نوکرتم وطن میدونی چرا وقتی بعد از 15 سال برا مرگ پدرم رفتم ایران اولین روزی که دوستم پیشنهاد کرد با موتور بریم بیرون یه چرخی بزنیم اون روز یه مسابقه فوتبال هم بود دقیقا بعد از 15 دقیقه سر یه چهار راه پشت چراغ قرمز توقف کرده بودیم که من نفهمیدم که چطوری 3تا از اتومبیلهای نیروی انتظامی وطن پر از سربازان نقاب زنه وطنی چنان کتکهائی به ما زدند که 4 ساعت بعد چشم باز کردم دیدم رو تخت بیمارستانم وقتی خودمو توی استیلی که پام بهش اویزان بود دیدم خودمو نشناختم چاکرتم وطن.....یکی از سربازان وطن منتظر بود که من بهتر شم منم ببره پاسگاه وطن میدونم حتما به خودت میگی لابد یه جرمی انجام داده.ولی من روز چهارمی بود که ایران بودم و کل طایفه و من شدیدا مشغول مراسم عزای پدرم بودیم اه وطن وطن وطن ....بار دیگر سربازن وطن ما را اشتباهی گرفته بودند اه وطن جمجمه دوستم را شکستند. سر منو شکستند که هنوز بعد 2 یا 3ماه عفونت داره و...........3 بار توی بیمارستان شهر بستری بودم ...همه اینا بخاطر اشتباه سربازان ومسولین وطن بود اه وطن دلتنگتم .نتنها مسولین وطن عذرخواهی نکردند بلکه سرهنگ وطن با یک مثال زیبا و اموزنده که گفت ببین اقا وقتئ که یه باغ اتیش میگیره سبز وخشک با هم میسوزند و وقتی برادرم با ناراحتی فریاد زد که به مقامات شکایت میکنم کار را خرابتر کرد. چون منو با اون وضع خراب به بازداشگاه وطن منطقه انتقال دادند و برایم به جرم بهمزدن امنیت ملی پرونده درست کردند و منو جاسوس اجنبی صدا میزدند هر چی طلا و پول داشتم ازم گرفتند ودیگه پس ندادن بعد از 6 روز در بازداشتگاه با هزار پارتی بازی و پرداخت مقدار هنگفتی رشوه به قاضی وطن با یک تعهدسفت و سخت که دیگر امنیت ملی را به هم نمیزنم با هزار منت و التماس ازاد شدم .راستی اگر وطن چنین بوده و هست من عطای وطن را به لقایش بخشیدم قصدم توهین نیست ولی من حالم به هم میخوره وقتی اسم وطنو میشنوم متنفرم از وطن و مسئولین رشوه ائ عقده ای وطن.و متنفرم از اون بوی وطن و همه بازاراش وخیابوناش........ اه وطن وطن وطن .... |