وقتی خشت اول سلامت را کج می‌گذاریم

وقتی خشت اول سلامت را کج می‌گذاریم

شاید برای برخی از ما بدیهی به‌نظر برسد،که هر بیمار مبتلا به افسردگی، اسکیزوفرنی یا بیماری‌های دیگر روانپزشکی، حتما کودکی پرتنش و مشکل‌داری داشته و تا در خاطرات کودکی او به مشکلی برنخوریم، بیماری او برای‌مان توجیهی نداشته باشد.

با این حال، این موضوع آنقدرها که به‌نظر ما بدیهی می‌رسد، در دنیای علم پزشکی ثابت‌شده و بدیهی انگاشته نمی‌شود و تاکنون تحقیقات زیادی در مورد نقش محیط و عوامل خارجی در ابتلای فرد به انواع بیماری‌های روانی، انجام شده است.

تحقیقات گوناگون نشان می‌دهد که برخی بیماری‌ها، از برخی عوامل محیطی بیشتر تاثیر می‌پذیرند و برخی کمتر. البته در همه این تحقیقات، عوامل محیطی، تنها یک عامل مؤثر در ابتلای فرد شناخته می‌شوند و به نقش آنها، در کنار عوامل ژنتیک و خانوادگی نیز توجه می‌شود.

در تازه‌ترین این مطالعات، تاثیر استرس‌ها و تنش‌های روانی دوران کودکی، بر بروز بیماری روان‌پزشکی در بزرگسالی، بررسی شده است و مشخص شده است که این تاثیر، واقعی و حساس است.

به گزارش رویترز، این مطالعه که در دانشگاه کنساتنس آلمان انجام شده و نتایج آن در شماره جولای نشریه روان‌پزشکی بریتانیا چاپ شده، از تاثیر استرس‌های دوران کودکی، بر ابتلای فرد به چند بیماری، شامل افسردگی شدید، اسکیزوفرنی، اعتیاد به مواد‌مخدر و اختلال شخصیتی خبر می‌دهد.

در این مطالعه، از آزمون‌های استاندارد تشخیص تجربیات منفی، در گروهی از کودکان زیر 6 سال، استفاده شد. آزمون‌ها، در2 نوبت دیگر هم تکرار شد؛ یک بار درست قبل از بلوغ کودکان و بار دیگر در دوران بزرگسالی.

پیگیری این افراد از لحاظ ابتلا به بیماری‌های روان‌پزشکی در دوران بزرگسالی نشان داد که دوران کودکی و پس از آن دوران قبل از بلوغ، دوران‌های حساسی به شمار می‌روند؛ چرا که داشتن تجربیات ناگوار و پرتنش در این دوران‌ها، می‌تواند احتمال ابتلای فرد را به این بیماری‌ها به شدت افزایش دهد.

این در حالی است که داشتن زندگی پراسترس و تنش در دوران بزرگسالی، رابطه مشخصی با ابتلا به بیماری‌های روانپزشکی نشان نداد. این محققان دریافته‌اند که هرچه میزان تنش روانی در دوران کودکی بیشتر شود، به همان نسبت هم احتمال ابتلا بالاتر می‌رود.

البته همان‌طور که اشاره شد، عوملی مانند استرس تنها یکی از عوامل محیطی و عوامل محیطی نیز تنها یک دسته از عوامل تاثیرگذار بر بیماری‌های روانی هستند. ممکن است کودکی در یک محیط پر از تجربه‌های ناگوار متولد و بزرگ شود، اما از حمایت روانی خوبی برخوردار باشد و بتواند این تجربه‌ها را با کمترین عوارض پشت سر بگذارد.

در این حال، ممکن است میزان ابتلای او به این بیماری‌ها چندان افزایش نداشته باشد یا به اشکال خفیف‌تر آنها دچار شود. همچنین ممکن است یک زمینه ژنتیک خاص، یا یک عامل بیولوژیک مختل‌شده در بدن فرد، او را مستعد تاثیرپذیری از عوامل محیطی مانند استرس کند و سبب افزایش احتمال ابتلای او به بیماری‌های روانپزشکی شود.

به‌دلیل همین ملاحظات و پیچیدگی‌های سازوکار شکل‌گیری بیماری‌های روانی است که هم‌اکنون محققان از اظهارنظر یک‌طرفه در مورد علت اصلی بروز این بیماری‌ها، خودداری می‌کنند و این بیماری‌ها را «چندعاملی» معرفی می‌کنند؛

یعنی متاثر از چندین عامل به‌طور همزمان. اما از نتیجه همین تحقیقات هم می‌توان استفاده کافی کرد. این نتایج نشان می‌دهد که گذراندن یک دوران شاد و کم‌دغدغه برای کودکان تا چه اندازه اهمیت دارد و محرومیت آنها از چنین دورانی، تا چه حد می‌تواند زندگی آنها را دستخوش مشکلات و بیماری‌ها کند.

شاید نتیجه مطالعات بیشتر نشان دهد که کودکانی که دوران کودکی پرتنشی گذرانده‌اند کمتر به سلامت‌شان اهمیت می‌دهند و بیشتر احتمال دارد که به بیماری‌های مزمن و رفتاری دچار شوند. این، مسئولیت ما بزرگ‌ترها را در حمایت و تربیت کودکان چندین برابر می‌کند.

raha_99 - انگلیس - لندن
روزی مردی نزد مولا رفته و می گوید طفلی دارم که می خواهم او را تربیت کنم چه کنم ! مولا میفرماید چقدر دیر آمدی ! حالا بگو ببینم همسرت چگونه
تربیت شده ! این طفل بسیاری از تربیتش را الان گرفته است و بس از آن نکاتی را برای تربیت آینده طفلش به او گوشزد میکند.
هر ناراحتی عصبی یا غصه مستقیم بر روی غده هیبوفیز اثر میکند ! و ازکودکی هر ترشحی که از این غده به سیستم اعصاب شود اگر به همراه غم و یا عصبانیت باشد سم ترشح شده از آن روی تمام سیستم بدن اثر میکند که باعث چرخه ای معیوب میشود و در زمان رشد واستقلال شخصیت فرد خود را نشان می دهد . مولا می گوید فرزند باید تا شش سالگی امپراطور خانه باشد و بازی کند هم چنین باید تابع فرامین او بود . البته منظور او تربیت بچه ننر نیست اگر بدر ومادری خود واجد شرایط تربیت فرزندان باشند کاملا آن را درک کرده ودرست اجرا میکنند . منظور او دادن اعتماد و عزت نفس در زمانیکه هنوز او شناختی از واقعیات و مشکلات جهان ندارد
است که این باعث قدرت وقوت او در برخورد با مشکلات وحل آن در آینده می شود . همچنین بقدری خاطرات دوران کودکی که دوران بی غمی وبی خبری ست برای او شیرین می ماند که با تغذیه از آن خاطرات تا بایان عمر هم خود انگیزه زندگی دارد و هم می تواند به دیگران بدهد. در عصر ماشینیزم که تفریحات کودکان به جای بازیهای شیرین گروهی تبدیل به بازیهای کامبیوتری و سایر بازیهای الکترونیکی شده معلوم است که در آینده به جای آدم ربات تحویل می دهد استفاده هر چیز در جای خود خوب است . انسان پازلی ست که اگر هر قطعه آن بد چیده شود شکل اصلی اش را از دست می دهد .
یکشنبه 27 مرداد 1387

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.