چون مسجد نمی آمد فکر کردم نماز هم نمی خواند

چون مسجد نمی آمد فکر کردم نماز هم نمی خواند

نزدیک به پنج یا شش سال متوالی به اتفاق هم ماموریت می رفتیم.شاید قریب به اتفاق استان های کشور را برای تهیه گزارش یا انجام مصاحبه و گفت وگو زیر پا گذاشتیم. جوان بسیار ساکت و آرامی بود. بیشتر از آن که حرف بزند ،عکس می گرفت. هیچ وقت از ماموریت های سخت و دشوار گریزان نبود و با آغوش باز هر ماموریتی را می پذیرفت.از مصاحبه در سطح شهر تهران گرفته تا تهیه گزارش از مدارس عشایری در استان های مختلف کشوربا من همراه و همگام بود.هیچ وقت نمی شد از ظاهر رفتارش درون او را شناخت. پیچیده و عجیب نبود اما باید زیاد با او همراه می شدید تا بتوانید جلوه ای از کردار و شخصیت وی را بشناسید.نامش مهدی محسنی آهویی بود. برای دفتر انتشارات کمک آموزشی عکس می گرفت.الآن چند سالی است که به دیار باقی شتافته است. اما هنوز عکس هایش در مجلات رشد و حتی کتاب های درسی چاپ می شود.مهدی محسنی از آن آدم هایی نبود که بخواهد کارهایش را به رخ دیگران بکشد و یا برای خودنمایی کاری را انجام بدهد. یک جلوه از رفتارهای مهدی نماز خواندنش بود. همیشه عادت داشت در یک گوشه خلوت نمازش را بخواند. شاید اگر کسی او را نمی شناخت تصور می کرد که اهل نماز نیست. مهدی محسنی در یک سانحه رانندگی در تهران از دنیا رفت. در واقع حین عبور از یک خیابان در شهرک غرب بود که با یک دستگاه اتومبیل تصادف کرد و جان باخت. یادم هست یکی دو هفته بعد از فوتش ،یکی ازهمکاران دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش به من گفت: راستی ! خدا بیامرز مهدی محسنی نماز هم می خواند؟ به محض شنیدن این حرف یکه خوردم. بلافاصله به آن شخص گفتم: چرا فکر کردید مهدی اهل نماز نبوده است؟ جواب داد: من خیلی ندیدم که او به مسجد اداره بیاید. من در جوابش گفتم: فکر می کنید اگر کسی برای نماز به مسجد اداره نیاید معنایش این است که نماز هم نمی خواند؟ اگر کیف دوربین مهدی محسنی را خالی نکرده باشند و هنوز دست به وسایلش نزده باشند، می توانید مهر و قبله نمای مهدی را در داخل یکی از جیب های آن پیدا کنید. من بیشتر از یکصد ماموریت با مهدی رفته ام. او همیشه به نمازش توجه داشت.مرحوم محسنی همیشه از قبله نمایی که همراهش بود استفاده می کرد. اگر جایی می رفتیم که قبله آن ناشناخته بود، او از قبله نمای خودش بهره می گرفت.چطور می شود آدمی که همیشه همراهش مهر و قبله نما بود، اهل نماز نباشد.

      راستی چرا ما آدم ها عادت داریم به سرعت در مورد سایر افراد قضاوت کنیم؟ اگر کسی کاری را در مقابل ما انجام ندهد،بدین معناست که اهل آن نیست؟ چرا نمی خواهیم یاد بگیریم که با این قبیل قضاوت ها ،ریاکاری و تزویر را اشاعه می دهیم.کاش یاد می گرفتیم که مردم را بر اساس ظواهر و آنچه که تنها خودمان می بینیم و می شنویم قضاوت نکنیم.

منبع : وبلاگ خاطرات سفر زندگی یک خبرنگار

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.