داستان زندگی اشرف پهلوی ۱۹

داستان زندگی اشرف پهلوی 19

ورود فرح به دربار و موضع اشرف

بدین ترتیب نازایی «ثریا» باعث می شود تا «اشرف» و «تاج الملوک» مادر شاه، این زن را هم از دربار فراری دهند. تا نوبت به «فرح دیبا» برسد.
فرح دیبا در سال 1317 در خانواده ای متوسط از یک پدر آذربایجانی و مادر گیلانی در بخارست پایتخت «رومانی» به دنیا آمد، وی در کودکی پدرش را از دست داد. بدین خاطر تحت سرپرستی دایی اش (پدر رضاقطبی که سال ها بر رادیو، تلویزیون کشور حاکم بود) قرار گرفت. پس از اخذ مدرک دیپلم به اروپا رفت و در فرانسه به اتفاق پسر دایی اش (رضا) به تحصیل پرداخت و در آنجا به محافل توده ای ها راه یافت و مرحوم احسان طبری در کتاب «کژراهه» به صراحت بر این موضوع تأکید می کند. دوستان وی نیز عموماً در شمار عناصر مارکسیست بودند که پس از طرح مسأله ازدواج او با «محمدرضا» سکوت پیشه کردند تا به خیال خودشان نخستین ملکه کمونیست در دربار شاه ریشه بدواند.
ورود فرح به دربار در هاله ای از ابهام قرار گرفته است، به گونه ای که حتی مصاحبه های متعدد او نیز روشنگر این ابهام بزرگ نیست. اینکه دانشجویی که برای دریافت مقرری از تهران به ویلای خصوصی اردشیر زاهدی می رود چگونه علی رغم نداشتن هیچ امتیاز بارزی به شاه معرفی می شود و بر تخت ملکه می نشیند؟!
شایان ذکر اینکه ویلای مزبور را «زاهدی» به عشرتکده خود تبدیل ساخته بود و حضور «فرح» در این محل بسیار سؤال برانگیز به نظر می رسد؛ زیرا او در یکی از ساعات اداری می توانست به محل کار «زاهدی» برود!!
بدین ترتیب در روز دوشنبه 29/9/1338 فرح طی مراسم باشکوهی در کاخ گلستان با شاه ازدواج کرد و در مورخه 9/8/1339 با به دنیا آوردن پسری به نام «رضا» حضور خود را در دربار بیمه کرد.
اگرچه «فرح» و «اشرف» ظاهراً در کتاب خاطرات خود با احترام از یکدیگر یاد کرده اند، اما نمی توان این واقعیت را انکار کرد که «اشرف» به آسانی حاضر نبود، جایگاه برتر خود را به یک زن تازه از گرد راه رسیده، بسپارد و شاید به همین دلیل بود که «فرح» به گونه ای کج دار و مریز با او رفتار می نمود:
«شهبانو وارد مشهد شد. . . در پروازمان به تهران شهبانو خواست مرا تنها ببیند و مدت یک ساعت با هم حرف زدیم، از رفتار خواهرهای شاه و فعالیت های خانواده او. . . گله داشت، منتهی شخصاً جرأت نمی کند این مسأله را با شاه مطرح کند. شنبه 14/2/.1349 »(101)
زمانی که شاه، همسرش را با تغییر قانون اساسی با عنوان نایب السلطنه معرفی کرد، موقعیت فرح در دربار مستحکم تر گردید؛ چرا که او از یک سو چهار فرزند برای شاه به دنیا آورده بود و از سوی دیگر توانسته بود با هر ترفندی به قلب مادر شوهرش «تاج الملوک» راه یابد. مسأله ای که هیچ یک از همسران پیشین «محمدرضا» در این راه توفیقی به دست نیاورده بودند.
در این زمان بود که «اشرف» دریافت که باید با فرح سیاست همزیستی غیرمسالمت آمیز را دنبال کند. بدین ترتیب که از یک سو فرح اعضای باند خود را در مدیریت کلان کشور حاکم سازد و از سوی دیگر «اشرف» نیز در قلمرو خود به فعالیت بپردازد. بدین ترتیب دو سلطان به اجبار در اقلیمی گنجیدند.
فساد اخلاقی
روابط غیر اخلاقی و فسادآلود، یکی از وجوه مشخصه اشرف پهلوی بود که در بازشناسی شخصیت وی باید مورد توجه قرار گیرد. اشرف خصلت گرایش به فساد و ایجاد روابط غیر اخلاقی را از نخستین سال های بلوغ داشت و مسئله کشف حجاب در سال 1314 که مصادف با دوران نوجوانی اشرف بود، به این امر دامن زد و آن را تشدید کرد و موجب گردید تا او به گونه ای بی پرواتر با پسران همسن و سال خود ارتباط و دوستی برقرار کند.
همانطور که در صفحات پیشین اشاره شد، مهرپور تیمور تاش اولین کسی بود که در سال های نوجوانی مورد توجه اشرف قرار گرفت. مهرپور و خواهرش ایران تیمور تاش - که توسط پدرشان به دربار و به جمع همبازی ها و معاشرین اشرف و شمس و محمدرضا پهلوی راه یافته بودند - با بازداشت و محکومیت به مرگ پدرشان عبدالحسین تیمورتاش از صحنه دربار ایران و از دسترس محمدرضا و اشرف پهلوی دور شدند. اما تأثیر آنها در ذهن و ضمیر محمدرضا و اشرف پهلوی به صورت پررنگی باقی ماند؛ تا جایی که محمدرضا پهلوی، از ایران تیمورتاش به عنوان نخستین زنی که از لحاظ عاطفی و احساسی بر او تأثیر گذاشته و در عنفوان جوانی آرزوی دستیابی به او را داشته است، یاد می کند.
البته ایران تیمورتاش به این دلیل که پدرش قربانی جاه طلبی و دیکتاتوری رضاخان شده بود، هیچگاه روابط خوبی با خاندان پهلوی پیدا نکرد و با اینکه محمدرضا پهلوی پس از وقایع شهریور 1320 کوشید تا از وی استمالت و دلجویی کند و موجبات نزدیکی او را به دربار فراهم سازد، معهذا ایران تیمورتاش صف مخالفین خاندان پهلوی را برگزید و به روزنامه نویسی روی آورد و با انتشار روزنامه ای به نام « رستاخیز» به افشای جنایات رضاخان و اعوان و انصارش پرداخت و مهرپور تیمور تاش هم به طور ناگهانی در یک سانحه اتومبیل درگذشت و هوشنگ تیمورتاش هم پس از مدتی خوشگذرانی با اشرف پهلوی، نقشه هایی که اشرف برای ازدواج با او داشت را به هم زد.
اشرف در اذهان و افکار عمومی نمونه ای از انحراف و بی پروایی جنسی و رفتار غیر اخلاقی بود. این داوری منحصر به طیف یا گروهی خاص نبود و اکثر افراد و اقشار جامعه از طیف ها و خاستگاه های متفاوت طبقاتی چنین درک و دریافتی از او داشتند. حتی بسیاری از اعضای الیگارشی حاکم و عناصر مرتبط با دربار - که بسیاری از خط قرمزهای مردم برای آنان قابل اهمیت نبود - نیز اشرف پهلوی را موجودی آلوده به فسق و فساد ارزیابی می کردند و وی را موجودی کامجو، شهوتران و خوشگذران - که از قدرت و موقعیت ویژه اش به عنوان خواهر دوقلوی شاه برای دستیابی به خواست های نفسانی اش حداکثر سوءاستفاده را می کند - می دانستند.
تا زمانی که رضاخان در مسند قدرت و در داخل ایران بود، اشرف جرأت سرکشی و کجروی نداشت. اما پس از وقایع سوم شهریور 1320 و خروج رضا شاه از ایران، اشرف دیگر با مانعی جدی در این عرصه مواجه نبود، بویژه که با رفتن به کشورهای خارجی می توانست به آسانی و دور از مراقبت های مأمورین دربار به اماکن مختلفی نظیر نایت کلاب ها و دیسکوتک ها و تریاهای بیروت و قاهره و ژوهانسبورگ برود و با جوانان گوناگون از نژادهای مختلف رابطه برقرار سازد. اولین تأثیر این شکستن محدودیت، تلاش برای جدا شدن و طلاق گرفتن از علی قوام بود و در حالی که هنوز تشریفات طلاق آن دو انجام نشده بود، وی در تهران با سربازان آمریکایی و چند تن دیگر و با ملک فاروق و سپس با احمد شفیق روابطی آلوده برقرار کرد و بعدها نیز به مدت 9 سال در حالی که احمد شفیق شوهر رسمی او بود، با مهدی بوشهری سر و سرّی داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
101- علم، اسداله، شاه و من، خاطرات.