دختر فراری، نگهبان پاساژ را گروگان گرفت

دختر فراری، نگهبان پاساژ را گروگان گرفت

دختر فراری وقتی متوجه شد پسر مورد علاقه اش از سوی مأموران دستگیر شده برای آزادی او اقدام به گروگانگیری در «کرج» کرد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 21 جمعه 14 دی ماه، مردی هراسان در تماس با مرکز فوریتهای پلیس کرج از یک مورد گروگانگیری در پاساژ مهستان این شهر خبر داد.
بلافاصله گروهی از مأموران با حضور در محل حادثه با دختر جوانی در حالی که با قمه یکی از نگهبانان مجتمع را به گروگان گرفته بود روبرو شدند. دختر جوان ادعا می کرد پسر مورد علاقه اش از سوی مأموران دستگیر شده و در صورتی که او آزاد شود گروگان خود را رها می کند.
در ادامه با اقدامهای روانشناسی مأموران، متهم مجبور به آزادکردن گروگان خود شده و سپس خود را تسلیم کرد.
دختر جوان پس از انتقال به اداره آگاهی در بازجویی ها اظهار داشت: چند سال قبل پدر و مادرم به خاطر اختلافهایی که با یکدیگر داشتند از هم جدا شدند و پدرم سرپرستی من را بر عهده گرفت. او مرد خشنی بود و همیشه مرا کتک می زد. چهار سال قبل برای رهایی از اسارتگاه پدرم از خانه مان واقع در تبریز فرار کردم اما پس از مدتی از سوی مأموران دستگیر و تحویل بهزیستی شدم.
پدرم وقتی از ماجرا مطلع شد من را با سپردن تعهد به خانه برد اما چند هفته بعد دوباره از خانه فرار کردم و این بار به مشهد رفتم. در آنجا با زنی به اسم «مینا» که سرکرده یک شبکه فساد بود آشنا شدم و با آنها همکاری داشتم اما پس از گذشت مدتی، تصمیم داشتم دوباره به تبریز باز گردم. هنگامی که برای گرفتن بلیت به فرودگاه رفته بودم متوجه «مینا» در آنجا شدم و او به آنجا آمده بود تا مرا دوباره به  آن خانه باز گرداند.
برای رهایی از دست زن جوان با یادداشت کردن شماره پرواز دوبی نزد مأموران رفته و به دروغ اظهار کردم «مینا» قصد دارد من را همراه 13 زن برای همکاری در یک شبکه فساد به کشور «دوبی» قاچاق کند. پس از این ادعا مأموران «مینا» را دستگیر و پرواز هواپیما نیز متوقف شد.
مأموران در ادامه من را به داخل هواپیما بردند و من با اشاره به 13 زن و دختر جوان ادعا کردم آنها از همدستان «مینا» هستند اما پس از انتقال آنها به پاسگاه، به پلیس واقعیت ماجرا را بازگو کردم و بعد از 30 دقیقه تأخیر، هواپیما به مقصد «دوبی» پرواز کرد و من از سوی مأموران بازداشت شدم.
یکی از دوستان پدرم وقتی از ماجرا مطلع شد با سپردن وثیقه من را آزاد کرد و من دوباره به تبریز بازگشتم و هشت ماه بعد برای سومین بار از خانه فرار کردم و به کرج آمدم. در آ نجا یک موتورسیکلت را به سرقت برده و با لباس پسرانه با آن مسافرکشی می کردم اما چون احتمال می دادم از سوی مأموران دستگیر شوم پس از چند روز موتورسیکلت را در خیابان رها کردم. مدتی را در خیابان و پارکها پرسه می زدم تا اینکه با پسر جوانی به نام «حسن» آشنا شدم. «حسن» وقتی از سر گذشت من اطلاع پیدا کرد مرا به خانه اشان برد و به مادر و خواهرش معرفی کرد. او همچنین یک اتاق در خانه شان به من داد. حدود دو هفته پس از این ماجرا، پسر جوانی به اسم «جعفر» با همدستی دوستانش، «حسن» را به شدت کتک زدند. وقتی از این ماجرا مطلع شدم تصمیم گرفتم از «جعفر» انتقام بگیرم به همین خاطر با یک قمه به سوی او حمله ور شده و مجروحش کردم. یک هفته بعد نیز او و سه نفر دیگر مرا با تهدید ربوده و در بیابانهای اطراف «فردیس» مورد آزار قرار دادند. بعد از این ماجرا دوباره در خیابانها سرگردان شدم. به عنوان مسافر سوار خودروهای مدل بالا شده و با ریختن طرح دوستی با راننده ها تلفن همراه و اموال آنها را در فرصت مناسب سرقت می کردم.
شبها نیز در پارک می خوابیدم. چند روز قبل با پسری به نام «ناصر» آشنا شدم که از توزیع کنندگان مواد مخدر در کرج است. او ادعا کرد اگر با او همکاری کنم به من محل خواب و غذا می دهد. من نیز برای اینکه دوباره سرگردان خیابان و پارک نشوم تصمیم به همکاری با او گرفتم اما روز پنجشنبه متوجه شدم «حسن» با شکایت پدرم دستگیر شده است. به خاطر محبتهایی که او به من کرده بود تصمیم گرفتم برای آزادی اش کاری انجام دهم. ابتدا با یک قمه به اداره آگاهی رفتم و می خواستم با مجروح کردن نگهبان «حسن» را فراری دهم اما پس از رسیدن به اداره آگاهی از اجرای نقشه ام منصرف شدم.در ادامه به پاساژ مهستان رفته و نگهبان آنجا را به گروگان گرفتم.
با اعترافهای دختر 19 ساله که «تیسا» نام دارد مأموران، شش پسر جوان را در این رابطه دستگیر کردند که با دستور شعبه پنجم دادسرای جنایی کرج، تحقیقات کارآگاهان درباره صحت ادعای دختر فراری ادامه دارد.

zidane010 - قطر - دوحه
چه دختر وفاداری نه ؟
دوشنبه 17 دی 1386

(1) سعید - ایران - تهران
تمام این بالا و پایینها ی این ماجرا که مسلما بسیار پیچیده تر از مطالب درج شده است تماما به مشکلات خانوادگی و نبود یک خانواده ی منسجم بر می گردد بنظر من قبل از اینکه شرایط اقتصادی برای ازدواج آماده شود ٬ یا حتی بعد از ازدواج و پیش از بچه دار شدن نحوه ی درست زندگی کردن و تعامل صحیح به پدران و مادران آموزش داده شود تا شاهد این اتفاقات دردناک نباشیم. در کشوری که شبانه روز کلیپهای راهنمایی و رانندگی ٬ گاز ٬ شهرداری و ... ساخته و پخش می شود چه اشکالی دارد کلیپهایی از برخوردهای خانوادگی و نحوه ی حل این مشکلات ساخته شود. قطعا نتیجه بخش خواهد بود.
سه‌شنبه 18 دی 1386

eskandar - ابران - شیراز
ایول بابا خیلی دختر با حالی هستی دمت گرم
سه‌شنبه 18 دی 1386

parviz1 - انگلستان - کترینگ
سعید جان اینها براشون مردم مهم نیستن اصلا اموزش نمیدونن یعنی چه.هر چی با (پ) شروع میشه اینا اونجا حاضرن.مثل . پول. پرروئی.پارتی بازی . پف بیخودی.پاچه خواری.پیشنهاد شما برای مسئولین درامدی نداره.ضمنا این همه کار کردن که جامعه را به همین جا بکشونند اونوقت جنابعالی زحمات اینهارو نادیده میگیری!!!
چهار‌شنبه 19 دی 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.