پزشکی قانونی وجود دو کبودی بر بدن زهرا پزشک جوان تائید کرد

پزشکی قانونی وجود دو کبودی بر بدن زهرا پزشک جوان تائید کرد

پزشکی‌قانونی وجود دو مورد کبودی را بر بدن پزشک جوانی که 21 مهرماه در بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان فوت کرد، تایید کرده است، بدین ترتیب پرونده شکایت خانواده وی، وارد مرحله جدیدی شده است.

<هنوز پرونده در مرحله مقدماتی و تحقیق است و ماموران نیروی انتظامی همدان در حال پیگیری موضوع هستند. ما نیز در کنار دو وکیل پرونده، خانم‌ها شیرین عبادی و مهرنوش نجفی منتظر پایان تحقیقات و اعلا‌م نتیجه آن هستیم. با تکمیل تحقیقات ما شکایت خود در مورد مشکوک بودن مرگ زهرا در بازداشتگاه را پیگیری خواهیم کرد.> این گفته‌های پدر مرحومه زهرا - ب است که هنوز پیراهن مشکی بر تن دارد و موقع بردن نام وی اشک می‌ریزد. ‌

وی روز حادثه را چنین شرح می‌دهد: ساعت 30/11 دقیقه روز 21 مهرماه،شخصی با من تماس گرفت و بدون اینکه سلا‌م و علیکی بکند، گفت: آنجا کجاست؟ گفتم: شما از گوشی دختر من تماس گرفتید، حالا‌ از من می‌پرسید؟ گوشی دختر من دست شما چه می‌کند؟ او تصادف کرده؟ پاسخ داد: دختر شما را با فردی که از اراذل و اوباش است در پارک گرفته‌ایم. ایشان از اراذل و اوباش همدان است.گفتم: می‌شود با بچه‌ام حرف بزنم؟ گفت: امکان ندارد. ‌

طبق گفته‌های مهرنوش نجفی وکیل خانواده پزشک جوان، این تماس تلفنی پس از تحویل زهرا به اداره امر به معروف و نهی از منکر با پدر او گرفته شده است.

زهرا یک روز قبل در پارک بوعلی همدان بازداشت شده و 24 ساعت نخست را در اداره امنیت اخلا‌قی بازداشت بوده و 24 ساعت دوم به ستاد امر به معروف منتقل می‌شود، اداره امنیت اخلا‌قی بازداشتگاهی دارد و زنان و دخترانی که برایشان بازداشت موقت یا قرار تحت نظر صادر می‌شود به آنجا منتقل می‌شوند و زیرنظر نیروی انتظامی است.

برادرزهرا نیز در تکمیل سخنان پدرش می‌گوید: ساعت 45/8 دقیقه شب، زهرا با من تماس گرفت. صدا قطع و وصل می‌شد. احوال‌پرسی کردیم. از او پرسیدم که راست است او را با پسری در همدان گرفته‌اند؟ گفت: بله، کمابیش در جریان ارتباط او بودم. برای همین پرس‌وجوی بیشتری نکردم. از او پرسیدم: اذیتت نکرده‌اند؟ گفت: نه، کسی بالا‌ی سرم ایستاده و باید بروم و تماس را قطع کرد. او در برابر این پرسش که آیا بازداشت زهرا مساله‌ای ناموسی در خانواده او تلقی می‌شده یا خیر می‌گوید: بروید از آن پسر بپرسید که وقتی او را دیدم چه کردم؟ آیا با او دست دادم یا توی گوشش زدم؟ زهرا دختر بالغ و رشیدی بود که می‌توانست برای زندگی خودش تصمیم بگیرد. پدرم نیز همین احترام را برای او و تصمیماتش قائل بود. او که خود فارغالتحصیل دانشگاه پلی‌تکنیک تهران است، هرگونه برخورد خشونت‌آمیز با زهرا در مورد بازداشتش را رد کرد. ‌

<به ما عکس یک صندلی را نشان دادند که جای دو پا مثل یک مهر بر آن ثبت شده بود. گفتند این صندلی‌ای است که زهرا روی آن رفت و خودش را دار زد و عکس پارچه باریکی را نشان دادند که زهرای 80 کیلویی با 170 سانت قد، خود را از آن آویخته بود. من اصلا‌ نمی‌دانم که آیا زهرا توان آن را داشت که گره‌ای بزند که بتواند وزن خودش را تاب بیاورد؟> اینها را پدر زهرا می‌گوید و اشک می‌ریزد. مادر زهرا که در حال حاضر تحت نظر پزشک است، هیچ نمی‌گوید و فقط هق‌هق گریه‌اش اتاق کوچک زهرا را پر می‌کند. اتاقی کوچک در کوچه‌ای باریک که جوی آبی از میان آن می‌گذرد، در یکی از محلا‌ت اصیل جنوب تهران.

پزشکی‌قانونی همدان در گزارش خود، وجود دو کبودی را بر بدن زهرا تایید کرده است. یک کبودی در قسمت یک‌سوم فوقانی ران پای راست و دیگری کبودی در قسمت جلوی ساق پای چپ. علت مرگ فشار بر عناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند و قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن تعیین شده است. ساعت معاینه جسد 9 صبح روز یک شنبه 22 مهرماه و زمان فوت ساعت 9 شب شنبه 21 مهرماه تعیین شده است. ‌

مادر زهرا می‌گوید: دخترم تیزهوش بود. او از سال اول راهنمایی به مدرسه تیزهوشان می‌رفت. اولین سالی که کنکور شرکت کرد، با رتبه 21 وارد دانشگاه تهران شد. او می‌خواست خود را برای امتحان تخصصی آماده کند.

دوست داشت اورولوژیست شود. سال پیش درسش را تمام کرد و برای گذراندن طرح به همدان رفت. اما چند ماه قبل محل کار خود را تغییر داد. او به روستای سس از توابه قروه کردستان رفته بود. روزی که برای جمع کردن وسایلش به روستا رفتم، همه زنان ده جمع شده بودند و برایش عزاداری می‌کردند. دخترم عزیز همه بود.

منبع : روزنا - روزنامه اعتماد ملی

- ایران - تهران
خدا روحش را شاد کند و سر سفره دوستارانش قرار دهد و به خانواده محترمش صبر عنایت کند بلاخص به پدر بزرگوار این مرحومه . به امید آن روزی که در کشور ما به تمام ارزشها واعتقادات انسان ارزش و احترام بگذارند ولی افسوس که ............
یکشنبه 20 آبان 1386

ارش - هلند - امستردام
خدا رو شکر داره حقیقت روشن می شود هر چند که از این اتفاقات در ایران زیاد است وخیلی زود با دادن دیه قال قضیه را میکنندامیدوارم که پدر ومادرش از حق دختر خود دفاع کنند......
یکشنبه 20 آبان 1386

علیرضا - ژاپن - توکیو
واقعا تاسف بار است.!! ستاد امر به معروف و ..... نیروی انتظامی باید پاسخگو باشد.
یکشنبه 20 آبان 1386

سهراب - ایران - شیراز
خداوند به خانوادش صبر بده و جوانهای ایران واز شر اینگونه بلاها حفظ کنه
یکشنبه 20 آبان 1386

الناز - ایران - تهران
در این مورد خاص کاش فرار مغز صورت میگرفت.
یکشنبه 20 آبان 1386

علی - ایران - گلپایگان-اصفهان
فرض بر این که ثابت شد برادران انتظامی با تعرض به دختر پزشک جوان موجب خود کشی وی شده اند مگه کسی جرات داره بهشون حرفی بزنه یا کاری بکنه مگه خانوم زهرا کاظمی نبود که مظلومانه به دست همین عناصر کشته شد؟
یکشنبه 20 آبان 1386

پروپز - انگلستان - انگلستان
از اینکه این مهم را پیگیری میکنید سپاسگزاری میکنم.باید حمایت خود را از مرحومه خانم دکتر زهرا و خانواده گرامیش تا بنتیجه رسیدن این جنایت ادامه داد.
یکشنبه 20 آبان 1386

فرزان - نروژ - اسلو
خدابیامرزش وروحش را شاد کندوبه خانواده اش صبرایوب بدهد.وایجا لازم است تشکری کنیم از این شیرزن ایران خانم شیرین عبادی که مثل شیر با این رژیم میجنگدوتمام گندکاریهای رژیم را افشا میکند.ولی دوستان کم زنو دخترهای نیستندکه ب دام این مامورین بیشرم میوفتندو سالم از زیردست این نامردان بیرون نمیان حالایکی مثل این خدا بیامورز از ترس ابروش اینکارو میکنه ودیگران مجبورن تااخر عمر بسوزن وبسازن.
دوشنبه 21 آبان 1386

مژگان - انگلیس - گلاستر
همیشه تر و خشک با هم می سوزه. باز هم......فقط عدالت خداوند میتونه وبس که اون هم دور نیست.
دوشنبه 21 آبان 1386

ونوس - ترکیه - انتالیا
انسان چی میتونه بگه جز اینکه به خانواده اش تسلیت بگیم تا کی این جنایت ها باید ادامه پیدا بکنه تا کی دخترهایی مثل زهرا باید قربونیه یک حکومتبه اصطلاح اسلامی بشن چرا کسی نیست که داد بزنه و بپرسه اخه چرا
سه‌شنبه 22 آبان 1386

احمد اسدزاده - ایران - مراغه
چه گویم که ناگفتنش بهتر است زبان دردهان پاسبان سر است
سه‌شنبه 22 آبان 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.