چرا عزیز، بیا بغلم - طنز

چرا عزیز، بیا بغلم

نوجوون که بودم اغلب آخر هفته‌ها اگر پا می‌داد می‌رفتیم کوه، درکه یا دربند که البته با شکل و فضا واتمسفر الان بسیار متفاوت بود. البته الان که می‌گم یعنی 5-6 سال پیش که دیدم. به هر حال یه ماجرایی که از اولین دفعاتی که کوه رفتم همیشه تو ذهنم هست اینجا می‌گم

تو کوه که بالا می‌رفتی، اغلب با چند نفری سرعتت یکسان می‌شد و تقریبا خیلی از مسیر را باهم می‌رفتین. دو تا پسر نوجوون دیگه شر و شلوغ هم تقریبا یک بیست دقیقه‌ای نزدیک ما بالا می آمدند و البته چندین نفر دیگه هم با ما هم سرعت بودند.خیلی بامزه بازی در می‌آوردند و بیشتر لوده‌گی (و شاید کلمات یه کم غلیظتر باید بکار ببرم) به هرحال هیچ موجود جاندار و بی جانی را تو این مسیر بی نصیب نگذاشته بودند. تا اینکه رسیدیم به جایی که یک دیواره سنگی با ارتفاع تقریبی سی متر بود و آقایی حدودا سی ساله داشت بدون وسیله از دیواره بالا می‌رفت و تقریبا نیمه بالای مسیر بود. به اینجا که رسیدن و اون را دیدند گفتند

ئه اینو چه .... داره

اون یکی گفت خیلی ...خله

بعد یکی‌شون بلند داد: هی آقا کمک نمی‌خواهی

و هر دو خندیدند

یارو خیلی با خونسردی گفت :چرا عزیز، بیا بغلم

 تمام نفراتی که با ما این مدت بالا می آمدند، مرده بودند از خنده. اون بنده خداها هم دیگه جیکشون در نیامد و کم کم شل کردن  که عقب بمونن.

dandy - امارات - امارات
هههههههه ....خوبه پس بیا بغلم
سه‌شنبه 30 بهمن 1386

hasti40 - ایران - تهران
یعنی خودت واقعا" به این میگی طنز
چهار‌شنبه 1 اسفند 1386

skywave - ایران - تهران
بی نمک !‌
چهار‌شنبه 1 اسفند 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.