جمعه ۲۱ دی ۱۳۸۶ - ۱۱ ژانویه ۲۰۰۸
2 سال حبس برای پدری که دخترش را کشت
پدری که مدعی بود با رضایت دخترش او را به قتل رسانده است در حالی از سوی قضات دادگاه کیفری استان اصفهان تنها به دو سال حبس محکوم شد که پیش از این رئیس دادگستری اصفهان دستور برخورد با شخصی که باعث وقوع این حادثه شده را داده بود. این در حالی است که هماکنون نه تنها با عامل اصلی این حادثه برخوردی صورت نگرفته است بلکه پدر دختر 17 ساله با اعلام رضایت اولیای دم به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است. <احمد> که دختر خود را با انگیزه حفاظت از آبروی خانوادگی به قتل رسانده بود پیش از این در اعترافاتی هولناک جزئیات این حادثه را تشریح کرده بود.
احمد 53 ساله چهارشنبه هجدهم اردیبهشتماه سال جاری دختر 17 سالهاش را خفه کرد. این مرد زمانی که در برابر کارآگاهان پلیس آگاهی اصفهان قرار گرفت ماجرای دردناک دلایل قتل دخترش را برملا کرد.
77 ماه پیش دختر بزرگم را به عقد مردی به نام <سعید> درآوردم. پس از گذشت مدت زمانی متوجه شدیم که بین این دو اختلافاتی وجود دارد و افزایش آن موجب نگرانی ما شده بود. چندین بار خواستار برطرف شدن مشکلات و روشن شدن تکلیف دخترمان شدیم اما هیچ تغییری صورت نگرفت. چندی پیش قصد ملاقات با خانواده دامادم برای دادن هدایای عید را داشتیم اما آنها نه تنها از پذیرفتن ما خودداری کردند بلکه با وقاحت موضوع فسخ ازدواج دختر اول و علاقه پسرشان به دخترم فرزانه را مطرح کردند. در همین ایام سفری برای ما پیش آمد و ناچار شدیم برای زیارت منزل را ترک کنیم اما پس از بازگشت از سفر متوجه عمیقتر شدن مشکلات دخترم شدیم. بهطوری که دخترم اظهار کرد شوهرش حتی از خوردن دستپختش هم خودداری میکند. از این رو به سراغ دامادم رفته و موضوع را از او جویا شدم که این بار با صراحت درخواستش را مطرح کرد. من هم در مقابل خواستهاش مقاومت کرده و از پذیرش او امتناع کردم. پس از این ماجرا و اطلاع برخی از اهالی محل و آشنایان از موضوع، مزاحمتها برای خانواده ما آغاز شد. زخم زبانها و حرفهای مردم ما را رها نمیکرد بهطوری که حتی نمیتوانستم به مسجد بروم و نماز بخوانم. پس از مدتی تصمیم گرفتم تا فرزانه را به مدرسه بازگردانم اما مزاحمتها در طول مسیر مدرسه فرزانه باعث شد تا او را مجبور به خانهنشینی کنم.
در ادامه ناچار شدم تا طلاق دختر بزرگم را از سعید بگیرم ولی طلاق این دو نفر هم نتوانست مشکل را برطرف کند و سرانجام کار به بازداشت سعید و فرزانه از سوی پلیس کشیده شد. چراکه پیش از این دخترم به مدت 10 روز از سوی دامادم ربوده شده بود. روز سهشنبه هفدهم اردیبهشتماه در حالی که وضعیت جسمانی مناسبی نداشتم برای تحویل گرفتن فرزانه به دادگاه رفتم و با کفالت او را به خانه برگرداندم. از همان ساعت بحث میان من و دخترم شدت گرفت و شروع به کتک زدنش کردم، اما او هیچ اعتراضی نمیکرد و تنها میگفت من چه باید بکنم؟
چارهای نداشتم. حرفهای اتهامگونه مردم مرا در وضعیت سختی گذاشته بود. احساس میکردم شرافتم لکهدار شده است و از شر افکار مسموم رهایی نداشتم. در کنار فرزانه نشستم و گفتم: یا تو باید بمیری یا من تا از این وضع رقتبار خلاص شویم. او پیشانی من را بوسید و گفت من هم دیگر نمیتوانم این مسیر را ادامه دهم. اگر قرار است کسی از دنیا برود، من بهترین فرد هستم چون با رفتن شما مشکلی حل نمیشود و سایر اعضای خانواده هم گرفتار میشوند.
همه اعضای خانواده از تصمیم من مبنی بر کشتن فرزانه باخبر شدند اما فکر نمیکردند واقعا دست به این کار بزنم. شب به کندی میگذشت. هنگام اذان صبح مانند هر روز بیدار شدم و به بالای سر فرزانه رفتم. همان جا با بیدار کردن او و خواهرش موضوع را با آنها در میان گذاشتم. حرفهای آخر بینمان زده شد، برای آخرین بار گفتم بین من و تو باید یک نفر زنده بماند و فرزانه به آسودگی خوابید و خود را داوطلب مرگ کرد. برای آخرین بار صورتم را بوسید و با من خداحافظی کرد. دستهایش را در دست خواهرش گذاشتم و بعد با دستمال و پلاستیکی که از قبل آماده کرده بودم جانش را گرفتم. مقاومتی نکرد. در این دقایق همه بیدار بودند و هرکدام در گوشهای از خانه نشسته بودند. قرارمان این بود که موضوع را خودکشی عنوان کنیم، اما بعد باز پشیمانی به سراغ همه آمد و به پلیس اطلاع دادیم. من دخترم را کشتم و این را به خاطر رها شدن از گناهی که مرتکب شدم نمیگویم. بلکه میخواهم کسانی که دستشان میرسد این مساله را دنبال کنند. من عبرت دیگران شدم. عبرت پدرها و مادران، دختران جوان و افراد بیغیرتی که به سادگی با شرافت خانوادهها بازی میکنند. من مجازات را میپذیرم اما نکند کسی که عامل اصلی این همه بدبختیها شده به سادگی رها شود و دوباره خانواده دیگری را بیآبرو کند. دخترم فریب رفتارها و حرفهای دروغ و داستانپردازیهای دامادم را خورد و در روزهای آخر برای نجات ما خود را به او علاقهمند نشان میداد اما میدانستم که فرزانه برای رهایی خود از دست اتهامهای مردم به این سو رفته است.
پیش از این سعید (داماد خانواده) به دلیل علاقهمندی به فرزانه او را ربوده و به محل نامعلومی منتقل کرده بود. در پی ناپدید شدن این دختر 17 ساله تلاش خانواده برای پیدا کردن وی به نتیجه نرسید تا اینکه دختر نوجوان از سوی متهم آزاد شد و به خانه برگشت. از همان زمان بود که اختلافات خانوادگی آغاز و در نهایت منجر به وقوع جنایت شد. با اعترافات دردناک متهم به قتل که انگیزه قتل دخترش را فقط حفظ آبروی خانوادگی اعلام کرده بود، همراه دختر بزرگش با قرار قانونی روانه زندان شدند تا تحقیقات کارآگاهان پلیس اصفهان پیرامون این پرونده انجام شود. تا اینکه سرانجام پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان اصفهان فرستاده شد. قضات دادگاه کیفری استان اصفهان در روز محاکمه با شنیدن اظهارات احمد و بررسی محتویات پرونده و با توجه به اعلام رضایت اولیای دم مقتول از نظر جنبه عمومی جرم، پدر فرزندکش را به دو سال حبس محکوم کردند.
این در حالی است که پس از وقوع این قتل، رئیس کل دادگستری استان اصفهان با فجیع خواندن قتل، بهطور کتبی از دادستان عمومی و انقلاب اصفهان خواسته بود تا به شدت و سریعا با عاملان این جنایت برخورد کند
| jamsil - کره - سپول |
چه بگم والله..متاسفم.. قتل .کشتار . ابرو .عزت . شرف. ناموس .لا اقل عبرت عبرت عبرت.. |
دوشنبه 17 تیر 1387 |
|
| asal24 - ایتالیا - ایتالیا |
واقعا که...
نمیدونم چی باید گفت به این پدر و به اون دادگاه... |
دوشنبه 17 تیر 1387 |
|
| عقاب اسبیکو - ایران - خرم آباد |
ای انسانهاپی که دین ندارید و آزاد مرد هستید و ای انسانهاپی که دین دارید و برده اسلام هستید البته در تخیل خودتان آیا دو سال زندانی برای شخصی که زندگی یک جوان را ساقط کرده و نفس کشیدن را از او گرفته کافی است و آیآکسی که واقعن در تحجر زندگی می کرده است و جوانی که زندگیش را شروع شده بود وای خدا من گجا خواب برد از دست این جماعت واقعن بت پرست !!!!!!!!!!!! |
دوشنبه 17 تیر 1387 |
|
| ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
ای مرده شور این غیرت های کور را ببره که این جنایات کثیف را می افریند و مرگ بر خل و چلهای اسلامی که چون مرگ و زندگی فرزند را پدر مشخص می کنه .. ننگ بر ملایان دیوانه و این پدر دیو صفت.... خدا باوران خدایی هست؟؟؟؟؟وقتی گلی چون این دختر پرپر میشوند و 2 سال زندان/// |
دوشنبه 17 تیر 1387 |
|
| parviz1 - انگلستان - کترینگ |
جنایت جنایت است!!هیچ انسانی خونش رنگینتر از خون دیگری نیست و نباید در قانون اختلاف بگذارند.پدر پدر سوخته اش را باید در میآوردن و بقیه عمرش را باید در زندان میگذراند.تا درسی باشد برای همه جنایتکاران.چون پدر بوده و یا موضوع ناموسی بوده و یا هر دلیل دیگری نباید این جنایت را میکرده البته اگر مملکت هم قانونی داشت اصلا اینگونه جنایات پیش نمیآمد بلکه ملت به قانون پناه میبردن نه شخصا وارد عمل شوند.مفصر اصلی ملاها هستن که فقر مالی و فرهنگی را روز بروز بیشتر توسعه میدهند و ملت را در جهل و نادانی سرگردان میکنند. |
دوشنبه 17 تیر 1387 |
|
| maryam97 - مالزی - پنانگ |
چه خانواده سنگ دلی یعنی یه آدم پیدا نشده بیاد جلو... |
سهشنبه 18 تیر 1387 |
|
| taratanha - ایران - شهرقدس |
.............. ]آدم چی می تونه بگه من که وواقعا ذهنم هنگ کرده . دلم برای پیر مرده بیچاره خیلی می سوزه . اون داماده بد ذات و باید مجازات کرد چرا اینطور با آبروی این خانواده بازی کرد ؟ آخه خیلی ظلمه مردی با دختری ازدواج کند بعد علنی اعلام کند که چشمش به خواهر آن دختره ....... اینا همش ظاهر ماجراست |
سهشنبه 18 تیر 1387 |
|
| bahar1 - ایران - تهران |
taratanha - ایران - شهرقدس-دلم برای پیر مرده بیچاره خیلی می سوزه
حالت خوبه؟ همچین پدری اصلاْ مستحق دلسوزیه؟ راه دیگری نداشت؟ نمیتونست خونشو عوض کنه مثلاْ بره یک شهر دیگه زندگی کنه ؟ حتماْ باید جون یک انسان بیگناه را میگرفت تا آبروش حفظ بشه؟ مثلاْ الان خیلی آبروش حفظ شده؟ |
سهشنبه 18 تیر 1387 |
|
| bahram1 - ایران - ایران |
taratanha - ایران - شهرقدس
پیرمرد بیچاره با اون موی سفید عقلشو نباید میداد به دست مردم. مرده شورشو ببرن
البته قوانین اسلامی نجاتش میده |
سهشنبه 18 تیر 1387 |
|
| rezanaz - ایران - رشت |
صدهزار ننگ و نفرین بر این متحجران مسلمان نما و این رژیم جهل و جنون که بنام غیرت چنین دژخیمانه دختران معصوم را قربانی میکنند |
سهشنبه 18 تیر 1387 |
|
| shahrzad260 - ایران - تهران |
دختران بیچاره... هم عصبانیت مردها به کشتنشون منجر می شه هم آبروداریشون هم... واقعا متاسفم که دخترای جامعه ما اینقدر بدبختن
آخه یکی نیست بگه بر فرض هم که داستان دروغیت درست باشه آخه کدوم آدم عاقلی (نمی گم پدر می گم آدم) می ره یه نفر می کشه تا از این زندگی نجاتش بده البته یه مشکلی هست این مرده آدم نیست چه برسه به پدر
حیوون ها اینجوری زندگی نمی کنن |
چهارشنبه 19 تیر 1387 |
|