روایت پورمحمدی از ماجراهای آذر ۷۷ و قتل های زنجیره ای

روایت پورمحمدی از ماجراهای آذر 77 و قتل های زنجیره ای

در تمام مدتی که در دفتر رئیس سازمان بازرسی نشسته بودیم صدایی ممتد شنیده می شد؛صدای به هم خوردن مهره های سنگی تسبیحی سبز رنگ که در دستان مصطفی پورمحمدی جابه جا می شد. این صدا فقط هنگامی قطع شد که معاون رئیس جمهور در اخبار سراسری ساعت 9 شب خبر از سرنوشت طرح تحول اقتصادی داد. ظاهراً برای وزیر سابق کشور پرداخت نقدی یارانه ها توسط احمدی نژاد در سه ماه مانده به انتخابات بسیار مهم شده است. مصطفی پورمحمدی بسیار تاکید دارد چهره امنیتی نبوده و این تعبیر اشتباه توسط برخی مغرض در افکار عمومی تلقین شده است. به همین خاطر هم مصر است که تمام جزییات سوابقش را بگوید تا ثابت کند تنها چند سال به معنای واقعی یک چهره امنیتی بوده است. البته پیش بینی می کند اگر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود، رقبایش ماجراهای سال 77 را پاشنه آشیل وی می کنند. به همین دلیل هشدار می دهد اگر کسی بخواهد وارد این موضوع شود، سکوت 10 ساله را شکسته و پاسخ هایی می دهد که قطعاً ناخوشایند رقبا است. حال اگر رقبا می خواهند، وارد میدان شوند. چون مصطفی پورمحمدی قائم مقام وزارت اطلاعات 10 سال پیش، معتقد است حق او ضایع شده است و می تواند این روزها از حقش دفاع کند.


-از ادبیات مصاحبه های شما این طور برمی آید که همیشه خط روشنی بین اصولگرایی و اصلاح طلبی وجود دارد تا آنجا که دولت وحدت ملی را طرح عقب افتاده یی تعبیر می کنید. برداشت ما درست است یا به چنین مرزبندی روشنی قائل نیستید؟

چرا مرزبندی وجود دارد. اما این مرزبندی معنایش این نیست که دو گروه معارض هستند بلکه دو گروه رقیب هستند که هر دو متعلق به انقلاب هستند و هر دو یکسری اصول را قبول دارند اما نوع نگاه و تفسیر و دل بستگی شان به این اصول متفاوت است. یکی در یک اصل غلیظ تر است و یکی در یک اصل دیگر. یکی در محور دیگری با تسامح بیشتری برخورد می کند و یکی در یک محور دیگر تقید بیشتری از خودش نشان می دهد. اما چنین مرزبندی را قبول دارم. اینها بلوک بندی هایی است که به قول برخی از بزرگان، دسته بندی های قبیله یی تعبیر می شود. به هر حال اینها یک خانواده و تبار شدند و ارتباط های تباری، خواهی نخواهی به این گروه بندی ها منجر شده است. اصولگرا و اصلاح طلب در ایران دو طایفه هستند که دو گرایش و خاستگاه و دو حوزه منافع و دو حوزه مانور ایجاد کردند. البته گروه هایی در مجموعه اصلاح طلبان وجود دارند که با ارزش های انقلاب فاصله گرفتند که آنها از مجموعه بحث ما خارج هستند.

-این منافی همکاری هم هست؟ چون دولت وحدت ملی را قبول نکردید و چنین تعابیری را برای آن به کار بردید.

نه، من یک بحث دیگری داشتم. در رفتار سیاسی و تعاملات سیاسی معتقد هستم خلط کردن ها و عدم شفافیت ها همیشه دولت ها را بدهکار و فضای سیاسی را مبهم می کند و مردم را ناکام در رسیدن به خواسته هایشان. اگر حتی در درون یک جناح و گرایش هم گروهی که حاکم می شود، بگوید درست است که من از درون این جناح آمدم اما هدف و اولویت من تنها این دو هدف است و مردم هم بدانند که از این گروه همین دو وعده را پیگیری کنند و بگویند چه کار کردید؟ این طور مردم دیگر نمی گویند شما به گرایشی تعلق دارید که پنج تا حرف دیگر را هم می زند. چون این گروه پنج تا شعار دیگر را نداده؛ گرچه گروهی که حاکم شده در اصطلاح اصلاح طلب یا اصولگراست اما مردم از گروه منتخب همان دو شعار را پیگیری می کنند. این شفاف سازی ها هم دولت ها را کمتر بدهکار می کند و هم مردم را حداقل از لحاظ روانی کمتر ناکام می کند.

-مگر الان چه اتفاقی افتاده است؟

الان خلط حوزه های اجرایی با گرایش ها و دیدگاه های متفاوت و شعارهای درهم و مخلوط سبب شده وقتی گروهی حاکم می شود، شرایط اجرا برایش بسیار سخت شود. حتی دولت نمی داند این مجلس که همفکر او است، از آنها دفاع می کند یا نه. هر دولتی چه اصلاح طلب و چه اصولگرا حتی با مجلس موافق خودش هم مشکل دارد. این خیلی مشکل است که دولت از مردم رای می گیرد اما مجلس با او همکاری نمی کند. دولت می دود، اما مطالبات اجتماعی بالا رفته است. چون هر کدام از این مطالبات را هم یک گروه و طیف به وجود آورده است. اما مردم همه مطالبات را از فردی که رئیس جمهور شده، می خواهند.

-یعنی با دولت وحدت ملی به خاطر اینکه توقع مردم را بالا می برد، مخالف هستید.

تصور کنید با این اوصاف رئیس جمهور در کابینه اش دو نفر از این طیف و دو نفر از طیف دیگر و دو نفر از طیف سوم انتخاب کند، این طوری همه مطالبات را به کابینه اش آورده و باید پاسخ همه مطالبات مردم را بدهد. حالا فرض که یک رئیس جمهور پرکار حتی راندمان دولتش نسبت به دولت قبل 100 درصد افزایش داشته باشد اما مگر می تواند به این مطالبات پاسخ بدهد؟ این طور می شود که مردم همیشه احساس می کنند عقب رفت دارند و به خواسته هایشان نرسیدند.

-اما طبیعتاً خواسته های یک جامعه همیشه بیشتر از چند خواسته محدود وعده داده شده یک دولت است.

جامعه اگر ببیند حداقل 80 درصد این دو خواسته را که وعده اش را شنیده، عملی شده حتی اگر به هشت خواسته دیگرش هم نرسد می گوید من در این دوره چهار ساله این دو خواسته را می خواستم و به آن هم رسیدم. مثلاً آقای خاتمی آمد و گفت من می خواهم توسعه سیاسی و آزادی فضای گفت وگو در جامعه ایجاد کنم اگر در این جهت 50 درصد موفق بود، مردم می گویند خب به 50 درصد وعده های داده شده رسیدیم. در غیر این صورت اعتراض ها بلند می شود که این چه بساطی است؟ اقتصادمان این طور شد، امنیت مان این طور شد و... خب آقای خاتمی که شعارهای دیگر را نداده بود؛ دو تا شعار داده بود.

-اشکال از مردم است یا دولت؟

خب رفت و برگشت دارد. اشکال از جناح های مختلف تولید می شود و بعد هم افزایش می یابد و منتقل می شود. به همین دلیل تاکید دارم باید فضای سیاسی را شفاف کرد و از تداخل ها پرهیز کرد تا فضای سیاسی قالب های روشن تری بگیرد. ضمن اینکه به اندازه کافی در هر یک از دو طیف، مدیران مجرب وجود دارد که هر کدام شان می توانند یک دولت تشکیل بدهند. کشور در مدیریت توانا است اما سیستم های مدیریتی ما اشکال دارد.

-معتقدید اصولگرایان به تنهایی می تواند یک دولت قوی را حتی با حذف مدیران اصلاح طلب به راه اندازد و هیچ همپوشانی نیاز نیست؟

بله می توانند و به همپوشانی هم نیاز نیست. البته به این معنی نیست که کارشناسان طیف مقابل را بیرون بریزند. این یک تئوری مدیریتی است که اصلاً قبول ندارم. کارشناسی که کار او حرفه یی و غیرسیاسی است باید حفظ شود. بنا این نیست که کارشناسان را بیرون بریزیم چون با گرایش ما جور در نمی آیند.

-اما کسانی که تئوری وحدت ملی را پیشنهاد دادند شاید این چهار سال اخیر را به عنوان مصداق جلوی خودشان قرار دادند و دیدند که کشور با مدیران اصولگرا خوب اداره نمی شود.

خب نظر من همین است که گفتم.

-این چهار سال مدیران یک طیف خاص نبودند که وضعیت کشور به اینجا رسید؟

چرا همین طور است. اما این طور نمی شود اختلاف کف خیابان و روزنامه ها و کانون های سیاسی را به درون یک دولت ببریم و دولت را تبدیل کنیم به محل مناظره های تئوریک. دولت که دیگر جای این حرف ها نیست. باید عده یی که به یک نوع گرایش و برنامه اعتقاد دارند حالا با یک نوع رقیق و غلیظ، حول یک محور که رئیس دولت است، کار کنند.

-شما به مدل احمدی نژاد نزدیک بودید که وارد این دولت شدید؟

افکارمان خیلی نزدیک بود.

-پس ادامه کار که با احمدی نژاد میسر نشد به خاطر همین اختلاف های کف خیابانی و روزنامه یی بود؟

نه، این دیگر به سلیقه های مدیریتی برمی گشت و نوع برداشت ها؛ چون افرادی می توانند همفکر باشند اما اخلاق شان به هم نخورد. یا اختلاف سلیقه ها سبب شود نتوانند همدیگر را تحمل کنند. البته اختلاف دیدگاه هم بود اما دلیل جدایی این نبود.

-یعنی اختلاف دیدگاه از نهمین ماه عمر دولت شروع شد و دو سال و نیم طول کشید تا به جدایی برسد؟

هر اختلاف دیدگاهی که قرار نبود سریع به جدایی بکشد. می توانست ادامه پیدا کند اما یک جایی به آخر رسید که دیگر قابل تداوم نبود.

- سابقه کاری شما را که از سن 19 ، 20 سالگی بررسی کنیم، می بینیم تمام سمت های شما در بخش های اطلاعاتی و امنیتی کشور بوده؛ گویا ترجیح مصطفی پورمحمدی همیشه این حوزه هاست.

اصلاً این طور نیست. سابقه امنیتی ام کمترین سابقه مدیریتی من بود. البته این نقش برجسته تر شد اما کلاً سه تا چهار سال به معنای امنیتی درگیر فعالیت های اطلاعاتی بودم و بخش اعظم فعالیتم را حتی در وزارت اطلاعات به مسائلی غیر از مسائل امنیتی پرداختم. از ابتدای انقلاب تا 10 سال کار قضایی می کردم و همراه با کار قضایی، کارهای آموزشی و پژوهشی. در وزارت اطلاعات هم دو سال در بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات بودم و حتی بخش امنیت داخلی هم به معنای اخص آن نبودم. بعد از آن هم مدیر مرکز بررسی های استراتژیک امنیت ملی شدم که یک حوزه پژوهشی و تئوریک بود و همان موقع کارگروه فرهنگی و اقتصادی، کارگروه بین المللی و امنیتی را داشتم. پس از آن هم به حوزه اطلاعات خارجی منتقل شدم که از کار امنیتی فاصله می گیرد که به نوعی جمع آوری اطلاعات، پشتیبانی از فضای دیپلماسی کشور و دیپلماسی پنهان است. حتی 10 سال کارشناس ارشد سیاست خارجی کشور بودم و بسیاری از مراودات بین المللی کشور را هدایت کردم؛ حتی ملاقات های سطح بالای بین المللی را به طور پنهان با مقامات درجه اول و دوم برخی از کشورها انجام دادم. به عبارتی در تصمیم گیری های کلان کشور برای تنظیم روابط خارجی به طور پیوسته حضور داشتم.

-در پرونده کاری شما فاصله بین سال های 78 تا 81 مبهم است. در آن سال ها کجا بودید؟

زمانی که از وزارت اطلاعات بیرون آمدم، به دانشگاه امام صادق و حوزه رفتم. از دوم خرداد به بعد هم بیشتر کار سیاسی کردم و تمرکز کار سیاسی به معنای حرفه یی داشتم.

-اما در روزهای پس از دوم خرداد سال 76 همچنان در وزارت اطلاعات بودید.

تا سال 78 در اطلاعات بودم. از سال 78 که از وزارت اطلاعات بیرون آمدم سراغ کار سیاسی و علمی رفتم. مدتی هم به دفتر مقام معظم رهبری رفتم و مدیر گروه سیاسی و اجتماعی دفتر بودم. جزء معدود مدیران کشور هستم که در اغلب حوزه های کشور کار کرد ه ام.

-جالب است در رزومه یی که از شما برای تصدی وزارت کشور به مجلس ارسال شد تمام حضور هشت ساله شما در وزارت اطلاعات، با عنوان فعالیت های امنیتی ذکر شده است.

من 11 سال در وزارت اطلاعات بودم. اما تعبیر این است که هر کس در وزارت اطلاعات کار می کند، کار امنیتی انجام می دهد حال آنکه در وزارت اطلاعات حوزه های مختلفی هم داریم.

- اصرار دارید مردم از شما یک چهره امنیتی- اطلاعاتی در ذهن نداشته باشند؟

متاسفانه این نگاه که امنیتی بودن ضد ارزش است از نگاه های منفی و القایی است. البته این دیدگاه قبل از انقلاب به یک دلیل و بعد از انقلاب هم به دلایل دیگری توسط گروه های معارض، برانداز و ضد امنیتی در بین افکار عمومی القا شد چون مواجه بودند با نیروهای جوان و جسور و پرتلاش که از امنیت و کیان کشور دفاع می کردند اما متهم می شدند به آدم های امنیتی، فالانژ، متعصب و بی کله و... این تعابیر متاسفانه در دهه اول انقلاب توسط افرادی که با نظام سر ستیز داشتند، منتشر می شد تا این طیف را بدنام و جاذبه نیروهای مستعد را کم کنند اما آثارش از لحاظ روانی تا الان هم باقی مانده است.

-به همین خاطر می خواهید از این عنوان فاصله بگیرید؟

الان هم برخی سعی می کنند این بخش از فعالیت هایشان را از رزومه شان پاک کنند. اما من که می خواستم با این فرهنگ مبارزه کنم هیچ ابایی نکردم از اینکه این سوابق به برجستگی بیان شود و بایستم و دفاع کنم. این طور نمی شود که هر کس از کشور دفاع می کند در افکار عمومی منزلتش پایین بیاید. جنگ برود و بعد به او بگویند آدم های آنچنانی... باید محکم پای این موضوع بایستیم و هزینه اش را بدهیم. طوری نیست. شاید یک نسل یا دو نسل هزینه بدهند اما به فرهنگ قابل دفاع تبدیل می شود.

-پس اگر کاندیدا شدید باید تیم رسانه یی قوی داشته باشید تا ذهنیت مردم را تغییر دهند تا جو روزگار دیگر تحمیل نشود.

ما که حرف هایمان را زدیم اما وقتی در فضای سیاسی و رقابتی قرار می گیریم، خیلی از حرف ها و تجربه انسان ها چندان محاسبه نمی شود و می رود روی نوع گرایش سیاسی و مانور تبلیغی- روانی و رای آوری.

-به هر حال اگر قرار بر کاندیدا شدن پورمحمدی باشد، مسلماً رقیبان وی حتی در اردوگاه اصولگرا روی برخی موضوعات تمرکز می کنند مثلاً ماجراهای سال 77 و سکوت هایی که در آن دوران کردید که امروز به نقطه ضعف عملکرد شما تبدیل می شود.

نمی خواهم آن حادثه را باز کنم. من بارها گفتم زمان حاکمیت دوم خرداد آن حوادث اتفاق افتاد. عواملش گرایش دوم خردادی داشتند و صریحاً هم ابراز کردند ما گرایش دوم خردادی داشتیم. اما من باز شدن این پرونده و حرف ها را اصلاً به مصلحت نمی دانستم. یک فاجعه و یک جرم و جنایت فاحش و صریح اتفاق افتاد و با عواملش باید با شدید ترین وجه برخورد می شد که متاسفانه خوب هم برخورد نشد و انحراف در برخورد هم پیش آمد. ولی پرونده یی اینچنینی را دوباره باز کردن و ورق زدن، سبب ملتهب شدن شرایط اجتماعی ـ سیاسی می شود بدون اینکه دستاوردی داشته باشد والله بنده که... رقبا اگر می خواهند وارد میدان شوند.

-اگر وارد شدند چه کار می کنید؟

گفتم، اگر کسی بخواهد وارد داستان شود به پاسخ هایی که قطعاً ناخوشایند خواهد بود از طرف من مواجه می شود چون موجب کاهش جایگاه اجتماعی و ریزش رای آنها می شود. راضی نیستم به خاطر اینکه رای رقیبی کاهش پیدا کند وارد حوزه یی بشوم که آسیب به توان ملی بزند چون ارزشی برای ما ندارد که بخواهیم از این منظر وارد شویم.

-پس ورود به این مساله به ضرر بقیه است تا شما؟

البته. در این موضوع حق من ضایع شده است. در آن دوره ها من بیشتر تحت فشار تبلیغاتی و روانی بودم و فضای سنگینی بر ما حاکم بود. اما راضی شدم حق ما ضایع شود و به مردم و کشور آسیب وارد نشود. به هر حال مهم نیست؛ می گذرد و بعد هم شرایط عوض می شود و خدا هم به شکل احسن جبران می کند که الحمدلله چنین شد و من هم از خدا هم راضی هستم.

-یعنی به نظرتان در افکار عمومی جبران شد؟

به هر حال فشارهای روانی آن دوره وجود ندارد. الان من به عنوان چهره سیاسی مطرح شدم بدون حساسیت های آن دوران. به هر محیطی که می روم با فضای روانی که علیه من ایجاد شده بود، مواجه نیستم. حالا مردم می توانند به من رای بدهند یا ندهند اما احساس امواج تند و غضب آلود را در مواجهه با افکار عمومی نمی بینم.

-این ناشی از فراموشی مردم است یا کارکرد شما شفاف شده؟

خدا وقتی بخواهد تغییر احوال بدهد، همین طوری ایجاد می کند.

-به هر حال مردم پورمحمدی را با همین نگاه می شناسند و برای افکار عمومی این سوال هست که آقای پورمحمدی با آن سابقه شغلی به دموکراسی، جامعه مدنی و آزادی و این طور واژه ها چطور نگاه می کند؟

در وزارت اطلاعات و کشور و حتی زمانی که قاضی بودم این موضوعات را نشان دادم. شاید کمتر کسی باور کند در سال 59 که قاضی بودم دادگاه افرادی که فعالیت امنیتی و ضدامنیتی داشتند را علنی برگزار کردم. سال 59 نه حالا، اعتقاد داشتم باید این تفکر خودش را در جامعه نشان بدهد و به عنوان دادستان از کیفرخواست خودم دفاع سیاسی و ایدئولوژیک می کردم در کنار دفاع حقوقی. دادگاه های من هم همیشه شلوغ می شد. در وزارت اطلاعات هم معتقد بودم باید به مباحث قانونمداری و رعایت حقوق عمومی به عنوان یک شاخص توجه کنیم البته در زمانی که درگیر کشمکش های ضدامنیتی و گروه های برانداز و تروریست بودیم، آن فضا را به ما تحمیل کرده بودند. با هر ایده یی که باشید در جنگ جایی برای صحبت کردن برای شما باقی نمی ماند. آزادیخواه ترین فرد هم باشید اسلحه به دست می گیرید و از زبان اسلحه صحبت می کنید. گلوله تفنگ است که صحبت می کند. جنگ، جنگ است. شرایط امنیتی، شرایط امنیتی. نمی توان با زبان دیگری حرف زد. زندان و شرایط محاکمه و مجازات هست.

-یعنی آن دوران شرایط به شما تحمیل شد و به همین دلیل تعابیرتان از این عناوین تغییر کرد؟

به هر حال بعد از این دوران به دانشگاه رفتم و درس هایی که در دانشگاه تدریس کردم حکایت از نگاهم به این موضوعات دارد. مبانی نظری حکومت دینی تدریس کردم و به شاخص های حکومت دینی به عنوان مردمسالاری و احکام دین و نقاط برجسته این دو مقوله پرداختم. من در کلاس هایم انسان شناسی، حقوق اساسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست تدریس کردم.

-در حوزه نظری شاید این طور باشد اما در عمل مردم چنین چیزی را ندیدند؟

من اولین نمایشگاه مد این کشور را راه اندازی کردم. شما اصلاح طلب ها شعار می دهید. حداقل این کار را برای زنان می کردید. دو نمایشگاه لباس و مد راه انداختم، زنان سرزمین من و بعد هم زنان نام آور و زنان نان آور. نشریه زنان را منتشر کردم. تیمی که به کار دعوت کردم همگی تیم های دانشگاهی بودند. در وزارت کشور روی احزاب تمرکز کردم چون به احزاب اعتقاد داشتم. روی NGO ها حساسیت داشتم و ساماندهی کردم.

-اگر مصطفی پورمحمدی از سازمان بازرسی بیرون بیاید و بخواهد باز هم یک سمت دیگر را انتخاب کند، کدام یک از این سمت ها را ترجیح می دهید؛ قائم مقامی وزیر اطلاعات، وزیر کشور، رئیس اطلاعات خارجی...

فعالیت علمی، فرهنگی، طلبگی.

-با این سابقه و تجربه های امنیتی بروید سراغ سمتی که نیاز اول کشور به شما در آن موارد نباشد.

این حرف دیگری است. نیاز هر چه باشد حاضرم انجام بدهم. برای من نیاز اگر مطرح شود همه این حرف ها کنار می رود. کارگری می کنم، باغبانی می کنم، سربازی می کنم، پاسداری و می جنگم و ...

-یعنی شما حاضرید وزیر بهداشت کشور باشید؟

بله، اصلاً اشکال ندارد. در مدیریت کلان اصل مدیر است بعد تخصص. اگر مدیر متخصص باشد، در اولویت است اما اگر متخصص باشد و مدیریت بلد نباشد، بی فایده است. حالا اگر بگویید طبعم چیست و من را به خودم واگذارند و تکلیف نکنند، طبعم، طبع کار علمی است.

-حتی اگر از اقتصاد و... سررشته نداشته باشید، چطور می خواهید رئیس جمهور موفقی باشید؟

معتقدم بسیاری از مدیران ما به خصوص آنهایی که خود را در معرض انتخابات ریاست جمهوری قرار دادند، تجربه های ناقص حکومتداری دارند. در سطوح مختلف اداری کشور حضور نداشتند تا از پایین کارهای کارشناسی و کوچک و منطقه یی، ملی و بین المللی انجام داده باشند. البته از همه نمی توان انتظار داشت اما این دلیلی است برای اینکه خودم را در معرض انتخاب قرار بدهم. البته تمام دلایل اینها نیست و دلایل دیگری ضمیمه می شود تا فکر حضور را جدی کند.

-پس با این سوابق چندبعدی، برای کاندیدا شدن در انتخابات اصلح هستید؟

اگر به این تشخیص نهایی برسم که مفید خواهم بود اعلام کاندیداتوری می کنم اما اینکه چرا خودم را در این معرض قرار می دهم، سوابقم به من کمک می کند با اعتماد به نفس بیشتری در این موضوع ورود پیدا کنم.

-اما برخی از اصولگراها عنوان می کنند اگر شما کاندیدا شوید، سبد رای شما سبد جمع آوری آرای ریزشی از سبد رای احمدی نژاد است تا این ریزش آرا به سمت اصلاح طلبان نرود. به عبارتی قرار نیست پیروز باشید بلکه راه پیروزی احمدی نژاد را صاف می کنید.

اگر بیایم که با هدف موفقیت می آیم اما آنچه شما گفتید را هم تامین می کنم. یعنی اگر بیایم با هدف پیروز شدن می آیم اما آن نکته یی را که اشاره کردید در ضمن این ورود تامین می کنم. نه من که هر کاندیدای دیگر اصولگرا هم این هدف را محقق می کند.

-به رزومه چندبعدی شما یک بعد هم اضافه شد؛ سیاست خارجی که تا حالا نشنیده بودیم.

یک سوم عمر خدمتم در حوزه سیاست خارجی بود و تازه در سیاست های کلان و فراگیر کار کردم. رئیس اطلاعات خارجی بودم و با گستردگی فعالیت وزیر امور خارجه. وزیر خارجه فعالیت آشکار داشت و من فعالیت پنهان.

-اگر بخواهید با این تجربه تان سیاست خارجی احمدی نژاد و خاتمی را مقایسه کنید، کدام یک موفق تر بودند؟

دولت آقای احمدی نژاد را در دیپلماسی موفق تر می دانم. نقطه مثبت کار احمدی نژاد این است که بر موجودیت انقلاب و ظرفیت هایی که انقلاب ایجاد کرده بود، بیشتر تمرکز داشت. به تاکتیک ها انتقاد دارم و معتقدم تاکتیک های بهتری را می توانست به کار ببرد و موفقیت های بیشتری را به دست بیاورد. اما در مسائل استراتژیک، تحرک دیپلماسی را بیشتر کرد و ایران را در دیپلماسی مردمی و دیپلماسی منطقه یی و موضوعات خاص جلو انداخت.

-آقای خاتمی در اصول انقلاب تمرکز نداشت.

نمی گویم آقای خاتمی به اصول انقلاب پشت پا زد اما تمرکز نداشت. البته باز تاکید می کنم معنی حرف هایم این نیست که تمام تاکتیک های به کار رفته در دولت احمدی نژاد، تاکتیک های قوی و عالی بود چون می توانستیم از ادبیات بهتری استفاده کنیم.

-گویا قصد شما این است که در هر مساله بزرگ کشور وارد شوید. در موضوع انتخابات هم موضوعی هست که بخواهید به آن ورود پیدا کنید؟

سازمان بازرسی در موضوع انتخابات به حاشیه اش ورود پیدا می کند.

-این حاشیه؟

عملکرد دستگاه ها از نظر بودجه، تمهید مقدمات، هزینه ها و...

-نظارت بر صحت انتخابات چطور؟

نمی توانیم ورود پیدا کنیم چون تصریح قانونی داریم که انحصاراً نظارت بر انتخابات برعهده شورای نگهبان است.

-پیش از شما چهره هایی مانند حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی تحت عناوینی مانند «جارو کردن حساب ذخیره ارزی» به این ماجرا ورود پیدا کرده بودند. اما ورود شما به این ماجراها شائبه برانگیز است. دولتی ها در واکنش به گزارش های شما بعضاً می گویند این گزارش ها را چه کسی تهیه کرده؛ سازمان بازرسی و رئیس سازمان بازرسی چه کسی است؛ مصطفی پورمحمدی.

یعنی عیب است که من ورود پیدا کردم؟ چون من قبلاً در دولت بودم حالا می خواهم انتقام بگیرم؟ یا اینکه چون با فلان جریان فکری ارتباط دارم آنها مایل هستند به این موضوع پرداخته شود، من هم به این موضوع ورود پیدا کردم؟

-به هر حال منتقدان به شما فشار می آورند که به موضوعاتی ورود پیدا کنید که پاشنه آشیل دولت است.

همکاران من می دانند که هیچ فشاری را به زیرمجموعه ام منتقل نمی کنم. فضای کار و محیط حرفه یی را نمی گذارم تحت تاثیر فضای بیرونی قرار بگیرد. به نوعی یک ضربه گیر خیلی توانمندی در عدم انتقال فضاها و فشارها به داخل سیستم هستم.

-ماجرای منوریل صادقیه و گزارش سازمان بازرسی چه بود؟

منوریل پروژه چندان اقتصادی نبود. بر اساس مطالعاتی که در شورای عالی ترافیک وزارت کشور داشتیم منوریل طرح اقتصادی و دارای کارایی لازم در ترافیک تهران نبود. نتیجه بررسی های شورای عالی ترافیک و نتیجه مطالعاتی که هم اکنون هم وجود دارد و آن را تایید می کند، قطار شهری در سه مدل زیرزمینی، زمینی و هوایی بود. یعنی سه مدل اما از یک سیستم و یک فناوری و آن هم قطار شهری یا همان مترو با یک شبکه مدیریتی واحد. کیفیت و نگهداری قطار شهری مقرون به صرفه است و هم میزان جابه جایی مسافر آن بیشتر است و هم هزینه تمام شده پایین تر است. من هنوز مدافع این تئوری هستم چون مطالعات بعدی کارشناسان این بخش هم همین حرف را تایید کرد که منوریل مقرون به صرفه نیست.

-پس چرا گزارش سازمان شما از منوریل صادقیه در تصمیم دولت تغییری حاصل نکرده است؟

آن گزارش موثر بود اما بیشتر مربوط به مشکلات موردی منوریل صادقیه از تخلفات مالی در آن دوران تا آزادسازی مسیر و قرارداد مالی و پیمانکار بود.

-قوه قضائیه به این تخلفات رسیدگی نکرده چون منوریل صادقیه زمان احمدی نژاد اجرا شد.

این گزارش را سازمان بازرسی به شورای شهر و شهرداری تهران ارائه کرده است. مواردی که تخلف اداری بوده به دادگاه اداری دادیم. البته پیگیری اینکه این پول ها به بیت المال برگردد بر عهده شورای شهر است.

-در موضوعاتی مانند منوریل، با اینکه گزارش شما از تخلفات زمان احمدی نژاد و منوریل صادقیه می توانست بسیار بازتاب داشته باشد اما توسط تمام مراجع بایکوت شد.

به هر حال یک دولتی وجود دارد که فعالیت های اجرایی کشور زیر نظر آنهاست. یک سازمان بازرسی وجود دارد که مسوول نظارت بر تمام فعالیت های اجرایی و اداری کشور است. من بر هر موضوعی دست بگذارم همین تعبیر روش هست؛ اینجا و آنجا هم در این دولت چندان فرقی نمی کند. حالا یک مورد اشکالاتش زیاد است و در یک مورد تخلفات کمتر.

-یعنی شما اعتقاد دارید جریان فکری که با آن در ارتباط هستید مقابل دولت است که گاه چنین تعبیرهایی می شود؟

نه سوال شما را می خواستم بگویم. مفروضات را گفتم. نه، من اصلاً مسوول بازرسی از فعالیت های دولت هستم.

-اما شما مصطفی پورمحمدی، مسوول بازرسی از دولت هستید.

خوب من چه کار کنم؟ وقتی من به اینجا آمدم این پیامدها به دنبالش وجود دارد و اجتناب ناپذیر است. من سعی دارم این حواشی حضور شخصی ام را به حداقل برسانم. البته تا آنجا که بتوانم. البته در برخی موارد هم نمی توانم. برخی مواقع این تلقی را دارند که چون من رئیس این مجموعه هستم، به فلان موضوع پرداخته می شود اما من که نمی توانم برای ذهن همه آدم ها استدلال بیاورم. اما سعی می کنیم کار خودمان را دقیق انجام بدهیم.

-در برخی موارد شاهد هستیم مدیران یک دستگاه برای اینکه از بگیر و ببندها و بازرسی های سازمان شما در امان باشند، ترجیح می دهند اصلاً کار هم نکنند. این بیشتر به کشور صدمه وارد می کند.

این مطلب کاملاً درست است. ما نباید ذهن مان را بیشتر متوجه فعالیت هایی که در حال انجام است و دارای ضعف و نقایصی هم هست، کنیم. در مقابلش با عدم فعالیت ها و عدم تلاش هایی روبه رو هستیم که بیشتر فرصت سوزی می شود و منابع کشور بیشتر از دست می رود چون اثری هم از این موضوع وجود ندارد و امکان کنترل و ارزیابی هم کمتر است. طبعاً برای بازرسی و نظارت، مراقبت از این امور سخت تر است و ما راحت تر هستیم این کم کاری ها را پیگیری نکنیم. برای مدیران هم طبعاً راحت تر است که جا خالی بدهند و طبعاً درگیر موضوعاتی نشوند که می تواند بعداً منشاء مچ گیری شود. این جزء ضعف های سیستم مدیریتی و نظارتی ما است.

-راه حلی هم برای این فرصت سوزی ها ندارید؟

تلاش مان این است که اهداف و تکالیف برنامه ها را که به دستگاه های مختلف ملزم شده بررسی کنیم و آنجا که عمل نشده پیگیری و نظارت ها را انجام دهیم. مثلاً به دستگاه می گوییم چرا این بخش از عملکرد را انجام ندادی؟ چرا فلان آیین نامه تدوین نشده است؟ البته این بررسی ها عملاً خیلی دندان گیر نیست حتی برای افکار عمومی و صاحبنظران و نخبگان چون بیشتر مایلند بگویند اینجا ضعف بوده این کج رفته اون منابع را هدر داده است. البته آنکه شما اشاره کردید «برخوردهای مچ گیرانه عاملی است تا مدیران ریسک نکنند» همه داستان نیست. چون باید وسیع تر به موضوع نگاه کرد. خیلی افراد هستند که نه از باب نظارت و کنترل بلکه هر چه دایره فعالیت شان را کم کنند خیال شان راحت تر است و درگیری و اصطکاک کاری کمتری دارند و مراجعه کننده کمتر و آسایش بیشتری دارند.

-به هر دلیلی نتیجه اش این می شود که مدیرانی هستند و نمی خواهند کار انجام دهند؟

بله و باید دستگاه بازرسی به این مساله توجه کند.

amirkabir - استرالیا - سیدنی
گر ریش بود نماد اسلام بزغاله بود حجت الاسلام
یکشنبه 2 فروردین 1388

sarab22 - المان - دوسلدورف
چرت و پرت میگه این جانی ... فطرت . دستش بخون هزاران نفر الوده است سال 68 در زندان رجائی شهر کرج مجاهدین و تظاهر کنندگان شهریار را اعدام کرد از این انسان پس فطرت تر خودشه.
یکشنبه 2 فروردین 1388

fariba.mehrjoo - ایران - شیراز
amirkabir - استرالیا - سیدنی
این یکی کارش با این شعرا درست نمیشه٬ این روی هر چی بزغالست سفید کرده!
هر کاریم کنه همون محمدی سال 77 هست.
جسد مثله شده زن فروهر یادمون هست آقای محمدی!
یکشنبه 2 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
fariba.mehrjoo - ایران - شیراز

شما خودت اگر اسلام رو نفی بکنید، اجازهء حرف زدن رو به این جلادان نمیدید. اما مسئله اینه که، تا وقتی که اسلام اسلام کنید، جزوی از این مجموعهء جمهوری اسلامی هستین خانوم فریبا، و نباید از مرگ فروهرها و دیگران ناراحت باشید!
یکشنبه 2 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۸
{{تصادف مرگبار اتوبوس «راهیان نور» دست کم ۱۰ کشته بر جای گذاشت}}
هلال احمر استان مرکزی اعلام کرد بر اثر واژگونی یک ‌دستگاه اتوبوس حامل «راهیان نور» که از بازدید مناطق جنگی باز می‌گشتند، ۱۰ تن کشته و ۳۵ تن دیگر مجروح شدند.

هلال احمر استان مرکزی دلیل این تصادف را «بی‌دقتی» راننده اتوبوس اعلام کرده است.

به گزارش خبرگزاری فارس این حادثه در روز دوم فروردین در کیلومتر ۳۵ محور اراک-توره و در نزدیکی پایگاه امداد و نجات جاده‌ای مستقر در این محور روی داد.

کاروان «راهیان نور» نام تورهای دولتی است که در تعطیلات نوروز دانش آموزان سراسر کشور را برای دیدار از مناطق عملیاتی جنگ ایران و عراق به مرزهای جنوب غربی ایران می‌برد.

به گزارش خبرگزاری فارس، مجروحان با حضور عوامل امدادی جمعیت هلال احمر استان مرکزی به مراکز امدادی و پزشکی منتقل شده‌اند و حال برخی از مجروحان این حادثه وخیم گزارش شده است.

سال گذشته نیز تعدادی از «راهیان نور» در سوانح رانندگی جان خود را باختند. در ۲۶ اسفند ماه سال ۱۳۸۷، یکی از اتوبوس های کاروان راهیان نور در نزدیکی شهر اندیمشک واقع در استان اهواز با یک تانکر حامل سوخت تصادف کرد.

در جریان این سانحه ۲۲ دانش آموز زنده در آتش سوختند و هفت نفر زخمی شدند.

روز ششم فروردین ماه سال ۱۳۸۷ نیز یکی دیگر از اتوبوس های کاروان «راهیان نور» در یکی از جاده های استان چهارمحال و بختیاری واژگون شد. در جریان این سانحه ۲۷ نفر از سرنشینان اتوبوس کشته شدند.

در هشتم فروردین نیز افراد ناشناس مسلح در جاده سوسنگرد-اهواز به یکی از اتوبوس‌های حامل دانش آموزان «راهیان نور» حمله کردند که در جریان آن یک نفر کشته و چند نفر مجروح شده اند.
==============================
اینم یه جورهایی جزو قتلهای زنجیره ای است!
یکشنبه 2 فروردین 1388

TAAT - ایران - اردبیل
پور محمدی:"من در کلاس هایم انسان شناسی، حقوق اساسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست تدریس کردم."خوب است که آدم فلسفه درس بدهد.فیلسوف باشد و روزگارش را با فیلسوفان حوزه و دانشگاه بگذراند،امّا خوب نیست سیاست خارجی یک کشور را -که خود علم دیگری است با یک حوزه فوق تخصصی دیگری-بیش از ده سال هدایت و راهبری کند.خوب نیست تشخیص دهد که مدیریت(که خود یک علم است) را چه کسی دارد و چه کسی ندارد؟خوب نیست که قاضی شود در دادگاهی حقوقی که علم حقوقش خود شاخه متفاوتی از علم است و راه و چاه علمی می طلبد.نتیجه آن شده که امروز برای بحرینی که رسماً مدّعی حق کشور امارات در جزایر سه گانه ایرانی و مقر کشتی های جنگی آمریکائی در حمله به سکوهای نفتی ایران در زمان جنگ بوده،به خاطر اظهارات یک مقام غیر دولتی،عذرنامه میفرستیم و این کشورک ما را میبخشد و سلطان مراکش را به خاطر قطع روابط با تهران تحسین میکند.نتیجه آن شده که امروز دانشجویان پزشکی جزایر سلیمان را در کوبا بورسیه میکنیم و اموال بانکهایمان را در ایتالیا بلوکه میکنند؛باز هم بگم؟....
یکشنبه 2 فروردین 1388

odin - بلژیک - انتورپن
منتظری وقتی باین جلاد میگه : اقا بخاطر خدا نکشید بچه های مردم را ،شما روی ساواک را سفید کردین، در ماه محرم که اعدام نباید کرد و این قاتل بی وجدان در جواب میگه : اقا 700-800 نفر موندن، اینها را هم میکشیم بعد صبر میکنیم تا اخر محرم!!! حالا این خونخوار نامرد که فرزند تجاوز و صیغه است میخواد رئیس این مملکت بشه و بره جای کریمخان و نادر افشار بشینه. ای وای .بدبخت ما که سیاه ترین دوران از تاریخ ایران را شاهد بودیم.
یکشنبه 2 فروردین 1388

ARIYA_TEHRAN - ایران - تهران
...سفند شبیه سازی شده ها ها ها ها .فقط این نام برازندشه

یکشنبه 2 فروردین 1388

abiabi - انگلستان - لندن
این مرتیکه ای ادمکش میخواهد رئیس جمهور بشه . مثل اینکه یادش رفته سال 67 چقدر بی گناه را کشد. انشاالله روزش می اید که سرخودش بالای چوبه ای دار هست
یکشنبه 2 فروردین 1388

ahura - ژاپن - توکیو
واقعا آدمیزاد در عجب میمونه از اینهمه وقاحت . بقول مرحوم فردین به خدا زنهای اونجوری شرف دارن به این بیشرفا . اونا اگه حیا ندارن - وفا و یه رنگی دارن . سی سال جرم سی سال جنایت سی سال تو سری به مردم زدن دگر اندیشها رو تو داخل و خارج کشتن ...... ای اهورا مزدا ایران رو از دروغ و ریا حفظ کن . مرگ بر رژیم آدمخوار ولایت وقیح
یکشنبه 2 فروردین 1388

javidshah - ایران - تهران
اصلا شما چرا سکوت کردید؟ چرا از همان دهم سال پیش هیچ چیز نگفتید؟ این چیزی نیست مگر همان کلک و مقام و جاه طلبی شما کثافتها. مرگ بر رژیم کثیف شما. روزی نه چندان دور سر امثال شماها را بر سر تیر برق خواهیم دید، به حرف من ایمان داشته باش، سر همهٔ شما‌ها و آعضأ خانواده تان را از تان جدا میکنند و به درک میفرستند.
یکشنبه 2 فروردین 1388

tarkofski - سوئد - استکهلم
این قاتل کثیف به همراه نیری.رئیسی.اشراقی سید احمد خمینی و به فرمان خمینی رذل در سال 67 هزاران نفر از بهترین جوانان کشور رو قتل عام کرد عجیبه که مصاحبه کننده بی سواد اطلاعی از این ماجرا نداره و هیچ سوالی نمیکنه
یکشنبه 2 فروردین 1388

مهدی313 - ایران - رشت
پورمحمدی نیروی زبده و دارای کارایی بالایی است .شاید به او رای بدهم
یکشنبه 2 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
fariba.mehrjoo - ایران - شیراز
فریبا تو این حرفها رو زدی یا نه؟!!!!!!!!!!!!
==================================
1-مسلمانان با دموکراسی مخالف نیستند٬ ولی در کشورهای اسلامی دموکراسی اسلامی وجود دارد٬ بدین معنا که قوانین مصوبه مجلس با قوانین اسلام مطابقت کند٬ و مسلمانانی که در کشورهای غیر اسلامی زندگی میکنند هم مانند بقیه مردم اون کشور از همون قوانین جاری و دموکراسی حاکم اون کشور تبعیت میکنند.
2-در اسلام قوانین خاصی وجود دارد٬ مانند چشم در برابر چشم٬ که این به خود مسلمونها مربوط هست و از نظر ما اعدام و کیفر بدنی در این دنیا بهتر از اون دنیاست٬ و تا کسی هم کاری نکرده باشه اسلام به اون کاری نداره٬
3-)اسلام یک دین الهی هست و میتونه تو سیاست دخالت کنه٬ چون حکومت متعلق به خداست٬ فقط حضرت محمد نبود که حکومت تشکیل داد٬ حضرت یوسف و حضرت سلیمان هم اینکار رو کردند.
نتی اسلام: سیاست یعنی دروغ. سیاست یعنی کلک. سیاست یعنی نیرنگ. اسلام چه جور دینی است که توی دروغ شرکت میکنه؟

===================
نتیجه اش این میشه که جمهوری اسهالی توسط افرادی مثل تو ماندگار میشه و دگر اندیشانی رو مثل فروهر ها و پوینده ها و مختاری ها رو می بلعد!


اینم لینک حرفهات که نگی نگفتم!
https://www.iranianuk.com/article.php?id=35425
یکشنبه 2 فروردین 1388

kavoshgar - سوئد-مالمو - سوئد-مالمو
javidshah - ایران - تهران
دوست گرامی یکبار مردن برای این ادمکشان خیلی کمه اینها را باید در زندانهای خودشون حبس ابد کنیم وچنان حالی بهشون بدیم که روزی 2 تا تخم بندازن سوئد-مالمو
یکشنبه 2 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
odin - بلژیک - انتورپن
منتظری وقتی باین جلاد میگه : اقا بخاطر خدا نکشید بچه های مردم را ،شما روی ساواک را سفید کردین، در ماه محرم که اعدام نباید کرد
=====================
این یعنی در ماه محرم اعدام نکن، در یک ماه دیگه اعدام کن مثلاً رجب! این کجاش حرف خوب و حرف حسابه؟!!!
منتظری هم یکی لنگهء همین مرتیکه است
یکشنبه 2 فروردین 1388

tarkofski - سوئد - استکهلم
آنتی اسلام - ایران - اهواز
پسر جان خیلی تند میری ,اگه منتظری گفت در ماه محرم اعدام نکنین یعنی در ماه دیگه مجازه ؟؟ من هم دل خوشی از منتظری ندارم اما خیلی فرق هست بین این آدم و امثال پور محمدی. اگه ماه محرم رو دستاویز کرده دلیلش اینه که خواسته با سلاح خود خمینی به جنگش بره. چون فکر می کرد هر دلیل دیگه ای بیاره نمی پذیرن. به هر حال کار این مرد بزرگ بود که اگه تشنه قدرت بود فقط چند ماه صبر می کرد تا خمینی ...ط بشه و جاشو بگیره.اما اینکارو نکرد.سیاست که بچه بازی نیست اینطور نظر میدی
یکشنبه 2 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
tarkofski - سوئد - استکهلم
آها، پس منظورشان از این جمله: " در ماه محرم که اعدام نباید کرد " یعنی در همهء ماه ها نباید اعدام کرد!!!!!!!
مرسی از این اطلاعاتتان.
در رابطه با اینکه خمینی قدرت رو به منتظری بده، تو فکر میکنی منتظری با اون عقل ناقصش که این همه جُک از اول انقلاب براش درست کرده بودند لیاقت رهبری ولایت فقیهی رو داشت؟ البته با توجه به وجود رفسنجانی و خامنه ای؟!
تو به من میگی پسر جان؛ اما با این طرز تفکرت من فکر نمیکنم سن و سالت به روزهای انقلاب قد بدهد و فکر نمیکنم اون موقع حتی شما بدنیا اومده باشی. این آقای منتظری از همون اول با وجود رفسنجانی و خامنه ای یه مهرهء سوخته بود
و کاره ای نبود.
با اجازه ات خمینی بعد از اینکه به ملت ایران دروغ گفت که : اگر من به ایران برگردم کاری به سیاست ندارم و به قم میروم و دین از سیاست جداست و .....
مجدداً از سال 1358 تا سال 1368 یه دروغ دیگه رو تکرار کرد و اون همین مسئلهء رهبر شدن منتظری بود و ملت ایران رو به بازی گرفت!
خودت یکمی فکر کن؛ منتظری ناقص العقل میتونه رهبر بشه؟! مگر منتظری کیه؟ یا چیکار است؟ یا چی میگه؟ اون تازه می خواد یه مقدار خیلی کمی از حقوق از دست رفتهء 30 سال پیش تو رو بهت بر گردونه!!!!
راستی یه سوال:
چرا مردم ایران اینقدر دنبال یه قهرمان خیالی؛ یه اسطوره، یه بت و یه سوپرمن مثل دون کیشوت میگردند؟
خمینی-خاتمی-منتظری و.....
یکشنبه 2 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
tarkofski - سوئد - استکهلم
سیاست که بچه بازی نیست اینطور نظر میدی
=========================
من هم نگفتم سیاست بچه بازی است. اونقدر ها هم تو فکر میکنی من بچه نیستم شاه پسر. اما من میتونم یه نظر بدم و شما جواب بدید؟

منتظری خیلی قبل از اینکه خمینی اعلام کند که رهبر خامنه ای است ، خودش فهمیده بود که خبری از جانشینی نیست. تو فکر میکنی مردم ایران همزمان با منتظری فهمیدند که خمینی مقام جانشینی رو از منتظری گرفت؟!
تو محمد رینگو رو میشناسی؟ متاسفانه اطلاعات سیاسی و تاریخی معاصر شما مثل خیلی دیگر از مردم ایران بسیار کم و ابتدایی است.
در آخر 2 تا سوال از تو دارم:
1- سوال اول: چرا منتظری برای اعدامهای سال 1360 که به مراتب مرگبار تر و وحشیانه تر و بیشتر بودند اعتراض نکرد؟!!
مگر اون آدمها با آدمهای 1367 فرق میکردند؟!
2- سوال دوم: تو شخصی به اسم محمد رینگو رو میشناسی و این اسم قبلاً به گوشت خورده بود؟ یه تحقیقی بکن، اگر سوالی در این باره داشتی از من بپرس تا بگم خدمتت!

یکشنبه 2 فروردین 1388

baran shomal - نروژ - اسلو
از صورت هر کسی درونش پیداست. این خوک هم معلومه چه شیتانی هست
دوشنبه 3 فروردین 1388

shabnam anti mammad! - استرالیا - سیدنی
چند نکته در مورد این سگ دروغگو:
1- الیاس نادران از نزدیکان محمود احمدی نژاد در مخالفت با نامزدی مصطفی پورمحمدی برای وزارت کشور گفت: این شخص چون اطلاعاتی بوده، فضای کشور را اطلاعاتی می کند. تصور کنید روابط با کشورهایی که در آنجا پرونده هایی علیه ما وجود دارد، به شکلی باشد که وقتی وزیر کشور در آنجا حضور می یابد به همان بهانه او را دستگیر کنند. الیاس نادران به این ترتیب به صراحت بر دست داشتن وزیر کشور آقای احمدی نژاد در ترورهای خارج از کشور صحه گذاشت...
2ـ اتهاماتی مبنی بردست داشتن وی در اتفاقات سال ۱۳۶۷ زندان اوین، و قتلهای زنجیره ای مطرح شده است.وزارت خارجه امریکا نام وی را در میان فهرست ناقضان اصلی حقوق بشر قرار داده است . در سفر سال ۱۳۸۵ محمود احمدی نژاد به نیویورک جهت شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، دولت آمریکا از دادن ویزا جهت ورود وی به خاک امریکا به دلیل آن‌چه سابقه کشتار و سرکوب ملت ایران می‌نامید ممانعت کرد و در نتیجه وی از ورود به ایالات متحده آمریکا به همراه هیئت نمایندگی بازماند.
3- نیو یورک ،51 دسامبر 2005) سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی که امروز منتشر کرد گفت که وزیرکشورجدید ایران در طی دو دهه گذشته در نقض بسیار جدی حقوق بشر، از جمله احتمال جنایت علیه بشریت در رابطه با قتل عام هزاران زندانی سیاسی، نقش مهمی داشته است.
4- از 1990 تا 1999، پورمحمدی رییس بخش امنیت خارجی وزارت اطلاعات بود. در این مدت، دهها چهره سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور ترور شدند. دربرخی از این موارد نقش دولت ایران در این ترور ها محرز ومسلم می باشد ودرسایر ترورها اظهارات معتبری درزمینه دخالت دولت ایران وجود دارد. بر اساس ادعاهای جدی، پورمحمدی نقش عمده ای در برنامه ریزی این ترورها داشته است.
5- دو روز پس از آنکه گروه دیده بان حقوق بشر با انتشار گزارش مفصلی وزیران کشور و اطلاعات دولت محمود احمدی نژاد را به جنایت علیه بشریت متهم کرد، دفتر آیت الله منتظری تأیید کرد که این مرجع شیعه همان گونه که این گروه به خاطرات و مکاتبات وی استناد کرده، مصطفی پورمحمدی وزیرکشور کنونی ایران را از مسئولان ‘اعدام دسته جمعی’ زندانیان سیاسی در سال 1988 می داند
6- در جریان قتل های زنجیره ای فاش شد که «در اسفندماه سال1374 خانم متدینی به‌نام اشرف‌السادات برقعی به‌طرز فجیعی در شهر قم به‌دست نااهلان در ذیل پروژهٌ "قتل‌عام‌درمانی" به‌قتل رسید. آن مرحومه همسر پسرعموی آقای مصطفی پورمحمدی معاون وزیر اطلاعات در زمان علی فلاحیان بود. ضمناً شوهر آن مرحومه، برادرخانم آقای پورمحمدی است. محفلیها پس از کشتن آن مرحومه با مواد خاصی گوشت دست‌وپای او را می‌سوزانند و با باز کردن شیرهای گاز، منزل را آمادهٌ انفجار می‌کنند». در اخبار بعدی تأکید شده که زیر نظر مستقیم پورمحمدی در قم این قتل صورت گرفته است.
7-از اوایل سال 59 بدلیل اخراج بیش از600 معلم در استان هرمزگان و بخصوص شهر بندرعباس که منجر به اعتصابات گسترده معلمان و دانش آموزان شد ، تنش های سیاسی در سطح شهر بسیار بالا گرفت و بندرعباس حتی پیش ازبقیه شهرهای ایران بنابه جو و بافت غیر مذهبی به یکی از کانون های مخالفت با جمهوری اسلامی درآمد.. خمینی پورمحمدی را با اختیارات تام بعنوان دادستان انقلاب به بندرعباس فرستاد وماشین کشتار پورمحمدی که جوانان و سیاسیون بندرعباس و دیگر شهرهای استان هرمزگان را به کام مرگ فرستاد آنچنان دهشتناک بود که خاطره تلخ آن سالها هنوز از یاد مردم و جان بدربردگان نرفته است . پورمحمدی حتی با بی شرمی دستور می داد تا قبرهای اعدام شدگان هر هفته با بولدزر صاف شود .
و بالاخره حسن ختام ماجرا!
8-زنده یاد سعیدی سیرجانی روزی درزندان هوس «ارده» کرده بود. سعید امامی آنگونه که خودش میگوید یکی دوساعت در جنوب شهر به دنبال «ارده» بود تا خواست استاد را برآورده کند. خوردن «ارده» سیرجانی را دچار یبوست شدید کرد. همان زمان مصطفی پورمحمدی قائم مقام فلاحیان از محسنی اژهای فتوای قتل استاد را گرفته بود. شبی ــ آنگونه که در اعترافات سعید امامی آمده است ــ سعیدی سیرجانی را به خانه ای امن بردند. ده دوازده تن از بزرگان اطلاعات حاضر بودند. استاد سخت از نفخ شکم و دلدرد مینالید. یکی از برادران شیافی به سعیدی داد که این حلال مشکلات است. پیرمرد به دستشوئی رفت و دقایقی بعد وقتی به اتاق بازگشت چهره اش تیره شده بود و عرق بر پیشانی اش نشسته بود. لحظاتی بعد با همة جان فریاد کشید و بعد مثل جرقه بر آتش به جست و خیز برخاست. برادران با حرکات سعیدی شروع به دست زدن کردند. شیاف پتاسیم کارش را کرده بود. سعیدی فریاد میزد و بالا و پائین میپرید و خدا و ائمه اطهار را به یاری میطلبید و در مقابل برادران اطلاعات قهقهه میزدند و شعری را دم گرفته بودند. دقایقی بعد سعیدی فروافتاد.

و البته نقش مستقیم ایشان در قتلهای سال 77 بر هیچکس پوشیده نیست.
با امید روسیاهی سگان دروغگو!
دوشنبه 3 فروردین 1388

shabnam anti mammad! - استرالیا - سیدنی
«..شاید کمتر کسی باور کند در سال 59 که قاضی بودم دادگاه افرادی که فعالیت امنیتی و ضدامنیتی داشتند را علنی برگزار کردم..»
یک حساب 2 2تا: این آقا متولد 1338 هستش و در سال 59 تنها 21 سال داشته و قاضی دادگاه های رسیدگی به فعالیت های امنیتی بوده. همین یک مورد رو بگیرید برید تا بالا تا بفهمید با چه لجنزاری به اسم جمهوری اسلامی مواجه هستید.
دوشنبه 3 فروردین 1388

tarkofski - سوئد - استکهلم
آنتی اسلام - ایران - اهواز
به نظر می رسه خیلی خوشحالی از اینکه لقب پسر منتظری رو میدونی و از تکرارش لذت می بری.من با این کلمات و القابی که تو دهن عوام الناسی مثل تو افتاده کاری ندارم. و دونستنش لذتی برام نداره. راستی از کجا فهمیدی که اطلاعات سیاسی و تاریخی معاصر من ابتداییه ؟ با کدوم شناخت اینو میگی ؟ یه چیز هایی از یه جایی شنیدی و نادرست ازش استفاده می کنی. مثل این جمله :چرا مردم ایران اینقدر دنبال یه قهرمان خیالی؛ یه اسطوره، یه بت و یه سوپرمن مثل دون کیشوت میگردند؟ منم از قهرمان پروری بدم میاد اما هر جریان و تفکری نیاز به رهبر و لیدر داره من توی کامنتم همون اول گفتم من هم دل خوشی از منتظری ندارم تا این حرفها رو نزنی. اما یا نفهمیدی یا خودتو به نفهمی زدی تا بتونی جمله های بعدیتو بگی.در مورد سوالهات 1-دقیقا به خاطر همین سکوت منتظری در برابر اعدامهای سال 60 و تلاش و نقشش در حقنه کردن ولایت فقیه بود که گفتم منم ازش دل خوشی ندارم. جواب سوال بچه گانه و بی ربط دومت رو هم در ابتدای این کامنت دادم.
دوشنبه 3 فروردین 1388

cool215 - بلژیک - گنت
ننگ بر جلادان
دوشنبه 3 فروردین 1388

soshiyant - انگلیس - لندن
در مورد این آدم فقط باید گفت: .....(نمیدونم چه جمله ای لایقشِ ,شاید شاگرد امام علی!! بالاخره او هم کشتار 3 رقمی در یک روز در کارنامه اش هست)
آنتی اسلام-ایران-اهواز. عزیز دل
همیشه نظراتتان را با میل می خوانم و لذت می برم. اما اگر گاهی بر اعصاب خودتان کنترل نداشته باشید, آن هم در مقابل یک دوست, بر شما هم ایراد تندروی وارد میشود. حیف است فرزندی اینچنین فرهیخته و دانا از مام وطن اینگونه آتش مجاز باشد. امروز ما در مقابل این آیین غریب عرب, به ادبیاتی جز ادبیات ستیزه احتاج داریم. بگذارید * آنها* تحمل نداشته باشند و ما که پیرو دانش و آزادی هستیم, نمودی باشیم بر بردباری. لذت می برم وقتی برهان جامع میاوری بر رّد یک دروغ, با ذکر منبع و تاریخ و چه گسترده میدانی همشهری. فقط شعله به جان داری.... آن هم گناه تو نیست, در بین ما ساده اندیشان, زیاد میدانی. اما باور من است که خونسردی بیشتر جواب میدهد.... درود بر تو !
قلمت پایدار و سرت سبز !
دوشنبه 3 فروردین 1388

adame ironi - ایران - تهران
آنتی اسلام - ایران - اهواز
رینگو کیه؟ انقلاب رو کی انجام داد؟
دوشنبه 3 فروردین 1388

a_bamdad - ایران - تهران
shabnam anti mammad! - استرالیا - سیدنی
مرسی شبنم خانم.
دوشنبه 3 فروردین 1388

a_bamdad - ایران - تهران
آنتی اسلام - ایران - اهواز
دوست عزیز که مایه افتخار این سایت هستی گاهی با کسایی که لایقش نیستن بیخود کل کل میکنی.منظورم اصلا تارکوفسکی نیست؛منظورم ولایت از شیرازه.این تارکوفسکی هم ادم بسیار مغروریه که حتما چیزی تو خودش دیده که باعث غرورش شده اما من که چیزی ندیدم.مسلما منتظری نمیتونه گناهانش رو از ذهن ملت پاک کنه بخصوص که خودش این مسند قدرت و قائم مقامی رهبری رو ترک نکرد و ازون مسند اخراجش کردن.همونطور که جنایتای این ادم به صرف انتقاداتش از حکومت از ذهن مردم پاک نمیشه ارزش و اعتبار شما هم از ذهن ما نمیره.اما کل کلای شما با ادمایی ازین دست برای من جای سؤال شده.
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز

tarkofski - سوئد - استکهلم
پسر جان خیلی تند میری ,اگه منتظری گفت در ماه محرم اعدام نکنین یعنی در ماه دیگه مجازه ؟؟
اما خیلی فرق هست بین این آدم و امثال پور محمدی. اگه ماه محرم رو دستاویز کرده دلیلش اینه که خواسته با سلاح خود خمینی به جنگش بره.
به هر حال کار این مرد بزرگ بود که اگه تشنه قدرت بود فقط چند ماه صبر می کرد تا خمینی ...ط بشه و جاشو بگیره.اما اینکارو نکرد.سیاست که بچه بازی نیست اینطور نظر میدی
=======================
اینها جمله های تو هستند یا نه؟!!@!!!!! همین بالا این حرفها رو زدی!!!!! تو در این جمله ها منتظری رو یه ناجی نشون ندادی؟ یه کسی که به فکر ملت ایران است و می خواد مردم رو نجات بده؟!!!!
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
قسمت اول:
1-هنوز یک هفته ای بیشتر از انقلاب نگذشته بود که محمد منتظری (پسر آیت الله منتظری که درسال 60 در بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی بهمراه شصت و چند تن دیگر از سران رژیم بوسیله سازمان مجاهدین کشته شد) چند هواپیما اشیاء بسیار نفیس و تاریخی را به لیبی انتقال داد. او که برای چندمین بار قصد بردن سه هواپیمای دیگر مملو از این اشیاء تاریخی را به آن کشور داشت بوسیله دولت موقت از این کار باز داشته شد، محمد منتظری بهمراه هفت تیر کش های لیبیایی و لبنانی و فلسطینی همراهش فرودگاه را با تیر اندازی اشغال نمود و به روی وزیر دولت موقت اسلحه کشید. نام وی پس از آن هفت تیر کشی بود که بوسیله مردم به محمد رینگو تبدیل گردید. وزیری که وی را از این عمل باز داشت و بر رویش اسلحه کشیده شد، همین عباس امیر انتظام است که 30 سال است در زندان جمهوری اسلامی است. علت زندان شدن عباس امیر انتظام همان ایستادگی شجاعانه وی در مقابل چپاول ثروت تاریخی ملت ایران است.
امیرانتظام‌ در بخش‌هایی‌ از خاطرات‌ خود با اشاره‌ به‌ ملاقاتی‌ که‌ با دکتر سحابی‌ در بازداشتگاه‌ داشت‌، نوشته‌ است‌: "سحابی‌ خیلی‌ مایوس‌ بود و فکر می‌کرد که‌ نشود امام‌ را قانع‌ کرد. به‌ ایشان‌ گفتم‌ با تجربه‌یی‌ که‌ در چند بار ملاقات‌ از ایشان‌ دارم‌، آدم‌ منصفی‌ است‌ و اگر اشتباه‌ کرده‌ باشد و بفهمد که‌ در قضاوت‌ خطا کرده‌، پافشاری‌ نخواهد کرد. مانند دفعه‌ قبل‌ که‌ شیخ‌ محمد منتظری‌ نامه‌یی‌ به‌ ایشان‌ نوشته‌ بود و اتهام‌ یهودی‌ بودن‌ به‌ من‌ زده‌ بود و امام‌ هم‌ باور کرده‌ بود، اما بعد که‌ فهمید خبری‌ که‌ به‌ ایشان‌ داده‌ شده‌ غلط‌ بوده‌، طبق‌ اظهار صادق‌ طباطبایی‌ گریه‌ کرده‌ و گفته‌ به‌ دیدنش‌ بروم‌ تا دلجویی‌ شود."
جالب اینجاست که همین عباس امیر انتظام در زمان شاه هم 5 سالی زندان بود. و بخاطر همین به او لقب نلسون ماندلای ایران رو دادند. اگر منتظری یک انسان واقعی است، چرا بعد از اینکه این شخص به زندان افتاد، اجازه داد تا همچنان در زندان باقی بماند؟!!!! با اینکه تا قبل از سال 1368 دست راست خمینی بود!!! آیا این دلیلی دیگر بر خیانت منتظری نیست که بخاطر فرزندش راضی شد حق نا حق شود و یک بی گناه به زندان برود؟! و هنوز که هنوزه این آقای عباس امیر انتظام در زندان است اما "شیخ منتظری" سوپر من مردم ایران است!!!!
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
قسمت دوم:
2--امیرانتظام‌ در بخش‌هایی‌ از خاطرات‌ خود می‌نویسد: "در طول‌ مدت‌ 550 روز اقامتم‌ در بهداری‌ زندان‌، همیشه‌ از نداشتن‌ کتاب‌ و روزنامه‌، ملاقات‌ و هواخوری‌ به‌ مسوولان‌ اعتراض‌ می‌کردم‌ و آنها توجهی‌ به‌ اعتراضات‌ من‌ نداشتند. تعدادی‌ از پاسداران‌ و محافظان‌ بهداری‌ زندان‌... هر وقت‌ که‌ می‌توانستند روزنامه‌ برایم‌ می‌آوردند... من‌ روزنامه‌ را می‌گرفتم‌ و حریصانه‌ می‌خواندم‌ و مطالب‌ را به‌ حافظه‌ام‌ می‌سپردم‌... یکی‌ از افرادی‌ که‌ هرگز مرا ندیده‌ بود، ولی‌ همیشه‌ و در همه‌جا محض‌ رضای‌ خدا به‌ من‌ فحش‌ می‌داد و به‌ انواع‌ اتهامات‌ مرا متهم‌ می‌کرد، محمد منتظری‌ فرزند آیت‌الله‌ حسینعلی‌ منتظری‌ بود. او در فحاشی‌ و متهم‌ کردن‌ دیگران‌ استاد بود. ]...[ در آن‌ زمان‌ روزنامه‌یی‌ به‌ نام‌ پیام‌ شهید منتشر می‌کرد و تمام‌ مطالب‌ او فحش‌، تهمت‌، ناسزا به‌ دیگران‌ بود، ... محمد منتظری‌ از بدو تاسیس‌ دولت‌ موقت‌ با شخا بازرگان‌ و من‌ بشدت‌ عناد می‌ورزید و مطالبی‌ نادرست‌ و دور از حقیقت‌ می‌نوشت‌ و در سخنرانی‌هایش‌ ما را امریکایی‌ و مزدور جاسوس‌ امریکا می‌دانست‌."
امیرانتظام‌ پس‌ از برشمردن‌ این‌ اوصاف‌ به‌ واقعه‌یی‌ تاریخی‌ اشاره‌ می‌کند: "در اسفند 57 "جلود" نخست‌وزیر لیبی‌ بدون‌ کسب‌ اجازه‌ یا دعوت‌ دولت‌ ایران‌ به‌ تهران‌ آمد و چون‌ ویزای‌ ورود نداشت‌ از فرودگاه‌ به‌ من‌ تلفن‌ شد و کسب‌ تکلیف‌ کردند... او مدت‌ 11 روز در قم‌ ماند و سپس‌ بدون‌ اطلاع‌ وارد تهران‌... و روز بعد ایران‌ را ترک‌ کرد."

ابوحنیف‌ در پاسخ‌ به‌ این‌ بخش‌ از خاطرات‌ امیرانتظام‌ می‌گوید: "جلود و همراهانش‌ در اسفند ماه‌ 57 هرگز به‌ ایران‌ نیامده‌ بود. او در اوایل‌ اردیبهشت‌ ماه‌ 58 با همراهانش‌ وارد ایران‌ شد و دو روز را در قم‌ و بقیه‌ را در تهران‌ گذراند."

امیرانتظام‌ می‌نویسد: "در بهار 58 که‌ من‌ هنوز معاون‌ نخست‌وزیر بودم‌، روزی‌ از فرودگاه‌ به‌ من‌ تلفن‌ شد که‌ محمد منتظری‌ با عده‌یی‌ چریک‌ مسلح‌ می‌خواهد با هواپیما تهران‌ را ترک‌ کند و مقدار زیادی‌ وسایل‌ عتیقه‌ گران‌قیمت‌ با خود دارد. مساله‌ را با آقای‌ نخست‌وزیر در میان‌ گذاشتم‌."


دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
قسمت سوم:
در حال حاضر اگر آقای منتظری بخواهد حداقل یک ذره از گناهان گذشته اش را نسبت به ملت ایران پاک کند، تنها کاری که میتواند بکند این است که خود را خلع لباس کند و بگوید:
مردم ایران، این حرفهایی که ما آخوندها میزنیم همگی دروغ است. ما شما را 30 سال سر کار گذاشتیم.
آیا همچین کاری میکند؟!!! ملت ایران به این جمله نیاز دارند، نه اینکه ایشان فقط در ماه محرم از اعدام جلوگیری کند!
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
راجع به محمد رینگو ( شیخ محمد پسر آیت الله منتظری )اینقدر مطلب هست که اگر بخواهیم دزدی ها و خیانتها و جنایتهایش را بشماریم سالها وقت لازم است با توجه با اینکه فقط 3 سال بعد از انقلاب ننگین زنده بود!
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز

a_bamdad - ایران - تهران
عزیزم از لطفتان بسیار ممنونم. در رابطه با کل کل با ولایت و کل کل های دیگهء من ، کاملاً به شما حق میدم و کارم اشتباه بود.
اما بعضی جا ها این کل کل ها اگر با سند و مدرک باشه و بار تاریخی و انتقال آگاهی داشته باشه خیلی میتونه بدرد دیگران بخوره و دوستانمون رو آگاه بکنه خود من یکجایی گفتم: بازرگان در زمان خودش مرد خوبی بود. یکی از دوستان به من گفت نه همچین چیزی نیست.
و من مجبور شدم برم تحقیق کنم که جوابش رو بدهم و ببینم این بازرگان چه کاره بود و در زمان خودش چه کارهایی میتونست بکنه که نکرد و متوجه شدم که این دوستمون راست میگفت و کلی معذرت خواهی از این دوستمون کردم. و فهمیدم همین بازرگان هم یکی لنگهء منتظری بود و فقط یه استعفای اجباری با همهء کابینه داد که بخاطر همین کارش سوپرمن ایران و ایرانی شد!!!
در صورتی که میتونست خمینی رو نفی کنه و اینقدر چاپلوسی نکنه؛ درسته که در اون زمان همهء مردم ایران خمینی رو داخل ماه دیدند و شعورشون در همین حد بود، اما کسی مثل بختیار در همون زمان مخالف جمهوری اسهالی بود و میگفت : "مملکت ایران یک حکومت سکولار می خواد"
چرا بازرگان دنباله رو بختیار نشد؟! همین خودش یک نقص بزرگ است. و چرا منتظری دنباله رو بختیار نشد؟!
اگر اینجوری مقایسه کنیم میفهمیم که در اون زمان چه کسی راه درست رو رفت و چه کسی به بیراهه رفت.
در آخر از توجه شما نسبت به نوشته هایم تشکر میکنم. موفق باشید دوست من.
دوشنبه 3 فروردین 1388

maral-sh - ایران - تهران
tarkofski - سوئد - استکهلم
دوست عزیزم منظورتان از بهترین جوانان همان همپالکی های عزیزتان در اردوگاه اشرف زیر فرمان مریم و مسعود خان را نمیگویی؟ همان ها که افتخارشان همخوابگی با صدام و رژیم بعثی عراق است ؟ همان ها که رذیلانه و با وقاحت دست در دست رژیم کثیف عراق ٬ جوانان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیدند ؟ مطمین هستم همه دوستان از شما آدمکشهای خودفروش اطلاعات کامل و واثق دارند . برو جای دیگر بساط کن ٬ مراکش ٬ مصر ..... همخوابه جدید!!
دوشنبه 3 فروردین 1388

tarkofski - سوئد - استکهلم
آنتی اسلام - ایران - اهواز
من مطمئنم تو از سواد دانشگاهی بی بهره هستی. اصلا شکی در این مساله ندارم.میدونی از کجا اینقدر مطمئنم؟ چون شان کلمات رو نمیدونی.و اولین معنی که از یک کلمه به ذهنت می رسه رو مد نظر قرار می دی وچیزی از معنا های چند وجهی کلمات نمیدونی برای همین میگم از سیاست سر در نمیاری .وقتی می گم منتظری با پور محمدی قابل قیاس نیست به معنی اینه که اون یه ناجیه؟؟؟ اصلا چیزی از اصل نسبیت میدونی؟ وقتی یکنفر رو منجی بدونی کوچکترین انتقادی نمیتونی بهش وارد کنی.وقتی میگم من هم دل خوشی از منتظری ندارم چطور میتونم بهش به چشم منجی نگاه کنم؟؟ نه تنها منتظری که هزاران نفر هم نمیتونن مردم ایرانو از این فلاکتی که دچارش هستن نجات بدن غیر از خودشون. و این فقط با آگاهی و مطالعه کردن و دوری از تند روی و تعصب امکان پذیره. یعنی همه صفاتی که در تو نیست و باعث میشه اینطور نظر بدی
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
tarkofski - سوئد - استکهلم
این که من تحصیلات دانشگاهی دارم یا ندارم اصلاً اهمیتی نداره. حرفی که از دهن تو در میاد مهمه که باید بدونی چی میگی و در نهایت اگر فهمیدی اشتباه کردی معذرت بخواهی. نه از من بلکه از کسانی که نظرت رو خوندند.
وگرنه خیلی از بزرگان تاریخ ادبیات ایران زمین حتی دیپلم هم نداشتند! مثل محمد دولت آبادی.
دوشنبه 3 فروردین 1388

مهدی313 - ایران - رشت
درود بر پورمحمدی.سلام بر احمدی نژاد
دوشنبه 3 فروردین 1388

sanaz2paris - فرانسه - پاریس
آنتی اسلام - ایران - اهواز
درود
دوست عزیز این برادر tarkofski - سوئد - استکهلم ..
از برداران مخلص سازمان مجاهدین خلق {پادشاه مسعودرجوی}

و پایبندبه تمامی اصول خرافی است

لطفا وقت نازنین خودت را با اینها که از تفکر واندیشه به دور هستند هدر نده
بدرود
دوشنبه 3 فروردین 1388

a_bamdad - ایران - تهران
آنتی اسلام - ایران - اهواز
من نمیدونم چی بگم به مردمی که از ادمی که حرف خوب میزنه برای اثبات حرفاش مدرک دانشگاهی میخوان؟شما کارت رو ادامه بده و بذار ما استفاده کنیم و بذاریم تارکوفسکی که از اسمش معلومه که میخواد ادای روشنفکرها رو در بیاره در لذت تحصیلاتش غرق بشه.ما که تو دانشگاه تا الان که فوق میخونیم دو زار چیز یاد نگرفتیم باز از شما با سند و مدرک خیلی چیزا یاد گرفتیم و فهمیدیم این اسلام تنفر بر انگیز و این حکومت چندش اور با مدرک چقدر زشتترن.و اما در مورد یارو وقاحت؛من با بحثاتون مشکلی ندارم اما دوست ندارم شما که زبان گویای امثال من ضد دین هستین با این عقب افتاده ها تو مباحثی مثل اون قضیه مش قاسم و جاسم چاخان وارد بشین.این به اعتبار اون سه نقطه ها اضافه میکنه که با شما وارد بحث شدن و از اعتبار شما همونقدر کم میکنه.البته مخالف جواب دادن به اراجیفشون نیستم اما اینم بدونین معلومه با این مستدل حرف زدنتون بدجور سوزوندینشون که اینطور داغ کردن و فرهنگ اصیل اسلامیشون رو نشون میدن.
پاینده و مانا باشید.
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
a_bamdad - ایران - تهران
از نظراتتون و انتقادهایتان استفاده کردم و 100% با شما موافق هستم. خیلی خوشحال میشم که نقطه ضعف هایم رو بهم میگی دوست خوبم.
دوشنبه 3 فروردین 1388

tarkofski - سوئد - استکهلم
آنتی اسلام - ایران - اهواز
اول باید بگم اسم نویسنده کلیدر,جای خالی سلوچ,روزگار سپری شده مردم سالخورده و ... محمد دولت آبادی نیست بلکه محمود دولت آبادی هست.ضمنا خودتو با یه نویسنده مقایسه نکن احمد شاملو هم دانشگاه نرفنته بود.اما توچه نسبتی باهاش داری؟ دوما برای چی باید عذر خواهی کنم؟ اگه آدمی مثل تو بر مسند قدرت بشینه با این نحو قضاوت کردنت که کارهمه زاره. تو واقعا از دون کیشوت بدت میاد؟ اما آدمهای کوته فکر و نادانی مثل maral-sh - ایران - تهران sanaz2paris - فرانسه - پاریس a_bamdad - ایران - تهران که کاری جز انگ زدن ندارن دقیقا دارن نقش سانچو رو برات بازی میکنن آقای دون کیشوت اهوازی !!! گول این تعریفهای .... امثال اینا رو نخور و دنبال حقیقت باش.با وجود نادانهایی مثل اینا ایران آرزوی آرامش و دمکراسی رو به گور خواهد برد
دوشنبه 3 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
a_bamdad - ایران - تهران
دوست عزیز دیدی چه قشنگ به حرفت گوش دادم و انتقادت رو با آغوشی باز پذیرفتم! نمونه اش رو همینجا میتونی ببینی . هههه
دوشنبه 3 فروردین 1388

a_bamdad - ایران - تهران
آنتی اسلام - ایران - اهواز
مرسی از اینکه توجه کردین.شخصیت من و شما با فوش خوردن کوچیک نمیشه چون ما همون ادم قبلی هستیم اما اونی که فوش میده نه تنها شخصیت خودش رو نشون میده بلکه میزان سوزش ما... رو هم در معرض دید عموم میذاره.اما من منظورم این نیست که جواب اراجیف رو ندیم.منظور من دقیقا بحثتون با ولایت بود وگرنه همیشه کلوخ انداز را پاداش سنگ است.فوش دادن کاری نداره با استدلال حرف زدن مشکله که اینا از اونجا که گشاد تشریف دارن کار اسون رو انتخاب کردن.شما هم راه منطق رو در پیش گرفتی.ما ابله و اقای تارکوفسکی دانا اما منش هرکس و سطح حرف زدنش دانشش رو نشون میده.
سه‌شنبه 4 فروردین 1388

آنتی اسلام - ایران - اهواز
a_bamdad - ایران - تهران
همینقدر که دوستان دیگه فهمیدند که منتظری یه سوپر من نبود و چه نقشی در این انقلاب و تا سال 1368 داشت، برای من کافیه که حد اقل اگر چند سال دیگه رژیم خواست از این مهره برای بقاء استفاده کنه، باز یه عده نریزند وسط و منتظری منتظری کنند ( که آخرش هم همینه) این حضرات تیرهای خلاص جمهوری اسلامی اند. اینها رو توی آب نمک گذاشتند برای روز مبادا.
و در آخر این حرفهای سبک و بی مغز و خاله زنکی، که فاقد ارزش هستند اهمیت توجه و وقت گذاشتن برای جواب دادن رو ندارند.
و در رابطه با اون ولایت که کاسه لیس و دستمال به دست رهبر چلاق بود، اون یک استثناء بود که خیلی بچه پر رو بود و باید حقش رو کف دستش میگذاشتم و میگذاشتیم، که گذاشتیم.
در هر صورت موفق باشید
سه‌شنبه 4 فروردین 1388

siamak_b52 - بلژیک - وست ولاندرن
از حرفهای این قاتل حرفه ای فقط این نتیجه را میشود گرفت که وجدان نداشته اش در عذاب است و حقوق این جنایات رو تمام وکمال به این قاتل نپرداخته اند.ولی مردک دست شماها رو شده و مردم این روزها امثال تو رو خوب میشناسند.خدایی که کار شماهارو تایید کنه خدا نیست که شیطان است.اسلام رو با خود به گور خواهید برد.
سه‌شنبه 4 فروردین 1388

louisette - فرانسه - مارسی
انسان شریف هرگز با این حکومت همکاری به این نزدیکی نمیکرد. ماهیت ها رو شده .
سه‌شنبه 4 فروردین 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.