اما مبحث نفت در ذات خود بیشتر یک بحث اقتصادی است و می باید نگاه اقتصادی به آن را هم مد نظر داشت.
در این گفتگو دکتر موسی غنی نژاد – اقتصاد دان، نگاه اقتصادی خود را به موضوع ملی شدن نفت مطرح می کند.
شاید بعد از پنجاه سال وقت آن رسیده باشد که نگاه بی تعصب تری به موضوع ملی شدن نفت بویژه از دیدگاه اقتصادی بیفکنیم.
از پنجاه سال پیش تا کنون این دیدگاه رایج بوده که نفت برای کشورهای تولید کننده خیر و برکتی نداشته ، و تنها سبب شده است کشورهای قدرتمند و شرکت های نفتی چشم طمع به کشورهای نفت خیز بدوزند و منطقه را زیر سیطرهً خود بگیرند. سوال این است: آیا نفت طلاست یا بلا؟
به نظر من مشکل ما مشکل نفت نیست، مشکل جای دیگر است.
من فکر می کنم نفت به ما کمک کرده و بلا نبوده. هرچند این حرف ها آزمون ناپذیر است. ما تاریخ را که نمی توانیم در آزمایشگاه بگذاریم و بار دیگر آزمایش کنیم ولی تصور من این است که اگر ما نفت نداشتیم احتمالا کشوری مثل افغانستان می بودیم.
اما اینکه نفت باعث بلا شده و شرکت های چند ملیتی و امپریالیسم دنبال ما افتاده اند به نظر من اینطور نیست.
من همیشه یک بحثی با دوستان چپ، بر سر تئوری ارزش اضافی مارکس - تئوری استثمار - دارم که می گوید ارزش اقتصادی کالاها برابر است با کاری که در آنها صورت گرفته. من این تئوری را قبول ندارم و به نظر من غلط است.
چون این تئوری در بحث قیمت کالا تنها طرف عرضه را می بیند و طرف تقاضا را نادیده می گیرد.
به این دوستان می گویم اگر شما به این تئوری اعتقاد دارید باید بپذیرید از زمانی که ما نفت را صادر می کنیم در حال استثمار کشورهای صنعتی پیشرفته هستیم. چون کالایی صادر می کنیم که روی آن هیچ کاری انجام نشده، از زیر زمین در می آوریم و در مقابل آن کالاهای سرمایه ای و مصرفی وارد می کنیم و از این طریق توانسته ایم سطح رفاه را در کشور خودمان بالا ببریم.
حالا پیشرفته ترین تکنولوژی های دنیا در دست ماست: کامپیوتر، اینترنت، ماهواره، سیستم اطلاعات، و... برای اینها چقدر کار و هزینه کرده ایم؟ اگر ما آن تئوری را بپذیریم باید حتما این نتیجه را هم بپذیریم که در این مبادله، کشورهای پیشرفته را استثمار می کنیم. اما در مبادله، من اعتقادی به استثمار ندارم.
غالباً فکر می کنند چه شاهکار بزرگی بود که نفت را ملی کردیم. ولی واقعیت این است که درست در همان زمان که نفت را دولتی کردیم، درگیر گرفتاری های نفتی و اقتصادی بیشتری شدیم |
به نظر من جنبۀ منفی نفت، در اقتصاد ما، درست ازهمان جایی آغاز شد که همه آن را نقطهً عطف مثبتی ارزیابی می کنند. یعنی ازسال 1329- تاریخ ملی شدن صنعت نفت.
غالباً فکر می کنند چه شاهکار بزرگی بود که نفت را ملی کردیم. ولی واقعیت این است که درست در همان زمان که نفت را دولتی کردیم، درگیر گرفتاری های نفتی و اقتصادی بیشتری شدیم.
چون پس از کودتای 28 مرداد با بالا رفتن درآمدهای نفت، اقتصاد ما به سمت نوعی اقتصاد متمرکز متمایل شد. البته یک دوره را شاید بتوان اندکی مستثنا کرد که به اعتقاد برخی از اقتصاددانان دورهً طلایی اقتصاد ایران است و آن دههً چهل است که با نخست وزیری علی امینی آغاز شد.
او با در پیش گرفتن سیاست ریاضت اقتصادی و کاهش هزینه های دولت، مبارزه ای جدی با تورم را آغاز کرد و تورم را یک رقمی کرد و این تورم یک رقمی تا سال 51 یا 52 پابرجا بود.
دراین دوره که از بهترین دوره های اقتصادی ماست، هم اقتصاد رشد بالایی داشت، هم نرخ تورم پائین بود و هم سطح رفاه افزایش یافت. اما در کنار آن اتفاقات دیگری افتاد که اصلا خوب نبود.
یعنی در کنار رشد بخش خصوصی، کنترل تورم، کاهش هزینه های دولت که تمام شان خوب بود، اقداماتی هم صورت گرفت که به افزایش نقش دولت در اقتصاد انجامید؛ اقداماتی مثل ایجاد صنایع بزرگ به دست دولت: صنایع فولاد، پتروشیمی، سازمان گسترش و نوسازی صنایع،....
می توان گفت اگر این رشد با همان آهنگ کندی که شروع شده بود ادامه پیدا می کرد شاید به نتایج مثبتی می رسیدیم، ولی دورۀ رشد اینها همزمان شد با افزایش قیمت نفت در بازارهای بین المللی و افزایش چشمگیر درآمدهای نفتی ایران.
این امر شاه را به این وسوسه انداخت که با درآمدهای نفتی خیلی سریع تر می شود جلو رفت و شروع کرد به هزینه کردن و بزرگ کردن بخش دولتی و سرمایه گذاری زیر بنایی از طریق شرکت های دولتی و خود دولت، بدون توجه به اینکه نقش بخش خصوصی در اقتصاد ایران چیست و نظام اقتصادی چگونه می تواند سالم و توام با رشد باشد.
یعنی از درآمدهای نفتی استفاده های نادرستی کرد که سبب تورم شد.
در کتاب « به سوی تمدن بزرگ » شاه ذکر می کند که ما برای مبارزه با تورم به جوانان حزب رستاخیز متوسل شدیم که با اصناف برخورد کنند. در واقع ملیشیا درست کرده بود برای مبارزه با تورم. می گفت تورم ناشی از سیاست های ما نیست، ناشی از این است که عده ای آدم خبیث در بازار و بین اصناف هستند که دارند گران فروشی می کنند و ما با آنها برخورد می کنیم. حتا در جایی تهدید می کند که اگر اقدامات ما موثر واقع نشد ما اینها را می فرستیم به دادگاههای نظامی.
این نشان می دهد که در آن زمان موضوع را چقدر غلط تحلیل می کردند. کارشناسان سازمان برنامه و بانک مرکزی علت واقعی تورم را گوشزد می کردند ولی گوش اعلیحضرت به این حرفها بدهکار نبود.
می گفت اینها کمونیست اند و سازمان برنامه مرکز کمونیست هاست و اگر منحلش کنیم خیال مان راحت می شود و قصد داشت سازمان برنامه را منحل کند ولی در آخرین لحظه ظاهرا" عده ای از کسانی که مورد وثوقش بودند رفتند وساطت کردند و جلو این کار را گرفتند.
اینکه بگوییم استعمار انگلیس را شکست دادیم و پشت امپریالیسم را به خاک مالیدیم چه چیزی نصیب ما می شود؟ بحث نفت یک مسأله اقتصادی است. |
نتیجه اینکه این نفت نیست که برای ما مشکل درست می کند، طریق استفاده از نفت است که مشکل ساز است.
تصور کنید اینهمه آزمون و خطا و اشتباهاتی که بعد از انقلاب، بخصوص در دو سه ساله اخیر کرده ایم، در نبود نفت چه بلایی سرمان می آورد؟ حتما وضع اسفناک تر می شد. با تکیه به همین درآمدهای نفتی است که این همه کالا وارد می کنیم و یک سطح رفاه حداقلی در کشور به وجود آورده ایم. اگر این را هم نداشتیم چه کار می کردیم؟ 80 – 85 درصد اقتصاد ما دولتی است.
اکثریت قریب به اتفاق بنگاههای دولتی که دارند تولید می کنند زیان ده هستند یعنی بهره وری پائینی دارند و با یارانه های دولت سرپا مانده اند.
همۀ اینها به کمک درآمدهای نفتی ادامۀ حیات می دهند. اگر این درآمد را بردارید همهً اینها ورشکسته اند.
با 15 – 20 درصد سهم بخش خصوصی در اقتصاد که نمی شود مملکت را اداره کرد. نمی توان به همۀ نیازها از جمله اشتغال و تولید پاسخ گفت.
بنابراین درآمد نفتی را نباید به مصیبت تعبیر کنیم. رفتار ما با این درآمدهاست که مصیبت بار است.
به ملی شدن نفت در سال 1329 اشاره کردید. حالا اگرما نفت را ملی کردیم یا به عبارتی دولتی کردیم، درکشورهای دیگر هم که اقدام به ملی کردن نفت نکردند، باز نفت در دست بخش خصوصی نمانده است. عراق، کویت، الجزایر، عربستان و ... در همه جا به غیر از آمریکا و کانادا نفت دولتی است. بنابراین چه نفت را ملی می کردیم و چه نمی کردیم شاید در اصل تفاوتی نمی داشت.
در ایران هم طبق قانون، منابع نفتی قبل از ملی شدن در مالکیت دولت بود. دولت از طریق قرارداد به شرکت های خارجی اجازه می داد نفت را استخراج و درآمدها را تقسیم کنند.
شرکت طرف قرارداد بهرهً مالکانه می پرداخت و از سود فروش نفت هم مالیات می داد، دولت هم شراکتی در سود شرکت داشت.
اما خوبی چنین سیستمی این بود که آن بنگاه به عنوان یک بنگاه اقتصادی عمل می کرد، نه به عنوان یک ارگان دولتی. از دولت و سیستم بوروکراسی دولتی دستور نمی گرفت. روی منطق اقتصادی عمل می کرد و بهره وری آن بالا بود. اگر قرارداد به نفع ما نبود، یا سهم ما کم بود، می توانستیم بحث کنیم تا سهم مان زیاد شود. آنها هم حاضر بودند راجع به این موضوع با ما مذاکره کنند.
ولی ما آمدیم چه کار کردیم؟ نفت را ملی کردیم. ملی شدن یعنی اینکه در حقیقت ما آن شرکت را تبدیل کردیم به شرکت دولتی و منطق اقتصادی را از آن گرفتیم.
انگلیسی ها هم آمدند غرامت شان را از ما گرفتند. برای چه باید غرامت می دادیم؟ ضرورتی نداشت. آنها داشتند کارشان را می کردند.
بعد هم که کنسرسیوم درست شد، همان کار را ادامه دادند و همان وضع ادامه پیدا کرد.
به این ترتیب آیا ملی شدن نفت از دیدگاه اقتصادی خوب بود یا بد؟
ما ناگزیریم از منظر منافع ملی نگاه بکنیم. من دلم می خواهد یک نفر به صورت منطقی توضیح بدهد که منافع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی ِ ملی کردن نفت چه بود؟
من غیر از ضرر چیزی در آن نمی بینم. ضرری که از نظر اقتصادی و سیاسی، استراتژیک و طولانی مدت است.
زیان در سطح ملی است. مقطعی نیست که بگوییم چند میلیارد دلار از دست دادیم.
پس چرا بعد از پنجاه سال هنوز کسی دربارۀ این چیزها حرف نمی زند؟
آنهایی که مطلع هستند و در آن جریان ها بوده اند و هنوز زنده اند عافیت طلب اند. شاید روزی در خاطراتشات بنویسند.
اما در کتابهایی که تا کنون دربارۀ نفت و تاریخ نفت نوشته اند این مسأله را مطرح نکرده اند. اقدامات مصدق را به صورت تأیید آمیز شرح و بسط داده اند.
اینکه بگوییم استعمار انگلیس را شکست دادیم و پشت امپریالیسم را به خاک مالیدیم چه چیزی نصیب ما می شود؟ بحث نفت یک مسأله اقتصادی است.
ما باید می گفتیم سهم ما کم است، زیاد کنید. از هر نظر که نگاه بکنید ملی کردن نفت کار اشتباهی بود. اصلا ضرورتی نداشت که ما دشمن های قدری برای خودمان درست بکنیم.
تنها نفع برای ما این بوده که در منطقه بگویند مصدق در مقابل امپریالیسم ایستادگی کرد. این کار هم به نفع شوروی تمام شد که نفوذش را در منطقه زیاد کرد.
رزم آرا می گفت نفت را ملی بکنید که چه بشود؟ دوباره باید به دست همانها بدهیم. واقعیت هم همین بود... منتها خیلی صریح حرفش را زد و ملت به غیرتش برخورد و ترورش کردند |
ناصر در مصر با همین ایدئولوژی ناسیونالیستی بر سر کار آمد و به ضرر مصری ها هم تمام شد. یعنی نهضتی درست شد که به ضرر همه بود.
مصدق آدم خیلی خوبی بود ولی آدمی بود که کاملا در اشتباه بود و ارزیابی هایش دربارۀ سیاست و اقتصاد غلط بود.
وارد ماجراجویی هایی شدیم که هنوز داریم تاوانش را می پردازیم.
اینکه چرا هنوز هم نمی گویند این کار اشتباه بوده، برای این است که مرعوب هستند. می ترسند. من که چند بار خیلی ملایم به این حرف ها اشاره کردم کلی ناسزا شنیده ام.
شاید ما که با نگاه امروز، دیروزمان را بررسی می کنیم این حرف را می زنیم. آیا همان موقع هم این امر قابل تشخیص بود؟
یک عده ای بودند که تشخیص می دادند. رزم آرا را به خاطر همین کشتند.
رزم آرا می گفت نفت را ملی بکنید که چه بشود؟ دوباره باید به دست همانها بدهیم. واقعیت هم همین بود.
منتها خیلی صریح حرفش را زد و ملت به غیرتش برخورد و ترورش کردند.
فقط رزم آرا هم نبود. کسان دیگری هم بودند. منتها در آن فضایی که درست شده بود در واقع می ترسیدند و حرف شان را نمی زدند.
چرا امروز می شود این حرف را زد؟
برای اینکه امروز به این نتیجه رسیده ایم که 80 درصد صنعت نفت را هم باید خصوصی بکنیم.
اگر این افتخار بزرگی بود که صد در صدش را دولتی کردیم، پس چرا حالا می خواهیم خصوصی کنیم؟ پس چیز خوبی نیست دیگر.
الان گرفتاری ما این است که صنعت نفت به یک بوروکراسی عظیم دولتی تبدیل شده و مانده ایم چه جوری از شرش خلاص شویم. چه جوری این را تبدیل کنیم به یک شرکت اقتصادی.
آیا این شدنی است؟
بله شدنی است. منتها کار سختی است. اول باید به این نتیجه برسیم که این مسیر غلط بوده است.
اصلا ما الان قانونش را داریم یعنی باید این کار را بکنیم.
سیاست های کلی اصل 44 که مجمع تشخیص مصلحت تهیه کرده و ابلاغ شده همین را می گوید. این جزو سیاست های اعلام شدۀ ماست. به خاطر این است که من می توانم این حرف را بزنم.
الان یکی از مشکلات ما این است که ایران از معدود کشورهایی است که کمترین میزان اکتشاف در آن صورت می گیرد. درحالی که احتمال کشف مخازن جدید نفت و گاز درایران بسیار بالاست. ولی انجام نمی شود.
چرا انجام نمی شود؟ برای اینکه بخش خصوصی فعالیتی در این زمینه ندارد. اگر ما می توانستیم از بخش خصوصی استفاده کنیم تا حالا معلوم شده بود ما چقدر نفت داریم.
می گویند سومین ذخیرۀ نفت و دومین ذخیرۀ گاز جهان را داریم. اگر اکتشاف بیشتری انجام شود شاید حتا اولی هم باشیم.
این تأخیرها که می کنیم هزینۀ سنگینی دارد. آن بلایی که در مورد گاز، قطر به سر ما آورد نتیجهً همین تأخیرها و ایزوله کردن خودمان و دولتی کردن صنایع است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|