تئوری آلمانی ها درباره مدعی قهرمانی جالب است؛ «تیمی که در آن اختلاف و پتانسیل درگیری نباشد، قهرمان بشو نیست.» یک دریای بی موج را تجسم کنید. دریا بدون موج و با نسیم، به اوج زیبایی و آرامش می رسد اما با آرامش مطلق و با نسیم، هیچ ساحلی فتح نمی شود. دریایی چنین آرام، به هیچ چیز ضربه نمی زند و غالب نمی شود.از این زاویه پرسپولیس و استقلال مهم ترین مدعیان قهرمانی لیگ ایران هستند؛ تیم هایی که رنگ آرامش نمی بینند. این اما بدترین نتیجه گیری از تئوری فوتبال شناس های آلمانی است. دوباره تئوری آنها را بخوانید. از «پتانسیل درگیری» گفته اند نه از درگیری. از موج نه از گرداب. از هیجان درگیری، نه مشت و لگد.پرسپولیس، اسیر گرداب شده است نه همنشین موج. درون ستیزی دارد، نه پتانسیل درگیری. آنها به جای عجیبی رسیده اند. حسین کعبی مدعی است؛ «بعضی بازیکن ها مثل نیکبخت، خلیلی، بادامکی و آقایی از اینکه من با قرارداد سنگین به پرسپولیس آمدم، ناراحتند و به من پاس نمی دهند تا خرابم کنند.» کعبی که از قطبی ناامید شده ناامیدی اش را با عنوان «درد دل» با خبرنگار نزدیکش تقسیم می کند. درد دلی که قرار بود رسانه یی نشود اما دهان رسانه بسته نمی ماند؛ «فکر می کردم دارم به تیمی می آیم که مثل تیم دنیزلی بازی می کند اما قطبی کجا، دنیزلی کجا، آنها اصلاً قابل مقایسه نیستند. چند دقیقه آخر بازی با استقلال، همه چیز را بی خیال شدم و با نظر خودم، پست بازی ام را عوض کردم. رفتم خط حمله و بهترین بازی را در آن چند دقیقه کردم. اگر قطبی در پرسپولیس بماند، امکان ندارد قراردادم را تمدید کنم.» صبح جمعه است. تمرین ریکاوری داربی. چشم ها پف کرده و عضلات خسته اند. موبایل افشین قطبی زنگ می خورد. گوش ها تیز می شود؛ «باشه نیکی جان، امروز نیا، استراحت کن.»حالا چشم ها به قطبی خیره می شود. چند دقیقه بعد سرمربی پرسپولیس میان سه بازیکن باتجربه محاصره شده و باید جواب بدهد که چرا نیکبخت نمی تواند تمرین کند و می تواند استراحت کند. پاسخ جالب است؛ «الان شرایط طوری نیست که در این باره حرف بزنیم. بهتر است سر به سر نیکبخت هم نگذاریم.» حالا قطبی اختلاف شدید نیم فصل اول با نیکبخت را به رفاقتی صمیمانه تبدیل کرده است، رفاقتی که با پوئن دادن به مهاجم شماره 10 متولد شده است اما فروکش کردن این موج، با تولد یک گرداب وحشتناک همراه است. قطبی که با آغاز دور برگشت، در «کنترل» و «مدیریت» پرسپولیس ناتوان شده، «پتانسیل شیرین درگیری» در تیمش را به خود درگیری تبدیل کرده و کار به جایی رسیده که چند هفته است چشم نیکبخت و خلیلی به هم نیفتاده است. ستاره ها در داربی به هم پاس نمی دهند و در تمرین جوابی برای سلام هم ندارند، که اصلاً سلامی در کار نیست. قطبی به تمام این اتفاقات خطرناک، واکنشی عجیب دارد؛ «باشه نیکی جان، امروز نیا تمرین. استراحت کن.» حبیب کاشانی متوجه عمق فاجعه شده که در جلسه صبح شنبه کادر فنی از قطبی خواست از نظرات استیلی بیشتر استفاده کند. طرح خواسته البته با لحن آمرانه همراه بود. یعنی کاشانی تلویحاً به سرمربی پرسپولیس دستور داد بخشی از اختیارات فنی اش را تفویض کند. به چه کسی؟ استیلی؛ کسی که در پایان همان جلسه برای بار دوم استعفای شفاهی خود را مطرح کرد.
مردی که در تبدیل پتانسیل درگیری به درگیری و تولد گرداب از دل موج، نقش ویژه داشت و امروز خودش هیچ کدام را نمی تواند تحمل کند؛ نه پرسپولیس را، نه قطبی را، نه درگیری را و نه گرداب را.کعبی دشمنانی پیدا کرده است. دشمن چه فرضی باشد، چه حقیقی؛ کعبی دشمنانی پیدا کرده که به او پاس نمی دهند. حمید استیلی استعفا می کند. نیکبخت به قطبی زنگ می زند و سر تمرین نمی رود. چند بازیکن شاکی می شوند.شکایت شان را چشم تو چشم، به گوش قطبی می رسانند.کعبی به کریم باقری و حمید استیلی خبر می دهد که مشکلش چند بازیکن دیگر هستند که پاس نمی دهند. نگاه خلیلی و نیکبخت به هم نمی افتد که پاسی بدهند. کاشانی به قطبی «امر» می کند از استیلی بیشتر و بهتر بازی بگیرد. استیلی استعفا می کند. این دیگر موج قهرمان ساز نیست، گرداب است. پتانسیل درگیری وحدت زا نیست، خود درگیری است. تئوریسین های آلمانی هم عجب ضرب المثلی دارند.
|
|
|