفه چیزی نمیدانید و از علوم پایه هم اطلاعی ندارید تا چه برسد به اختر فیزیک و نجوم و علم مطالعه عالم (از ادعای اثبات علمی خداوندتان معلوم شد) قطعا نمیتوانید یک بحث سازنده و سالم را پیش ببرید!
نهایتا میخواهید با تکیه بر برهان سفسطی نظم و اشاره به آفرینش حکیمانه و هوشمندانه که بحثی سفسطی و بسیار قدیمی تر از سن من و شماست و کاملا نخ نما شده، وقت همه را بگیرید و خدای خیالی خود را اثبات کنید و بعد با یک شامورتی بازی اسلامی، الله مورد پرستشتان را از کلاه شعبده بیرون آورده و با افتخار بگویید که بفرمایید نگفتم ثابت میکنم؟!
بحث با متعصبین مذهبی که فاقد دانش و منطق هستند راه به جایی نمیبرد و بحث آفرینش هوشمندانه سالهاست که شکست علمی سختی خورده. برهان نظم و غیره فقط بدرد کتابهای دینی سالهای اول دبیرستان میخورد که مغز فرزندان این آب و خاک را بدون آگاهی دادن شستشوی مذهبی بدهند.
بعضی از مثالهای سفسطی مندرج در کتابهای بینش اسلامی دبیرستان به قرار زیر است:
مگر میشود به یک بنای عظیم نگاه کرد و فرض کرد که مهندسی در کار نبوده و یک عمله معمولی آجرها و مصالح را یکی یکی و تصادفی پرت کرده و ناگهان ساختمانی منظم و مطابق با استاندارد شکل گرفته؟ (ببینید بلاهت و سفسطه تا کجاست؟!!)
و یا اینکه به ساعتی نگاه کنیم و بگوییم بوجود آورنده این ساعت دقیق و منظم یک دیوانه بوده و یا تصادفا این ساعت منظم آفریده شده (واقعا که بی شرمی نویسندگان کتابهای بینش اسلامی حد و مرزی ندارد)
و شما حضرت آیت الله یا علی! نهایتا ختم به چنین جایی خواهید شد که با مثالهای نخ نما شده و سفسطی برهان نظم (که حتی مواد و مصالح یک برهان منطقی را هم ندارد چرا که علیرغم وجود نظم در عالم، بی نظمی هم هم وجود دارد و رو به افزایش است تا به فرو پاشی این مجموعه منتهی شود!) به اثبات خدای خیالی خود بپردازید!
بنا بر این قبل از مبارزه طلبی، شما فاقد ابزارهای ضروری این بحث هستید و مباحثه دوستان با شما متعصبین مذهبی راه به جایی نمیبرد چرا که از کوزه همان برون طراود که در اوست! |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
شما عادت دارید با خودتان بحث کنید ؟ بسیار جالب هستید . بنده هنوز شروع نکرده شما نتیجه گیری هم کرده اید . |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
moshtaghane - ایران - تهران |
Ya_Ali - المان - کلن
ظاهرا شما توپتون خیلی پر هست واسه هینم میگین پا به توپ میشین من دوست داشتم تو بحثتون شرکت کنم ولی به عنوان موافق نه مخالف انگار شما جز اسامی که نام بردین نمیخواین کسی دیگه تو بحثتون باشه ما هم نظارهگر میشیم امیدوارم موفق باشین ولی از صحبتاتون اینطور بر میاد که عصبی هستین لطفا به خودتون مسلط باشین ارامش اولین لازمه حرکت شماست به امید موفقیت حق |
جمعه 14 فروردین 1388 |
|
saman_r_r - ایران - اصفهان |
سلام.در ابتدا میگم من با اینکه صیغه رو یه مسئله شرعی میدونم و خودم هم مسلمانم
اما به شدت از آن دوری میکنم به این دلیل هرچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.
amtin - آلمان - برلین
پدر فرزند رواز روشهای نوین علمی هم میشه شناخت!
bahram_goldman - سوئد - مالمو
fariba.mehrjoo - ایران - شیراز
افکارتان قابل ستایشه
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
ننگ بر وجود تو
با اینکه در یکی از آزادترین کشورهای جهان (democrat) زندگی میکنی افکار چپ افراطی داری باید یاد بگیری به همه احترام بزاری
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
شما که قرآن را جعلی و پیامبر رو دروغگو میدانید دلیل بیاورید بر اثبات حرفتان دلیل من (اصل بر برائت) راستگو است مگر اینکه خلافش ثابت بشه در مورد مسئله 1 آیا اینطور فکر نمیکنی که منظور محمد(ص) این بوده که به طرز فکر زنانتان احترام بگزارین و از آنها نخوائین خود را باب میل شما بسازند؟ بسیاری از مواردی را هم که نام بردی احادیث جعلی هستن شما که قرآن رو قبول نداری(فکر میکنی تحریف شده) چطور به مابقی کتب دینی استناد میکنی؟ در مورد اون بنگ بونگ!! هم فقط یه مقاله خوندی اومدی اظهار نظر تمام اخترشناسان هنوز در این فکر هستن که اون هسته اولیه ای که بعد از انفجار جهان هستی ما رو بوجود آورد از کجا آمده و البته مشخصه که این انفجار در یه فضایی رخ داده قبل از این انفجار در این فضا چی میگذشته؟
Ya_Ali - المان - کلن
اگر کسی نداند میتوان با دلیل و برهان به قبولاند اما کسی که میخواهد نداند را نمیتوان کاری کرد. آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر براند
ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوۀ ... |
شنبه 15 فروردین 1388 |
|
majid1 - انگلستان - لندن |
من کاملامخالف شما هستم دختری بیست ساله بیوه مذهبی چگونه شهوت
خودش را خالی کند |
یکشنبه 16 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
سلام علیکم .
majid1 - انگلستان - لندن
ازدواج کند .
والسلام . |
یکشنبه 16 فروردین 1388 |
|
Ya_Ali - المان - کلن |
سلام علیکم .
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
این بار دوم بود که بنده خواستم خداوند را برایتان اثبات کنم . اما شما و دوستانتان اعلام موجودیت نکردید .
والسلام . |
دوشنبه 17 فروردین 1388 |
|