فرنگ نشینان فرهنگ پرور

فرنگ نشینان فرهنگ پرور

من بیماران فراوانی از بین دوستان خارجه نشین دارم که اتفاقا اکثر آنها بسیار محترمند و هم صحبتی شان باعث افتخار من است.

با این حال گاه با بیمارانی از ایرانیان مقیم خارج از کشور روبرو می شوم که احساس می کنند صرف اقامت آنان در خارج از کشور دلیل و نشانه ای است از برتری فرهنگی آنان.

به عبارت دقیق تر چون اروپا از نظر فرهنگ از ایران برتر است لذا هر فرد ساکن اروپا از نظر فرهنگی از هر فرد ساکن ایران برتر است.

به مطلب زیر توجه کنید و نظر خود را هم برایم بنویسید.

در مطب که باز شد زن و شوهر جوانی وارد شدند و مرد بدون مقدمه موبایلی را که با آن صحبت می کرد به من داد و گفت:با مادرم صحبت کنید!

پرسیدم: من ایشان را می شناسم؟

گفت: همکارتان هستند.

پس از احوالپرسی مادرشان که پزشک بود از من خواست که عروسش را معاینه کنم و سپس گفت که پسرم و عروسم از سوئد آمده اند و یک ماهی ایران خواهند بود و اگر امکان دارد پسرش را هم بدون نیاز به وقت قبلی ویزیت کنم.

قبول کردم و پس از ویزیت عروس خانم به پسر جوان گفتم که مادرتان می خواستند که شما را هم ویزیت کنم.

تشکر کرد و نشست.

در حین معاینه مرتب از اینکه در ایران چقدر همه چیز بد است و چقدر با سوئد فرق می کند و مردم ایران چقدر به نظافت اهمیت نمی دهند و اینکه ابتدا قرار بوده پزشک شود ولی بعدا متوجه شده که رشته مدیریت را بیشتر دوست دارد صحبت می کرد.

بعد از خروجش از اتاق منشی وارد شد و گفت: از خانم ویزیت گرفته بودم...از آقا هم ویزیت بگیرم یا نه؟

گفتم: بگیر

رفت و برگشت و گفت هر دو رفته اند...سپس اضافه کرد که آقاهه خیلی پررو بود و در سالن مرتب بلند بلند برای سایر مریض ها سخنرانی می کرد که اینجا هیچ نظم و ترتیبی ندارد و به یک تکه بیسکویت که از دست بچه ای به کف سالن افتاده بود اشاره می کرد و می گفت" اگر در سوئد این اتفاق افتاده بود مطب دکتر را تعطیل می کردند".

همین جا بگویم که مطب من یکی از تمیزترین مطب ها در ایران است و یک مستخدم اختصاصی دارد که از صبح تا شب فقط برای نظافت مطب از من حقوق می گیرد و حداقل روزی 3 بار کل مطب را تمیز می کند و بدون اغراق همه جا را برق می اندازد.

خیلی ناراحت شدم.

دو روز بعد منشی ام آمد و دو دفترچه بیمه از شرکت نفت را آورد و گفت که همان آقای سوئدنشین دفترچه های خواهر و برادرش را آورده و از شما می خواهد که ویزیت های پرداختی آنها را در دفترچه ها بنویسید تا از بیمه بگیرند.

به منشی گفتم که اول ویزیت خودش را که نداده بود از او بگیرد.

یک باره در باز شد و خودش به داخل اتاق آمد و منشی هم بلافاصله از او خواست که ویزیت پریروز خود را بپردازد.

در حالی که ناراحت شده بود گفت"من گمان کردم که چون شما با مادرم دوست هستید ویزیت نمی گیرید" و سپس با بی میلی ویزیت را پرداخت.

دفترچه های بیمه را بدون آنکه ویزیت پرداختی را در آنها گواهی کنم به او برگرداندم و گفتم که اولا من با مادر شما هیچ آشنایی ندارم و اولین بار بود که صدای ایشان را می شنیدم...ثانیا شما که متمدن هستید و در اروپا زندگی می کنید باید بدانید که ویزیت کسی با دفترچه بیمه دیگری خلاف مقررات است.

بیمه محصول تفکر و تصمیم انسان متمدن است و آن اینکه گروهی تصمیم می گیرند که ماهانه وجهی برای هدفی به صندوقی بپردازند و در وقت ضرورت "فقط اعضای گروه" حق استفاده از امکانات آن را داشته باشند.

ثالثا شما که ویزیت نپرداخته ای و می خواهی وجه نپرداخته را از بیمه کس دیگری دریافت کنی و ادعاهایت هم گوش فلک را کر کرده است آخر رندی و زرنگی هستی.

دمبش را گذاشت روی کولش و رفت!

منبع : وبلاگ گوشزد
k.h.s - انگلیس - لندن
اولا با یک داستان نمی شود نتیجه ی کلی گرفت دوما مثل اینکه بعضی ها خوششون میاد بین ایرانیان داخل وخارج فاصله بندازند.
یکشنبه 28 بهمن 1386

kaveieahangar - کانادا - تورونتو
ما ملت متمدنی هستیم . ولی اونی نیستیم که تو بوق و کرنا کردیم. اینا هم متمدنن ولی باز اونی نیستن که تو بوق و کرنا کردیم .
یکشنبه 28 بهمن 1386

babaktoronto - کانادا - تورونتو
با شما کاملا موافقم- در تورنتو بعضی وقتها ایرانیهایی میبینم که در تمام طول عمرم در ایران هم ندیده ام به حدی از نظر فرهنگ لباس پوشیدن نوع برخورد اجتماعی نحوه اداب و معاشرت و ... در حد پایینی هستند که نمیدانم از کجای ایران و چطور به اینجا امده اند. البته من نمبدانم چه حکایتی است که بچه های شهرستان بیشتر از بچه های تهران پایشان به کانادا باز میشود بیشتر هم... در تورنتو پر است.(البته خدایی ناکرده منظورم توهین به شهرستانیهای عزیز نیست این را از نظر کمی گفتم نه کیفی) این سری که به ایران امده بودم واقعا از نحوه لباس پوشیدن زیبای دختران و پسران لذت بردم که یک دانه از این دختران و پسران خوشتیپ ایرانی را در این کانادا نمیبینم. من در رفتار و فرهنگ هم بچه های ایرانی را بالاتر از اینجایی ها حالا چه از نوع ایرانیش و چه از نوع خارجیش میبینم واقعا دمتون گرم که نشون میدید ایرانی با فرهنگی هستید که در زیر شدیدترین اختناق ها و فشارهای دولتی دنیا هم به گردتان نمیرسد. این ایرانیهایی هم که اینجا هستند واقعا برای من معماست که جرا اینجوریند(البته نه همه شان) و در پایان اگر دخترهای اینجا بهشون بر نخوره دخترای ایرانی تو ایران خیلی خوشگلتر از دخترای ایرانی مقیم اینجان. اینم نفهمیدم چرا(البته قطعا این هم استثنا دارد)
یکشنبه 28 بهمن 1386

zpirooz - المان - آخن
در بی تمدنی انها شکی نیست ولی تا جاییکه به پزشکی مربوط میشود ومن در رفتار پدرم دیده ام پزشکان از بستگان همکارانشان پولی بابت ویزیت نمیگرفتند گویا در سوگند نامه هم این امده است
یکشنبه 28 بهمن 1386

kotlet - ایران - تهران
ما ایرانیا ادعا می کنیم که 700000000000000000 سال تمدن درخشان داریم اما از همه بدتر و وحشی تر هستیم.
-----------------------------
کاربر گرامی
لطفا نام کشور و شهر محل زندگی خود را به فارسی درج نمائید .
با تشکر
دوشنبه 29 بهمن 1386

iranppp - آلمان - دوسلدورف
متن بالا واقعیت متاسفانه تلخی است.اینکه ایرانیهای مقیم غرب خود برتر وبهتر از هموطنان مقیم ایران میدانند و می بینند جای سئوال دارد.از رانندگی وتمیز بودن شهر تا نظم اداره ها وحتی با معلومات تر بودن از نظر بار علمی با داشتن تحصیلات مشابه!!!(مثلا در رشته طب یا ...).همسر یکی از دوستانم که مقیم آخن است نظم اتوبوسرانی و رانندگی در تهران 12-13 میلیونی را با آخن 200-300 هزاری مقایسه میکرد و فرهنگ و شخصیت ایرانیهای مقیم ایران را زیر سئوال میبرد.در جواب دوستمان در کلن:من از سوگند نامه پزشکان اطلاعی ندارم.امااین سوگند نامه فقط خاص ایران نیست. با محاسبات جنابعالی با توجه به شغل پدرتان در کلن باید از دادن حق ویزیت و پرداخت بیمه درمانی معاف باشید!!!!؟
دوشنبه 29 بهمن 1386

parviz1 - انگلستان - کترینگ
بابک عزیز اینجا هم مثل تورونتو میباشد و با شما 100٪ در این مورد موافقم ولی اگر توجه داشته باشی سالهای اخیر بیشتر بچشم میخورد و این فرهنگ بی فرهنگی هدیه این ملاهاست که در این سالها دارد خود را نشان میدهد و امیدوارم ما ایرانیان فرهنگ غنی و احترام بیکدیگر را فراموش نکنیم .
دوشنبه 29 بهمن 1386

palang - انگلیس - لندن
من خودم 10ساله که اینجا زندگی میکنم ولی این چیزی را که میخوام بگم اینه واقعیته 60درصدشون بنفیت یاهمون کمک دولتی میگیرند. خونشونم زمانی که ایران بودند بالا شهر بوده .همشون پول دار بودن. تحصیلاته بالای داشتند. هیچکدام سیاه کار نمیکنند. از یکشنبه بازار هم خرید نمیکنند. برای ایرانیهای دیگه کلاس نمیزارن.به هم فخر نمیفروشن.اگه یه جا ایرانی داره بهش ظلم میشه راحت از کنارش رد نمیشن.زیراب همو اصلا نمیزنند.درکل چشم دیدن هم رو هم زیاد دارن. و......
سه‌شنبه 30 بهمن 1386

وطنی - هلند - روتردام
اقا بابک ...عزیزم علتش اینکه دیگر لوازم یدکی شون صادر نمیشه /خوب معلومه دیگه ! کیفیت جنس میاد پائین شما میدانید که بعد از انقلاب روابط ایران با غرب شکر ابه .......... بماندببینید قصه خیلی ساده است . یک مثال .
زمانی که ما از ایران زدیم بیرون از همسفرم پرسیدم : میدانی برای چه میرویم؟
کجا میرویم ؟چه خطراتی تهدیدمان میکند ؟ میدانی چه چیز باید تحصیل و کدام یک طرد شود ؟ پرسیدم تاثیر پذیر کدام باشیم یا نباشیم؟کمی فکر کرد و گفت : اره میدانم ...و امدیم ....
خوب میدانیم و بر همه روشن است . هیچ فرهنگی / اداب رسومی در دنیا بی عیب و نقص نیست . به او گفتم :خو بش را می پذیریم / بدش را می گذاریم برای خودشان ..... قبول کرد خوب توجه کنید. قبول کرد...(خوب اخه ذات ادمی و نیروی درونی ادمها زیبائی را دوست دارد )
اما بعد از یکسال ونیم ...همه چیز ریخت به هم .طرف شد یک هلندی ...... هلندها که خدا پدرشونو بیامرزد . (اکثرا از انها هم پیشی می گیریم )
شد یک موجو د مسخره ای که نه این بود و نه ان . به این مورد چون مشگل من هم شده بود خیلی فکر کردم و دلیلش را دریافتم .( البته قضیه مربوط به بیش از بیست سال پیش است )دریافتم که / قبل از مهاجرت این فرد چه اندازه با خود/ و / روی خود کار کرده است/ راجع به فرهنگ و اداب بومی چه / وچه اندازه میدانسته
و به ان متعهد بوده است . که به اعتقاد من زیر صفر ... واقعا تهی .چون این اندوخته ها درست مصداق واکسن بدن است .بدنی که واکسن نشده سریع مبتلا و بیمار میشود .و این امر طبیعی است .او رفت و چندی پیش ( بعد از سالیان سال ) دیدمش ...می گفت هر کاری کردم .خواستم با ایشان یکی شوم ... نمیشود . نمیتوانم دیگر ... / نمی پذیرند .باز یک جای کار لنگ است............می گفت ما هلندی نمی شویم .به او گفتم وای به روزی که جام معرفت ادمی خالی باشد.انوقت است که به جای ادب و فرهنگ و معرفت ... هر گندابی در جامت میتوانند کرد . و این همان است که تو را گریبان گرفت وعمر به یغما ببرده است .و دوباره تکرار کرد......عمر از کف رفت و نتیجه مقبولی دست نیافت .باز یک جای کار لنگ است. و من همینطر که از او دور میشدم زیر لب با خود خواندم :انکه از اصل خویش دور بماند ......
سه‌شنبه 30 بهمن 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.