--------------------------------------------------------------------------------
ای آزادی, تو را دوست دارم,
به تو نیازمندم,
به تو عشق می ورزم,
بی تو زندگی دشوار است,
بی تو من هم نیستم; هستم,
اما من نیستم;
یک موجودی خواهم بود توخالی,
پوک, سرگردان, بی امید, سرد,
تلخ, بیزار, بدبین, کینه دار,
عقده دار, بیتاب, بی روح,
بی دل, بی روشنی, بی شیرینی,
بی انتظار, بیهوده, منی بی تو, یعنی هیچ ! …
ای آزادی, من از ستم بیزارم, از بند بیزارم, از زنجیر بیزارم, از زندان بیزارم, از حکومت بیزارم, از باید بیزارم, از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.
آزادی؟ همین است آنچه ندارم
انسان با “آزادی” آغاز می شود.
و “تاریخ” سرگذشت رقت بار انتقال او است از این زندان به آن زندان!
و هر بار که زندانش را عوض می کند،فریاد شوقی بر می آورد که: آزادی!
انسان یعنی آزادی.
احساس اسارت، خود، آیه ی آزادی است و رنج بردن از اسارت، نشانه تولّد آزادی
__________________
درود به روان پاکت دکتر شریعتی |