پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۷ - ۱۰ آوریل ۲۰۰۸
طلاهای گمشده، جوانی را پای چوبه دار کشاند
پسر جوانی که در یک مشاجره خانوادگی شوهرخواهرش را به قتل رسانده بود پس از محاکمه با رای هیات قضات به قصاص محکوم شد.
به گزارش خبرنگار ما محمد شادابی نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه درخصوص کیفرخواست صادره گفت؛ علی متهم 20ساله 24 آبان ماه سال گذشته با وارد آوردن ضربه خنجر محمدحسین شوهرخواهرش را به قتل رسانده است. مطابق اوراق پرونده مقتول و خانواده همسرش قبل از حادثه با هم مشاجره کردند و علی در حمایت از مادرش خنجر را که به دیوار آویخته شده بود برداشت و به گردن مقتول زد و او را به قتل رساند. نماینده دادستان در ادامه با توجه به تقاضای اولیای دم برای متهم درخواست مجازات کرد و سپس نوبت به والدین مقتول رسید تا خواسته
خود را بیان کنند. پدر و مادر محمدحسین در جایگاه حاضر شدند و برای متهم تقاضای صدور حکم قصاص کردند. مادر مقتول گفت؛ من همیشه با عروسم رفتار خوبی داشتم، روابط خانواده ما و خانواده عروسم هم بسیار خوب بود. حتی مادر عروسم از من می خواست پسرش(متهم) را نصیحت کنم تا دست از شرارت بردارد و من او را مثل پسر خودم می دانستم. مشکل از زمانی شروع شد که پسرم بیکار شد، چند هفته یی بود که سرکار نمی رفت و چون پول نداشت، او را این طور قربانی کردند. سپس قاضی عزیزمحمدی، فریده همسر مقتول را به جایگاه فراخواند. این زن گفت؛ من و شوهرم سه ماه بود که با هم ازدواج کرده بودیم. سه هفته قبل از حادثه متوجه شدم حلقه ازدواج شوهرم گم شده است. وقتی خواستم حلقه را پیدا کنم همسرم مانعم شد. آن روز من برای مراسم بردن جهیزیه به خانه خواهر شوهرم دعوت بودم، وقتی شوهرم گفت خودش خانه را جست وجو می کند من هم قبول کردم و رفتم. فریده ادامه داد؛ دیگر این مساله یادم رفته بود، سه هفته از این ماجرا گذشت. روز حادثه داشتم از سرکار برمی گشتم که همسایه ام را دیدم. به من گفت؛ حلقه شوهرت را پیدا کردی، این سوال دوباره موضوع را به یادم انداخت. وارد خانه که شدم جست وجو را شروع کردم. در جعبه جواهراتم را باز کردم تا آنجا را بگردم یکدفعه متوجه شدم مقداری از طلاهایم نیست و حجم آن کم شده است. خیلی ناراحت شدم به مادرم تلفن کردم و موضوع را به او اطلاع دادم. من اطمینان داشتم طلاهای گمشده در خانه نیست. مادرم از حرف های من عصبانی شد و گفت؛ اگر مثل زنان خانه دار در خانه ات بنشینی و سر زندگی ات باشی این اتفاق ها نمی افتد. چون محمدحسین سرکار نمی رفت من کار می کردم تا هزینه زندگی مان را تامین کنم. کنایه مادرم مرا ناراحت کرد و گوشی را قطع کردم. چند دقیقه بعد مادرم، دو برادرم و افسانه دوست مادرم و مادرشوهرم به خانه ما آمدند، آنها همه جای خانه را گشتند. خانه تقریباً به هم ریخته بود. زن جوان ادامه داد؛ در همین حین شوهرم سر رسید. وقتی دید خانه به هم ریخته است از من علت را پرسید و توضیح دادم دنبال طلاهای گمشده می گردیم. محمدحسین رو به مادرم کرد و گفت؛ طلاها را من برداشتم و فروختم و به کسی هم مربوط نیست. بعد به من گفت به خانواده ات بگو بروند. مادرم و برادرانم داشتند می رفتند که یکدفعه علی چاقوی تزئینی که روی دیوار بود را برداشت و به سمت شوهرم رفت. حسین سرش را در همین حین بلند کرد و چاقو به او برخورد کرد. بلافاصله همسرم را به بیمارستان بردیم اما به دلیل شدت خونریزی فوت شد. قاضی عزیزمحمدی بعد از فریده، افسانه شاهد دیگر ماجرا را به جایگاه فراخواند. وی در توضیح ماجرا گفت؛ در خانه مادر متهم میهمان بودم، تلفنی به او شد که ناراحتش کرد بعد فهمیدم فریده بود و در مورد طلاهای گمشده اش صحبت کرده است. ما همگی به خانه فریده رفتیم، داشتیم دنبال طلاها می گشتیم که حسین وارد شد و با عصبانیت گفت طلاها را او برداشته است. سپس از همه خواست خانه اش را ترک کنند. مادر فریده عصبانی شد و از دخترش خواست هر چه طلا دارد به او بدهد و گفت این خانه جای نگهداری طلا نیست. محمدحسین جواب داد فریده زن او است و اختیاردارش است، حق ندارد چیزی به کسی بدهد، در این بین علی عصبانی شد و در یک لحظه ضربه یی به محمدحسین زد، بلافاصله او را به بیمارستان رساندند و بعد از آن من دیگر همراهی شان نکردم. این بار نوبت به متهم رسید تا در مورد اتهام قتل از خودش دفاع کند. وی گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم. من محمدحسین را دوست داشتم و رابطه خوبی هم با هم داشتیم. نمی دانم چه شد که این اتفاق افتاد. در آن لحظه کنترل خودم را از دست دادم و بابت این مساله عذرخواهی می کنم. قصاص حق اولیای دم است و اگر آنها می خواهند من کشته شوم حرفی ندارم. بعد از پایان جلسه در حالی که فریده به پای پدر و مادر شوهرش افتاده بود و با التماس از آنها می خواست رضایت دهند اولیای دم همچنان بر قصاص پافشاری کردند و هیات قضات پس از شور علی را با تقاضای اولیای دم به مرگ محکوم کردند.
| namakdoon - ایتالیا - رم |
دست خودش نبوده.اخلاق نداشته... از خانواده وحوش بوده .... از ایرانی های نسل انقلاب بیشتر هم توقع نیست.....
در ضمن مودب اعتراض کنید |
سهشنبه 12 آذر 1387 |
|
| sheidaben - انگلیس - لندن |
اخه یکی نیست بگه خنجر رو دیوار خونه چه کار میکنه؟ |
سهشنبه 12 آذر 1387 |
|
| maryamf - بلژیک - لی یژ |
عجب مادر زن فضولی. طفلک مرد بیچاره که قربانی حماقت خانواده زنش شده |
سهشنبه 12 آذر 1387 |
|
| Arashk_fara - انگلیس - لندن |
بخاطر پول . کار و فقر و ... این ملا های بی نا ... س تا کی باید باج بدیم و خاک تو سر رو دنبال خودمون بکشیم ...حد اقل از دانشجوهای مبارز دفاع کنید |
سهشنبه 12 آذر 1387 |
|
| pokalu - المان - دورتموند |
ای کشته چرا کشتی تا کشته شوی زار !!!! |
سهشنبه 12 آذر 1387 |
|
| tamara .s - انگلیس - لندن |
منم شمشیر سامورائی دارم تو خونم البته تزئینی
میگم خوبه قاتل مقتولو دوست داشت و هیچ مشکل قبلی باهاش نداشت . |
سهشنبه 12 آذر 1387 |
|