جریانات رخت خوابی

جریانات رخت خوابی

جریانات رخت‌خوابی اصولاً از جذاب‌ترین موضوعات در زندگیه بشریه. یک جورایی هم در دنیا اینطوری شده که اصولاً آقایون باید دنبال این مسائل بدوبدو کنن و خانم‌ها هم ازش به عنوان اسلحه‌ای مرگبار علیه آقایون استفاده‌کنن. به هر حال این جریان واقعیتیه که هر روز در کنار هر آدمی اتفاق می‌افته. این داستان پایین رو از جایی خوندم و خیلی خندیدم گفتم ترجمه کنم شما هم بخونین. البته که انگلیسیش خندا‌دار تره ولیبه هر حالا این ورژن هم مطلب و می‌رسونه. فقط به خانم‌ها بر نخوره خواهشاً. قصد فقط خنده‌است و چیزی توی این داستان قرار نیست ثابت بشه. و تنها بخشیش که به آقایون حال می‌ده اینه که مثل اون قسمت‌های تام و جری می‌مونه که تام برنده می‌شد نه جری!!!

و اما داستان:

یک شب که من و دوست‌دخترم توی رختواب مشغول ناز و نوازش بودیم. در حالی که احتمال وقوع حوادثی هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد یک دفعه خانم برگشت و به من گفت: "من حوصله‌اش رو ندارم فقط می‌خوام که بغلم کنی."

چی؟ یعنی چه؟

و اون جوابی رو که هر مردی رو به در و دیوار می‌کوبونه بهم داد:

 تو اصلاً به احساسات من به عنوان یک زن توجه نداری و فقط به فکر رابطه‌ی فیزیکی ما هستی!

و بعد در پاسخ به چشم‌های من که از حدقه داشت در می‌اومد اضافه کرد:

تو چرا نمی‌تونی من رو بخاطر خودم دوست داشته باشی نه برای چیزی که توی رختواب بین من و تو اتفاق می‌افته؟

خوب واضح و مبرهن بود که اون شب دیگه هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌ده. برای همین من هم با افسردگی خوابیدم.

فردای اون شب ترجیح دادم که مرخصی بگیرم و یک کمی وقتم رو باهاش بگذرونم. با هم رفتیم بیرون و توی یک رستوران شیک ناهار خوردیم. بعدش رفتیم توی یک بوتیک بزرگ و مشغول خرید شدیم.

چندین دست لباس گرون قیمت رو امتحان کرد و چون نمی‌تونست تصمیم بگیره من بهش گفتم که بهتره همه رو برداره. بعدش برای اینکه ست تکمیل بشه توی قسمت کفش‌ها برای هر دست لباس یک جفت هم کفش انتخاب کردیم. در نهایت هم توی قسمت جواهرات یک جفت گوشواره‌ای الماس.

حضورتون عرض کنم که از خوشحالی داشت ذوق مرگ می‌شد. حتی فکر کنم سعی کرد من و امتحان که چون ازم خواست براش یک مچ‌بند تنیس بخرم، با وجود اینکه حتی یک بار هم راکت تنیس رو دستش نگرفته‌بود. نمی‌تونست باور کنه وقتی در جواب درخواستش گفتم: "برشدار عزیزم."

در اوج لذت از تمام این خرید‌ها دست آخر برگشت و بهم گفت: "عزیزم فکر کنم همین‌ها خوبه. بیا بریم حساب کنیم."

در همین لحظه بود که گفتم: "نه عزیزم من حالش و ندارم."

با چشمای بیرون زده و فک افتاده گفت:"چی؟"

عزیزم من می‌خوام که تو فقط کمی این چیزا رو بغل کنی. تو به وضعیت اقتصادیه من به عنوان یک مرد هیچ توجهی نداری و فقط همین که من برات چیزی بخرم برات مهمه."

و موقعی که توی چشماش می‌خوندم که همین الاناست که بیاد و منو بکشه اضافه کردم: "چرا نمی‌تونی من و بخاطر خودم دوست داشته‌باشی نه بخاطر چیزایی که برات می‌خرم؟"

خوب امشب هم توی اتاق‌خواب هیچ اتفاقی نمی‌افته فقط دلم خنک شده که فهمیده "هرچی عوض داره گله نداره."

عزت همگی مزید.

منبع : وبلاگ پرنده

مریم- - کانادا - اتاوا
خیلی باحال بود :) :) :) مرسی
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

bahram1 - ایران - تبریز
جالب بود
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

vahidkral - ایران - تهران
دمت گرم
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

wizard2377 - ایران - خوزستان
خیلی جالب بود وبامزه-مرسی
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

afshin2005 - ایران - شرق
خیلی با حال بود
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

palmera - ایران - اصفهان
ایول خیلی حال کردم...البته اشتباه نشه من با سو استفاده مخالفم حالا هرجوری می خواد باشه
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

king_irooni - ایران - سربندر
کلی حال کردم .... عجب ضد حالی !!!
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

mehrnoosh - ایران - اهواز
خیلی جالب بود!اگه به تفاوتهای اورگانیک وروحی روانی هم توجه داشته باشیم کمتر این اتفاقات فجیع رخ میدهد.به احساسات هم احترام بگذارید تا سانفرانسیسکوی خوبی داشته باشید. همت عالی پربار!
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

nilofar2000 - ایران - tehran
باید عرض کنم مشکل اینجانست ما خودمان را نمی شناسیم و نمی دانیم مقتضیات یک زن بودن یا مرد بودن چیست و فقط از طرف مقابل درک متقابل می طلبیم- نمی گویم وجود زن یعنی سکس ولی یک ابزار مهم در وجود زن جهت ادامه حیات سکس ولی مردهای باهوش و با شعور می دانند چگونه برخورد کنند که ضمن احساس رضایت زن خودشان هم از زندگی خودشان لذت ببرند یعنی نه سیخ بسوزد نه کباب .از آقایان خواهش می کنم درک کنند.
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

masood7878 - ایران - تهران
عالی بود.ایول..................
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

Afshin London - انگلستان - لندن
فکر نمیکنم مردى پیدا بشه که چنین جراتى داشته باشه!!
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

jimbo - ایران - ناکجااباد
خیلی باحال بود
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

zahra.b - ایران - اصفهان
خیییییییییلی باحال بود کلی خندیدم.
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

ریکا - ایران - قائم شهر
....بابای دروغگو. این یک داستان تخیلی بیشتر نیست. همه ما مردها وقتی رو مبل ‏میخوابیم، از این داستانهای قشنگ زیاد میبافیم. ولی نمیشه عزیز نمیشه. وقتی تو ‏فروشگاه لب و لوچه اش رو کج میکنه و یه قمیش میاد، دسته چک سفید رو میدی بهش ‏و میگی، بیا خودت بنویس عزیزم منم این وسایل رو میذارم تو ماشین. قربونت برم.‏
نمیشه اقا، مثل اینکه اولین بارته که رو مبل خوابیدی.‏
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

jjuk87 - انگلستان - لندن
واقا عالی بود . ممنون از کمکتون
هیچ وقت همچین فکری نکرده بودم .. ها ها
محشر بود . ممنون XX
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

rezarazi - آذربایجان - باکو
دروغگو.تمام آن عشوه ها را با جان و دل خریدی.
حتی تمام آن جنسها رو
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

vahid_uk - انگلستان - لندن
خیلئ باحال بود.واقعا مرسی
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

david.b - -
بابا این یارو چقدر قدربوده .
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

ah96ad - ایران - رشت
بابا ایول دمت گرم حال دادی به این میگن مرد
چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387

dandy - امارات - امارات
بی مزه بود....زنها معمولاند مادیاتی هستند....حالا یک شب سکس نکن بالاخره شب دیگه سکس میکنی....خرج گذاشت رو دستت...برایش مهم نیست امشب نشد شب دیگر
پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387

darya_r - انگلستان - لیورپول
خوب ارزو بر جوانان عیب نیست / داستان تخیلی هم عالمی داره ....
پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387

zartosht's girl - هند - بنگلور
یعنی چی این طرز رفتار؟ یه جنتلمن هیچ وقت این رفتار رو نداره. ذوق مرگ شده بود یعنی چی؟ بیشتر مردها فقط به سکس فکر می کنن اما خانم ها سکس می کنن چون می خوان به عشق برسن. برای همین دوست ندارن فقط برای سکس اینکار رو کنن.
پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387

saharuk - انگلستان - نپوکاسل
توهم فانتزی با حالی بود.
پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387

hoormazd - امریکا - تگزاس
واقعا ادم نمیدونه چی بگه.اگه این داستان واقعی باشه هنوز خیلی از مردا کار اون یارو رو مردونگی و قدرت میدونن.در صورتیکه یه عمل ابلهانه و زشت بوده.یه دختر یا پسر حق داره که اجازه سکس به طرفش بده یا نده.کسی هم که بخواد جریانات رختخوابی رو به یه طریقی تلافی کنه خیلی خره...فکرمون خرابه که جامعه خرابی رو ساختیم.
جمعه 13 اردیبهشت 1387

Mordab* - ایران - تهران
برای شادی روح این مرد همگی یک فاتحه بخونید . چون فکر نمیکنم دوست دخترش زنده گذاشته باشتش
شنبه 14 اردیبهشت 1387

shahriar - امارات - دوبی
داستان خیلی جالبی بود ولی این واقعیتیه که احساسات با سکس فرق می کنه چه خوبّه که سکس با احساس متقابل باشه !!!!!!!
شنبه 14 اردیبهشت 1387

sara(par) - ا لمان - اشتوتگارت
خیلی جالب بود.مرسی
شنبه 14 اردیبهشت 1387

zendegi - آلمان - آلمان
داستان یا واقعیت هم که باشه.... که هست! عالی بود. جنبه های مثبت خوبی میشه ازش گرفت... انتظار !! خانه برانداز است. :)
شنبه 14 اردیبهشت 1387

DokhtarIrooni - ایران - مشهد
قبل از این که آخرش رو بخونم گفتم امشب واسه پسره از اون شبهاست که بی عقل خرابش کرد....حیف شد
یکشنبه 15 اردیبهشت 1387

memarian - ایران - اصفهان
hoormazd - امریکا - تگزاس
واقعا ادم نمیدونه چی بگه.اگه این داستان واقعی باشه هنوز خیلی از مردا کار اون یارو رو مردونگی و قدرت میدونن.در صورتیکه یه عمل ابلهانه و زشت بوده.یه دختر یا پسر حق داره که اجازه سکس به طرفش بده یا نده.کسی هم که بخواد جریانات رختخوابی رو به یه طریقی تلافی کنه خیلی خره...فکرمون خرابه که جامعه خرابی رو ساختیم.


شما رو ظاهرا زیادی جو روشنفکری گرفته. اول مطلب رو می خوندید می فهمیدید که ترجمه است. این مسایل همه جای دنیا هست تقریبا هم یک مضمون داره و فقط شکلش فرق می کنه
دوشنبه 16 اردیبهشت 1387

+5
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.