معمای جسدی با شال زرد

معمای جسدی با شال زرد
کشف جسد مردی با شال زرد رنگ زنانه کارآگاهان را گام به گام به افشای راز یک جنایت خانوادگی نزدیک کرد.

چندی پیش اهالی یکی از روستاهای اطراف اصفهان با مراجعه به کلانتری 43 از کشف بخشی از اندام یک انسان در کوهپایه خبر دادند و از ماموران خواستند برای بررسی موضوع به محل بروند. ساعتی بعد ماموران با حضور در محل کشف اندام انسان، اسکلت مردی را از زمین بیرون کشیدند و متوجه شدند یک شال زرد رنگ زنانه دور گردن او پیچیده شده است. از آنجا که احتمال به قتل رسیدن این مرد وجود داشت جسد وی به پزشکی قانونی انتقال یافت و ماموران تحقیقات خود را برای افشای هویت مرد ناشناس که هیچ مدرک شناسایی همراه نداشت، آغاز کردند.

مرد ناپدید شده

چند روز پس از کشف جسد، مردی به نام محمد با مراجعه به دادسرای جنایی اصفهان طی شکایتی از ناپدید شدن برادر 42 ساله اش خبرداد. محمد به بازپرس حجت اسدی - رئیس شعبه دوم دادسرا - گفت؛ برادرم ناصر مدتی قبل به صورت ناگهانی منزلش را ترک کرد و گفت قصد دارد به کربلا برود اما از آن زمان تاکنون خبری از او نشده است. محمد ادامه داد؛ برادرم تلفن همراهش را با خود نبرده و از خودروی شخصی نیز برای سفر استفاده نکرده است و به همین خاطر نیز ما نتوانسته ایم ردی از او به دست آوریم. پس از طرح این شکایت تحقیقات برای افشای سرنوشت مسافر کربلا آغاز و مشخص شد ناصر و همسرش مریم با یکدیگر به شدت اختلاف داشته اند. در حالی که پلیس به بررسی روابط این زن و شوهر مشغول بود برادر ناصر بار دیگر به دادسرا مراجعه کرد و گفت؛ مریم گم شدن شوهرش را بسیار دیر به او اطلاع داده و وی زمانی از ماجرا باخبر شده که 24 روز از ناپدید شدن ناصر می گذشته است. تاخیر اعضای خانواده ناصر در اطلاع دادن موضوع ظن پلیس را برانگیخت و به همین خاطر دو دختر 20 و 17 ساله مرد گم شده به نام های شراره و مهدیس تحت بازجویی قرار گرفتند. آنها ضمن اظهار بی اطلاعی از سرنوشت پدرشان گفتند احتمال می دهند وی از کشور خارج شده باشد. به رغم اظهارات دختران مقتول استعلام از اداره و سازمان های ذی ربط مشخص کرد مردی با هویت ناصر از کشور خارج نشده است. به این ترتیب مریم به عنوان مظنون به دادسرا فراخوانده شد و از سوی بازپرس اسدی تحت بازجویی قرار گرفت. این زن گفت؛ شب حادثه شوهرم ساعت 8 به خانه آمد و با برداشتن مبلغی پول و بستن ساکش از منزل خارج شد و گفت قصد دارد به همراه دوستانش به کربلا برود و من اطلاعات بیشتری از این ماجرا در اختیار ندارم.

جنایت با شال زرد

مریم در ادامه بازجویی ها مشخصات ظاهری و البسه شوهرش را به بازپرس پرونده ارائه داد و از این طریق مشخص شد مشخصات ناصر با جسدی که چندی قبل در کوهپایه کشف شده بود تطابق دارد.

با به دست آمدن این موضوع برادر ناصر به پزشکی قانونی فراخوانده شد و پس از رویت جنازه تایید کرد که مقتول برادرش است. پس از آنکه هویت مقتول و سرنوشت ناصر مشخص شد بار دیگر اعضای خانواده مرد 42 ساله تحت بازجویی قرار گرفتند و سرانجام شراره - دختر بزرگ مقتول - به کشتن پدرش اعتراف کرد. وی گفت؛ ما یک خانواده چهار نفری بودیم که بدون هیچ مشکلی در کنار هم زندگی می کردیم اما پدرم به تدریج به فردی وسواسی و ایرادگیر تبدیل شد و ما را اذیت می کرد. اختلافات بین پدر و مادرم نیز بالا گرفته و کار به جایی رسیده بود که چند بار به والدینم پیشنهاد کردم از هم جدا شوند ولی پدرم زیر بار نمی رفت. آنها یک بار هم به دادگاه رفتند و پدرم در آنجا قول داد که رفتارش را تغییر دهد ولی به عهدش وفا نکرد. در چنین شرایطی بود که تصمیم گرفتم پدرم را بکشم و خودم و خانواده ام را از این وضعیت نجات دهم. شراره افزود؛ روز حادثه پدرم جلوی تلویزیون خوابیده بود که من به سراغش رفتم و با یک دستمال آغشته به مواد بیهوشی او را بیهوش و سپس با شال زرد رنگ وی را خفه کردم. در این لحظه مادرم از راه رسید اما دیگر کار از کار گذشته بود. بعد از آن هم خاله و شوهرخاله ام که در خانه ما بودند متوجه ماجرا شدند.

افشای حقیقت

پس از اعترافات شراره، تحقیقات ادامه یافت و مشخص شد برخی از اظهارات او با واقعیت تطابق ندارد و به احتمال زیاد دختر 20 ساله به دروغ کشتن پدرش را گردن گرفته است به همین خاطر مادر او بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و مریم این بار با پذیرفتن اتهام قتل گفت؛ تمام حرف هایی که شراره زده دروغ است و او برای نجات خانواده قتل را گردن گرفته حال آن که قاتل نیست. وی افزود؛ اختلافات من و شوهرم بسیار شدید بود، با این وجود وی راضی به طلاق نمی شد. ناصر به زور ما را وادار می کرد کار کنیم و حقوق و پاداش هایمان را به او بدهیم. علاوه بر این شوهرم دست بزن هم داشت. به همین خاطر از مدت ها پیش به فکر کشتن ناصر افتادم و بالاخره موضوع را با خواهر و شوهر خواهرم به نام مصطفی در میان گذاشتم و آنها از یزد به اصفهان آمدند. مصطفی به من قول داده بود همسرم را می کشد. آن شب حدود ساعت 9 بود که ناصر از سفر مشهد به خانه بازگشت و در اتاق خواب دراز کشید. آن زمان دختر کوچکم در منزل نبود و زمان برای اجرای نقشه مان مناسب بود. مصطفی دستمالی را که آغشته به مواد بیهوش کننده بود روی دهان ناصر گذاشت و مقداری از آن دارو را به صورتش هم پاشید. در این هنگام شراره شروع به فریاد و شیون کرد و من از مصطفی خواستم وی را از اتاق بیرون ببرد سپس خودم شال زرد رنگی را دور گلوی شوهرم بستم و آن را فشار دادم.

آخرین متهم

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی عبرت پس از اعترافات مریم، شوهر خواهر او نیز بازداشت شد و با تایید اظهارات این زن گفت؛ من وضع مالی خوبی نداشتم و خواهر زنم که این موضوع را می دانست نقشه اش برای قتل ناصر را برایم بازگو کرد و گفت برای این کار قصد دارد به یک فرد غریبه 7 میلیون تومان بدهد، اما اگر من حاضر شوم این کار را انجام دهم پول را به من می دهد. من نیز قبول کردم و به همراه همسرم از یزد راهی اصفهان شدیم. وی افزود؛ پس از کشتن ناصر جسد او را به کوهپایه منتقل کردیم و من قبر او را کندم و سپس جسد را دفن و فرار کردیم. بنابراین گزارش دو متهم هم اکنون در بازداشت به سر می برند و تحقیقات قضایی پیرامون این جنایت ادامه دارد.
مومنتمومنت شلنگ اباد - سوئد - شلنگ اباد
دستشون درد نکنه با این کارشون یه ادمه مفتخوره کشتن!!!!!!!!!!! :-)
یکشنبه 23 دی 1386

bahram1 - ایران - تبریز
اگه قانونمون قانون بود بدون کشتن این زن می تونست طلاق بگیره. بازم میگم کشتن مرد مفتخهوره زورگوی بی خاصیت حلاله
دوشنبه 24 دی 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.