داستان ویزا گرفتن ما ایرونیا به لطف ملیتمون

داستان ویزا گرفتن ما ایرونیا به لطف ملیتمون

سفارت آمریکا:

- از یه ماه قبل برا سفارت وقت میگیری

-۱۰۰۰تا فرم آماده میکنی‌ که همه همون سوالهای فرم قبلی‌ رو می‌پرسن. اما جالب ترین هاش اینه که باید به سفارت قول بدی که تروریست نیستی و نمی خوای تو قاچاق آدم و دزدیدن هواپیما شرکت کنی!

-تو فرمها باید از پدربزرگه بابت و مامانت نشونی بدی که چی‌ کاره بودن تا نوه و نتیجهٔ نداشته.

-میری دم در و خیلی‌ شیک وا میستی تو صف. یه هو دربون سفارت میاد و اول از همه به تو گیر میده وخیلی زننده باهات برخورد می کنه. تو هم که حس شهروند بودن داشتی تا چند دقیقه پیش، فکر میکنی‌ خیلی‌ به شخصیتت توهین شده، اما چون می‌ترسی‌ اگه باهاش کل کل کنی‌ بهت ویزا ندن، سرتو میندازی پایین و هرچی می گه گوش می کنی.

-به نامهٔ در بسته ات گیر میدن و بهت میگن برو بیرون، درو پشت سرت ببند و بازش کن و بمالش به خودت و بعد بیا تو. تو هم که مطمئنی نامه ات سیاه زخم نداره با شرمندگی میری بیرون و نامه رو باز میکنی‌ و میکشی به سر و صورتت و بر میگردی

-از ۲۰۰۰تا سکیوریتی چک رد میشی‌. هی‌ بوق می‌زنه و تو هی‌ یه لنگه کفش و کمربند و لباس وا میکنی‌ می ذاری زمین تا این بوق لعنتی صداش بیفته

-وارد ساختمون که میشی‌ از چشمت گرفته تا انگشت و گوش و گلاب به روتون ؟؟؟؟ عکس میگیرن ازت.

-بالاخره میرسی‌ به افسراصلی‌. همهٔ فرمهایی که با ۱۰۰۰ بدبختی پر کردی میدی بهش. یه نگاه می‌کنه و میندازه یه کنار.

-ازش می پرسی کی ویزات میاد. بهت میگه برو دعا کن که سر وقت باشه ... تو هم که نزدیک ۲۰۰۰۰۰ تومان پول بی زبون دادی برای کارای ویزا و بلیط خریدی و هتل رزرو کردی، دمت رو میذاری رو کولت و میای بیرون و دست به دعا بر میداری


سفارت کانادا از ایران:

- کاشف به عمل میاد که، اصغر آقا دربون سفارت، پدر شاگرد پسر عموی خاله ی بابات تو بازاره و خلاصه آشناست! تو ساعت ۹ صبح شیک میری سفارت و ملت بدبخت رو میبینی‌ که از ۳ صبح تو سرما لرزیدن و وایسادن تو صف.

-یه لبخند غرور آمیز میزنی‌ و اصغر آقا هم تا تو رو میبینه‌ اولین شماره رو میده بهت و بعد هم یه چش غره به نفر بعدی میره که یعنی‌ این بابا از ۲ روز پیش تو صف بوده.

-نوبتت که می‌شه میری از پشت یه شیشهٔ ۲۰ جداره با یه یارو اون ور شیشه حرف میزنی‌. اول یه کم انگلیسی حرف می زنی که بگی منم از شماهام. بعد چون کلمه کم میاری تمرکز می کنی و سعی میکنی یه کم فک کنی، که متوجه می شی اون آدم اون طرف شیشه هم ایرانیه. یه ژست میگیری یعنی که می خواستی انگلیسی حرف بزنی اما چون این طرف ممکنه نفهمه ایرانی حرف می زنی. مدارک رو میدی و انشاا... که کامله

-موقع گرفتن پاسپورت هم باز اصغر آقا میاد کمک و نفر اول اگه نشه دوم پاسپورت رو میگیره و میده بهت. بعد هم در گوشی بهت می گه به علی آقا (همون پسر عموی خاله ی بابات) بگو هوای این غلام رضای ما رو داشته باشه.

-بعد سوار ماشین می شی و می پیچی تو تخت طاووس و با اینکه یه طرفه هست، فلاشر می زنی و تا ولیعصر دنده عقب می ری که سریعتر برسی!


سفارت کانادا از کانادا:

-همهٔ مدارک رو میذاری تو یه پاکت، یه قل هولله میخونی‌ که همه چی‌ کامل باشه

-پست فدکس به مقدار خوبی‌ روزگارت رو سیاه می‌کنه اما میفرستی مدارک رو

-میشینی‌ و دعا میکنی‌ که همه چی‌ کامل باشه

-پاسپورتت با ویزا ۳ هفته بعد بر میگرده. گاهی‌ هم ۴ هفته بعد. گاهی‌ هم ۸ هفته بعد.


سفارت آلمان:

-لیست مدارک روی وب سایت هست

-لیست رو جمع میکنی‌ و یه ضرب میری پیش افسر. افسر هم نه بادی گارد داره و نه هیچی‌

-حس میکنی‌ که باید یه عملیات تروریستی اینجا انجام بدی چون کسی باهات کاری نداره و همه فکر می‌کنن آدم محترمی هستی‌ و باید خودتو نشون بدی. اما بی‌خیال میشی‌.

-مدارک رو میدی و بهت میگن هفتهٔ دیگه بیا بگیر

-هفتهٔ دیگه میری و همون افسر نشسته. ویزا رو بهت میده و میای بیرون


سفارت ایتالیا:

-بازم خیلی‌ خبری از امنیت و این چیزا نیست

-میری در میزنی‌ و میری تو.

-افسر میاد و مدارک و ازت میگیره و میگه برو هفتهٔ دیگه بیا

-هفتهٔ دیگه میای و همون افسر بهت میگه که وقت نکرده کارت رو انجام بده و باید هفتهٔ بعدش بیای‌

-هفتهٔ بعد میری و پاسپورت رو میدن بهت.

-نگا میکنی‌ میبینی‌ بهت یه روز ویزا کم دادن

-به افسر نگاه میکنی‌ و میگی‌ که اشتباه شده.

-بهت میگه خودت اشتباه نوشتی‌ و کاریش نمی‌شه کرد

-اصرار میکنی‌ که تواشتباه نکردی و اون میره مدارکت رو میاره که بهت ثابت کنه اشتباه کردی. اما تو اشتباه نکردی و افسر اشتباه کرده.

-بهت میگه باشه برو هفتهٔ دیگه بیا

-هفتهٔ دیگه باز میری میبینی‌ بهت میگه وقت نکرده کارت رو انجام بده. می‌خوای افسرو خفه کنی‌ اما چون تروریست نیستی‌ این کارو نمیکنی‌

-هفتهٔ بعدش دوباره میری و بالاخره ویزا رو میگیری


سفارت پرتغال:

-میری دم سفارت و خبری از امنیت نیست

-میشینی‌ منتظر که درو باز کنن

-دربون میاد و میگه خانوم سفیر حالش بده و الان دلش نمیخواد ریخته هیچ کس رو ببینه

-دربون به تو نگاه می‌کنه و میگه خانوم سفیر گفته به اون که نشسته بود ویزا نمیدم

-می‌پرسی‌ چرا؟

-میگه چون خانوم سفیر از قیافت خوشش نمیاد

-۳ روز بعد میری و خانوم سفیر حالش خوبه

-مدارک رو میدی و بهت میگن هفتهٔ بعد بیا ویزا بگیر

-هفته بعد میری و ویزا حاضره


سفارت ژاپن:

-میدی مدارک رو بر و بچ برات ببرن سفارت. حضور خودت خیلی لازم نیست. بروبچ هم می گن که خیلی مشکلی نبوده و همه چی خوب پیش رفته.

-هفته بعد خودت میری که ویزا رو بگیری

-از دم در سفارت تاکیشی بهت چند بار تعظیم میکنه تا بری تو

- خانوم ناکامورا، افسر سفارت، پاسپورت رو میاره و بهت تعظیم می کنه و میده یهت. میگیری و میای بیرون.

-باز هم دم در تاکیشی بهت تعظیم می‌کنه، تو هم فکر می کنی اومدی رستوران، می خوای یه پنجاه تومنی بذاری کف دست تاکیشی که دوزاریت می افته که اینجا جاش نیست.

-تو با ویزا از سفارت میای بیرون


سفارت عربستان:

-کلا مدارک زیادی نمی‌خوای

-یه دونه عکس میذاری تو یه پاکت با یه قبض پرداخت پول هزینهٔ سفر پیش پیش، که از همه چی مهم تره

-مدارک رو میدی به حاجی که با مدارک بقیه ی ببره ویزا بگیره. حاجی هم فقط ازت می پرسه که فیش بانکی داری و تو هم می گی بله.

-یه هفته دیگه حاجی زنگ می زنه و بهت نرفته زیارت قبول می گه!


سفارت امارات:

-برا ملت کلی کلاس می ذاری که داری عید می ری دبی کنسرت شماعی زاده! و فردا وقت سفارت داری

-می ری سفارت و بهت می گن می خوای خونه بخری؟ می گی نه!

-می گن می خوای سرمایه گذاری کنی؟ می گی نه!

-می گن پس می ری چه غلطی بکنی؟ می گی می خوام برم کنسرت شماعی زاده و بعد برم ارض الهدایا و دی تو دی ...

-می گن برو بشین تو هواپیما و برو، ما تو سفارت فقط به امور اقتصادی رسیدگی می کنیم


سفارت ایران:

-اصل پایان خدمت یا نامه معافیت از خدمت رو حتما باید داشته باشی‌

-رضایت همسر، مادر همسر، پدر همسر، مامان خودت، بابای خودت، عمه، عمو، خاله، دائی ضروریه

-فتوکپی همهٔ صفحات شناسنامه، کارت ملی، پاسپورت، قباله ازدواج، نامه کفن و دفن و ....

-فرم الف-۱، الف-۲، الف-۳ باید پر بشن. من موندم چرا همشون با الف شروع میشن. خوب میذاشتن ۱، ۲، ۳.

-عکس باید پشتش سفید باشه. اما حتما گوشات معلوم باشه. گوش کلا برا سفارت ما خیلی‌ مهمه. آخه همهٔ برانداز‌های نرم و سفت گوش دارن و ازش برا براندازی استفاده می کنن

-خانوم‌ها ۲تا گوش بچسبونن رو مقنعه یا دوتا سنجاق بزنن زیر گوشاشون که از زیر مقنعه مشخص باشه.

-امنیت و بازرسی بدنی در حد یه قلقلک انجام می‌شه

- میری دم اتاق افسر، اما این هفته افسر نیست

-هفته دیگه هم افسر نیست. می فهمی افسر پاره وقت مسافر کشی می کنه!

-هفته بعدش، افسر رو بالاخره پیدا می کنی، غافل از این که خرج خونه اش مونده و اعصاب نداره. به همه مدارکت گیر میده

-هفته بعدش ۵۰۰۰۰ تومان (خوانده شود ارز رایج کشوری که توش هستین) میذاری تو پاکت. میدی به افسر، همه چی‌ ظرف یه بعد از ظهر حل میشه


خلاصه که دوستان، سفارت هر دولتی، خوب به مملکتش میاد!

خوب باشین،

منبع : نیما , وبلاگ پشت دریا

saeed85 - ایران - تهران
سفارت انگلستان چی؟ این طور معلوم شد که فقط سفارت آمریکا با ایرانیا دشمنی دارد.
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

tarasotoode - کره - سئول
خیلی باحال بود مرسی
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

nasim irani - اتریش - وین
سلام وخسته نباشیدبه مسولین سایت..
خوشابه حالمان که بااعتبارملا معتبرشدیم.تازه کجاش رادیدیدتمام دنیاایران را به نام نامی انتری گدا وخمینی دجال هندی زاده می شناسد.خوشابه حالمان مگه نه؟؟؟؟؟
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

shabnam anti mammad! - استرالیا - سیدنی
خیلی بانمک بود. خوشم اومد. هرچند دوست داشتم مال استرالیا هم توش بود تا ببینم چه نگاه طنزی به اینها دارند. به هر حال ممنون.
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

policce - دبی - امارات
والا ما که تا حالا اکثر ان سفارتها رو رفتیم و با کمال احترام بهمون ویزا دادن. حالا جدا نمیدونم مشکل شما چیه؟
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

nasim irani - اتریش - وین
سلام وخسته نباشید به مسولین سایت.
بالاخره بایدبه اعتبارملاهای شکم ژاره معتبرمی شدیم که شدیم..خوشا به حالمون که خمینی دجال وانتری نژاد مجنون وعلی شیره ایی حرامسرایی شدنداعتبارایرانی!ذلت وخواری برازنده ماملت وطن فروش است.اگرسی سال پیش گوش به دورغهای این هندی زاده بی وطن نداده بودیم امروز اینگونه به خفت وخواری نمی افتادیم.دوستان هموطن اگربه خودنیایم وچاره رادرخودمان جستجونکنیم ازاین هم بدترخواهدشدتاجاییکه ایرانی مساوی می شودباوبا وجزام وایدز!!
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

toba2 - انگلستان - لندن
سفارت ایران تو انگلستان ..از همه بدتر است .اگر پار تی اخوندی داشته باشی ساعت یک تحویل میدی ساعت 4 یا پنج بعد از ظهر همان روز تحویل میگیری .اگر پارتی نداشته باشی .دوهفته انتظار بعد از دوهفته میگویند ببخشی درخواست ویزای شما رد شده . و80 پوند شما هم پرید .دوباره اقدام کن.وووووو
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

babakohi - هلند - هلند
خیلی بی نمک و لوس بود. هلند
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

ماهونیا - ایران - تهران
خیلی جالب بود . اما سفارت امریکا خیلی سخت ویزا میده یعنی نمیده . بابای من مهندس از دانشگاه شریف مامان بزرگم هم اونجاس به بابام ویزا دادن اما برا ما خیلی طول میکشید خیلی خیلی برای مثال 3 یا 4 سال . حالا هم پروندمون تو نوبته.
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

مسلمان ایرانی - استرالیا - سیدنی
پس این بنده خدا سفارت انگلیس نرفته.
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

karem - کانادا - ونکوور
بیچاره ایرانیا هیچ جای دنیا اعتبار ندارن لووووووووول
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

zagros_FINLAND - فنلاند - هلسینکی
با این اخوند‌ها ی مذهبی‌ که احترامی برای ایران و ایرانی‌ نمو نده !!!آنقد تروریست فرستاده این و انور دنیا !!!
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

ariobarzan - انگلستان - آکسفورد
سفارت انگلستان از تهران.
تا حالا به همه قوم و خویشت ویزا دادن ولی ایندفعه مادرت دوباره میخواد بیاد. تو که همه پرونده هات توی یک فایل تو کامپیورت حاضره اونهارو (با کمی دستکاری تاریخ) دوباره ایمیل میکنی. آنها هم اونارو میبرن سفارت و جواب میشنوند که ما از فرزند شما هیچ فایلی در اینجا نداریم !!!!!!!!!!!.
از دست سفارت انگلستان به دادگاه شکایت میکنی دو ماه بعد یه دعوت نامه از دادگاه برات میاد که تاریخش مال دو سه ماه دیگه اس یه جایی تو ولز.روز دادگاه یه گونی پرونده (برای محکم کاری) با خودت میبری تو. نماینده وزارت کشور به محض دیدن تو میا جلو و از بابت اشتباهی که شده ازت معذرت خواهی میکنه و میگه به مادر شما از همین فردا صبح بدون نوبت قبلی ویزا داده میشود (چله زمستان).چهار ماه دیگر پدرت برای دهمین برای ویزا اقدام میکند...... همون آش و همون کاسه.
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

abiabi - انگلستان - لندن
الحق که واقعا همین هست . ولی یه چیز را میدانید زمان شاه ارزش پاسپورت ایرانی خیلی بالا بود و واقعا به ما ایرانیها احترام می گذاشتن
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

asana - ایران - ایران
جالب بود مرسی
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

Pixel - ایران - تهران
karem - کانادا - ونکوور
مشخصه که یا عرب هستی یا افغانی مفغانی که کنایه میزنی. منکه باعث افتخارمه که ایرانیم. تا چشت درآد. لوووووووول
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

behnam2009 - انگلستان - لندن
خدایی من وقتی رفتم سفارت انگلیس انتظار خیلی چیزا رو داشتم.اما واقعا همه چی معمولی بود.نمیشه گفت احترام فوق العاده ای بود اما منم بودم همین جوری رفتار می کردم.یاد اون روزهای احترام به ایرانیها به خیر.هیچی واسمون این سگها نذاشتن.
چهار‌شنبه 5 فروردین 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.