اعترافات پسر اسیدپاش در برابر دختر قربانی

اعترافات پسر اسیدپاش در برابر دختر قربانی

چشمان آمنه، چهار سال است آفتاب را ندیده. چشمان آمنه چهار سال است صورت مهربان مادر را ندیده، چشمان آمنه چهار سال است در تاریکی مطلق فقط سیاه بختی این دختر جوان را برایش به تصویر کشیده است. آمنه هنوز نمی داند چرا عشقی که می گویند نوازشگر است و مهربان است اسیدی شد و به صورتش پاشید و او را برای همیشه در تاریکی فرو برد. چشمان آمنه دیروز اشک های مادر را ندید. چشمان آمنه دیروز نور فلاش عکاسانی را که اشک ریزان او را دوره کرده و سوژه خود قرار داده بودند، ندید. چشمان آمنه حتی نتوانست چهره پسری را که بینایی اش را از او گرفته ببیند. چهار سال از آن روز سرد و سیاه در پارک رسالت گذشته و از آن صورت مهربان و چشمان امیدوار به آینده برای آمنه، دو سوراخ باقی مانده سوراخ هایی که قطره قطره اشک های آمنه را روی صورت پرزخمش می ریزد تا ذره یی از غم درونش را برای حاضران در دادگاه به نمایش بگذارد. «قصاصش کنید تا ذره یی از زجر من و خانواده ام را درک کند.» این اولیه جمله یی بود که آمنه دیروز در جلسه محاکمه و در برابر هیات قضات به زبان آورد.


کیفرخواست

در ابتدای جلسه محاکمه پسر جوانی که به صورت آمنه اسید پاشیده بود، ابتدا محمد شادابی در جایگاه قرار گرفت تا به عنوان نماینده دادستان علیه جوان اسیدپاش اقامه دعوا کند و جزئیات حادثه یی را که به کور شدن آمنه منجر شده است، توضیح دهد. نماینده دادستان گفت؛ مجید جوان 27 ساله یی که در دادگاه حاضر شده و این طور با چشمان بازش به هیات قضات و حاضران خیره می نگرد و صورت پر از زخم آمنه را که حتی برای راه رفتن باید از مادرش کمک بگیرد تماشا می کند، متهم است 12 آبان سال 83 به صورت آمنه بهرامی که مهندس الکترونیک است، اسید پاشیده و علاوه بر کور کردن دو چشم این دختر جوان به صورت او به شدت آسیب رسانده و زخم های متعددی را روی آن ایجاد کرده است. وی در حالی که اسید همراه داشت شش ساعت به کمین آمنه نشست و سرانجام ساعت دو بعد از ظهر روز حادثه در پارکی نزدیک پل سیدخندان اسید را روی آمنه پاشید و متواری شد. پس از چند روز پلیس موفق به شناسایی مجید شد و وی به اسیدپاشی اعتراف کرد.

محمد شادابی ادامه داد؛ من به عنوان نماینده دادستان و با توجه به تقاضای آمنه بهرامی شاکی پرونده مبنی بر قصاص دو چشم متهم تقاضای صدور حکم قصاص دو چشم متهم را دارم.

آمنه در جایگاه

در ادامه آمنه بهرامی دختر نابینا با کمک مادرش پشت تریبون قرار گرفت تا گوشه یی از مصیبت هایی را که در چهار سال گذشته تحمل کرده است برای دادگاه بازگو کند. آمنه گفت؛ بارها گفته ام و باز هم می گویم تقاضای قصاص متهم را دارم. البته فقط چشمانش را از او بگیرید. چون من نمی توانم مثل او رفتار کنم و به صورتش اسید بپاشم این عمل خیلی وحشیانه است. فقط بینایی اش را بگیرید تا چشمانش مثل چشمان من شود. البته من به خاطر خودم تقاضای قصاص ندارم. این خواسته جامعه است. مجید باید مجازات شود تا این گونه افراد بدانند حق ندارند به صورت دختری اسید بپاشند.

قاضی؛ فکر می کنید انگیزه متهم از اینکه به صورت شما اسید پاشید چه بود؟

آمنه؛ مجید جوان خودخواه و طردشده از جامعه است و نمی تواند تحمل کند کسی خلاف میل و خواسته اش رفتار کند.

قاضی؛ شما با متهم قبل از این حادثه رابطه یی داشتید؟

آمنه؛من رابطه یی با او نداشتم چند بار مادرش با خانه ما تماس گرفت و از من خواستگاری کرد، من هم چون مجید را نمی شناختم جواب منفی دادم. چون سر این مساله حساس شده بودم و مادر مجید مرتب به خانه ما زنگ می زد، یک روز از دوستم پرسیدم دانشجویی به نام مجید در دانشگاه داریم. دوستم گفت؛ مجید همان پسری است که یک بار در کارگاه برایت مزاحمت ایجاد کرد. من در دانشگاه رابطه یی دوستانه با دختران و پسرانی که همکلاسی ام بودند داشتم.ما مثل خواهر و برادر بودیم. اما آن روز در کارگاه، مجید که ورودی سال پایین تر بود، کنارم نشست و برایم ایجاد مزاحمت کرد. من صندلی ام را کنار کشیدم اما مجید به اذیت هایش ادامه داد. می خواستم موضوع را به استاد بگویم که یکی از همکلاسی هایم گفت جایت را عوض کن تا ماجرا تمام شود. من و مجید آن روز با هم جر و بحث کردیم و من هیچ وقت با او صحبت نکردم. نسبت به مجید همیشه احساس بدی داشتم. بعد از آن بود که دیگر مطمئن شدم نمی خواهم با او ازدواج کنم. مجید پس از آن با محل کارم تماس می گرفت و با صحبت هایش مرا تهدید می کرد. می گفت تو نمی توانی جواب منفی به من بدهی و باید با من ازدواج کنی. تو نمی توانی زندگی مرا خراب کنی، من آینده ام را با تو ساخته ام. البته اوایل می گفت خودش را می کشد. من هم به او جواب می دادم هر کاری دوست دارد انجام بدهد. مردی که با پاسخ منفی به خودکشی فکر کند به درد زندگی نمی خورد.

مجید به مزاحمت هایش ادامه می داد. او مرتب مقابل محل کارم می آمد و هر بار که از محل کارم خارج می شدم تعقیبم می کرد. دو روز قبل از حادثه مجید را مقابل در شرکت دیدم، جلو رفتم و به او گفتم من ازدواج کردم و همسرم را دوست دارم، بهتر است دست از سرم برداری. اگر یک بار دیگر مزاحم من شوی با شوهرم به سراغت می آیم.

مجید جواب داد طلاق بگیر و با من ازدواج کن. قبول نکردم و گفتم بهتر است مرا از فکرت بیرون کنی. بعد از اینکه از مجید جدا شدم به کلانتری رفتم و گفتم تهدید شده ام و پسر جوانی به من گفته کاری می کنم تا آخر عمرت بسوزی. اما ماموران کاری نکردند و گفتند تا زمانی که جرمی اتفاق نیفتد نمی توانند وارد ماجرا شوند.

قاضی؛ پس از آن هم باز تهدید شدی؟

آمنه؛بعد از آن روز دیگر مجید را ندیدم، همکارانم هم او را ندیده بودند. فکر کردم حرفم را باور کرده و دیگر به سراغم نمی آید. روز حادثه کارم در شرکت تمام شده بود و داشتم به خانه برمی گشتم. در پارک رسالت احساس کردم کسی مرا تعقیب می کند، سرعتم را کم کردم تا فردی که پشت سرم است رد شود، اما او جلو نیامد. من ایستادم، وقتی فرد تعقیب کننده جلو آمد دیدم او مجید است. همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. پارچ قرمز رنگی در دستش بود. یک لحظه به چشمان من نگاه کرد و مایع داخل پارچ را به سمت من پاشید.

قاضی؛ زمانی که اسید به صورتت پاشیده شد، چه کردی؟

آمنه؛آن لحظه صورت دو خواهری که سال ها پیش رویشان اسید پاشیده شده بود در ذهنم متصور شد. با خودم گفتم خدایا اسید چه بلایی سرم خواهد آورد.اسید، فلز مدار چاپی را از بین می برد و من به خاطر رشته تحصیلی ام این مساله را می دانستم. از آن لحظه به بعد هرگز نتوانستم ببینم، اما هیچ وقت نمی خواستم این مساله را باور کنم. من نمی دیدم که مردم اطرافم جمع شده اند. فقط فریاد می زدم و کمک می خواستم. مردی از داخل ماشینش برایم آب آورد. صورتم را با آب شستم بلافاصله مرا به بیمارستان رساند. جلوی در پیاده کرد و زمانی که داشتم وارد بیمارستان می شدم نگهبان مرا دید و با خودش به مرکز پرستاری برد. صورتم را چندین بار شستند. قطره های اسید که روی صورتم ریخته بود، روی دستم چکید و دستانم را هم سوزاند.

قاضی؛ اقدامات لازم در بیمارستان برایت انجام شد؟

آمنه؛ در بیمارستان لبافی نژاد هرکاری که می توانستند برایم انجام دادند. مدتی که در بیمارستان ماندم یک روز به من گفتند باید آماده شوی و به اتاق عمل بروی. پرسیدم برای چه. جوابی ندادند. پزشک معالجم بالای سرم آمد و گفت؛ رضایتنامه عمل را امضا کن. گفتم می خواهید چه کنید. نکند قصد تخلیه چشم هایم را دارید. دکتر گریه کرد و رفت. من حاضر نشدم چشمم را تخلیه کنند، چون معلوم نبود به لحاظ روحی بتوانم تحمل کنم یا نه. گفتم اگر قرار است چشمم از بین برود بگذارید خودش از بین برود. به من گفتند ممکن است عفونت کند و به مغزت برسد، آن وقت جانت را از دست می دهی. اگر من می مردم خانواده ام شاید فقط یک سال غم سنگین مرگم را داشتند و بعد عادت می کردند. اما حالا هر روز به من نگاه می کنند و ذره ذره آب شدنم را می بینند.

دفاعیات متهم

بعد از صحبت های آمنه و وکیل مدافعش نوبت به مجید رسید تا در برابر اتهام اسیدپاشی از خود دفاع کند.

قاضی؛ اتهام شما اسیدپاشی و از بین بردن دو چشم آمنه بهرامی و ایراد جراحت های متعدد به صورت او است، قبول داری؟

متهم؛ بله، قبول دارم. من به صورت آمنه اسید پاشیدم.

قاضی؛ انگیزه ات از این کار چه بود؟

متهم؛ آمنه از من خواستگاری کرد، من هم قبول کردم و بعد هم عاشق او شدم. اما بچه های دانشگاه حرف های نامربوطی در موردم زدند و آمنه پشیمان شد.

قاضی؛ حتی اگر گفته هایت را بپذیریم کارت توجیه نمی شود چون آمنه تحقیق کرده و متوجه شده بود نمی تواند با تو زندگی کند. تو حق نداشتی روی صورتش اسید بپاشی.

متهم؛ مقصر خودش بود. من عاشق او شدم و دیگر نمی توانستم از او دل بکنم. من عاشق آمنه شده بودم. حرف شما منطقی است اما دل عاشق منطق متوجه نمی شود.

قاضی؛تو می دانستی میزان تخریب اسید چقدر است، چرا می خواستی صورت آمنه را نابود کنی؟

متهم؛من دچار فشار روحی و روانی و دیوانه شده بودم. آمنه با رفتارش نشان می داد مرا دوست دارد اما جواب رد می داد.

قاضی؛از کجا اطمینان داشتی که آمنه تو را دوست دارد؟

متهم؛هر بار مرا می دید، تپش قلب می گرفت. موضوعات بی خودی را مطرح می کرد تا با من صحبت کند. من هم فهمیدم عاشقم شده است.

قاضی؛ از کجا متوجه تپش قلب آمنه می شدی؟

متهم؛چشمانش نشان می داد. شاید دیگران متوجه نمی شدند، اما من با تمام وجودم احساس می کردم.

قاضی؛تهدید کرده بودی خودکشی می کنی، چرا تهدیدت را عملی نکردی؟

متهم؛چند بار تصمیم گرفتم آمپول هوا به خودم تزریق کنم اما نتوانستم، بعد تصمیم گرفتم به صورت آ منه اسید بپاشم تا نامزدش او را رها کند و من به آمنه برسم.

قاضی؛چرا تصمیم نگرفتی اسید را به صورت نامزد آمنه بپاشی و خود او را هدف گرفتی؟

متهم؛من نامزدش را نمی شناختم، اما با این کارم آمنه را از نامزدش جدا می کردم.

قاضی؛چه زمانی تصمیم گرفتی اسیدپاشی کنی؟

متهم؛وقتی آمنه گفت ازدواج کرده او طوری حرف زد که من مطمئن شدم واقعیت را می گوید.

قاضی؛اتفاق های روز حادثه را تعریف کن.

متهم؛روزی که آمنه گفت ازدواج کرده، به مغازه رفتم و تقاضای اسید کلریدریک کردم. مغازه دار گفت این نوع اسید جامد است و او ندارد. من اسید مایع خواستم که گفت فردا می آورد. فردایش دوباره به مغازه رفتم و 400 سی سی اسید خریدم. روز حادثه به نزدیکی محل کار آمنه رفتم. می دانستم چه ساعتی از شرکت بیرون می آید. 10دقیقه منتظر شدم و بعد در فرصتی مناسب اسید را به صورتش پاشیدم.

قاضی؛آیا حاضری با این وضعیت با آمنه ازدواج کنی؟

متهم؛بله حاضرم. من او را دوست دارم.

قاضی؛آمنه تقاضای قصاص چشم کرده آیا حاضری به او دیه بپردازی؟

متهم؛من پولی ندارم که دیه بپردازم. قصاص را قبول دارم به این شرط که هر دو ما را به اتاق عمل ببرند و چشم هایمان را تخلیه کنند، از کجا معلوم بعد از کور شدن من راه درمانی برای آمنه پیدا نشود و او دوباره بینایی اش را به دست نیاورد؟

قاضی؛پزشکی قانونی و پزشکانی که آمنه را در بارسلونا تحت درمان قرار دادند اعلام کردند آمنه به طور قطع بینایی اش را به دست نمی آورد و برای یافتن این مساله رسیدگی به پرونده چهار سال طول کشیده است.

متهم؛من این حرف ها را قبول ندارم، باید چشم هر دو ما را تخلیه کنند تا اثر قصاص روی چشمان من هم باقی بماند.

قاضی؛در این چهار سال تلاش کردی که رضایت بگیری؟

من تلاش کردم اما آمنه خودش را از من مخفی می کند.

قاضی در این هنگام عکس زمانی که آمنه سالم بود را به متهم نشان داد و گفت؛ این چهره را با چهره یی که آمنه حالا دارد مقایسه کن، آیا پشیمان نیستی؟

متهم؛ کاری که کردم اشتباه بود، قبول دارم و پشیمان هستم. حالا هم کارم قابل جبران نیست. من نیتم خیر بود هرچند عملم بد بود.

آخرین حرف های آمنه

سپس قاضی عزیزمحمدی یک بار دیگر آمنه را به جایگاه دعوت کرد و از او خواست تا اگر حرفی دارد بگوید.آمنه گفت؛ بگذارید ماجرای تخلیه شدن چشم راستم را برایتان توضیح دهم. وقتی پزشکان بیمارستان لبافی نژاد قطع امید کردند به من گفتند هرچند در اسپانیا هم نمی توان کاری کرد اما برای اینکه بعدها پشیمان نشوم بهتر است به آنجا بروم. در اسپانیا پزشکان تمام تلاش شان را کردند. من می توانستم با چشم راستم فقط سایه ها را ببینم، آنها چند بار مرا جراحی کردند، اما نتوانستند کاری بکنند. من از صحبت هایشان متوجه می شدم که اتفاق بدی در حال رخ دادن است اما هیچ وقت در این باره بی پرده با من صحبت نمی کردند. یک روز صبح که بیدار شدم احساس کردم چیزی شبیه کرم روی گونه هایم است.یادم آمد من کرم استفاده نکردم. چند لحظه بعد ریزش کرم قطع شد و من دستم را به سمت چشمم بردم و متوجه شدم که هیچ چیز در پلکم نیست. خودم را به کلینیک رساندم. پزشکان گفتند ما می دانستیم این اتفاق خواهد افتاد اما به تو نگفتیم. اسید تا پنج سال قدرت تخریب دارد و متاسفانه من روز به روز بدتر می شوم. آمنه ادامه داد؛ اگر حتی ذره یی امید بود من در بارسلونا می ماندم. به من گفتند شبکیه چشمم به طور کامل از بین رفته است. هرچند پولی ندارم و خانواده ام هم به شدت در تنگنا هستند و آقای خاتمی رئیس جمهور وقت 27 هزار یورو به من کمک کردند تا بتوانم در بارسلونا بمانم، اما حاضر نیستم از متهم دیه بگیرم. مردی که هنوز هم به فکر نابودی من است و می خواهد چشمانم تخلیه شود چطور خود را عاشق معرفی می کند. این مرد اگر آزاد هم شود قصد جانم را می کند.

هر روز از خداوند می خواهم کاری کند که من از خانواده ام جدا شوم و آنها اینقدر عذاب نکشند.

حکم قصاص

در پایان جلسه قاضی عزیزمحمدی یک بار دیگر متهم را به جایگاه دعوت کرد تا آخرین دفاعیاتش را بگوید. او لایحه یی 18 صفحه یی به دادگاه ارائه داد که عنوانش «اسید پاش مجرم یا قربانی» بود و سپس گفت؛ این روزنامه ها بودند که جنجال کردند، من کار بدی نکردم. کارم بدتر از اسیدپاشی به صورت 15 دختر در افغانستان نیست که این طور پرونده ام را درشت کرده و هر روز با یک تیتر چاپ می کنند. حالا جامعه زیر بار قصاص چشمان من می رود اما اگر آمنه این کار را کرده بود طور دیگری با او برخورد می شد.

با پایان یافتن جلسه دادگاه هیات سه نفره قضات (عزیزمحمدی، بومی و رحیمی ) وارد شور شدند و به اتفاق آرا، مجید را به قصاص چشم پس از پرداخت تفاضل دیه محکوم کردند. این جوان به پرداخت دیه در مورد سایر قسمت های آسیب دیده نیز محکوم شد.

baran-wien - اترپش - وپن
وحشتناکه .بیچاره امنه.خدا کمکش کنه
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
ای احمدی نژاد.....الان ربط دادنهای مکرر گودرز به شقایق شروع میشه!
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

jeg elsker afg - دنمارک - وایله
اول اینکه به کوری چشم حسودان متهمان اسید پاشی به صورت دختران افغان دستگیر شدند.همچنین حامد کرزی رئئس جمهور پیش از دستگیری قول داده بود که متهمان پس از دستگیری اعدام خواهند شد.پس این یارو خداش رو شکر کنه مثل اونها نشه!!
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

tima88 - انگلستان - لیورپول
واقعا ناراحت کننده بود ، چرا دروغ من اگه جاش بودم قطعا خودم رو میکشتم ..آخه تا کی‌ زنان و دختران ایرانی‌ باید قربانی فقر فرهنگی‌ بشن؟ پسره هم که یک روانی‌ ی به تمام عیار بود ، تو عکسها هم چین میخنده که انگار واسش جوک تعریف کردن !!! اینو باید برد تیمارستان
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

سلامتی - بلژیک - نمور
اصلا اسید فروشی باید ممنوع باشه.
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

reza21 - ترکیه - آنکارا
فاجعه است. بیچاره.مجید چگونه در دادگاه این حرفها را توانست بزنم.این است نهایت خوی حیوانی بشر.
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

fatima.ghalbeasia - دنمارک - اغوس
خدایا بعضی از مردها چه قدر میتونند رذل باشند که فقط به خاطر نفع خودشون باعث نابودی فرد دیگری بشند اون هم نابودی تدریجی!
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

mafia_top - آمریکا - جکسون ویل
متهم؛من پولی ندارم که دیه بپردازم. قصاص را قبول دارم به این شرط که هر دو ما را به اتاق عمل ببرند و چشم هایمان را تخلیه کنند، از کجا معلوم بعد از کور شدن من راه درمانی برای آمنه پیدا نشود و او دوباره بینایی اش را به دست نیاورد؟
---
ببین چقدر هم پسره پررو هستش.
دست پرورده های جمهوری اسلامی که بهتر ازاین نمیشن. جوونای ایرانی همشون عقده ای هستن
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

saharrr - امریکا - فلوریدا
قصاص واسه همین جاها خوبه!!!
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

farimahx - ایران - شیراز
وااااااااااااااای خدایا
بیچاره دختره. چرا باید توی جامعه مسلمونا اینقدر بی عدالتی بشه.
از وقتی اسلام اومد با خودش بد بختی آورد.
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

acid_pro - اتریش - وین
baran-wien - اترپش - وپن
شما همیشه باید به جای ی پ بنویسی؟؟وپن چیه؟ اون بالا که عکس صفحه کلید داره استفاده کنید.
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

shiraz_girl - دانمارک - ویله
چه بیرحم باید قلب سنگیشو در بیارن نه چشماشو....
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
مرگ بر این جانوران که اسم دیوانگی و جنایت را عشق گذاشته اند..طفلک دختر بینوا در کشوری مرد سالار که همه چیز به جسم زن منتهی می شود.
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
ای ننگ بر این دین و مذهب که اساس و پایه آن بر تفاوت بنا شده است نه بر تساوی و در آن چشم مرد از چشم زن گران تر است. این زن بدبخت به فرض هم که بخواهد به روش سامی های وحشی حق خود را دریافت کند، باید پولی هم (تفاضل دیه) بپردازد که تازه قیمت چشم هایش هم قیمت چشم های مرد شود!!! چرا کسی از دین بندگان الله پاسخ نمی دهد که این مدهب به جز ننگ و بدختی تحجر چه چیز دیگری برای این یک میلیارد نفر به ارمغان آورده است؟
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

ommol - انگلستان - لندن
عجب جونوریه هنوز هم بشیمون نیست اینو باید دست و باش هم قطع کنند لااقل برای اولین بار از قانون اسلام خوشم اومد
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

بابک - ایران - سبزوار
چقدر این ادم دو پا قلبش تیره بوده که چنین جنایت وحشتناکی را انجام داده است خداوند روزگارش را سیاه کند و به خانم امنه صبر بدهد از پروردگار عالم می خواهم او را شفا بدهد
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

botparast - ایتالیا - میلان
به به چشممون روشن!بنده خداهایی که قبلا کامنتای الا بختکی میدادن کجان؟من این قضیه رو توی یکی از کامنتام اورده بودم اما .......
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

sanaz.sepid - ایران - زنجان
الهی جززززززززززز جیگر بگیریییییی.بمیرییییییییی.چلاق شی.لال شی و............
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

khanande - اﻴﺮاﻦ - اﻴﺮاﻦ
کثثثثث..افت!حیوون!هر چند فکر نمیکنم حتی حیوون هم اینقد رذل و خودخواه باشه.اشغال حتا الانم به خودش حق میده!تو تو کودوم طویله یا جنگلی بزرگ شدی نمیدونم؟!
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

rezanl - هلند - امستردام
IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
هموطن منکه میگم حماقت و کوته فکریه و ریشه در بیفرهنگی و بداموزی داره !
نظر شما چیه؟
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

دل من - ٌبحرین - منامه

alireza.ch - سوییس - نوشاتل

پاسخ میخوای :مرگ بر منافق
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

محسن قوز فیش - نروژ - اسلو
این بی شرف را نباید اعدام کنند. عاشق بودم نفهمیدم که چه شد... زکی حالا چشمت را از دست بده و پایش هم را باید از او بگیرند تا روزی خودش را صد بار به گ.. وادار کند و هر روز روزنامه هم تیتر کنند.
پنج‌شنبه 7 آذر 1387

pokalu - المان - دورتموند
حتا فکر اینکه لحظه یی جای آمنه باشم منو دیوونه می‌کنه..این جانی اسم خودشو عاشق میذاره؟؟؟

به نظر من که مرگ هم براش کمه با اینکه فایده یی برای آمنه نداره! فقط می‌شه متاسف شد همین....

پنج‌شنبه 7 آذر 1387

pokalu - المان - دورتموند
دل من - ٌبحرین - منامه
چه ربطی به شقیقیه داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جمعه 8 آذر 1387

botparast - ایتالیا - میلان
اخر خنده:...................من نیتم خیر بود !!!!؟؟؟؟؟
پس خیر پیش!!!
جمعه 8 آذر 1387

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
دل من - ٌبحرین - منامه
نه عزیزم نو مسلمان واقعی نیستی. بخاطر همین هم نام مرا اشتباه گفتی. منافق کسی است که تظاهر مسلمان بودن بکند. من حتی از تظاهر به آن هم حذر دارم. البته در دستگاه عدل شما اگر کسی چرایی بیشتر بودن قیمت چشم مرد از زن را سوال کند، نام های بسیاری برای وی متصور است. کافر، ذندیق، حربی، مفسد فی الارض، مشرک،...
اصلا به فرض که من همه اینها هستم، فقط می خواهم بدانم که چرا قیمت چشم این مرد متجاوز بیشتر از این زن قربانی است؟ ای الله قادر متعال، من به شدت در پی یافتن پاسخ عدالت ورزی تو در این زمینه می باشم. با قدرت بی انتهای خودت این حقیر سرا پا تقصیر را روشن بفرما. الهی آمین
جمعه 8 آذر 1387

payamak - انگلستان - منچستر
محسن این اولین باره که باهات موافقم
جمعه 8 آذر 1387

saharrr - امریکا - فلوریدا
farimahx - ایران - شیراز
واقا حرفت بی ربط بود..خواهشا از این به بعد اول فکر کن بد حرف بزن!!ممنون میشم!!
جمعه 8 آذر 1387

farhad7 - استرالیا - سیدنی
ببینید مردم چطوری رم کردند.خدا ازتون نگذره که باعث و بانی این همه بلا تو این کشور هستید.اگر کشور ئک پلیس قدرتمند داشت کی به خودش اجازه می داد که حتی فکر خلاف کنه
جمعه 8 آذر 1387

ufo - دانمارک - وایله
دوستان این جا یک چیزی کمه وانهم اینکه به چه مجوزی اسید فروخته شده به این هیولا یادمه قبل از انقلاب به چند داروخانه مراجعه کردم برای خرید اسید بهم نفروختن بااینکه برای کار شیمی میخواستم ولی نتوانستم تهیه کنم.ماندم اسید رو همین طوری نمیشود تهیه کرد شاید عقل قاضی به این مثله قد نمیده.
جمعه 8 آذر 1387

saharrr - امریکا - فلوریدا
mafia_top - آمریکا - جکسون ویل
سلام هم شهری!!:)
جمعه 8 آذر 1387

nariman 1980 - بلژیک - آلست
fatima.ghalbeasia - دنمارک - اغوس
خانمه محترم، پستی فقط مخصوصه آقاییون نیست، لطفأ حرفه سنجیده بزننین.
sanaz.sepid - ایران - زنجان
حرف نداشت دختر.
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
...چیکارش به شقیقه.
جمعه 8 آذر 1387

snook - هند - بنگلور
پسره از این ... پرروها بود.باید با شکنجه بکشنش
جمعه 8 آذر 1387

benyaminshafabakhsh - ایران - شیراز
یکی از ناراحت کننده ترین حوادث زندگیم بود به خدا این مجید یه حیوان واقعیه....
جمعه 8 آذر 1387

بابک - ایران - سبزوار
اقای
محسن قوز فیش - نروژ - اسلو
این دفعه خوب نظر دادی
جمعه 8 آذر 1387

Huria - دانمارک - کپنهاگ
alireza.ch - سوییس - نوشاتل
کاربر محترم اگر اعتقادی به اسلام ندارید٫ احتمالا نظریه داروین را می پذیرید. در اینصورت همراه با تکامل جسمی بشر به تکامل فر هنگی ان نیز اعتقاد دارید. قوانین حمورابی در زمان خود و با توجه به روش زندگی در انزمان ارزش خاص خود را داشته و پیشرفتی محسوب می شد. پس از گذشت هزاران سال اشکار است که طرز فکر سامیان و همه جهانیان به بهتر تغییر یافته باشد. پس لطفا از توهین به قوم سامی بپرهیزید.
جمعه 8 آذر 1387

mitra.d - المان - هانوفر
با خواندن این مطالب انسان زیر سئوال میره و ادمیت قایم میشه. جنگل کحاست.حیوانها کجا رفتند.
جمعه 8 آذر 1387

farimahx - ایران - شیراز
saharrr - امریکا - فلوریدا
اگه همین اتفاق توی یه کشور دیگه(فقط مسلمون نباشن) می افتاد چه سرنوشتی داشت این آقا
چرا باید توی ایران اینقدر نسبت به زنها کم لطفی یا بهتر بگم جنایت بشه.
از نظر من این خانم می مرد بهتر بود. فقط ذاره نفس می کشه
باید یه راهکار برای این اعمال باشه در کشورهای عقب مونده
جمعه 8 آذر 1387

fatima.ghalbeasia - دنمارک - اغوس
nariman1980بلژیک
قبول دارم پست بودن مرد و زن نداره.ولی در این مورد خاص قبول کنید که همیشه خانمها مورد ظلم بودن.مردها(بعضیهاشون)عشقشونم خشنه البته اسم این حسشون رو نمیشه عشق گذاشت.واین رو هم بدونید یک سوم زنان در دنیا مورد خشونت واقع میشند خشونت مردان علیه زنان یه چیز ثابت شده است در ضمن من گفتم بعضی مردها!
جمعه 8 آذر 1387

sarazc2003 - ایران - شیراز
عشق؟؟؟؟؟مگه وجود داره؟؟!!!!این پسره مجید یه مسلمون واقعیه.
جمعه 8 آذر 1387

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
Huria - دانمارک - کپنهاگ
منظور من از روش های سامی قوانین برگرفته از ادیان سامی بود و به هیچ وجه قصد توهین و بی احترامی به نژاد خاصی را ندارم. شاید بهتر بود واژه «دین» را هم قبل از نام «سامی» می آوردم تا چنین سو تفاهمی ایجاد نشود. به هر حال همانطور که فهمیدید من به شخصه نه تنها اعتقادی به ادیان سامی ندارم بلکه آنها را آفت تفکر بشریت مردن می دانم. یک بار دیگر اذعان می کنم که تمام انسانها از هر قومیت و نژاد مادامیکه به قوانین انسان ساخته و منشور جهانی حقوق بشر احترام می گذارند از هر حیث با هم برابر و مساوی هستند.
شنبه 9 آذر 1387

ommol - انگلستان - لندن
قوزی برای اولین بار باهات موافقم بابا این قانون های اسلام شما هم یه موقع هایی به درد میخوره.(ولی خدا وکیلی من موندم تو تو نروز چه غ..ی میکنی).
شنبه 9 آذر 1387

toba2 - انگلستان - لندن
من از ته دلم .شب وروز دعا می کنم ..برای امنه واز خدا می خواهم که هر چه زوتر خوب شود..والله اینقدر متاثر وناراحت هستم .نمی دانم چه بنویسم .. فقط این می گویم ما تو عراق با بمبهای تو همه جا منفجر میشود از این نمونه بدتر داریم .وبعض البته چند نفر روانی مثله همین مجیدخوشحال هستند ..که گوشت ملت عراق با خاک انداز وجارو جمع میشود .منظورم پ پ پ از المان افتخاره میکند ..یا دو سه نفر دیگر خونخوار ذق زده شده ان وقتی به دختران بی گناه افغانی اسید باشیده شده است خدایا نمی دانم چرا بعضیها بخاطر اختلاف شخصی میان تو این سایت به دوم ملت مقاوم وقوی درظلم واشغالگری .مقابل امریکا ایستاده ومقاومت میکنند ..توهین واز نراحتی وتکه تکه شده ان انها خوشحال هستند...تو قران یک ایه که می فرماید .العین باالعین والسن با لسن ...یعنی چشم مقابل چشم .به نظرم باید قصاص مجید یک پارچ 400 سی سی اسید .به صورت او...........
شنبه 9 آذر 1387

nona60 - ایران - قم
؛؛؛؛وااااااااااااااای خدایا
بیچاره دختره. چرا باید توی جامعه مسلمونا اینقدر بی عدالتی بشه.
از وقتی اسلام اومد با خودش بد بختی آورد.؛؛؛

یعنی توی جامعه غیر مسلمونا بدتر از اینا اتفاق نمیوفته...نه!!!
شنبه 9 آذر 1387

farimahx - ایران - شیراز
nona60 - ایران - قم
شما که تو شهرتون ...عادیه...
توی جامعه های مسلمون همیشه یه سری چیزا عادی میشه. یعنی اینقدر انجام میدن که دیگه کسی ترسی نداره از انجام دادنش.
ولی قانون در کشورهای پیشرفته رعایت میشه. و پارتی بازی هم ممنوعه.
به همین خاطر مردمش می ترسن از این کارای وحشیانه که مسلمونها انجام میدن انجام بدن.
آقای ایت الله
یکشنبه 10 آذر 1387

Huria - دانمارک - کپنهاگ
alireza.ch - سوییس - نوشاتل
باسپاس٫ خشنودم از اینکه کاربرانی مثل شما انسانیت را هر از گاهی به دیگر کاربران یاداور می شوند.
دوشنبه 11 آذر 1387

maryam-iran-tehran - ایران - تهران
mafia_top - آمریکا - جکسون ویل
ببخشید شما ایرانی نیستید؟ چرا همه رو با یک چوب میرونید؟
این آقا صد در صد روانی بوده ولی دلیل نمیشه شما به همه توهین کنید
سه‌شنبه 12 آذر 1387

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.