چهارشنبه بود که رسیدم رفسنجان. نزدیک غروب با هماهنگی قبلی راهی زندان شدم. ساعت حدودا 5-6 بود. جلوی زندان که رسیدم دیدم یک زن و مرد پیر که لباسهای بلوچ پوشیده بودند و بسیار نگران و برآشفته بودند حوالی زندان نشسته اند. حدس زدم باید خانواده معصومه باشند. رفتم جلو و پرسیدم. خودشان بودند. مادرش بی قرار و گریان بود. ولی پدرش که ظاهرا بازنشسته نظامی است، آرام و موقر بود.
رفتم داخل زندان. از برخورد رئیس زندان (آقای مقبلی) و همین طور مسوولان قضایی معلوم بود که می خواهند هر کاری از دستشان برمی آید انجام دهند تا شاید بشود جلوی حکم را با رضایت گرفت. چون مراحل قانونی و حقوقی همگی طی شده بود و این البته به خاطر انسانیت زیاد معصومه بود. او از هر نظر در زندان، زنی نمونه بود. آلوده هیچ چیز نشده بود. زنی تحصیل کرده بود که ورزش می کرد. مهربان و مودب بود و همه دوستش داشتند. از زندانبان گرفته تا زندانی. همیشه کار می کرد. صنایع دستی درست می کرد و هزینه های زندگی خودش را در زندان در می آورد. به خاطرخصلتهای انسانی او بود که همه نگران و ناراحت از اجرای حکمش بودند.
او را در چه شرایطی دیدید؟
در حضور خانم افضلی و رئیس زندان دیدمش. آرام بود و موقر. بشوخی به او از قول خودش گفتم: الان می آیی دیدنم آقای خرمشاهی؟! و بعد خودم هم جواب دادم ببخشید که زودتر نشده بود... ( من هرگز معصومه را از نزدیک ندیده بودم. او مرا به عنوان وکیل انتخاب کرده و بارها و بارها با هم تلفنی صحبت کرده بودیم. پرونده اش را چون فرصت کمی برای دفاع داشت با پست برای من ارسال کرده بودند و من نیز وکالتنامه ام را به همین ترتیب فرستاده بودم.)
به معصومه نگفته بودیم که قرار است حکمش اجرا شود. ولی خودش فهمیده بود. اگرچه بوضوح چیزی نمی گفت. ولی آنروز، هم من، هم خانواده اش و هم خانم مهناز افضلی (فیلمساز) به دیدنش رفته بودیم. شک برده بود و وقت حرف زدن، مکث می کرد و به فکر می رفت. آرام گفت: آمده ای اجرای حکمم را ببینی آقای خرمشاهی؟ برایم خیلی زحمت کشیدی. می دانم. به او گفتم چرا این طور حرف می زنی؟ طوری که نشده و هنوز فرصت هست. ساکت ماند و چیزی نگفت اما می دانم که می دانست.
معصومه در چه سالی به زندان رفت؟
سال 75. هشت ماه بعد از وقوع قتل.
آیا فرصت شد از او درباره قتل بپرسید؟
بله. و اتفاقا مطمئنم که موکلم هرگز به من در اینباره دروغ نگفت. من موکلان بسیاری داشته ام. موکل دهان که باز می کند می دانم راست می گوید یا دروغ. به صراحت و صداقت معصومه ایمان دارم. وقتی از او درباره محمد قوس پرسیدم. صادقانه گفت که هر گز دوستش نداشتم. با زور زنش شدم. عموزاده مادرم بود و از پیش ما را بنام خوانده بودند. من درس خوانده و دانشجوی سال آخر بودم و او کار و سواد درست و حسابی نداشت.نمی خواستمش ولی خانواده مجبورم کرد.
چرا پذیرفت؟ او که زنی تحصیل کرده بود؟
من هم همین را ازش پرسیدم و او با تاسف گفت که ای بابا! شما نمی دانید که دختر بلوچ نمی تواند به خانواده اش نه بگوید! مجبور بودم! مرا به نام او خوانده بودند. اگر نمی پذیرفتم، قبل از همه خانواده خودم طردم می کرد. 23 سال بیشتر نداشتم. کجا می رفتم؟ چه می کردم؟
بعد از ازدواج چه کرد؟ آیا از زندگی و ازدواجش راضی بود؟
آن طور که معصومه تعریف کرد، آنها 24 ماه در عقد بودند. اما هشت ماه با هم زندگی کردند. اما عجیب اینکه در تمام این هشت ماه معصومه نتوانسته بود با او ارتباط زناشویی برقرار کند.
یعنی باکره بود؟
بله. این را خودش گفت. گفت نمی توانستم تمکین کنم. دوستش نداشتم. آدم بدی نبود ولی اخلاق خودش را داشت و ما به هم ربطی نداشتیم. هرگز هم علاقه ای به او در من پیدا نشد. در ان روز هم که این اتفاق افتاد او طبق معمول ناگهان از پشت مرا گرفت. شوکه شدم. از این کار بدم می آمد. نفسم بند می آمد. دیدم نمی توانم رها شوم. دست وپا زدم. فایده ای نداشت. دیدم نفسم بالا نمی آید و او رهام نمی کند. دست بردم سمت کابینت و اولین چیزی که به دستم رسید را برداشتم و به سمت پشت سرم بردم و به او زدم. از شانس بدم. سنگ به سر او و گیج گاهش اصابت کرد و باقی اش را خودتان می دانید.
حرفهای آخرش چه بود؟ پشیمان بود؟ امید داشت؟
یکی از افسوسهای من این است که همیشه معصومه را پر از امید شناخته بودم. همیشه امیدوار بود و با روحیه. در حالی که معمولا موکلان من این طور نیستند. این منم که به آنها دائم امید می دهم و می خواهم که درست و سالم در زندان رفتار کنند و امیدوار باشند. ولی این دختر حتا در آخرین روز که همه ما به شدت ناراحت و پریشان شده بودیم. وقتی به او گفتم چیزی بگو، چیزی بخواه یا حتا مرا نصیحت کن. صبور و محکم گفت: آقای خرمشاهی هر گز امیدت را از دست نده!
بعد هم تشکر کرد. گفتم کاری برایت نکرده ام معصومه. انشاء اله دفعه بعد که به دیدنت می آیم. خبرهای بهتری دارم. سکوت کرد و فقط آرام گفت: حلالم کنید.
روز آخر برای رضایت هم اقدام کردید؟
از همان زندان با دادستان تماس گرفتم و کمک و نظرخواستم. همانطور که گفتم همه مسوولان قضایی و زندان واقعا کمک کردند و همه جوره همراه بودند. من به زندانهای زیادی رفته ام. می دانید. اما واقعا مثل این زندان ندیده بودم. همه شاید به وظیفه شان عمل می کنند. ولی چگونه است که این همه فرق است بین عملکرد انسانی افراد با هم؟ ای کاش زندان رفسنجان به عنوان الگوی بهترین زندان و بهترین زندانبان معرفی شود.
به هر حال دادستان رفسنجان گفت که متاسفانه خانواده اولیای دم مصرانه خواستار اجرای حکم هستند و بسیار بعید است که رضایت بدهند.
شب پنج شنبه چه کردید؟
یکی از بدترین شبهای زندگی ام بود. تا ساعت حدود 4 صبح بیدار بودم و قدم می زدم. 4 صبح راهی زندان شدم. فضا خیلی گرفته بود. وارد زندان شدم. دعا می کردم اولیای دم نیایند. چند دقیقه بعد رئیس زندان و فرمانده نیروی انتظامی و دادستان هم آمدند. تلاش همه این بود که بشود رضایت گرفت. پدر مقتول پیرمردی بلوچ بود که از بستگان معصومه نیز محسوب می شد. او قسم خورده بود طناب دار را به گردن معصومه بیندازد و به هیچ وجه راضی نمی شد از خون او بگذرد. آنجا احساس کردم هیچ چیز جز انتقام این مرد را آرام نمی کند و جلودارش نیست. و همسرش حتا بر سرو کول خود می زد که چرا زودتر حکم اجرا نمی شود.
آنجا هر چه کردیم و هرچه گفتیم تاثیری نداشت. معصومه را آوردند. دوبار طناب را به گردنش انداختند تا شاید این صحنه اولیای دم را به رحم آورد و زندگی را به این دختر جوان ببخشند. ولی آنها همچنان قسم خورده بودند.
معصومه چه می کرد؟
او آرام و موقر بود. مثل همیشه. به او گفتیم تو چیزی بگو. تو بخواه از انها التماس کن. اما او تنها رو به مادر همسرش گفت: به جان محمد قوس ببخش مرا. و مادرش هم گفت به جان او نمی بخشم. همین. معصومه لبخندی روی صورتش بود که اشک همه کسانی که آنجا بودند را در اورده بود. همه واقعا متاثر و منقلب بودند. موعظه، التماس، پندو اندرز، حدیث، آیه، تمنا،... هیچ چیز کارگر نبود. تنها کسی که آرام بود و انگار فقط می خواست از این همه در و رنج خلاص شود او بود. رفت به سمت چهار پایه و پدر شوهرش از نردبام بالا رفت تا طناب را خودش بکشد.
به چه فکر می کردید آقای خرمشاهی؟
دستم که از همه جا کوتاه شد، چنان متاثر و گریان بودم که فقط فکر می کردم این نماد جهالت است که دارد طناب را می کشد. تقصیر یک فرد نیست. او قسم خورده است که عروسش را بکشد. همانطور که پدر معصومه سنتش او را واداشته بود دخترش را به زور به کسی بدهد که نمی خواهد. همه این سنتها و آداب و رسوم مظهر جهالتند. از خودم می پرسیدم چرا او باید 11 سال با امید و شور زندگی سر کند؟ چرا این همه درد و رنج؟ می گفت یک شب در بند 3 در 4 متری مان باز می شود و زنی با چهار بچه می آید. شب بعد زنی معتاد از راه می رسد. شبی بعد زنی روانی، همبندی بعدی زنی بیمار است. یکی بد خلق. یکی جانی.... همه اینها را تحمل می کرد چون امید داشت. اگر قرار بود بعد از 11 سال اعدام شود چرا این همه رنج متحمل شد؟ برای اینکه در پایان به این نقطه برسد ؟ در ذهنم پر از چرا بود. هنوز هم هست. نمی توانم آن لحظه ها را فراموش کنم.
و بالاخره؟
آفتاب طلوع کرده بود و درست روی صورت او گل انداخته بود. طناب را کشیدند. بین زمین و آسمان انگار می رقصید. دوبار پایش تکان خورد. دوبار پلکش باز و بسته شد. دشتمالش از دستش افتاد. و یک نفر گفت: تمام شد.
عبدالصمد خرمشاهی آهی بلند می کشد و شعری می خواند که ساعاتی پس از اعدام موکلش برای او سروده است:
در آن سپیده دم نامبارک موعود
در امتداد شیون و اندوه
آنجا که بی قرار
مرگ را در آغوش کشیدی
قطره قطره غصه می خورم
با طعم طناب دار
در سپیده دم نامبارک موعود
وقتی طناب
واسطه شد
میان تو و آسمان
از دست می رفتم
تا دور دست
در ازدحام خاکستری بغض،
وقتی که دست خشم و جهالت
چهارپایه ی مرگ را از زیر پایت کشید،
تا رها شوی از حسرت رهایی
برج های مراقبت زندان
چه شرمگنانه نگاهت می کردند.
آ......ه! ای زن ستمکشیده ی شرقی
در هیات انتظار
انتظار همیشه بی پایان
پوشیده در شولای انزوا
درآن سپیده دم نامبارک موعود
میان آسمان و زمین
چه عاشقانه می رقصیدی با مرگ
بی پروا و بی هراس
میان آن همه مامور
آن همه معذور،
در آن سپیده دم نامبارک موعود.
Salamat - ایران - تهران | خیلی ناراحت کننده بود. خیلی. خدایش بیامرزد. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
رکسانا925 - ایران - شیراز | درسته که زندگی در زندان بسیار سخته ولی اگه خداییش فکر کنیم هر دوی قاتل و مقتول قربانی جهالت و سنتها شدند. بالاخره مقتول بیچاره هم شوهر این زن بوده و بنا به مقتضیات دوست داشته بعد از هشت ماه با همسرش نزدیکی داشته باشه . من یک زن هستم ولی می دانم وجود یک زن در زندگی آنهم در یک خانه و بطور شرعی و حلال که توان نزدیکی با اون را نداشته باشی چقدر سخته. به هر حال هر دوی اونها زندگیش را باختند و چه حیف که این وسط هیچکس خودش را مقصر نمی داند. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
Dokhtare_iran_zamin - ایران - تهران | چشمهای من ببارید وقت باریدن شده ناله ها باید نمود هنگام نالیدن شده از شقاوت های جلادان نامرد و زبون وقت خوابیدن سرآمد وقت روییدن شده دستها را بار دیگر مشت باید کردو فریادی کشید گوش باد باز کرد و ضجه ایران شنید ضجه ایران که در سوگ و عزا و ماتم است ضجه ایران که تحت سلطه درد و غم است عزم خود را جزم باید کرد و آغازی نمود زخم این سرنیزه ها را از دل یاران زدود آه یاران وقت بی عاری سرآمد کوششی همتی باید نمود و رویشی و جوششی بار دیگر کاوه باید تا ظهوری نو کند کاخ این ظحاک را باید که زیر و رو کند
| یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
arian1 - ایران - تس | متائسفانه از زمان روی کار امدن رژیم پلید وکثیف اخوندی وضع حقوقی زنان روز بروز بد وبدتر شدو حکومت احمقانه و عربی اخوندی زنان ازاده ایرانی رادر شرائط اسفناکی قرار دادکه رهایی از ان تنها با نابودی حکومت شیطانی و دین شیطانی انها امکان پذیر است | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
nahro-sena - سوئد - استکهلم | روحش شاد لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
velayat - ایران - شیراز | لعنت بر جهالت و بی فرهنگی و سنت های من درآوردی. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
presidenthamid - ایران - تهران | ان شا ءالله روحش در آرامش باشه ... بعد می گن دوران جهالت زمان پیامبر بود ... ای خاک بر سر هرچی آدم ...
| یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
babak bahram - ایران - تهران | ننگ بر تعصب . چرا ما ایرانیها انقدر سنگدل و بیرحمیم؟ | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
payamak - ا - م | نابودباد خرافه وچهالت. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
ariyan13 - ایران - tabriz | خدایش بیامرزد نفرین بر ما نفرین بر جاهلیت ما که از کتاب دین و مذهبمان دور کلمات مرگ و قصاص و اعدام رو پررنگ کرده ایم تا فراموش نکنیم ما هم میتوانیم بکشیم نفرین بر تمام سنتهای پوسیده ای که جامعه در اتش حضورشون جان به لب شده است نفرین بر همه انهایی که فرهنگ و تمدنمان را به یغما بردند و تخم جاهلیت را بر زمین ایران کاشتند | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
tabestoun - فرانسه - لیون | لعنت و هزاران لعنت به پدر و مادر هر دو چه دختر چه پسر که باعث کشته شدن این دو جوان شدند عشق و علا قه ای اگر در میان نباشد به چه درد میخوره این زناشوئی به نظر من قاتل پسرشان خود پدرومادر هست نه دختره این رسم وروسوم هم باز از اسلام میاد | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
7-aseman - اتریش - وین | ... بر سر این رسمها و سنتهای عقب افتاده کنند - عوض این که با انتخاب درست خودش انتخاب کنه و از زندگیش لذت ببره این طوری خود مادر و پدر هم ارامش دارند و لذت میبرند - ولی متاسفانه با این خودخواهی هاشون الان باید برند سر خاک دخترشون و ابروی رفته شون هم جای خود - امیدوارم هر چه زودتر افکار غلط ریشه کن بشه تا اینقدر شاهد جنایت نشویم. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
atoosairan - بلژیک - کنوکه | تا وقتی چنین طرز فکرها و جاهلیتهایی در کشورمون هست که علت همه آنها هم وجود همین اسلامه چطور میتونیم انتظار خوشبختی و یک کشور آزاد و پیشرفته داشته باشیم.واقعا اسلام دینیه که عقل آدمارو زیر سوال برده و بدتر از اون اینحکومت جمهوری اسلامی جانیه که مو به مو داره این احکام کثیف اسلام رو اجرا میکنه.فقط میتونم بگم از خودشونو دینشون متنفرم. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
saraee - ایران - اهواز | میان آن همه مامور آن همه معذور!!! و این همه معذور. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
siamakzg - آمریکا - شیکاگو | بسیار متاسف شدم. چرا این همه خبر بد باید از ایران بشنویم و بشنویم و... آخر هیچ. واقعا برای من که شده یک کلاف سر در گم: فقر فرهنگی، فقر اقتصادی. فقر در همه ابعاد زندگی مردم موج میزنه. الان که دوران برده داری نیست که هنوز در برخی از اقوام ما آیینهای خرافه پرستی با چنان قدرتی وجود داره که انسان های پاک رو اینچنین به کام مرگ میبره. اصلا قوم و قبیله باید هنوز در ایران تا به این حد ریشه داشته باشه؟ این چندمین خبریه که طی چند روز اخیر در این سایت شاهدش هستیم. پس چه میکنند آقایان و خانمهایی که تریبون سینما و تلویزیون رو در دست دارن. اینها ابزار تغییر و تاثیر فرهنگی در هر اجتماعی هستند. داعیه داران و داریه کشان فقط چرخاندن عروسک واره هایی در سینما و تلویزیون را یاد گرفته اند؟ درباره غزه فیلم میسازند و جایزه میگیرند؟ کشتار بی رحمانه در اثر جهل و خرافه اندیشی را در مملکتمان نمیبینند و نمیفهمند، که به صد مرتبه سوگ و ماتم بیشتری دارد از کشتار نظامی؟ که فیلم بسازیم درباره غزه و جایزه بگیریم؟ آیا خانه ات را آباد کرده ای که به فکر آبادانی خارج آن هستی؟ آیا مردم خودت را آگاه کرده و از جهل رهانده ای که به فکر آگاه کردن جهان از آنچه در غزه میگذرد هستی؟ این مورد نه اولین و نه آخرین خواهد بود. شنیدن اینهمه اتفاقات بدلیل جهل، بی سوادی، خرافه پرستی، دین زدگی، مذهب زدگی و هرگونه تفکر دگم دیگر برای همگی ما دردآور و گاها شوم آور است. | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
ariyan13 - ایران - تبریز | خدایش بیامرزد نفرین بر ما نفرین بر جاهلیت ما که از کتاب دین و مذهبمان دور کلمات مرگ و قصاص و اعدام رو پررنگ کرده ایم تا فراموش نکنیم ما هم میتوانیم بکشیم نفرین بر تمام سنتهای پوسیده ای که جامعه در اتش حضورشون جان به لب شده است نفرین بر همه انهایی که فرهنگ و تمدنمان را به یغما بردند و تخم جاهلیت را بر زمین ایران کاشتند | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
fariborz_140 - ایران - کرمانشاه | واقعا خیلی درد ناک بود. من یه سر خوب گریه کردم . گذاشت ادم داشته باشه چه خوبه . گذاشت خصلت مردان بزرگه. ولی حیف وان مرد نداشت افسوس برای اون دل سنگ | یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
Sharagim429218 - ایران - تهران |
منصفانه قضاوت کنیم زنه (دختره) مقصربوده. شوهره بدبخت میخاسته نزدیکی کنه، آخه زنش بوده غریبه که نبوده ،این رسمش بود که بزنی کله یارو، حالا هرچقدرهم ازش بدت بیاد
|
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
p.a - بلژیک - لیژ |
قلبم به درد آمد ازین زن درمانده .کزین جهالت ایچنین در هوا مانده . کیست بانیه این مصیبت در کجاست ؟ آه افسوس میکشم زین جماعت عقب مانده .... خداوند هر دوتاشون رو بیامرزه |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
green - فرانسه - پاریس |
arian1 - ایران - تس
الکی ربط نده به دین. مشکلاتی که از دین ناشی میشه بماند ولی این قضیه به سنتهای غلطی که در برخی شهرستانها رایجه بر می گرده |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
parnaz77 - ایتالیا - میلان |
کاملا درسته معصومه به خاطر جهالت ادما به دار اویخته شد چون حتی اگر یک عاقل در اون خانواده پیدا می شد از خودش می پرسد:آیا من تا به حال مرتکب گناهی نشدم! |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
dokhteiran - دانمارگ - وایله |
امیدوارم حالا که این زن بیچاره قربانی جهالت پدرو مادراحمقش شده خدا کنه که برای نسل های اینده درس عبرتی بشه و دست ازاین اجبارهای مرگبار بردارند تا کی جهالت حالاحتمابامرگ این زن بیچاره ابروی لعنتی پدرو مادرش حفظ شده
ای مرده شور این ابروروببره که ما هر چی می کشیم ازاین ابرومی کشیم |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
rezanl - هلند - امستردام |
ازاد شد روحش شاد. او رفت اگر هم گناهی کرده بود ولی قاتلین جدیدی بوجود امدند که باید زندگی کنند و شب ها را با وجدان خود دسته و پنجه نرم کنند. |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
rabi_israel - ایران - تهران |
زنده باد ایران آزاد ناراحت شدم |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
ای مزدوران ..ف که در این سایت از این قاتلان دفاع می کنید در هر کدام از این جنایات سهیم هستید مرگ بر اسلامتان خودتان و مرگ بر این فرهنگ قرون وسطی. |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
sam-antwerpen - بلژیک - انتورپن |
بدی مجازات مرگ در برگشت ناپذیری اون هست. واگر احیانا اشتباهی در دادرسی و قضاوت رخ داده باشد هرگز جبرانپذیر نیست. من مخالف مجازات مرگ هستم حتی برای جرمی مثل قتل عمد. |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
mitra.d - المان - هانوفر |
کاش میشد در بدن انسانها قلب کاشت محبت را میهمان کرد بدی ها را بیرون ریخت انسانیت را قاپ گرفت طنابها را پاره کرد بذر دوستی ریخت و عشق را به همه تقدیم کرد حیف وهزاران حیف که تمام این چیزها مدتهاست به دست فراموشی سپرده شده است. |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
zpirooz - آلمان - آخن |
تا کی زن ایرانی باید قربانی جهالت مردسالارانه باشه تا کی؟ |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
persian - امریکا - ریچمند |
چقدر درداور و متاثر کننده بود.کاش ... |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
jojo666 - ایران - تبریز |
عجب آدمای بیشرفی بودن یا حکم رو زودتر اجرا میکردند یا این که آزادش؟ |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
botparast - ایتالیا - میلان |
متاسفم......
|
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
rojin1986 - امریکا - سیاتل |
کسانی که فکر میکنند چون اون خانم رسما همسر اون مرد بوده و باید با همسرش نزدیکی میکرده هیچ از زنانگی نمیدانند. آیا تجاوز چیزی جز نزدیکی اجباری است؟ حالا گیریم که اسم اون مرد در شناسنامه ایشان ثبت شده بود، پس حق داشت؟؟ پس حق دختر چه؟؟ |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
ida-relax - انگلیس - لندن |
خیلی غنماک بود ! nahro-sena جمله زیبایی نوشت :
لذتی که در بخشش هست
در انتقام نیست
|
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
rojin1986 - امریکا - سیاتل
درست می فرمایید. |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
فدایی ایران - انگلیس - لیدز |
من مطمئنم پدر شوهر این مرحومه ...ی مثل جنتی اخوند است زیرا به ایران قسم زمانیکه متن را میخواندم نمیدانم چرا دایم چهره جنتی درکنار متن میدیدم. |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
چگونه است که انسانی چنین حوادثی را ببیند بخواند بشنود و اگر روح و قلبی انسانی داشته باشد نگرید بر سرنوشت شوم این زن و زنانی چون او........ عجیب اینکه تعدادی می نویسند خدایش بیامرزد! !اگر خدائی هست چگونه این همه فجایع در جامعه ی انسانی و حتی در جامعه ی حیوانات باید صورت گیرد پس باید دنیائی باشد بی /رسولان سرشکسته... و خدایانی بی ترحم// و وجدان دادگاه نوع بشر باشد متاسفانه اگر تکنولوژی با سرعت نور در حرکت است عشق در قفایش با حرکتی با سرعتی در حد صفر!!!!!و زن در جوامع شرق بخصوص اسلامی در دایره ی قدرت بی ترحم شوهر پدر برادر و در موارد ضروری این پسر ان فامیل هستند که زنجیر اسارت زن را در چنگ!!! |
یکشنبه 13 بهمن 1387 |
|
sam116 - انگلیس - لندن |
ارتیمس سوئد مالمو ببین درود بر فرهنگ و ایین مدرن و مترقی شما که با اخرین تکنولوژی 1400 نفر زن وبچه را براحتی اب خوردن میکشید. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
zpirooz - آلمان - آخن |
Sharagim429218 - ایران - تهران
واقعا متاسفم کسی که سواد داره وبه اینترنت هم دسترسی داره چنین طرز تفکری داشته باشه. واقعا به حرفی که زدی اعتقاد داری؟ اگه تو رو هم به زور وادار به ازدواج با کسی بکنند که دوستش نداری تسلیم میشی و اجازه میدی بهت تجاوز بکنه. این عین تجاوزه چون با زوره نه با خواست شخص |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
faryad_111 - استرالیا - ادلید |
به نظر من اگه زنی به نزدیکی تمایل نداشته باشه و بخواهند که به زور باهاش نزدیکی کند تجاوز محسوب میشه حالا میخواد شوهرش باشه. نزدیکی که از روی عشق علاقه باشه حق مسلم هر زن و شوهر یه. نه اینکه تجاوز. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
faryad_111 - استرالیا - ادلید |
زرینرخ-المان-اخن
باهات موافقم.کاملا درست گفتی.
پاینده باشی. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
sam116 - انگلیس - لندن |
اقایان عزیز از این وقایع پند بگیرید .و شب های جمعه خوب کابینت و کشوها را بگردیدو تمام الات خطرناک از قبیل سنگ وچاقو و قند شکن را از دسترس دور نمایید.بنده خدا چی فکر می کرد چی شد.ای کاش راهی دیگر برای ان دختر میبود. ولی خارج از شوخی تا بحال به نزدکی بدون عشق و علاقه فکر نکرده بودم. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
rozhin10 - ایران - تبریز |
حیف دختری که دستش از زندگی کوتاه شد من خودم آد سرسختی هستم ولی بعضی جاها باید کوتاه آمد امیدوارم واقعه ای مشابه برای خانواده مقتول پیش بیاید تا بفهمند با این دختر بیچاره که به زور عروسشان شده بود چه کردند. خدایش بیمرزد |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
mnahaza - ایران - زنجان |
کسی که خربزه می خوره پای لرزش هم باید بنشیند چشمش کور دندش نرم |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
mohammad59 - ایران - تهران |
لعنت بر اون پیرمرد و پیرزن سنگدل بیرحم کثیف که مایه ی ننگ بشریت و انسانیت و ایرانی بودن هستند . تصور صحنه ی به دار آویختن یک انسان دردناکه چه برسه دیدن این صحنه و اصرار به انجام ان . تف بر شما پیرمرد و پیرزن آشغ..ل . |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
sam116 - انگلیس - لندن
باز تو مرید عنتری نژاد چرند نوشتی اگر کسی از ملایان تروریستهای حماس و حزب الله نفرت داشته باشد باید اسرائیلی یهودی باشد؟؟؟؟؟اخر چرا شما اسلامیها تا این اندازه .. و بی سواد هستید البته بلای همان اسرائیلی وسط سرت اسرائیلی کاری با ایران نداشته این اجداد عربت بوده که ایران را ویران کرده اند این فلسطینی بوده که دشمن ملت ایران و دوست .. چون تو بوده در ضمن سرنوشت این زن نتیجه ی جامعه ی مرد سالار اسلامی دارد چه ربطی به اسرائیل دارد؟؟خل و چل اسلام |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
sadaf451 - ایران - تهران |
خدا رحمتش کنه.ولی من فکر میکنم هم پدر مادرش اشتباه کردن و هم خودش از یه ادم تحصیلکرده بعیده اشتباهی بدتر از اشتباه پدرو مادر بیسوادش انجام بده.این هم جامعه متحمل هزینه تحصیل ما میشه که متفاوت از بیسوادان باشیم.اون میتونست با شوهرش حرف بزنه و اونو به بیفایده بودن این رابطه قانع کنه.به نظر میرسه شوهرش هم ادم خوبی بوده چون 8 ماه به خواسته زن قانونیش تن داده بوده وتحمل کرده بوده!!به نظر من میتونستن به تفاهم یرسن در مورد هر چیزی.این خانم بدترین راه را انتخاب کرده. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
khanande - اﻴﺮاﻦ - اﻴﺮاﻦ |
(این نماد جهالت است که دارد طناب را می کشد. تقصیر یک فرد نیست. او قسم خورده است که عروسش را بکشد. همانطور که پدر معصومه سنتش او را...) دقیقن!!! |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
sam116 - انگلیس - لندن |
ارتیمس سوئد موزمار نفرت و فقط نفرت این تنها چیزی است که از نوشته هایت پیداست. به همین خاطر فکر کر دم اسراهلی هستی |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
بهدین - آمریکا - نشویل |
درست است که تعصبات قبیلهای در این قضیه نقش داشته ، محمد قوس که غیر عمدی به قتل رسید ولی معصومه رو که قوانین دولت به قتل رساند ، اگر به قول این وکیل احساساتی مقامات قضایی اینقدر خوب و نجیب بودند چرا به اعدام محکومش کردند ، شوهر دادن بی رضایت دختر باید در قوانین دولتی که دم از عدالت میزند جرم به حساب بیاید. به زور متوسل شدن مرد برای همبستر شدن با زن بدون رضایت او ولو از لحاظ قانونی همسرش باشد، باید تجاوز شمرده شود.این زن نمیخواسته باهاش به بستر برود و از خودش دفاع کرده و ناخواسته او را کشته است .این فرق میکند با وقتی که برای پول یا هر چیز دیگر کسی دست به کشتن کس دیگری میزند.دولت باید فرهنگ سازی کند نه اینکه با این قوانین و احکام مضحک از این سنتها به طور غیر مستقیم دفاع کند. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
Sharagim429218 - ایران - تهران |
Zpiroozاز آلمان -آخن
فرض کن دخترهستی وازدواج کردی.پس پذیرفتی همه شرایط را. اگه بازوربودکه نمی پذیرفتی .توکه میدونی توازدواج نزدیکی هم هست
اگه میخاستی نزدیکی نباشه بایدهمون اول طی میکردی.پس بیخود شلوغش نکن
|
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
elektris - فرانسه - پاریس |
Sharagim429218 - ایران - تهران
هم وطن گرامی زمانی که یک زن نخوا هد با کسی که به عنوانه همسرش است بخوا بد زور کنیست لا عقل اگر پدر و مادر مقصر بودند!!!! شوهر که میدونست دوستش نداره ..... میدونی یعنی چه ؟ یعنی درصورتی که مرد به خوا هد به زور متوسل به سکس بشه!! این کار یک نوع تجاوز به حساب میاد. حالا فکر کن یک عمر اگه یه مرد بخواد به یک ن تجاوز کنه.. |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
shabi - آلمان - آخن |
جهل و بی فرهنگی مردم و سنگدلی اولیای دم به کنار، این قوانین وحشیانه قضایی است که سرنوشت محکوم را به اولیای دم مسپارد. بدون اینکه قوانین فرقی بین قتل عمد و غیر عمد بگذارند بدون اینکه شرایط روحی روانی افراد را در آن لحظات در نظر بگیرند، به خصوص زنهای بیچاره که اغلب یا برای دفاع از خودشان در برابر کتک خوردن یا تجاوز یا خیانت یا اعتیاد و رفتارهای وحشیانه مردها مرتکب قتل می شوند، برای همه از یک کنار حوم اعدام صادر می کنند بعد می گویند اولیای دم رضایت نداد. آخر آنها آدمهای عادی و چه بسا بی سواد و بی فرهنگ هستند که فقط می خواهند انتقام عزیزشان را بگیرند. قاضی و قانونگذار باید عادل و با شعرو باشد که در کشور ما کیمیاست! |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
man iraniam - هندوستان - بنگلور |
دوستان اینقدر زود احساساتی نشید .مگه مادر و پدرهای ما همگی عاشق هم بودن . حالا این خانم 11 سال زندان براش بهتر بود یا زندگی با اون مرد . مرد مگه چیه از سنگ که نیست گوشتو استخونه .این خانم اگر می خواست می تونست مرد و هرجور که می خواد بسازه اونم با چی فقط با حرف . تاریخ وقتی میخونی می بینی که سنگ دل ترین ادم ها با زبان زنها رام شدند .پس تحصیلات به چه درد میخوره اگر ما نتونیم ازش چیزی یاد بگیریم . زبون که استخون نداره بچرخونیدش . والا ما عاشق و معشوقشو هم دیدیم که دارن می زنن تو سرو کله هم .مشکل اول اینه که ما فکرمی کنیم کسی که باهاش ازدواج می کنیم باید همونی باشه که تو رویاهای ماست .دوم هم اینه که دوست داریم زمین و زمان مقصر کنیم برای ناکامیابی هامون . |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
Payvand 313 - ایران - تهران |
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
مرگ برتو روان پریش .... که هر چیزی را به دین ومذهب ربط میدهی! هرگز حتی یک کامنت مثبت در هیچ مطلبی ندیده ام! تو همه چیز وهمه کس راسیاه می بینی وهیچ منطقی پشت گفتارت وجود ندارد براستی فرق تو با آن مرد بلوچ که فقط خون آرامش می کند درچیست؟ آیا هرگز از خود پرسیده ای که چرا از همه چیز وهمه کس کینه داری؟چرا هرجهالتی راسعی می کنی باربط دادن به دین از مسیر اصلی منحرف کنی؟آخر رسومات یک قبیله در فلان قریه چه ربطی به ارتباط معنوی مخلوق با خالق خود دارد؟ پیشنهاد می کنم حتما به یک روان پزشک مراجعه کنی وخود رادرمان کنی والا دیر یا زودسر از تیمارستان درخواهی آورد! |
دوشنبه 14 بهمن 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
در ضمن می خواهم صد سال سیاه این رابطه خالق و مخلوق نباشد که تمام این جنایات سر بریدن ها بمب بستن به خود و کشتن بیگناهان در اوردن چشم قطع دست وپا ازدواج با کودک 9 ساله .ازدواج با 4 زن و و و فقط در کشورهای اسلامیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس تو و همفکران تو روان پریش هستید و سزاوار رفتن به تیمارستان با تو هستم پیوند جمهوری اسلامی در این سایت.اربابان ملایت امثال تو را می فرستند در سایت ها که نکند تعدادی نا اگاه ...اگاه شوند با رفتن ملا اسلامت هم نابود خواهد شد. |
سهشنبه 15 بهمن 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
Payvand 313 - ایران - تهران
مرگ بر خودت و اسلامت بدیهی است که از اسلام ننگینت و دیوانگانی چون تو نفرت دارم چون امثال شما قاتلان 1400 سال است جز جنایت فضاحت کاری نکرده اید اگر هر حکومتی جز جمهوری اسلامی در ایران بود با 1 هزارم این جنایات به گور رفته بود ولی میماند چون جنایتکارانی چون تو حامی ان هستند ای دی تو را اولین بار است که می بینم حتما یکی از مزدران شناخته شده هستی که با چادر امده ای.... صدای امثال من خاموش نخواهد شد.
کسی که نیاز به روانپزشک دارد توئی دینی که میگوید///کافران را بازجر بکشید در قران//// انسانی است؟؟؟؟؟ ارزانی خودت و اجداد عربت. |
سهشنبه 15 بهمن 1387 |
|
ahmad hemmat - ایران - تهران |
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
آرام باش جانم آرام به اعصابت مسلط باش تو بی دین هستی به دیگران چه در حد و قواره خودت حرف بزن |
سهشنبه 15 بهمن 1387 |
|
sazoo - ایران - رفسنجان |
اسلام بذات خودنداردعیبی-هرعیب که هست ازمسلمانی ماست.اگر اسلام رامیشناختیم میدانستیم که ازدواج بدون رضایت دختر باطل است.انحراف ازاسلام ناب اززمانی اغازشدکه قران وعترت راازهم جداکردندوحکومتهای اموی وعباسی برای بقای خود خرافات واحادیث جعلی رارواج دادندوبعدهاهم استعمارمکار انگلیس بر دامنه ان افزود.جای تعجب است افرادی که درکشورهای باصطلاح ازادزندگی میکننداینهمه اهل فحاشی وتوهین وبیان مطالبی تااین حدابکی باشند.ایا دران کشورهایی که مجازات اعدام را لغوکرده اند جرم وجنایت کمترشده.سنتهای غلط که هیچ ربطی به دین نداردباید تغییر کند. |
سهشنبه 15 بهمن 1387 |
|
تبعیدی - نیوزیلند - کریست چرچ |
معصومه با اجرای حکم قصاص به دار آویخته شد. وگرنه جرم او حتی در کشورهای دموکراتیکی که در قانون اساسی خود اعدام دارند نیز مستوجب اعدام نبود. معصومه بدلیل نداشتن حق انتخاب همسر و یا حق طلاق به این ازدواج تن داده و در نهایت به دار آویخته شد. قانون نه تنها معصومه را در برابر سنت و جهالت یکه و تنها گذاشته بود بلکه خود قانون جمهوری اسلامی مملو از تبعیض و ارتجاع و جهالت است(بخصوص در رابطه با زنان) ماجرای معصومه ماجرای تمامی زنان ایران است. |
چهارشنبه 16 بهمن 1387 |
|
man iraniam - هندوستان - بنگلور |
حالا فقط خدا می دونه تو این 11 سال چند بار رفته تو حجله این بدبخت .کسی که رفت زندان دیگه مگه سالم برمیگرده .بیخود زندگی خودش و شوهرشو دوخانواده را حروم کرد . میتونست با کمی صبر زیبایی های این زندگی زیبا رو ببینه . |
چهارشنبه 16 بهمن 1387 |
|
Sh T - ایران - تهران |
به جای اون پدر و مادرش باید اعدام میشدند که این سرنوشت را برای دخترشون رقم زدند |
چهارشنبه 16 بهمن 1387 |
|
Ali64 - ایران - مشهد |
تنها فقط این مطلب را بگویم که خدا بیامورزتش |
شنبه 19 بهمن 1387 |
|