قتل تازه عروس دو روز قبل از جشن ازدواج

قتل تازه عروس دو روز قبل از جشن ازدواج

مرد جوانی که دو روز پیش از برگزاری جشن عروسی، همسرش را به قتل رسانده بود خودش را تسلیم پلیس کرد. به گزارش خبرنگار ما این جوان 21ساله که سعید نام دارد پس از قتل همسر 17ساله اش به نام سارا با پلیس تماس گرفت و به انتظار نشست تا ماموران از راه برسند و وی را بازداشت کنند. سارا و سعید که شش ماه قبل از قتل به عقد یکدیگر درآمده بودند با اصرار پدر داماد تصمیم گرفتند هر چه زودتر زندگی مشترک شان را آغاز کنند. از آنجا که پدر سارا سال ها قبل فوت شده و مادر او نیز در پی ازدواج مجدد، دخترش را رها کرده بود پدر سعید برای عروسش جهیزیه تهیه کرد و زوج جوان پس از آنکه خانه یی در نزدیکی منزل پدر سعید اجاره کردند روز سه شنبه هفته گذشته جهیزیه عروس را به خانه بردند اما هنگام چیدن لوازم مشاجره لفظی بین زن و شوهر به قتل منجر شد. کارآگاهان جنایی مشهد پس از آنکه از طریق تماس تلفنی با مرکز فوریت های پلیسی 110 در جریان این واقعه قرار گرفتند به محل جنایت رفتند و ضمن انتقال جسد سارا به پزشکی قانونی سعید را بازداشت کردند. تازه داماد در حالی که از قتل همسرش شوکه شده بود و مرتب اصرار می کرد ناخواسته و در پی خشم لحظه یی مرتکب این عمل شده است، روانه بازداشتگاه شد. در جریان تحقیقات پلیس معلوم شد سعید به دلیل بی علاقگی به تحصیل در مقطع سوم راهنمایی ترک تحصیل کرد و چند سال بعد هنگامی که قصد داشت عازم خدمت سربازی شود به دلیل مشکلات جسمانی وی را معاف از خدمت اعلام کردند. سعید که روزها را بدون هیچ برنامه و هدفی سپری می کرد با سفارش پدرش در شرکت یکی از دوستان وی استخدام شد و تلاشش را به کار گرفت تا در زمینه شغلی پیشرفت کند. چندی پس از استخدام سعید در شرکت، سارا نیز در آنجا مشغول به کار شد. همکاری این دو به ایجاد روابط عاشقانه و در نهایت خواستگاری و عقد آنها انجامید. پس از آنکه جزئیات زندگی متهم به قتل و نحوه آشنایی او با همسرش آشکار شد، سعید از سوی بازپرس جنایی تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت؛ به خاطر مراودات کاری هر روز ساعاتی را با سارا به گفت وگو می پرداختم و این ترتیب بود که دلباخته وی شدم، اما از بیان این عشق هراس داشتم تا اینکه یک روز خود سارا باب صحبت را باز کرد و من نیز از موقعیت استفاده و از وی خواستگاری کردم. پس از آنکه جواب مثبت سارا را گرفتم موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مراسم خواستگاری در خانه خواهر بزرگ سارا برگزار شد. وی افزود؛ سارا دختری عصبی بود که بر سر مسائل پیش پا افتاده حرص می خورد و خودش را آزار می داد. به همین دلیل پدرم توصیه کرد هرچه زودتر زندگی مشترک مان را شروع کنیم. او معتقد بود اگر سر همسرم به زندگی گرم شود آرام می گیرد. ظهر روز سه شنبه جهیزیه را که با گل و روبان آراسته بودیم به خانه مان بردیم و والدینم آنجا را ترک کردند. من و سارا سرگرم کار شدیم چرا که فرصت زیادی نداشتیم و قرار بود تا دو روز دیگر مراسم عروسی مان برگزار شود. حین جابه جایی اثاثیه هر وسیله یی را که همسرم از کارتن بیرون می آورد، غر می زد و می گفت پدرم با خرید جهیزیه برای وی بیشتر قصد داشته برای یک آدم بدبخت نقش مردی نیکوکار را بازی کند. هرچه توضیح دادم پدرم به هیچ وجه نمی خواسته او را تحقیر کند، حرفم را نپذیرفت تا اینکه مشاجره بین ما بالا گرفت. در لحظه یی که از شدت خشم به جنون رسیده بودم کارد آشپزخانه را برداشتم و ضربه یی به همسرم زدم. وقتی او بی جان روی زمین افتاد باور نمی کردم چه اتفاقی رخ داده است. برای همین بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتم و خودم را برای تسلیم شدن آماده کردم.


صدور کیفرخواست

سعید پس از اعتراف به قتل روانه زندان شد تا بعد از طی مراحل قضایی در جلسه یی علنی پای میز محاکمه برود. در همین حال در پرونده یی دیگر با موضوع همسرکشی، دادیار اظهارنظر دادسرای جنایی کرج برای متهم کیفرخواست صادر کرد و خواستار محاکمه وی به اتهام قتل عمد شد. به گزارش خبرنگار ما، اوایل مردادماه سال 86 ماموران پلیس کرج با تماس همسایه های زوج جوانی در جریان قتل زنی قرار گرفتند و به همراه بازپرس ویژه قتل به خانه مقتول در گلشهر کرج رفتند. ماموران در تحقیق از همسایه های متوفی متوجه شدند ساعتی پیش محمود و آذر طبق روال همیشگی با هم درگیر شدند اما این بار جر و بحث آنها بالا گرفت تا اینکه صدای کمک خواهی آذر به گوش رسید. یکی از همسایه ها در این باره توضیح داد؛ اول گمان کردم آنها دوباره با هم آشتی می کنند و لازم نیست ما دخالت کنیم ولی بلافاصله صدای آذر قطع شد. من به همراه چند تن دیگر با عجله به خانه آنها رفتیم و محمود را با لباس خونی در حال فرار دیدیم. هنگامی که به داخل منزل پا گذاشتیم با جسد غرق در خون آذر و پسر مجروح او مواجه شدیم. با اظهارات همسایه ها و تایید حرف آنها توسط پسر مقتول گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان تهران به دستور یوسف رضایی بازپرس ویژه قتل کرج مامور دستگیری محمود شدند و سرانجام توانستند وی را در منزل یکی از بستگانش به دام بیندازند.

متهم به قتل در بازجویی ها گفت؛ رفتار همسرم آذر پس از ازدواج کاملاً تغییر کرد و پس از تولد پسرمان او کاملاً نسبت به زندگی دلسرد شد. به همین علت نسبت به او سوء ظن پیدا کردم. همیشه فکر خیانت او مرا آزار می داد تا اینکه بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم. روز حادثه او به کلانتری 22 مهرشهر رفت و به اتهام ضرب و جرح از من شکایت کرد. از وی خواستم به کلانتری برود و شکایت خود را پس بگیرد ولی او راضی نشد تا اینکه یک لحظه کنترل خود را از دست دادم. به سمت کمد دیواری رفتم و قمه یی را که چند وقت پیش خریده بودم برداشتم و سه ضربه به آذر زدم. وقتی به خودم آمدم پیکر غرق در خون همسرم را روی زمین دیدم. بسیار ترسیده بودم و تصمیم به فرار گرفتم ولی الان پشیمانم. من در مورد آذر اشتباه می کردم. با اعتراف متهم و تکمیل تحقیقات برای محمود کیفرخواست صادر شد و وی به زودی در دادگاه کیفری استان تهران تحت محاکمه قرار می گیرد.

zartosht's girl - هند - بنگلور
چه اتفاقی داره می افته تو ایران؟ از بس مردم اعصابشون ناراحته همه مری شدن. فکر می کنین در جامعه ای که سیاست داخلی نرمالی داشته باشه مردمش اینطوری رفتار می کنن؟
دوشنبه 17 تیر 1387

نجات - ایران - تهران
عاقبت شوهر کردن
دوشنبه 17 تیر 1387

marie_flower - ایران - ایران
پشیمانی تو آب رفته رو به جوی برنمی گردونه و اون زن بی گناه رو دوباره زنده نمی کنه.اشتباهت هم بخوره تو سرت حالا که جون مردم رو گرفتی پی به اشتباهت بردی بی شعور
دوشنبه 17 تیر 1387

SUFIA - امارات - دبی
ای خدا چه خبره!؟ ملت همه یهوی دچار جنون میشن
دوشنبه 17 تیر 1387

louisette - فرانسه - مارسی
اخر کسی نیست به این جوانان بگوید حالا چه موقع ازدواج است؟فشار های اجتماعی وفقدان فرهنگ وتربیت صحیح این جوانان را به این گستاخی بار آورده است.والدین نقش مهمی در این نابسامانی اجتماعی واخلاقی دارند.متاسفانه در ایران فرزند سالاری بیداد میکنه. حالا والدین بکشند!
دوشنبه 17 تیر 1387

dandy - امارات - امارات
مرد به چه کسی میگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟روانی کیه؟؟؟؟؟؟؟؟توجیح چیز خوبیه....از خود بیخود شدم نفهمیدم چی شد...
دوشنبه 17 تیر 1387

dokhteiran - ‌‌ذانمارگ - وایله
جای تاسف است که مردم به این راحتی ادم می کشند. ایا عاقلانه تر نبود که این جوان منزلش رو ترک می کرد ووقتی عصبانیتش فروکش می کرد برمی گشت. الان هم ان دختر بیچاره زنده بود هم ازادی این جوان سلب نشده بود.کی ما یاد می گیریم که از عقلمون استفاده کنیم تااحساس چنین بلائی به سرمون نیاره.د
دوشنبه 17 تیر 1387

jamsil - کره - سپول
خدا به داد مردم برسه همه اش از نداری و فلا کت وبد بختی هوالرزاق..
دوشنبه 17 تیر 1387

shahrzad260 - ایران - تهران
نداری چیه ؟ همه بدبختن و ندار اما نمی رن همسرشونو بکشن
من نمی دونم تویی که نمی تونی جلوی عصبانیتت رو بگیری به چه حقی می ری ازدواج می کنی و از همه بدتر بچه دار هم می شی؟ شرم آوره
چهار‌شنبه 19 تیر 1387

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.