بالاخره همین جوری که نمیشود دربارهی نامزدهای سال آینده نظرات کلی داد. این مثل این است که یکی بخواهد نامزد یکی دیگر بشود و طرفین هی دربارهی خوشبختی و رفاه و سفر و این جور چیزها با هم حرف بزنند. خب معلوم است که هرکسی می خواهد نامزدش را خوشبخت کند و رفاه خانوادهاش را فراهم کند و با او به سفر برود (اعم از سانفرانسیسکو و امثال آن!)...
ولی مگر ماجرا به همین سادگی است؟ همین آدمهایی که همگی به فکر خوشبختی و رفاه و سفر هستند اگر بخواهند یک لقمه غذا بخورند یا یک نوشابه از بقالی بخرند به صد روش این کار را میکنند که بر میگردد به صد نوع طرز فکر و عملکرد متفاوتشان.
در مورد نامزدهای انتخاباتی هم همینطور است. و من وظیفهی خودم می دانم در این زمینه به ملت عزیز کمک کنم که بهترین را انتخاب کنند، یا دست کم بدترین را انتخاب نکنند. به همین خاطر از این به بعد جزئیات بعضی از اعمال روزانه در دوران دولت فرضی هر کدام از کاندیداهای احتمالی را پیشبینی می کنم.
برای شروع از یک کار خیلی عادی آغاز میکنیم... یک کار خیلی معمولی و تا حدودی سیاسی... مثل... مممم... بله، مثلا از خریدن پوشک آغاز می کنیم: هم اقتصادی است، هم اجتماعی، هم با مسایل سیاست خارجی بیربط نیست، هم کاملا با وضعیت فرهنگی فعلی مرتبط است... خلاصه موضوع خوبیست.
خرید پوشک در دولت خاتمی
امروز صبح رفتم بقالی دریانی پوشک بخرم. حسن آقا گفت نایاب شده. فکر کردم شوخی میکند چون همین پریروز که رفته بودم پوشک بخرم تا سقف، پوشک چیده بود و التماس میکرد دو، سه تا بخرم که یک کمی جا باز بشود. معلوم شد واقعا نیست. از قرار معلوم موتلفهایها خواستهاند باز حال دولت را بگیرند و به همین خاطر یک شبه تمام کارخانههای پوشکسازی را تعطیل کردهاند؛ دو هفته پیش هم وضعیت مرغ را بحرانی کردند. سرمقاله امروز روزنامه اصلاح طلبان هم به نوعی به همین موضوع اشاره داشت و با تکیه به نظرات آدورنو از "بعضیها" خواسته بود اینقدر با نسل آینده بازی نکنند و از نسل آینده هم خواسته بود این دوران گذار را تحمل کنند. ولی مگر بچهی دو ساله این حرفها حالیش میشود؟ دادم زنم همان روزنامه را جای پوشک برای بچه استفاده کند. خیلی هم فکر بدی نیست...
خرید پوشک در دولت قالیباف
امروز صبح رفتم بقالی دریانی پوشک بخرم. حسن آقا گفت چه مدلی؟ گفتم برای یک دختر دو ساله. گفت: چسبی یا دکمهای؟ گفتم چسبی. گفت بیرون روی زیاد دارد؟ گفتم مگر شما دکتری؟ یک پوشک بده برویم پدرجان.
گفت آخر مدلش فرق دارد. گفتم از کی تا حالا؟ گفت از وقتی که رئیس جمهور جدید منشور کارآمدی و رضایت ارباب رجوع را به همهی کارخانههای پوشکسازی ابلاغ کرده. بعد هم گفت می توانم برای سفارش پوشک اختصاصی مستقیما با یک شماره سه رقمی با واحد پاسخگویی مکانیزه محصولات بهداشتی ریاست جمهوری تماس بگیرم. داشت همینطور حرف میزد که یک پوشک از توی قفسه برداشتم پولش را گذاشتم و آمدم. زنم میگفت بچه راضی بوده ولی من آدم بی غیرتی هستم که پوشک با آرم برج میلاد برای دختر دوساله خریدهام!
خرید پوشک در دولت موسوی
امروز صبح رفتم بقالی دریانی پوشک بخرم. نیم ساعتی توی صف بودم تا نوبتم شد. حسن آقا گفت دفترچهات را آوردهای؟ گفتم پس چی؛ این روزها آدم آب هم بخواهد از آبخوری توی خیابان بخورد باید کوپنش را بدهد؛ پوشک که جای خود دارد. گفت ولی امروز فقط پوشکهایمان مخصوص بیاختیاری ادرار بزرگسالان آنهم سایز بزرگ هست؛ میبری یا بعدا میآیی؟ گفتم بده که معلوم نیست همین هم فردا گیر بیاید.
پوشکهای مصرف شدهی دفعه قبل را دادم و سه تا پوشک نو گرفتم. مال وزارت صنایع و معادن است و از آنها به جای رختخواب و لحاف و قنداق بچه استفاده میکنیم. البته خیلی بزرگتر از این حرفهاست و گهگاهی که سردمان میشود یکی از آنها را هم روی خودمان می اندازیم...
خرید پوشک در دولت کروبی
امروز صبح رفتم بقالی دریانی پوشک بخرم. حسن آقا گفت بنا به دستور رفیق کروبی، از این به بعد تحویل پوشک فقط با ارائه کارت معتبر عضویت در اعتماد ملی مقدور است. کارتم را نشان دادم ولی چون از رفقای بالارتبهی کادر نبودم، فقط نصف بسته پوشک نوزاد بهم تعلق گرفت با دو تا روزنامهی اعتماد ملی. طفلک دخترم آنقدر این پوشکهای تنگ بهش فشار می آورند که موقع پی پی کردن قرمز میشود. زنم اصرار دارد که رتبهام را در حزب بالا ببرم تا پوشکهای بیشتر و بزرگتری بگیرم. کار سختیست ولی انگار چارهای نیست. امروز شاید به جلسهی سخنرانی رفیق قوچانی رفتم...
خرید پوشک در دولت پورمحمدی
امروز صبح رفتم بقالی دریانی پوشک بخرم. بسته بود. بیچاره را به جرم جاسوسی برای اسرائیل گرفتهاند. رفتم بقالی کوچه پایینی اما احساس کردم آنجا هم زیر نظر است. خیلی طبیعی رد شدم و رفتم دور میدان. آنجا از پیرمرد داروخانهچی سراغ پوشک برای بچه دوساله را گرفتم. بلافاصله ماسکش را برداشت و معلوم شد یکی از جوانهای عضو نیروی ضدجاسوسی ریاست جمهوری است. گویا عبارت " پوشک برای بچه دوساله" یکی از اسم رمزهای جاسوسهای دشمن است. الان توی سلول هستم...
خرید پوشک در دولت احمدینژاد
امروز صبح رفتم بقالی دریانی پوشک بخرم. گفت تمام شده و بهتر است دنبالش نگردم چون به علت تشدید تحریمها و ورشکستی تمام کارخانهها پوشک نایاب شده و آن اندکی را هم که ته انبارها بوده، "سازمان رسیدگی به امورات مدیران جوان دولت" برده است. در عوض پیشنهاد داد اندکی کیک زرد یا سوخت هیدروژنی تحت فشار یا تخم مرغ شانسی امیدک ببرم. گفتم لازم ندارم. گفت این حرفها چیست و باید لازم داشته باشی. گفتم نمی خواهم. گفت پس معلوم میشود تو برانداز نرم هستی و دوست نداری ایران هستهای را ببینی...
نزدیک بود سنگ ترازو را به سرم بزند که فرار کردم. تلویزیون الان دارد افتخارآفرینی دانشمندان جوان ایرانی در تولید پوشک و رشد سه هزار درصدی تولید محصولات بهداشتی در ایران را نشان میدهد...
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|