این ساختمانها که هر از گاهی مسجد نوسازی هم از پشتشان خودنمایی می کند گویا تمامی ندارند، خیلی از آنها هنوز خالی است و رویشان نوشته شده: "فروشی".
به نظر می رسد که قونیه با رشد جمعیتی یکباره روبرو شده، از همراهان محلی که می پرسم می گویند آتاتورک، بنیانگذار جمهوری ترکیه، مردم قونیه را مجازات کرده و ساخت و ساز و توسعه این شهر را متوقف کرده بوده و این مجازات تا اواسط دهه هشتاد پابرجا مانده بوده است.
علت این مجازات این بوده که گویا در جنگ جهانی اول، مردم قونیه بدون هیچ مقاومتی شهر را تسلیم سربازان ایتالیایی کرده بودند.
این حکایت مرا به یاد منتقدان مولانا انداخت که می گویند چگونه در زمانی که وطن او در آتش فتنه مغول می سوخت، او بی خیال و بی دغدغه به عشق ورزی با شمس و شاعری و قصه پردازی مشغول بوده و در مثنوی هفتاد من کاغذ خود حتی یک بار هم اشاره ای به کشتار مردم بیگناه و شهرهای زیبایی که ویران و خاکستر شدند نکرده است.
مردم ترکیه با آرامگاه مولانا همان گونه رفتار می کنند که ایرانیان با زیارتگاههای امامان و امامزادگان، مأموران و خادمان آرامگاه بشدت مراقب حفظ سکوت و آرامش داخل مقبره و رعایت احترام این تربتند |
در آن زمان، غیاث الدین کیخسرو، سلطان سلجوقی پس از آنکه یک بار شکست در برابر مغولها را در شرق آسیای صغیر تجربه کرد با مغولان از در صلح درآمد و مانع از آن شد که مولانا همچون عطارنیشابوری که در کودکی همراه با پدرش به دیدار او رفته بود، آماج تیغ سربازان مغول شود.
قونیه قرن بیستم بهای تکرار تاریخ را با محروم ماندن از توسعه و مغضوبیت پس داد و اکنون به جانی می ماند که دوباره روح در او دمیده شده و رو به پویایی نهاده است.
مولانا و میراث او که در قالب سلسله صوفیان مولوی بر جای ماند صدها سال نقشی عمده در فرهنگ ترکها ایفا کرد، مشایخ مولویه از مقربان و صاحبان نفوذ در آستان سلاطین عثمانی بودند و آرامگاه مولانا در قونیه جایگاهی مقدس یافت که هنوز هم این قداست را حفظ کرده است.
آرامگاه مولانا در قونیه با مزارهای دیگر سخنسرایان ادب پارسی تفاوتی کلی دارد، تربت مولانا در این شهر هیچ شباهتی با آرامگاههای سعدی و حافظ در شیراز یا خیام و باباطاهر در نیشابور و همدان ندارد.
مردم ترکیه با آرامگاه مولانا همان گونه رفتار می کنند که ایرانیان با زیارتگاههای امامان و امامزادگان، مأموران و خادمان آرامگاه بشدت مراقب حفظ سکوت و آرامش داخل مقبره و رعایت احترام این تربتند.
زائران اهل ترکیه به همان شیوه که ایرانیان در مقابل ضریح امامان و امامزادگان می ایستند، با مزار مولانا رفتار کرده، به دعا و راز و نیاز می پردازند.
در قونیه بندرت زنان بی حجاب دیده می شوند و اگر بانوی بی حجابی به چشم بخورد معمولاً اهل دیگر شهرهای ترکیه یا مسافر است |
بانوان بی حجاب اهل ترکیه هنگامی که وارد آرامگاه مولانا می شوند حجاب بر سر می کنند اما بانوان زائر ایرانی که اغلب آنها، خروج از قید و بندهای کشورشان را فرصتی برای انتخاب پوشش و آرایش دلخواهشان داشته اند، ظاهراً دلیلی برای حفظ حجاب در پیشگاه عارف شوریده شیدای شمس تبریز نمی بینند.
جایگاه مذهبی مولانا در قونیه باعث شده که این شهر، مذهبی ترین شهر ترکیه باشد. در قونیه بندرت زنان بی حجاب دیده می شوند و اگر بانوی بی حجابی به چشم بخورد معمولاً اهل دیگر شهرهای ترکیه یا مسافر است.
در این شهر میکده و تفریحگاه شبانه به چشم نمی خورد و اگر هست، بیرون از محدوده اصلی شهر درون و کنار تنها هتل پنج ستاره شهر قرار دارد، فروشگاه مشروبات الکلی هم با زحمت زیاد می توان پیدا کرد.
از روی کنجکاوی در جستجوی جایی برآمدیم که مشروبات الکلی بفروشد، از هر مغازه داری که می پرسیدیم با اخم می گفت که اهل می خوردن نیست و دقیقاً نمی داند کجا باید این نوشیدنی حرام را یافت اما در آخر نشانی مبهمی می داد و می گفت احتمالاً در فلان کوچه و کنار فلان هتل چنین جایی پیدا می شود.
سرانجام در کوچه ای تنگ و تاریک، مغازه بسیار کوچکی پیدا کردیم که پدر و پسری در آن آبجو می فروختند، نحوه فروختنشان هم مغازه دارهایی در ایران را یاد آور می شد که پنهانی و زیرمیزی این متاع ممنوعه را می فروشند، تنها مشتریهای این مغازه هم یکی دو مسافر ایرانی بودند.
با این حال، یکی از دوستان روزنامه نگارم در استانبول می گفت که قونیه بالاترین آمار مصرف مشروبات الکلی را در ترکیه دارد، نکته ای که گاه در مورد برخی شهرهای مذهبی در ایران هم به گوش می رسد و آمارهای رسمی پلیس هم از کشف مشروبات الکلی در آنها حکایت می کند.
البته این شهر مذهبی با ظاهر اسلامی اش، تا هشتاد سال پیش ترکیب جمعیتی و ظاهر متنوعتری داشت، بخشی از جمعیت شهر را یونانیان تشکیل می دادند که از لحاظ تاریخی ساکنان اصلی شهر به شمار می رفتند، نام قونیه نیز برگرفته از واژه یونانی ایکونیون است.
ردپای حضور این یونانیان در مثنوی و حکایت انگور و اوزوم و عنب و استافیل به چشم می خورد اما اکنون از آنان و همچنین از ارامنه ای که آماج کوچ اجباری و قتل عام شدند، جز چند کلیسای متروک اثری در قونیه نمانده است.
با اینکه آثار مولانا حاکی از علاقه او به همزیستی و تعامل میان ادیان واندیشه هاست، اما تبدیل قونیه به اسلامی ترین شهر ترکیه تنها مرهون حضور اوست.
تا جایی که این جایگاه مذهبی، مورد احترام حاکمان ترکیه که بشدت خود را پایبند رعایت جدایی دین از سیاست می دانند هم بوده است، تا آنجا که در این شهر مقررات ممنوعیت ورود بانوان محجبه به دانشگاهها و اماکن دولتی نادیده گرفته می شود.
قونیه همچنین پایگاه قدرت اسلامگرایان و حزب حاکم عدالت و توسعه است که شاید با توسعه یکباره شهر در سالهای اخیر بی ارتباط نباشد.
شهر قونیه هم شهری چندان سبز و آباد نیست و مرکز آن که دیگر از بناهای یک شکل بلند نوساز در آن خبری نیست جذابیت و چهره متفاوتی برای مسافری که از کشوری همچون ایران یا دیگر کشورهای خاورمیانه به قونیه آمده است ندارد |
قونیه در منطقه ای خشک و نیمه بیابانی در مرکز آسیای صغیر قرار دارد اما همین دشت کم آب، استان قونیه را بزرگترین تولید کننده گندم در ترکیه کرده و مقام نخست را در کشاورزی نصیب این ولایت کرده است.
شهر قونیه هم شهری چندان سبز و آباد نیست و مرکز آن که دیگر از بناهای یک شکل بلند نوساز در آن خبری نیست جذابیت و چهره متفاوتی برای مسافری که از کشوری همچون ایران یا دیگر کشورهای خاورمیانه به قونیه آمده است ندارد، اگر الفبای لاتین را از تابلوی مغازه های قونیه برداریم، چهره این شهر هیچ تفاوتی با شهرهای ایرانی ندارد.
آرامگاه مولانا در مرکز شهر قرار دارد و چند صدمتر دورتر از آن، شهرداری قونیه مرکزی فرهنگی برای برگزاری مراسم سالیانه گرامیداشت مولانا ساخته است.
معماری بنا از سماع دراویش مولوی الهام گرفته و داخل مرکز تالاری خاص برگزاری مراسم سماع با گنجایش دست کم دوهزار و پانصد نفر ساخته شده است.
اگر از کنار این مرکز نوساز به آن سوی خیابان نگاه کنیم، چهره ای متفاوت از قونیه با خانه هایی محقر و فقیرنشین دیده می شود.