چند وقتی بود با هم بودیم ؛تو تمام زندگیم همچین دختر قوی و محکمی ندیده بودم ... از آشنایی باهاش خوشحال بودم !
دانشجوی صنایع غذایی بود و از دخترای فوق العاده باهوش و با استعداد !
زیاد طول نکشید تا متوجه شم دارم بدبخت میشم !!ای بابا یه بار دیگه یعنی ؟!بازم دارم *** میشم؟!
خیلی شیطون بود ... کلی با هم می خندیدیم ؛تو بدترین شرایط هم همیشه می خندید نمیذاشت منم شاکی و ناراحت باشم
اوایل دوستیمون رو بهمون زهر کرده بودن هموطنان گرامی به دلیل اقسام گوناگون مشکلاتی که به وجود آورده بودند اما بعد از از بین رفتن مزاحمت ها بهترین دوستی زندگیمو تجربه می کردم
اصلا اهمیت نداشت که اون 1 دختره و من 1 پسر ؛ جدا از همه ی دغدغه های امروزی پسرونه و دخترونه 1 رفاقت فوق العاده داشتیم
یادمه همش از 1 شوخی شروع شده بود ... شوخی شوخی اینقدر بهم گفتیم همو دوست داریم که 1 دفعه فهمیدم من دیگه الان شوخی نمیکنم و خیلی جدی دارم بهش ابراز علاقه می کنم
نمی دونم اون چطور بود و چطوری این شوخی رو جدی کرد چون خیلی محکم تر از من بود و راحت ابراز علاقه نمی کرد اما اینو می دونم که اونم غافلگیر شده بود از این اتفاق ناگهانی
هیچ وقت از نظر وقتی زمانمون به هم نمی خورد همیشه وقتی من گرفتاری داشتم اون آزاد بود و هروقت اون دانشگاه بود من بیکار بودم واسه همین فقط هفته ای 1 بار همو میدیدم ولی همین هفته ای 1 بار اینقدر قشنگ و خاطره انگیر بود که انتظار رو برای رسیدن هفته ی بعد غیر ممکن می کرد . یادمه وقتی از هم جدا می شدیم اولین اس ام اسی که بهش می زدم نشون دهنده احساس جای خالیش بود .
دوسش داشتم ... خیلی دوسش داشتم !!
نمی دونم این آخرا چی شد که یکدفعه همه چیزو عوض کرد ... همه چیز داشت خوب پیش می رفت ... روزامونو با هم دیگه انتخاب کرده بودیم که با همدیگه وقت خالی داشته باشیم و بیشتر همو ببینیم !
یهو عید رسید ... حالا دیگه اصلا نمی تونستیم همو ببینیم !
آخ که چه عید بدی بود ؟!فقط گرفتاریو بدبختی !!
اما هیچی مثل رفتنش نبود ... هیچی نشد ... الکی بود
شوخی شوخی شروع شد و شوخی شوخی تموم شد
عکساشو نگاه می کنم حسرت می خورم
دیگه بر نمی گرده !! چراشو بهم نمیگه ... اما بر نمی گرده
حقم داره ... به واقع آدم غیر قایل تحملی هستم اما همیشه همه ی سعیمو می کردم که اونو از خودم و این زندگی ماشینیم ناراحت نکنم
همیشه 1 جا می بردمش همیشه دیالوگای تکراری می گفتم همیشه همه جیزم مثل قدیم بود و برنامه ریزی شده اما خدا وکیلی هیچ وقت به روش نیوورد و هیچ وقت ناراحتی از خودش نشون نمی داد
همین چند روز پیش گریشو واسه اولین بار دیدم !! به خودم لعن و نفرین فرستادم ... فکر کردم شاید می خواد برگرده اما دیدم نه هنوزم قوی تر از منه و سر تصمیمش وایساده
الان واسه همیشه از هم خداحافظی کردیمو و اون رفته
آرزو هام بازم عوض شد با 1 تغییر ناگهانی دیگه تو زندگیم ! الان در حال حاضر فقط آرزو دارم همیشه شاد و خوش و سلامت باشه ... همیشه لبخند رو لباش باشه و همیشه هرجا که هست بهترین باشه
دوستت دارم ن...
منبع : وبلاگ به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|