پشت پرده قتل دوست قدیمی به دست فروشنده موبایل

پشت پرده قتل دوست قدیمی به دست فروشنده موبایل

 زن جوانی که متهم است با همدستی مردی شوهرش را به قتل رسانده روز گذشته در جلسه محاکمه اتهام خود را انکار کرد و هم جرمش را عامل بدبختی خود خواند.

به گزارش خبرنگار ما، محمدرضا حیدری نماینده دادستان تهران در ابتدای این جلسه محاکمه که دیروز برگزار شد در خصوص کیفرخواست گفت؛ 20 دی ماه سال 85 جسد مردی به نام علیرضا در خانه اش پیدا و مشخص شد معصومه همسر علیرضا با مردی به نام بهروز ارتباط دارد و بهروز در زمان نبودن علیرضا به خانه آنها رفت و آمد داشته است.پلیس بعد از سرنخ هایی که به دست آورد معصومه و بهروز را دستگیر کرد و هر دو متهم به جرم خود اعتراف کردند. از نظر دادسرا بهروز متهم ردیف اول در قتل علیرضا و معصومه متهم به معاونت در قتل است و با توجه به مدارک ارائه شده تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.پس از اظهارات نماینده دادستان پدر علیرضا به عنوان ولی دم و قیم نوه اش در جایگاه قرار گرفت و برای متهمان تقاضای صدور حکم قصاص کرد. وی گفت؛ معصومه دخترخاله پسرم بود، من مخالف ازدواج آنها بودم به همین خاطر هم با پسرم اختلاف پیدا کردم و از وقتی که ازدواج کرد دیگر رفت و آمدی با وی نداشتم، حتی نوه ام را هم ندیده بودم. من نمی دانستم پسرم با همسرش اختلاف دارد و با وجود همه اختلاف هایی که با پسرم داشتم می خواهم قاتلان پسرم قصاص شوند.در ادامه جلسه دادگاه بهروز متهم ردیف اول در جایگاه حضور یافت. وی اتهام قتل را پذیرفت و گفت؛ من در رشته کامپیوتر تحصیل می کردم و برای تامین هزینه های زندگی ام یک سفره خانه سنتی در اسلامشهر دایر کرده بودم. من علیرضا را از مدت ها قبل می شناختم. زمانی که خرید و فروش موبایل می کردم، یک خط به علیرضا فروخته بودم و هر ماه قسط آن را می گرفتم. کم کم روابط ما گسترش پیدا کرد، با اینکه معامله به هم خورده بود و علیرضا قسط هایش را نداد و صاحب اصلی موبایل خط را قطع کرد، اما باز هم روابط ما ادامه داشت. من به خانه علیرضا می رفتم و در آنجا با هم تریاک می کشیدیم. یک شب قبل از حادثه، علیرضا به من تلفن کرد و گفت مقداری تریاک دارد. او سپس مرا برای مصرف مواد دعوت کرد. ما به خرابه یی در نزدیکی شهرک واوان رفتیم. من می خواستم برای روشن کردن منقل از جیبم کاغذ بیرون بیاورم که یک چک پول 500 هزار تومانی هم همراه کاغذ از جیبم بیرون آمد. وقتی علیرضا پول را دید گفت، بابت قسط هایی که از وی گرفته بودم به او بدهکار هستم و باید بدهی ام را بپردازم که ما سر این موضوع با هم درگیر شدیم.متهم افزود؛ علیرضا به سمت من مشت و لگد پرت می کرد و در این درگیری من یکدفعه به طور کامل بیهوش شدم. چند دقیقه بعد که به هوش آمدم اصلاً متوجه اطرافم نبودم، از چشمم خون می آمد و شکاف بزرگی در اطراف آن ایجاد شده بود. به خانه رفتم و چشمم را پانسمان کردم، اما خونریزی چشمم خیلی شدید بود، صبح زود به درمانگاهی رفتم و بعد تصمیم گرفتم سراغ علیرضا بروم. هر چند او هر روز صبح زود سرکار می رفت اما قرار بود آن روز برای اجاره کردن مغازه سر یک قرار برود و من که می دانستم وی سرکار نیست به خانه اش رفتم. همسرش در را باز کرد و من به او گفتم با علیرضا کار دارم اما وی گفت شوهرش در خانه نیست. من حرفش را باور نکردم و به زور وارد منزل شدم همه جا را گشتم اما علیرضا نبود. زن جوان التماس می کرد و می گفت با او کاری نداشته باشم. او چاقویی برداشت و من را تهدید کرد.بهروز ادامه داد؛ چاقو را از دستش گرفتم و گفتم با شوهرش کار دارم. در همین حین علیرضا تماس گرفت. من به معصومه گفتم که حضور مرا به شوهرش اطلاع ندهد. به فاصله دو دقیقه از مکالمه تلفنی آنها علیرضا به منزلش بازگشت. من از ترس در کمد مخفی شده بودم، معصومه و علیرضا چند دقیقه یی با هم صحبت کردند و بعد علیرضا به سمت کمد آمد و من را بیرون کشید. ما با هم درگیر شدیم، معصومه چند چاقوی میوه خوری آورد تا شوهرش با آنها مرا بزند اما من مغلوب نمی شدم تا اینکه بار آخر وقتی سرم را از پنجره بیرون بردم و فریاد زدم علیرضا دوباره گردن من را گرفت و در حین درگیری من چاقویی را که به زمین افتاده بود برداشتم و یک ضربه به او زدم و علیرضا روی زمین افتاد. متهم در ادامه اعترافاتش گفت؛ در همین هنگام یکی از همسایه ها در خانه را زد و من از ترس اینکه مبادا معصومه به همسایه ها بگوید چه اتفاقی افتاده است خودم را از پنجره به بیرون پرت کردم و با اینکه خانه علیرضا در طبقه چهارم بود اما زخمی نشدم و توانستم فرار کنم. می خواستم از مرز ارومیه به ترکیه بروم که شناسایی و دستگیر شدم.بعد از اعترافات این مرد معصومه متهم ردیف دوم، در جایگاه حضور یافت. وی اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت؛ من و شوهرم زندگی خوبی داشتیم و من عاشق او بودم. اگر هم می خواستم از او جدا شوم طلاق می گرفتم و لزومی نداشت که او را بکشم. روز حادثه، بهروز به زور وارد خانه من شد و گفته های همسایه ها مبنی بر اینکه من با بهروز رابطه داشتم دروغ است. هر بار که بهروز به خانه ما می آمد شوهرم مرا داخل اتاقی حبس می کرد و تا زمانی که او نمی رفت من در اتاق بودم و بهروز را به چهره نمی شناختم. در این هنگام قاضی دادگاه پرسید «اگر بهروز به زور وارد خانه تو شده بود چرا فریاد نزدی و کمک نخواستی؟» متهم جوابی به این سوال نداد و فقط گفت من ترسیده بودم به همین خاطر او را در کمد مخفی کردم.معصومه افزود؛ آنچه همسایه ها در مورد ارتباط من با بهروز گفته اند دروغ است، هر چند من از تریاک کشیدن شوهرم ناراحت بودم اما او را دوست داشتم و هرگز راضی به قتلش نبودم حتی برای نجات او چند ضربه چاقو به بهروز زدم ولی حریفش نشدم. بهروز عامل بدبختی من است. پس از پایان جلسه محاکمه پنج قاضی شعبه 71 برای صدور رای وارد شور شدند

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.