منم جوان و نسل سومی و دانشجو و خوش فکر و اینا. دیدم اگه قرار باشه از خودم نوآوری نشون ندم دیگه خیلی ستمه.
راستش دو عدد کمد، که فکر می کنم کوروش کبیر از مرحوم پدر بزرگ خود به ارث برده بود، در زیرزمین خانه پدربزرگ جانم پیدا کردم.
از رنگ پریدگی و زنگ زدن و کج و کوله بودنش که بگذریم، مشکل دیگری برای استفاده نداشت. چرا راستی. یکی از کمدها قفلش شکسته بود و دیگری درش.
در هر حال دانشجو در شهر نیمه غریب، آن هم با این تورم و گرانی و خوشمزه و خوشنام، با محصولات مهرام (ببخشید با عزت خان ضرغامی صحبت کردم؛ قرار شد به علت مشکلات مالی دوران دانشجوییام، بین یادداشتم پیامهای میان پستی کار کنیم.) مجالی برای خریدن کمد ندارد.
به ذهنم رسید دو اسپری رنگ تهیه کنم و با کمی نوآوری، کمدها را به شکل روز اولش درآورم.
چه حالی میداد رنگ کردن کمدها با اسپری. هرچند بعضی وقتا همهی لباس و شلوار و زمین و زمان هم درگیر رنگ میشدند.
هر چه بود و نبود گذشت. جفت کمدها را رنگ زدم، طوری که اگر کوروش کبیر که هیچ، کوروش صغیررررر هم بیاید نمیتواند بشناسد.
تا اینجا بحث نوآوری مطرح بود. هنوز بحث تولید علمش مانده. اَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَه. چقدر سخته اینجوری حرف زدن. بذارید خودم باشم دیگه. به ما نیومده مطلب علمی بنویسیم!!
اون شئی که مابین کمدین (دو کمد) میبینید به نظرتون چی میتونه باشه؟
میدونم که نمیتونید حدس بزنید. خودم بهتون میگم. اون موبایل منه. یه کم رنگ ته اسپریها اضافه مونده بود. منم وقتی نگاهم به موبایل رنگ و رو رفته خودم افتاد که دیگه دگمههاش قابل شناسایی نبود تصمیم گرفتم که با باقیمانده رنگ موجود، یه رنگ حسابی بهش بزنم.
تولید علم از این بالاتر؟ خداییش به مخ هیچ کس نمیرسید. اصلا برید کل جهان رو بگردید ببینید نمونه خارجیش هست یا نه!
حالا کاری نداریم که هزینه یه قاب جدید برای این گوشی دو هزار تومن بیشتر نیست. ولی خب اون علم استکباره و اگه من ازش پیروی کنم میشم استعمار!!
البته خب الان که رنگش کردم خیلی خوب شده. دو تا قابلیت جدید هم پیدا کرده:
1- وقتی اساماس میاد من فقط صدای زنگ رسیدن اساماس رو می شنوم و از محتواش با خبر نمیشم.
2- نمیدونم چرا وقتی میخوام باهاش عکس بگیرم چه شب باشه چه روز، همش عکس آسمون آبی برام میگیره!!!
در هر حال کار جالب و مقرون به صرفه ای هست. هر بشکه اسپری!!! به مبلغ 1000تومان. حال آنکه هم کمدهام رنگ شد هم موبایلم.
افاضات التهیه: نمیدونم چرا از وقتی شروع به رنگ آمیزی کمدا کردم بابابزرگه عکسم رو به در و دیوار زده و برای سرم جایزه تعیین کرده. خب تقصیر من چیه که رنگش خیلی اضافه اومد و بخشی از در و پنجره و کولر و آینه!! رو هم رنگ زدم. دلش هم بخواد. خداییش قشنگ شده. در هر حال اگه کسی از مخفیگاه من خبر داره جون مادرش چیزی نگه.
منبع : وبلاگ کشکول جوانی
(_JuSt MujiZ_) - پاکستان - لاهور |
غلط نکنم ایکیوسان بوده !!! |
یکشنبه 19 خرداد 1387 |
|
city center - امریکا - کالیفرنیا |
از استقلالی ها بیشتر از این هم انتظار نمیره. با اینکه نگفته استقلالی هستم ولی از رنگآبیش معلومه طرفدار کدوم تیمه.
من خودم هم طرفدار هیچ کدوم نیستما |
یکشنبه 19 خرداد 1387 |
|
sama128 - ایران - شیراز |
در سال نو آوری و شکوفایی که هر کس به فراخور حال خود بادی از معده در می کند و آن را نوآوری و شکوفایی خارق العاده می نامد. این چنین ابتکاراتی نیز جای بسی تشکر و قدردانی دارد. |
دوشنبه 20 خرداد 1387 |
|
sama128 - ایران - شیراز |
در سال نو آوری و شکوفایی که هر کس به فراخور حال خود بادی از معده در می کند و آن را نوآوری و شکوفایی خارق العاده می نامد. این چنین ابتکاراتی نیز جای بسی تشکر و قدردانی دارد. |
دوشنبه 20 خرداد 1387 |
|
persia_64 - ایران - طهران |
جالب بود |
دوشنبه 20 خرداد 1387 |
|