این درس گفتارها که از روز چهارم مرداد ماه سال ۸۵ آغاز شده، تاکنون بدون انقطاع ادامه داشته و حرکتی در شناساندن مولانا به مخاطبان امروز است. این درس گفتارها از شبکه چهارم سیما و دیگر رسانه ها نیز پخش می شود تا در گسترش اندیشه های مولانا موثر افتد.
گزارشی فشرده از این درس گفتارها را در اینجا می خوانید. احتمالا برگزاری این درس گفتارها مهم ترین کاری بوده که در طول هشتصدمین سال تولد مولانا در جهت مولوی شناسی در ایران انجام گرفته است.
از آنجا که این درس گفتارها شامل ۱۴ قسمت است و گزارش همه آنها در یک مطلب طولانی خواهد بود، هر قسمت آن را به صورت مستقل می آوریم تا علاقه مندان بتوانند به هر بخش که بیشتر مورد علاقه شان باشد مراجعه کنند.
درس گفتار اول: دریا در پیمانه
کریم زمانی، عکس: موسسه گسترش اندیشه و عرفان مولان |
نخستین درس گفتارها درباره مولانا با عنوان "دریا در پیمانه" برعهده کریم زمانی بود که در شش جلسۀ متوالی به خودشناسی، زیبایی شناسی، دعا و نیایش، زندگی برین، موسیقی و مکتب مولانا پرداخت. بخش هایی از گفته های آقای زمانی را در این جلسات می خوانید:
افراد برجسته، حصارهای زمان و مکان را از پیش روی خود بر می دارند و به آفاق ناپیدای آینده پیوند می خورند. از همین رو کلامشان همیشه تازه و زنده است و برای انسانهای هر عصری پیامی به ارمغان دارند، مولانا نیز این حصارشکنی زمانی و مکانی را اصطلاحاً شکستن شیشه می داند.
اولین شرط برای بقای کلام صدق آن است و سخنان مولانا از روی صدق باطن است، همان زبانی که چوپان و خدا را به تصویر کشید، در هفتاد هزار بیت از اشعارش یک کلمه در مدح شاهان و صاحبان قدرت نیست و کلامش تنها برای دردهای بشری است. او سخنوری نیست که بخواهد برای نام و نان حرف بزند.
شعر مولانا آینۀ شخصیت او و شخصیتش آینۀ شعر اوست. اشعارش مفسر زندگی او و نحوۀ زندگیاش مفسر اشعار اوست و تقارن بین یکی بودن این ویژگی ها در اشعار مولانا به وضوح مشخص است.
مثنوی جامع جمیع معارف بشری است و هر اندیشه و مکتبی را در مثنوی می توانید بیابید. مولانا بقایای اندیشه بشری را در هاضمه عارفانه خود هضم کرده و آثاری ارزنده و ماندگار متولد کرده است که در جامعیت محتوایی و موضوعی مثنوی و دیگر آثارش نمایان است.
مولانا خداشناسی و خودشناسی را نزدیک به هم و آسان ترسیم می کند، که اگر خود را بشناسیم، به اعتباری ساده و آسان است و می توانیم خداوند را نزدیک به خود احساس کنیم و بیشتر به درک خداشناسی بپردازیم و اگر بخواهیم می توانیم هر کار ساده ای را مشکل کنیم.
مولانا خویشتن شناسی را در اوایل دفتر دوم مثنوی مطرح می کند که اگر انسان کاملتری را الگو و اسوه خود قرار دهیم می توانیم نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسیم و از سوی دیگر آینه ای نیاز داریم که بتوانیم شکل باطنی خود را ببینیم، آینه نماد کامل مردی است که انسان می تواند از آن بیاموزد، راهش را انتخاب کند و به سوی کامل تر شدن حرکت کند.
درس گفتار دوم: پارادوکس غزلیات
دومین مجموعه از درس گفتارهای مولانا به "تبیین و توضیح غزلیات شمس" اختصاص داشت که سیروس شمیسا به آن پرداخت. بخش هایی از گفته های او را می خوانید:
در قدیم مولانا را بیشتر با مثنوی می شناختند و دیوان غزلیات چندان مطرح نبود. تا این که استاد بدیع الزمان فروزانفر برای اولین بار چاپی منقح و علمی از غزلیات مولانا ارائه داد |
اهل علم در مورد مثنوی اطلاعات بیشتری به دست آورده اند، ولی در رابطه با غزلیات مولانا اطلاعات کمتری وجود دارد. به دلیل این که در قدیم مولانا را بیشتر با مثنوی می شناختند و دیوان غزلیات چندان مطرح نبود. تا این که استاد بدیع الزمان فروزانفر برای اولین بار چاپی منقح و علمی از غزلیات مولانا ارائه داد و باب تحقیق دربارۀ غزلیات مولانا پس از او مفتوح شد. در مورد مثنوی شرح های متعددی نوشته شده است اما دربارۀ غزلیات به جز چند گزیده، مطلب دیگری نوشته نشده است.
سنن ادبی مجموع عقاید و اخلاقی است که باید برای درک افکار و سخنان قدما آنها را دید و لمس کرد. مانند این که در گذشته و نزد قدما آسمان می چرخید و زمین ساکن بود. در غزلیات نیز کلید شعر در بیت آخر آن است که به زبان عربی سروده می شود و در مثنوی هم به همین سنت است و این سنت تا معاصران ما هم ادامه دارد. استاد همایی هرگاه در اشعارش به جایی که کمی اسرار آمیز بود می رسید، عربی می نوشت.
غزلیات مولوی در طبقه بندی های معمولی عرفانی جای نمی گیرد و در سنت غزل متعارف نیست. این غزلیات فی الواقع فراتر از بحث های عرفانی است که تفکر اومانیستی در آن دیده می شود و نمی توان در ادبیات پارسی و ادبیات معاصر غرب برایش نظیر پیدا کرد و اگر عرفانی است باید توجه داشته باشید که عرفان مولانا سبک مخصوص خودش را دارد و با عرفان محیی الدین ابن عربی، شیخ مهدوی، صفی علی شاه و سلطان علی شاه متفاوت است.
عرفان مولانا یک حرکت مخصوص به خودش دارد و عرفانی است که بسیار نزدیک به مسائل تجزیه روح و روان است که روان شناسی جدید بعد از فروید را شامل می شود. اولین مشخصۀ مهم در هر متن عرفانی پارادوکس است که در سنت غزل فارسی نیست بلکه در سبک شخصی مولانا وجود دارد. مولانا را باید با خود مولانا فهمید نه با شروح معاصران که به دلیل سلایق شخصی و ضعف فکری، اندیشه های خود را روی بزرگان باز می تابانند. سبک شخصی مولانا با افرادی که با آیات و احادیث و نقد ادبی غرب می خواهند غزلیات مولانا را تفسیر کنند متفاوت است.
این درس گفتارها که از روز چهارم مرداد ماه سال ۸۵ آغاز شده، تاکنون بدون انقطاع ادامه داشته و حرکتی در شناساندن مولانا به مخاطبان امروز است. این درس گفتارها از شبکه چهارم سیما و دیگر رسانه ها نیز پخش می شود تا در گسترش اندیشه های مولانا موثر افتد.
گزارشی فشرده از این درس گفتارها را در اینجا می خوانید. احتمالا برگزاری این درس گفتارها مهم ترین کاری بوده که در طول هشتصدمین سال تولد مولانا در جهت مولوی شناسی در ایران انجام گرفته است.
از آنجا که این درس گفتارها شامل ۱۴ قسمت است و گزارش همه آنها در یک مطلب طولانی خواهد بود، هر قسمت آن را به صورت مستقل می آوریم تا علاقه مندان بتوانند به هر بخش که بیشتر مورد علاقه شان باشد مراجعه کنند.
درس گفتار سوم: مکتوبات و نامه های مولانا
توفیق سبحانی در درس گفتار سوم درباره مکتوبات مولانا صحبت کرد |
سومین مجموعه از درس گفتارهای مولانا به "مکاتیب و نامه های مولوی" اختصاص داشت که دکتر توفیق سبحانی به تبیین آن همت گماشت.
وی به آثار مکتوب مولانا اشاره کرد و گفت: "آثار مکتوب مولانا شامل ۱۵۰ مکتوب است و در ۱۸۸ صفحه جای گرفته است. البته نامه های مولانا بیش از این تعداد بوده که بقیه از بین رفته است. کسانی که می خواهند آثار مولانا را به دقت بخوانند میتوانند به مجالس سبعه او مراجعه کنند. مجالس سبعه شامل هفت خطابه یا هفت منبر مولانا است که محور اندیشۀ او بوده و در فواصل مختلف ایراد شده است. مجالس سبعه شامل هفت مجلس است که در این هفت مجلس مولانا همانند خطبای امروزی با یک آیه قرآن شروع به سخنرانی می کند و حدیث می آورد و با یک عبارت مسجع، آن آیه قرآن را معنی می کند و یا شبیه آن آیه مطالبی را بیان می کند و به اشعاری از شعرای مختلف مانند سنایی و عطار اشاره می کند و در بعضی از سخنانش اشعاری از سلطان ولد می آورد."
آقای سبحانی دربارۀ مثنوی گفت دفتر هفتم مثنوی ۲۶۹۶ بیت دارد که ۱۰۱۰ بیت آن از دفتر ششم است و بقیه از یک بازرگان تبریزی است و این دفتر از مولانا نیست.
وی به سه نوع سخن مولانا در مثنوی پرداخت و متذکر شد: "مولانا به سه شکل در مثنوی سخن گفته است. در نوع اول، روی سخنش با همۀ افراد بشر است. همگان می توانند آن سخنان را بفهمند. مانند داستان ها و قصه های مثنوی که هر کسی می تواند از گفته هایش معانی خاصی استخراج کند. نوع دوم از سخنان مولانا شامل مطالبی است که تنها محارم می توانند آن را درک کنند. او در این مرحله با تمثیل هایی سخن گفته که فقط آشناها و محارم، قادر به درک آن بودند. نوع سوم، شامل مطالبی است که مولانا خود را مخاطب قرار داده است و محارم نیز از آن آگاهی نداشتند. گفتارهایی که برخی شبیه حروف مقطعه قرآن کریم است و مولانا این سخنان را موانع گفتار در مثنوی می داند و با این نوع کلمات مثنوی را ختم می کند."
نکته پایانی سخن دکتر سبحانی در این درس گفتار پرداختن به اندیشه های مولانا بود. وی در این خصوص افزود: "مولانا شاعری مجذوب سالک است و زندگی مولانا نیز سراسر درس زندگی است. او برای ساده کردن مطالب خود از تمثیل و قصص بهره گرفته است ولی هدف اصلی او قصه گویی نیست. یگانه هدف مولوی همان عشق ورزیدن برای رسیدن به معرفت است. مولانا معتقد است این مقصود، آسان حاصل نمی شود و برای رسیدن به آن باید مراحل مختلفی را پیمود. قابل توجه است که با این اندیشه های والا، هم اکنون در اکثر دانشگاه ها به جای اینکه مثنوی مولانا سرمشق و راهکاری برای رسیدن به معرفت باشد، آن را نوعی مسکن و تسکین دهنده تلقی می کنند ولی در لندن پایتخت کشور پیشرفته ای مثل انگلستان روزهای جمعه، علاقه مندان مولانا در مکانی جمع می شوند و مثنوی می خوانند و از ورای خواندن آن به دنبال راهکارهایی برای سعادت افزون تر در زندگی و درک بیشتر از جهان هستی می گردند."
درس گفتار چهارم: زندگی نامه های مولانا
چهارمین مجموعه از درس گفتارهای مولانا به "تبیین و توضیح مقالات شمس" اختصاص داشت که بر عهدۀ دکتر محمد علی موحد گذاشته شده بود.
دکتر محمدعلی موحد به آثار مولانا که در دسترس ما قرار دارد اشاره کرد و اظهار داشت: "علاوه بر آثار خود مولانا ما به آثار سه بزرگی که بیشترین تأثیر را در تکوین روحیات و نگرش فکری او داشته اند، دسترسی داریم. معارف سلطان العلما پدر مولانا و معارف برهان الدین محقق، اتابک و لالای مولانا که خلیفۀ سلطان العلما بود و پس از در گذشت او ارشاد و تربیت معنوی مولانا را بر عهده داشت و بالاخره مقالات شمس تبریزی که با ظهور خود در آستانۀ چهل سالگی مولانا طوفانی در جان وی برانگیخت و مسیر زندگی او را چه از جهت صوری و چه از حیث معنی به کلی تغییر داد. این ها همه عواملی است که ما را در شناخت مولانا کمک می کند، می توان گفت که از این جهات مولانا در میان بزرگان شعر و ادب ایران وضع منحصر بفردی دارد. آشکار آشکار است اما در عین حال نهان نهان است. هیچ یک از این بزرگان مانند مولانا پوشیده در رمز و ابهام نیست و شمس نقطه مرموز پرگار زندگی مولانا به شمار می رود."
وی به منابعی که در رابطه با شناخت بیشتر از مولاناست پرداخت و یاد آور شد: "ما زندگینامه هایی از مولانا در اختیار داریم که اطرافیان او نوشته اند. نخستین آنها از سلطان ولد فرزند اوست، ابتدا نامه سلطان ولد در واقع زندگینامۀ مولانا است. دیگر رساله ای است از مجدالدین فریدون سپهسالار که کمابیش با سلطان ولد هم سن و سال بوده و رسالۀ خود را نیز به اقتضای ابتدا نامۀ سلطان ولد پرداخته است و سوم کتاب مناقب العارفین از شمس الدین احمد افلاکی است. از این سه مأخذ به عنوان زندگینامۀ مولانا نام برده شده لیکن باید تأکید کنیم که اطلاق عنوان "زندگینامه" به معنی امروزی دربارۀ این کتابها جز با مسامحۀ بسیار میسر نیست. جایگاه هر سه اثر در ژانر مؤلفات خاص "مناقب نویسی" است که مرسوم اهل خانقاه بوده و تا آن زمان نمونه هایی چون سیرۀ ابن خفیف، اسرارالتوحید ابوسعید ابوالخیر، تذکرهّ الاولیای شیخ عطار، مناقب اوحدالدین کرمانی و مناقب شیخ احمد جام داشته است.
محمدعلی موحد به درجه بندی در میان این سه مأخذ که به عنوان زندگینامه های مولانا نام برده شده پرداخت و افزود: "اگر بخواهیم درجه بندی در میان آنها قائل شویم بی تردید نوشتۀ سلطان ولد در درجۀ اول است و رسالۀ سپهسالار در درجۀ دوم قرار می گیرد و مناقب العارفین افلاکی در درجه سوم است که به فاصله زمانی بیشتر از مولانا دور افتاده و از این رو خیال بافی ها و گزافه رانی های بیشتری در نوشتۀ او وجود دارد. البته افلاکی نمی تواند مدعی اطلاعات دست اول از مولانا باشد. او مطالب ابتدا نامه و رسالۀ سپهسالار را با شرح و بسطی بیشتر آورده و قصه ها و روایت هایی را هم که در آن دو کتاب نیامده و در میان مولویان آن روزگار شایع بوده در کتاب خود نقل کرده است."
نکته انتهایی سخن آقای موحد در این درس گفتار پرداختن به دیدگاه شمس بود، وی مساله آینه را از نگرش شمس مطرح کرد و گفت: "مساله آینه از آن ایماژهایی است که عرفای اسلام را خیلی مجذوب کرده است. فرد خودش را نمی تواند ببیند جز در آینه و وقتی خودش را در آینه دید دیگر آینه را نمی بیند و این مساله عرفای اسلام را بسیار مجذوب کرده است، استفاده هایی که مولانا از شمس می کند بسیار است. آینه از آنجا برای شمس مهم است که آینه دروغ نمی گوید، ریا و تزویر نمی کند و مثل ترازو است و این مسئله برای شمس بسیار مهم است."
|