وقتی «ذوالفقار علی بوتو» سیاست را برای دختر بزرگش به ارث گذاشت، در کنار آن دشمنان خود را نیز به او سپرد. خانم بوتو در مصاحبهای که کمی قبل از ترورش انجام داد، گفت: «من دقیقا میدانم چه کسانی میخواهند من کشته شوم. آنها همگی در میان شخصیتهای مهم رژیم سابق «ضیاءالحق» هستند و به شدت تندرو و متعصب هستند.» و ضیاءالحق همان دیکتاتور نظامی سابق پاکستان است که ذوالفقار علی بوتو را در سال 1979 به قتل رساند و مردم پاکستان را سوگوار کرد.
درست مثل خانواده نهرو و گاندی در هند، بوتوهای پاکستان هم از سرشناسترین خانوادههای سیاسی دنیا محسوب میشوند ولی این عنوان همواره با نوعی نفرین همراه بوده است، زیرا چهار عضو از اعضای این خانواده به قتل رسیده و از میان برداشته شدهاند و حالا «بیگم نصرت» مادر کهنسال خانم بوتو باید غم فراق همسر، پسران و دختر بزرگش را به دوش بکشد و تنها یک دختر به نام «صنام» و البته نوههای یتیم شده را در کنار خود داشته باشد.
«ذوالفقار علی بوتو» پدر این خانواده که در اوایل دهه هفتاد نخستوزیر پاکستان بود، در سال 1977 و با کودتای نظامی ضیاءالحق زندانی و کشته شد. «مرتضی بوتو» پسر بزرگ او که فردی سیاسی بود و در افغانستان علیه رژیم وقت پاکستان فعالیت میکرد، در 42 سالگی به طرز مرموزی به قتل رسید و «آصف زرداری» همسر «بینظیر بوتو» سالها به جرم قتل وی در زندان به سر میبرد ولی سرانجام توانست خود را تبرئه کند و از زندان آزاد شد. «شاهنواز بوتو» پسر کوچکتر خانواده، کمتر از مرتضی و خواهرش بینظیر در حال و هوای عالم سیاست بود و مثل آنها خود را درگیر نمیکرد اما او هم در سال 1985 در آپارتمان خود واقع در جنوب فرانسه در 27 سالگی به قتل رسید و اخبار و جزئیات مرگ او هیچوقت علنی نشد. حالا «بینظیر بوتو» دختر ارشد خانواده، آخرین مقتول این طایفه است. زنی مستقل و سیاستمدار و کاربلد که مرگش بسیاری از مسلمانان و حتی غیرمسلمانان به ویژه زنان علاقهمند به قدرت سیاسی را در جهان اندوهگین ساخت.
مادری ایرانی
«بیگم نصرت بوتو» بیوه ذوالفقار علی بوتو و مادر بینظیر بوتو نخستوزیر سابق پاکستان در واقع «بیگم نصرت اصفهانی» نام دارد. او زنی ایرانیالاصل از خانوادهای متمول و ثروتمند به نام «حریری اصفهانی» از اهالی اصفهان است که از طرف مادربزرگ ریشه کردی دارد. پدر «بیگم نصرت» تاجری بود که به منظور تجارت در پاکستان سکنی گزیده و به همراه خانواده در کراچی زندگی میکرد و نفوذ خاصی میان ایرانیان مقیم پاکستان داشت. نصرت در همین شهر با ذوالفقار علی بوتو آشنا شد و ازدواج کرد. او در حقیقت همسر دوم ذوالفقار علی بوتو بود.
«بیگم نصرت» از سال 1973 تا 1977 به عنوان همسر بوتو میزبان مهمانان خارجی دولت بود و به همراه وی از کشورهای مختلف دیدار میکرد. در سال 1979 پس از محاکمه و اعدام شوهر به همراه دخترانش به وسیله رژیم ضیاءالحق دستگیر و زندانی شد، ولی مدتی بعد به دلیل مشکلات جسمانی اجازه یافت پاکستان را ترک و به شهر لندن برود.
بعدها دختران او «بینظیر» و «صنام» هم به او پیوستند. نصرت بوتو در زمان اقامت یا بهتر بگوییم تبعیدش در لندن رهبر حزب مردم پاکستان شد ولی مدتی بعد دخترش بینظیر جای او را گرفت و مسئولیتهای او را عهدهدار شد. او در زمان نخستوزیری بینظیر بوتو وزیر کابینه و معاون وی شد. نصرت بوتو در زمان اقامت بینظیر در «دبی» به همراه او در آن شهر زندگی کرد، اما در سالهای اخیر با بالا رفتن سن دیگر نمیتوانست عهدهدار مسئولیتهای سیاسی باشد زیرا هم از عوارض سکته قلبی و هم از بیماری آلزایمر رنج میبرد؛ دو بیماری که او را به شدت خانهنشین کردهاند.
زندگی بیگم نصرت
در 23 مارس سال 1929 دختری از خانوادهای اصفهانی در کراچی به دنیا آمد که بعدها ذوالفقار علی بوتو او را شایستهترین دختر برای همسری خود یافت. «بیگم نصرت» یا «نصرت خانم» ریشهای کردی دارد. او از همان کودکی دختری دلسوز، محکم و بیباک در تصمیمگیری و پردل و جرات بود و همین خصوصیات، او را تبدیل به جوانی کرد که در وانفسای جدایی پاکستان از هند، زمانی که قطار پشت قطار پناهندگان هندی وارد کراچی میشدند، تلاش خستگیناپذیری برای کمکرسانی به آنها کرد. پناهندگانی با پای برهنه و بدون هیچ سرپناه و مامنی به کراچی میآمدند و نیازمند غذا، دارو و دست یاری انسانهای دلسوز بودند.
«بیگم نصرت» دختری بود که در خانوادهای ثروتمند و با فرهنگ متولد شد و با وجود خصوصیات اصلی که در قلب و روح خود داشت دریافت که ذوالفقار علی بوتو همسری مناسب برای اوست. آنها در اولین نگاه عاشق یکدیگر شده بودند و این عشق به ازدواج انجامید. میگویند عشق در اولین نگاه دوامی ندارد، ولی مهر آنها تا پایان عمر و ترور بوتو ادامه داشت و بیگم نصرت همواره پشتیبان و همراه همسر بود.ازدواج نصرت با بوتو نقطه عطفی در زندگی این مرد بزرگ به شمار میآمد. هر چند که او خود صاحب دارایی زیادی بود و ارثیه چشمگیری به او میرسید، ولی ثباتی که در خانه و در کنار بیگم نصرت احساس میکرد او را قادر ساخت توان و علم خود را جمع کند و تا آخرین قطره خون در خدمت ملت خود باشد.«بیگم نصرت بوتو» همواره جنگیده و همیشه در مقابل دیکتاتورها و به نفع مردم عمل کرده است و همین امر باعث شد تا بینظیر بوتو معلم خوبی برای خود داشته باشد. مادری که آنچه در توان داشت برای مردم پاکستان که دیگر وطن و زادگاه او بود، به همسرش «ذوالفقار علی بوتو» و فرزندانش انجام داد. «بینظیر بوتو» نیز قدر این مادر شیرزن را میدانست و تا آخر عمرش او را در کنار خود نگه داشت و مراقب احوال جسمانی و روحی او بود.
علاقه به ایران
«بینظیر بوتو» در زمان نخست وزیری خود از ایران دیدار کرد و به زیارت حرم امام رضا(ع) در مشهد مقدس رفت. پاکستانیهای زیادی معتقدند او عاشق ایران بود و شاید این موضوع به ریشه ایرانی و نژاد کرد و اصفهانی او بازمیگشت. او از نظر چهره و فرهنگ شباهتهای زیادی با زنان ایرانی داشت. بینظیر بوتو از نگاه خیلی از زنان جهان یک زن مسلمان و سیاستمدار بود و در عالم سیاست یک انسان مدرن...
نیاز به یک جانشین
«بینظیر بوتو» متولد 21 ژوئن سال 1953 بود و تحصیلات عالیه خود را در دانشگاه هاروارد به پایان رساند. در سال 1987 در سن 34 سالگی با «آصف علی زرداری» در شهر کراچی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. یک پسر به نام «بیلاوال» که نوزده سال دارد و دو دختر به نامهای «بختاور» هفده ساله و «آصفه» چهارده ساله.بسیاری از هواداران خانم بوتو معتقدند پسر جوان او «بیلاوال» باید جانشین مادر و رییس خاندان شود و سیاستهای مورد نظر او را دنبال نماید. از طرفی عملا «آصف علی زرداری» جای همسرش را گرفته است. این در حالی است که اعضای دیگر خانواده بزرگ بوتو از جمله «فاطمه بوتو» دختر 24 ساله و روزنامهنگار مرتضی، برادر بینظیر بوتو هم شاید یکی از جانشینان عمهاش باشد.
|
|
|