مصیبت های کادوی اشتباهی

مصیبت های کادوی اشتباهی

خواستم برای جشن تولد نامزدم هدیه ای بفرستم به همین خاطر از خانم خوش پسندی که یکی از همکارانم بود خواستم تا از مغازه جنب اداره یک جفت دستکش بسیار اعلا انتخاب کند تا برایش بفرستم
.
.
.
پس از خرید، خانم خوش پسند هم برای خود یک جفت شورت انتخاب کرده و پس از اینکه هر دو بسته بندی آماده شد پول را به صاحب مغازه دادیم و هنگام تحویل غافل از اینکه شاگرد خرازی بسته ها را اشتباهی داده، یعنی بسته دستکش را به خانم و بسته شورت را به من داده ، من با اطمینان خاطر آن را باز نکردم و به منزل آمدم . نامه ای به خیال خود با انشا خوب برای نامزدم نوشتم و دستکش ها را برای او فرستادم .
.
.

وقتی نامه به دست او می رسد در حضور پدرش بسته را باز می کند و دو عدد شورت را در آن می بیند و چون نامه را می خواند می بیند چنین نوشته ام
.
.
.
سرکار علیه مهری خانم عزیز
با تقدیم این نامه خواستم کمال معذرت خود را از ارسال این هدیه ناقابل که نمونه ای از محبت خالصانه من نسبت به شماست خواسته باشم و ضمناً یقین بدانید که هرگز تاریخ تولد شما از ذهن من محو نمی شود.

این هدیه مختصر را مخصوصا بدین منظور انتخاب نمودم که یقین دارم شما احتیاج خاصی به آن دارید و هرگز بدون پوشیدن آن به مهمانی نمی روید. البته این یک جفت نمونه را با انتخاب خانم همکارم خریده ام و ایشان به من اطلاع دادند که شما نوع کوتاه تر آن را می پسندید.

چنانچه ملاحظه می فرماید در انتخاب آن دقت کافی به کار رفته که خوش رنگ و ظریف و چسبان باشد. خانم خوش پسند خود یکی از این نمونه ها داشت و به من نشان داد و بخواهش خودش چند بار در مقابل من آنها را امتحان کرد.

عزیزم چقدر آرزو داشتم که آن را برای اولین بار که استفاده می کنی در مقابل خودم باشد، ولی یقین دارم تا دیدار آینده دستهای فراوانی آن را لمس خواهند کرد. درهر حال امیدوارم که هنگام پوشیدن و درآوردن آن مرا به خاطر داشته باشی.

البته اندازه واقعی آن را به خوبی نمی دانستم لیکن مطمئن هستم که هیچ کس بهتر از خودم به اندازه تقریبی آن واقف نیست. ضمناً اگر هم تنگ و چسبان باشد بهتر است چون پس از چند بار استفاده گشاد و به اندازه خواهد شد.

عزیزم خواهش می کنم شب جمعه آینده آن را در مهمانی خانه عموجان بپوشی تا زیبایی ان را به چشم خود ببینم.

ضمناً لازم می دانم این نکته را هم به عرض برسانم به عقیده من بهتر است برخلاف سابق که به هرجا می رسیدی فوراً آن را در می آوردی چنین کاری را تکرار نکنی زیرا تکرار این عمل آن را گشاد خواهد کرد و ممکن است در مجالس مهمانی بر اثر گشاد شدن بیافتد و موجب شرمندگی تو بشود.
در خاتمه امیدوارم با قبول این هدیه ناقابل که با کمال ادب تقدیم می شود این افتخار را داشته باشم با قلب پر از ارادت چند بوسه آبدار بر آن نثار نمایم.
با تقدیم احترام – نامزدت

در روز بعد نامه ای با بسته به دستم رسید که در آن حلقه نامزدی را پس فرستاده و نوشته بود
خدا رحم کرد که با کمال ادب تقدیم کرده بودی اگر بی ادبی بود چه می شد؟ بهتر است آقای با ادب مرا به فراموشی بسپاری.

bluestar - ایران - تهران
خیلی باحال بود. دم شما گرم. تا فردا می خندم. لووووللل.
جمعه 18 بهمن 1387

organic - ایران - اصفهان
خیلی جالب بود
جمعه 18 بهمن 1387

darvish30 - مکزیک - مانزانار
جوک جالبی بود !!!
جمعه 18 بهمن 1387

shekamo - نورو - اوسلو
این اتفاق که تعریف میکنم خیلی جدی است
چند سال پسش دفتر کارم را خواستم بزرگ تر کنم پس از 1 بنده خدا در خواست کردم این.کار انجام بده ولی بعد از چند ساعت کار درک کردم این اقا یکم گیج و منگه
شروع کرد از دوست دخترش تعریف کردن و سوتی که داده
گفت دوست دخترم منو اخر هفته دعوت کرد به خانه مادرش من هم براش 1 است 1 خوانده گرفتم و برای دوست دخترم هم 1 بسته کاتدوم با شورت سکسی گرفتم شب که به منزلشون رفتم کادو ها را شتباهی دادم و سوتی دادم ابروم رفت.
جمعه 18 بهمن 1387

venoosi - بلژپک - ورویرس
هم دروغ بود هم بی مزه.
جمعه 18 بهمن 1387

131156 - انگلستان - منچستر
خیلی عالی بود خوشم اومد. شاید اتفاقاتی اینچنین برای همه پسرها بیافتاد.
جمعه 18 بهمن 1387

panjere - سو عد - گو تنبر گ
شوهر سابق منم شورت خریده بود برای منشیش که من مچشو گرفتم بعد طلاق کرفتم.
جمعه 18 بهمن 1387

niki_piki - انگلیس - لندن
خیلی باحال بود.چقدر خندیدم !!
جمعه 18 بهمن 1387

behrooz_ruin - سوییس - التن
با حال بود .....ولی معلومه که جو ک من در اوری ؛چو ن به قول یارو این هدیه نا قابل ....نیازی نیست که همراهش شاهنامه فردوسی بنویسی؛کوتاه ومختصر می نویسه......
جمعه 18 بهمن 1387

kooroshe hakhamanesh - ایران - تهران
اخرشه!!!!
جمعه 18 بهمن 1387

husseini - فنلاند - ترنیو
هی قسم حضرت عباس را بخور مگه دختره باور میکنه.
جمعه 18 بهمن 1387

rabi_israel - ایران - تهران
خیلی جالب بود این بابا ناخواسته صداقت داشت یاد اولین سال ورود به دانشگاه افتادم از دختری خوشم امده بود کلی وقت گذاشتم و با ان دوست شدم یک بار کمی حرفها جدی شده بود من از استیل بدن ان تعریف کردم کمی بالا زدم چه می شه کرد تا ان زمان با یک دختر رفیق نشده بودم یک چک درست حسابی خوردم در ان زمان خودم نفهمیده بودم چه گفته بودم . دوستام کلی به من خندیدن صداقت بیش از اندازه موجب از دست دادن دوست دخترم شد . هنوزم در مواردی رو راستیم درد سرم می شه زندباد خانمهای عزیز
جمعه 18 بهمن 1387

delmorde - سوپد - یوتوبوری
خیلی جلب بود کلی خندیدیم. ممنون.
جمعه 18 بهمن 1387

naghme_23_shiraz - ایران - شیراز
چه بیمزه واقعا نمیتونه رست باشه
جمعه 18 بهمن 1387

amir agha - مانادا - ونکوور
خیلی باحال بود. البته خیلی خندیدم
جمعه 18 بهمن 1387

rino - ایران - قزوین
یعنی واسه یه دستکش اینقد توضیح نوشته اون با این همه توضیحی که داده لااقل آخرش مینوشته هدیه ام یه دستکشه :-)
جمعه 18 بهمن 1387

hamid,harderwijk - هلند - هاردل ویک
هان فیش امده فیش میاد دیگه
جمعه 18 بهمن 1387

sarab22 - المان - دوسلدورف
panjere - سو عد - گو تنبر گ
شوهرت مشگل نداشت شما مشگل در انتخاب شوهر داشتید اخه خانمها از هوله حلیم میافتند تو دیگ. موفق باشید
جمعه 18 بهمن 1387

yaas - ایران - تهران
سهمیه دو روزمو خندیدم- اصلا چه دلیلی داره با خانوم همکارش بره خرید واسه نامزدش- معنی نداره -جالب بود مرسی
جمعه 18 بهمن 1387

mahtab.e.roshan - انگلستان - لندن
خیلی باحال بود ممنون
شنبه 19 بهمن 1387

dennis - سو عد - گو تنبر گ
panjere - سو عد - گو تنبر گ
من هم گوتنبرگ هستم دوست داشتین یه فیکای با هم بکنیم وگپی با هم بزنیم
شنبه 19 بهمن 1387

قلم فروش - امریکا - ویرجینیا
sarab22 - المان - دوسلدورف
بعضی از آقایون بهتر از شما نباشن انقدر ولنگارن که دیگه بحث رو از حلیم و هول و دیگ و این حرفا میگذرونن! هیچ جوری هم نمیشه فهمید چون اول همیشه چنان مظلوم میشن و خودشون رو به موش مردگی میزنن تا خرشون از پل بگذره. البته ناراحت نشی دوست عزیز بعضی هاتون ذاتتون اینجوریه تقصیر خودتونم نیست! یه جورایی غیر ارادیه... اما خودمونیم مثل اینکه دلت خیلی پره... بگو ببینم تا حالا چند بار اینطوری دستت رو شده که از حرف پنجره اینقدر ناراحت شدی؟؟؟ بگو شاید بشه پارتنر شما رو از اشتباه انتخاب شریکی مثل شما در آورد ٬ قبل از اینکه دیر بشه!
شنبه 19 بهمن 1387

Бенам - روسیه - مسکو
شک به حقیقت این داستان دارم
شنبه 19 بهمن 1387

123 - ایران - رفسنجان
داستان ساختگی بود
شنبه 19 بهمن 1387

saeed rahmani - رومانی - کاراکال
dennis - سو عد - گو تنبر گ
panjere - سو عد - گو تنبر گ
انشاالله که .... بکنید و به پای هم ... بشین(پیر بشین)لووول ل
شنبه 19 بهمن 1387

saeed rahmani - رومانی - کاراکال
dennis - سو عد - گو تنبر گ
panjere - سو عد - گو تنبر گ
فقط یادت باشه که کادو هارو اشتباهی ندی لوول
شنبه 19 بهمن 1387

tara26 - المان - ف
وای که چه داستان جالبی‌ بود...آقایون که خیلی‌ اینجوری سوتی میدن...تا شما‌ها باشید خودتون سلیقه به خرج بدید واسه خانومتون یا دوست دخترتون خرید کنید.لووووول
شنبه 19 بهمن 1387

ماهونیا - ایران - تهران
واقعا جالب بود ... اما نباید انقدر زود تصمیم گرفت.
شنبه 19 بهمن 1387

panjere - سو عد - گو تنبر گ
سعید اقا از رومانی.....خمیره ادما عوض نمیشه .تو هم از اون اقایانی هستی که ذاتا فکرت خرابه..من برات متاسفم.
شنبه 19 بهمن 1387

jose - انگلستان - لندن
اینکه خیلی قدیمی بود.قبلا شنیده بودم.
شنبه 19 بهمن 1387

sososp - ایران - تهران
خیلی قدیمی بود خیلی
شنبه 19 بهمن 1387

+2
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.