آنا مانیانی با بازی طبیعی و روان خود یکی از برجستهترین بازیگران زن سینمای بعد از جنگ جهانی دوم بود، که در کنار کسانی مانند سوفیا لورن، ژان مورو، مونیکا ویتی و کلودیا کاردیناله بر پرده سینمای اروپا درخشید. اما او با همه آنها متفاوت بود.
آنا مانیانی هنرپیشه یا ستارهای عادی به معنای متعارف آن نیست، بلکه نمونه اصیل و معتبر زنی واقعی است که مرجع او را نه در آثار ادبی یا سنتهای هنری بلکه مستقیما در متن جامعه باید جست.
متفاوت بودن آنا مانیانی با شکل و اندام او شروع میشود که هیچ نسبتی با "ستارگان" ندارد. قد و قیافه او بیش از آنکه گیرا، جذاب یا افسونکننده باشد، حقیقی است. او بیش از تمام بازیگران همنسل خود به زنان عادی جامعه شبیه است. او به جای جلوه و تلألؤ "ستارگان"، حالتی ساده و اصیل، واقعی و زمینی یا به اصطلاح "خاکی" دارد. جذابیت او نه از ظاهر فیزیکی یا جذبه اروتیک بلکه در درجه اول از جنس احساس و عاطفه است. شاید در سطحی دیگر تنها جولیتا ماسینا با او قابلقیاس است.
آنا مانیانی نمونه معتبر زنی است از توده مردم، نسخه اصل زنانی بیشمار. زنی عادی که میتواند معشوقهای پاکباز یا مادری فداکار باشد، که در عین سادگی از یک حس دراماتیک قوی برخوردار است. او مثل بیشتر زنان عادی، نه تنها در بیان عواطف خود محتاط و خویشتندار نیست، بلکه در ابراز و نمایش احساسات گاه تا سانتیمانتالیسم نیز پیش میرود.
آنا مانیانی تنها با حضور خود هر فیلمی را با عاطفهای قوی و مهارناپذیر سرشار میکند. با روشن شدن چهره او بر پرده، تپش عاطفی فیلم خود به خود بالا میرود. از خطوط عمیق چهره او، حس و حالی قوی میجوشد. حالتهای موزون سر و گردن، حرکتها و مکثهای لب و دهان و به ویژه نگاه او حتی یک لحظه از گرما و عاطفه خالی نیست.
دختر مردم
آنا مانیانی در ۷ مارس ۱۹۰۸ در رم به دنیا آمد. پدرش ناشناخته بود و او به عنوان طفلی "نامشروع" بزرگ شد. هنوز کودکی خردسال بود که مادرش، احتمالا در گریز از فقر و بدنامی، او را رها کرد و به اسکندریه (مصر) مهاجرت کرد. آنا در خانه مادربزرگش در محلات بدنام و فقیرنشین رم بزرگ شد.
در نوجوانی به کلاس هنرپیشگی رفت و به رقص و آواز در باشگاههای شبانه و بازی در تئاتر پرداخت. تا زمان جنگ جهانی دوم مرتب در صحنه تئاتر و کاباره بازی کرد. بازی در فیلمهای سینمایی را با ایفای نقشهای کم اهمیت از سال ۱۹۳۴ شروع کرده بود.
در سال ۱۹۴۱ با ایفای نقشی در فیلم "ترزا ونردی" ساخته ویتوریو دسیکا نشان داد که در نمایش زنان عامی و ساده جامعه از استعدادی فراوان برخوردار است. اما درخشش واقعی او با فیلم "رم شهر بیدفاع" ساخته روبرتو روسلینی بود، که یکی از سرفصلهای سبک نئورئالیسم به شمار میرود. آنا مانیانی در این فیلم یکی از زیباترین بازیهای کل تاریخ سینما را ارائه داد.
آنا مانیانی در فیلم "رم شهر بیدفاع" (مثل خود شهر) زنی ساده و معصوم اما با شخصیتی قوی و عواطف توفانی است. با این که فیلم در ستایش مقاومت مردم در برابر فاشیسم ساخته شده، اما در زن هیچ چیز قهرمانی یا متعالی نیست. او سادهتر و طبیعیتر از آن است که به عرصه آگاهی اجتماعی یا فعالیت سیاسی نزدیک شده باشد. بیوهزنی عاشق است که دلبر خود را با تمام وجود دوست دارد و به خاطر او، که در جنبش مقاومت فعال است، با تمام احساسات خود وارد میدان مبارزه میشود و دست به خطر میزند.
آنا مانیانی در ۷ مارس ۱۹۰۸ در رم به دنیا آمد. پدرش ناشناخته بود و او به عنوان طفلی "نامشروع" بزرگ شد. هنوز کودکی خردسال بود که مادرش، احتمالا در گریز از فقر و بدنامی، او را رها کرد و به اسکندریه (مصر) مهاجرت کرد. آنا در خانه مادربزرگش در محلات بدنام و فقیرنشین رم بزرگ شد |
در صحنهای که او در خیابان ضجه میکشد، به گفته پیر پائولو پازولینی، کارگردان ایتالیایی تماشاگر احساس میکند که تمام ایتالیا با این زن مویه سر داده است.
آنا مانیانی پس از فیلم "رم شهر بیدفاع" در فیلمهای بسیاری بازی کرد و در آثار برخی از سینماگران بزرگ ظاهر شد: برای لوکینو ویسکونتی در فیلم بلیسیما (زیبارو) محصول ۱۹۵۱ و نقشی فوقالعاده در یکی از اپیزودهای فیلم "ما زنان" محصول سال ۱۹۵۳ ، و برای ژان رنوار در فیلم "کالسکه طلایی" محصول ۱۹۵۲.
آنا مانیانی در سال ۱۹۶۱ در فیلم "ماماروما" بار دیگر با تکیه به سنت نئورئالیسم، تصویری معتبر و اصیل از زنان ساده و رنجبر جامعه ارائه داد. با اینکه پازولینی از بازی او در این فیلم خرسند نبود، اما ماماروما جدا از خواست و اراده کارگردان فیلم، به مثابه یکی از بدیعترین و زندهترین چهرهها در تاریخ سینمای مدرن باقی ماند.
آنا مانیانی در سال ۱۹۵۳ به هالیوود رفت و در فیلمهای بسیاری نقش ایفا کرد. اما این موفقیت تنها میتوانست موفقیتی محدود باشد. در هالیوود نظام ستارهها برقرار بود و هنر او از بنیاد با جلوه و جلال دنیای ستارهها بیگانه بود. از سوی دیگر رمز قدرت بازیگری او در ارائه "واقعیت" بود. هالیوود بنیاد کار خود را بر پایه "رؤیا سازی" قرار داده بود، که در آن واقعیت خریداری نداشت. تماشاگر هالیوود عادت کرده بود سیمای خود را در تجلی بتوارهها و پریچههای رؤیایی ببیند، نه زنی عادی که امثال او در کوچه و برزن فراوان است.
آنا مانیانی نخستین هنرپیشه اروپایی بود که در سال ۱۹۵۵ به خاطر بازی در فیلم "خال گل رز" ساخته دانیل مان جایزه اسکار گرفت. معمولا فیلم "باد وحشی است" (۱۹۵۷) ساخته جورج کیوکر را بهترین فیلم آمریکایی او میدانند.
فیلم راز "سانتا ویتوریا" محصول ۱۹۶۹ به کارگردانی استنلی کریمر که در آن با آنتونی کوئین همبازی شده، آخرین فیلم مهم آنا مانیانی است.
آخرین کار سینمایی او نقشی کوتاه اما بسیار زیبا و دلنشین در فیلم "رم" ساخته فدریکو فلینی به سال ۱۹۷۲ است. فلینی که قصد دارد فیلمی در ستایش از "شهر ابدی" بسازد، طبعا به سراغ آنا مانیانی میرود که نام او از رم جداییناپذیر است. فلینی به در خانه او میرود و قصد دارد هنرپیشه محبوب را چند لحظه بیشتر نگه دارد و چهره او را کمی بیشتر نشان دهد، اما زن خسته و خوابآلود است و حوصله گفتگو ندارد. و این را به ما هم میگوید، اما چیزی که به ما نمیگوید اما خودش خوب میداند، این است که او سخت مریض است و میداند که سرطان مهلت زیادی نمیدهد.
آنا مانیانی در ۲۰ سپتامبر ۱۹۷۳ در رم درگذشت.
|