پرویز مشرف، رییس جمهور مستعفی پاکستان نزدیک به یک دهه بر این کشور حکومت کرد و چندی پیش، با افزایش فشارها مجبور به استعفاء شد.
فصل دهم – از ریاست به ریاست اجرایی
یک شب بعد از صرف شام در تاریخ 7 اکتبر 1998 حدود ساعت هفت و نیم عصر من و همسرم به اتفاق هم مشغول تماشای تلویزیون در خانه مان در منطقه مانگلا بودیم که ناگهان تلفن زنگ زد.مشاور نظامی نخست وزیر بود.او به من گفت که نخست وزیر آقای نواز شریف میخواهد شما را ببیند.من در پاسخ گفتم بسیار خوب من فردا صبح به نزد نخست وزیر خواهم آمد.در پاسخ شنیدم که نه قربان ! نخست وزیر می خواهند شما را هم اکنون ببینند و هر چه زودتر بهتر.! پشتم به لرزه افتاد .به نظرم آمد که این یک وضعیت عادی نیست.در وضعیت عادی نخست وزیر باید با رئیس ارتش تماس می گرفت و در زمانیکه رئیس ارتش در دسترس بود تماس با یکی از امرای ارتش امری غیر عادی مینمود.در پاسخ گفتم بسیار خوب اجازه بدهید من به رئیس ارتش اطلاع دهم.؟ مشاور نظامی سریعا پاسخ داد .
خیر قربان .موضوع به کلی سری است و شما باید بدون اطلاع حتی یکنفر باید برای دیدار با نخست وزیر تشریف بیاورید.دیگر مطمئن شده بودم که اوضاع کاملا غیر عادیست.از مشاور نظامی نخست وزیر پرسیدم میتوانید به من بگوئید به چه دلیلی احضار شده ام؟ او در پاسخ گفت که قربان از گفتن هر گونه مطلبی معذورم .وقتی که خودتان تشریف آوردید موضوع را خواهید فهمید و باز تاکید نمود که نباید به رئیس ارتش چیزی بگویم.دوباره پرسیدم آیا با لباس نظامی بیایم؟ او پاسخ داد بله و حتما زودتر بیائید.سریعا لباسهای نظامیم را به تن کردم و تنها همراه با یک پلیس نظامی به سوی اسلام آباد به راه افتادم.دقیقا یکم و نیم ساعت تا اسلام آباد راه بود.کلت کمری خودم را برای احتیاط با خود برداشته بودم.اصلا نمی توانستم حدس بزنم چه اتفاقی در شرف وقوع است.درست در لحظه ورود اتومبیلم به اسلام آباد تلفن همراهم زنگ زد.ژنرال اعجاز شاه یکی از دوستانم بود که فرماندهی بخش اطلاعات لاهور را بعهده داشت .تا تلفن را برداشتم .او گفت قربان مبارک باشد تبریک میگویم.شما رئیس ارتش شده اید.من در پاسخ گفتم اعجاز چرا بی ربط حرف میزنی دوره ژنرال کرامت که هنوز تمام نشده است.چطور امکان دارد که من رئیس ارتش شوم؟ اعجاز پاسخ داد دوست من ، کرامت استعفا کرده است.این خبر اکنون همه جا رسیده است.
................
بی اختیار به یاد کنفرانس فرماندهان واحدها در مقر فرماندهی افتادم .در این کنفرانس ژنرال جهانگیر کرامت اعلام نمود که " نخست وزیر نواز شریف از طریق یک متمم قانون اساسی تلاش مینماید تا اختیارات و قدرت رئیس جمهوری را محدود و سپس مجلس ملی و دولت را منحل نماید.نخست وزیر همچنین از حق انتصاب سران سه قوه و رئیس ستاد مشترک ارتش برخوردار شده است".به یاد دارم که وقتی کرامت این سخنان را اظهار نمود رنگ از رخ سرلشگر علی قلی پریده بود.او دوست صمیمی رئیس جمهور فاروق لغاری بود و بر اساس رویه معمول او باید به عنوان رئیس آینده ارتش تعیین میگردید.اما اگر نخست وزیر نواز شریف همانگونه که کرامت می گفت عمل میکرد همه برنامه های علی قلی به هم میخورد.بر همین اساس بود که وقتی برخی از ژنرال ها به من گفتند که با توجه به درخواست نخست وزیر برای ملاقات با تو بار دیگر شانس ارتقا به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش رو کرده است من شخصا امیدوار نشدم و معتقد بودم که رئیس ارتش قبل از استعفا علی قلی را بعنوان جانشین خود معرفی خواهد نمود.علیرغم تغییرات ایجاد شده در قانون اساسی باز این رئیس جمهور لغاری بود که حق امضای حکم رئیس ارتش را داشت.
بعد از این تحولات بود که رویارویی کامل و زننده ای بین نخست وزیر و رئیس جمهور از یکسو و رئیس دادگاه عالی پاکستان از سوی دیگر بروز نمود.نهایتا هم طبق معمول همه دست به دامان ارتش برای حل مشکلات شدند.رئیس جمهور لغاری تلاش بسیاری کرد تا اثبات کند متمم قانون اساسی فاقد وجاهت قانونی است و نمیتواند مورد استناد قرار گیرد.چنانچه استدلال اخیر رئیس جمهور از سوی دادگاه عالی قانون اساسی پذیرفته میشد رئیس جمهور لغاری حق داشت مجلس ملی را منحل نماید و نخست وزیر نواز شریف هم با توجه به اینکه وجاهت قانونی خود را از دست میداد ناگزیر به استعفا میگردید.نخست وزیر در واکنش به این مسئله ، قضات طرفدار خود را برای رسیدگی به موضوع منصوب و طبیعی است که این قضات هم قطعنامه ای را علیه رئیس دادگاه عالی قانون اساسی ارائه نمودند.سپس نواز شریف به عده ای دستور داد تا زمان تشکیل جلسه دادگاه به ساختمان دادگاه عالی حمله کنند.طبیعتا قضات دادگاه عالی برای حفظ جانشان در گوشه و کنار مخفی شدند.اگر بخواهم منصف باشم باید بگویم که این فاجعه بارترین حادثه سیاسی در پاکستان بشمار می آید.
ژنرال جهانگیر کرامت خواستار تشکیل کنفرانسی در مقر فرماندهی ارتش گردید تا وضعیت سیاسی کشور را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد.در این زمان هم رئیس جمهور و هم نخست وزیر از کرامت درخواست کرده بودند تا وارد معرکه شود و راه حلی برای بحران اخیر سیاسی کشور بیابد.سرویس اطلاعاتی پاکستان ISI تائید میکرد که رئیس جمهور و رئیس دادگاه عالی قانون اساسی با یکدیگر متحد شده اند تا با هدف کنار گذاشتن نواز شریف از قدرت ، مجلس ملی را منحل نمایند.ما نظریات خود را در کنفرانس ارائه نمودیم.
قرار شد پیامی به رئیس دادگاه عالی ارسال و از وی درخواست شود تا بر بیطرفی خود باقی مانده و در مسائل سیاسی کشور دخالت ننماید.بیطرفی اصلی ترین رکن کار او به شمار میرفت و انتظار داشتیم از آن تخطی ننماید.
برخی دیگر بر این اعتقاد بودند که نواز شریف از اکثریت کرسیهای حزب خود در مجلس سو استفاده نموده و تلاش مینماید با تغییر مواد قانون اساسی آرا و امیال خود را در کشور اجرا نماید.این افراد معتثد بودند قبل از اینکه اوضاع خرابتر شود باید زمینه برکناری نواز شریف به مرحله اجرا در آید.علی قلی هم بنا به دلایل مشخص ، گفت اگر قرار باشد رئیس جمهور از قدرت کنار برود باید نواز شریف هم از قدرت کنار برود و بهترین کار اینست که ارتش قانون نظامی را اجرا و هر دو (رئیس جمهور و نخست وزیر) را کنار بگذارد.ولی من در سخنان خودم استدلال کردم که هم رئیس جمهور و هم رئیس دادگاه عالی راه نادرستی را در پیش گرفته اند و نواز شریف به صورت دموکراتیک و با انتخابات بر سر کار آمده است و وظیفه ما اینست که اجازه دهیم تا او دوره قانونی خودش را به اتمام برساند.اگر ما خواهان بسط و توسعه ریشه های دموکراسی در جامعه هستیم باید اینکارا را کنیم.در این کنفرانس من قوی ترین طرفدار ماندن نخست وزیر نواز شریف در پست قانونی و لزوم لستمرار فعالیت مجلس ملی پاکستان بودم.به اعتقاد من اگر قرار بود کسی کنار برود این رئیس جمهور و رئیس دادگاه عالی بودند که باید برکنار میشدند.بیاد دارم که سخنرانی طولانی در این ارتباط در کنفرانس داشتم.روز بهد هم ژنرال کرامت جلسه ای را با افسران ستادی برگزار نمود که من در آن جلسه حضور نداشتم.اما علی قلی در آن جلسه حضور داشت و بعدا به من اطلاع دادند که او در آن جلسه خیلی حرفها زده است.مهمترین صحبت علی قلی این بود که ژنرال کرامت باید حکومت را ساقط و حکومت نظامی اعلام نماید.
بعد از چند روز ژنرال کرامت جلسه دیگری را در خانه ارتش برگزار نمود.در این جلسه تعدادی از فرماندهان ارتش و از جمله خود من حضور داشتیم.علی قلی بار دیگر بر برکناری رئیس جمهور و نخست وزیر از قدرت و لزوم انجام کودتا از سوی ارتش تاکید کرد.من به صورت مختصر درگیری لفظی با علی قلی پیدا کردم زیرا نظریات وی را منصفانه و به نفع کشور نمیدانستم و این سخنان را منفعت شخصی او ارزیابی میکردم.در این جلسه نیز همانند جلسه نخست ، مقرر شد تا پیامی به رئیس دادگاه عالی ارسال و از وی درخواست شود تا بیطرفی کامل خود را حفظ نماید.نهایتا تصمیم گرفته شد برای رهایی از این وضعیت نامعلوم و مبهم سیاسی کشور ، از رئیس جمهور لغاری و رئیس دادگاه عالی خواسته شود که کنار بروند و مقرر شد که ارتش از نخست وزیر حمایت کند.روز بعد دوباره علی قلی بر کنار رفتن رئیس جمهور و نخست وزیر و لزوم کودتای ارتش تاکید کرد.این مرتبه ژنرال کرامت شخصا با ایده علی قلی مخالفت و از ادامه کار نواز شریف حمایت نمود.بدین ترتیب فاروق لغاری رئیس جمهور پاکستان تصمیم به استعفا گرفت و متعاقب او رئیس دادگاه عالی که حمایت بیشتر قضات دادگاه را از دست داده بود هم استعفا کرد.بدین ترتیب جنجال سیاسی دادگاه عالی خاتمه یافت.در این ماجرا هر چند رئیس ارتش در امور سیاسی کشور دخالت نمود ولی به نظر من کار درستی انجام داد.
.....................
من هنوز غرق در افکار بودم بودم که به دفتر نخست وزیری رسیدم.نواز شریف روی مبلی نشسته و تبسم حاکی از پیروزی بر لبانش نقش بسته بود.او به من گفت که رئیس ارتش استعفا کرده است و او مرا به جای ژنرال جهانگیر کرامت تعیین کرده است.از او پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است.نخست وزیر پاسخ داد من از او خواستم که استعفا بدهد و او هم قبول کرد.با شنیدن سخنان نواز شریف یکه خوردم.اشتباه ژنرال کرامت این بود که در سخنرانی خود در جمع فرماندهان نیروی دریایی در خصوص چگونگی تقویت حکومت و ایجاد شورای امنیت ملی سخنانی را ابراز نموده بود.بنظر میرسید نواز شریف پاسخ او را به این وسیله داده است.آنچه مرا بیشتر متعجب کرد رفتار فروتنانه و ملایم ژنرال کرامت در پیش گرفته بود.ژنرالها و فرماندهان همردیف او این حرکت را توهین به خود تلقی مینمودند.
من میدانستم که در دموکراسیهای غربی پرسنل نظامی که مشغول بکار حرفه ای خود میباشند و بویژه روسا و امرای ارتش هیچگاه در امور سیاسی کشور دخالت نمی نمایند.اما در عین حال در این کشورها سیاستمداران نیز ارتش را در امور سیاسی داخل نمی کنند.در کشوری همانند پاکستان که این مسائل امور عادی تلقی میگردد نباید فرمانده نظامی را برای بیان نظریاتش تحت فشار قرار داد.
من از اعتماد نخست وزیر به خودم تشکر کردم.نواز شریف در حالی که درجه ریاست ارتش را بر روی سینه ام با سنجاق الصاق مینمود به من گفت یکی از دلایلی که من تو را برای این پست در نظر گرفتم این بود که تو تنها فرمانده نظامی بودی که نه مستقیم و نه غیر مستقیم تلاشی برای نزدیک بودن با من انجام ندادی.من بعد از این سلام نظامی دادم و از ساختمان نخست وزیری خارج شدم.
اولین کاری که بعد از خروج از ساختمان نخست وزیری انجام دادم این بود که از آنجا مستقیما برای دیدار با ژنرال جهانگیر کرامت به خانه ارتش رفتم.از او پرسیدم قربان چه اتفاقی افتاده است؟ او نه آن شب که حتی تاکنون به من پاسخ نداده است که چرا از مقام خود استعفا نمود.او فقط به من تبریک گفت.چه میتوانستم بگویم؟ تنها گفتم قربان از استغفای شما ناراحتم و از ارتقای خودم خوشحال.ملاقات ما فقط 10 تا 15 دقیقه به طول انجامید و سپس او از من جدا شد.من از آنجا به پایگاه نظامی بازگشتم و از آنجا به همسرم و والدینم تلفن کردم و به آنها گفتم که چه اتفاقی افتاده است.نیازی به گفتن نیست که آنها با شنیدن خبر خیلی خوشحال شدند.دقایقی بعد علی فلی به من تلفن کرد .او حالا رئیس ستاد ارتشم محسوب میگردید و جایگاهش پائین تر از من بود.بر اساس رویه معمول او مسئول اجرای تشریفات مراسم معرفی من در روز بعد بود.تصور کنید که چقدر تعجب و احساس درد کردم وقتی که علی قبی بدون مقدمه ای فقط گفت پرویز تبریک می گویم.! او بعد سریعا گفت که برای شرکت در یک مراسم عروسی قصد دارد به پیشاور برود.من پاسخ دادم بسیار خوب اگر باید بروی برو.سپس علی قلی افزود شاید دیگر بازنگردم.در حالیکه سعی میکردم ناراحتی خودم را بروز ندهم پاسخ دادم این کاملا به انتخاب خودت بستگی دارد.من دوست داشتم تو همچنان به دفتر بیایی .به خودت مربوط است.علی قلی هرگز بازنگشت.او از ارتش استعفا نمود.او هرگز با من حرف نزد.او حتی از پاسخ به دعوتم برای شرکت در مراسم شام دوستانه خودداری ورزید.رفتارش غیر معمول بود.حداقل میتوان گفت او یک فرمانده و رئیس ستاد مشترک ارتش و بالاتر از همه اینها دوست و هم دوره ای من بود.او از اینکه یکی از دوستانش به این سمت انتخاب شده بود باید خوشحال میشد ولی رفاقت و دوستی ما از بین رفت.به قول ضرب المثل خلایق هر چه لایق.
استعفای ژنرال کرامت بیش از آنچه تصور میکردم باعث ایجاد ناراحتی در صفوف فرماندهان ارتش شده بود.نخست وزیر با اکثریت پارلمانی در تلاش بود تا همه قدرت را در نخست وزیری جمع نماید.او با ارائه تقییرات مورد نظر در قانون اساسی دهان مخالفان را بست و با شتم و ضرب و رشوه توانست مخالفان را ساکت نماید.او اختیارات ریاست جمهوری را محدود و این جایگاه مستحکم را به وسیله ای برای ارائه نظریات خود مبدل نمود.نخست وزیر در این زمان بر مطبوعات و رسانه های گروهی نیز فشار آورده و آنها را وادار به سکوت نمود.اکنون دیگر جایگاهی وجود نداشت تا بین رئیس جمهور و نخست وزیر قرار بگیرد.نواز شریف با تبر به جان ارتش نیز افتاد و نقطه نظرات مخالف را سرکوب مینمود.
یکی از اولین مسائلی که انجام دادم این بود که به ارتش گفتم وظیقه ما حمایت از دولت پاکستان است و ما باید از تمامی راهها و بخصوص در جاهایی که از ما درخواست مینماید ، دولت را تقویت نمائیم.ما باید از پرداختن به دلایل استعفای ژنرال کرامت خودداری و در فکر انجام کارهای خود باشیم.ما اجازه نمی دهیم وضعیت مشابه ای انجام شود و اگر نخست وزیر در نظر داشته باشد اقدام مشابه ای انجام دهد ما مخالفت خواهیم نمود و از انجام واکنش عملی خودداری خواهیم کرد.
من قبل از اینکه ارتش اقدام به انجام کودتا بر علیه نواز شریف نماید فقط برای مدت یکسال به عنوان رئیس ارتش فعالیت نمودم.روابط من با نواز شریف در اوایل کار بسیار خوب بود.در دو مورد اخراج دو سرلشگر و انتصاب سرلشگرهای جدید ارتش و درخواست او برای محاکمه نظامی یک روزنامه نگار با هم اختلافاتی را پیدا کردیم.باید بگویم که من از نحوه عملکرد و کار نواز شریف متعجب بودم و هرگز او را در حال خواندن و یا نوشتن مطلبی مشاهده نکردم.روابط بین من و نواز شریف بر سر جنگ کاراگیل و کوتاه آمدن ناگهانی نواز شریف در مقابل بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا در تاریخ 4 جولای سال 1999 به تلخی و تندی گرائید.این دوره توام با تنش و نگرانی بود و ارزش آن را دارد تا به صورت مفصل تبیین و توضیح داده شود.جنگ کاراگیل اولین جنگ بین هند و پاکستان از زمان دستیابی دو کشور به سلاح اتمی محسوب میگردد.