به نظر من «عقب ماندههای ذهنی» اون آدمای به ظاهر باهوشی هستن که دنیای ما رو به این روز انداختن. اونایی که ادعا می کنن «خیلی عاقلن».
یادمه یه بار توی یه جلسه که اولیای کودکان کم توان ذهنی جمع شده بودن و از مشکلاتشون می گفتن، یکی از مادرها بلند شد و گفت: «من نمی تونم خودم رو ببخشم. وقتی نگاه به بچه ی عقب موندم می کنم همش فکر می کنم که تقصیر من بوده که این اینطوری شده. اگه من بدنیا نمی آوردمش، اگه من تو ایام بارداری مراقب خودم بودم که بیمار نشم، الان همچین موجودی گوشه ی خونه نیفتاده بود. من نمی تونم خودم رو ببخشم و می دونم که خدا منو بخاطر این گناه میفرسته جهنم.» و بعد زد زیر گریه...
استادی که داشت به سؤالات جواب می داد گفت: «خانم محترم، ما دیدمون از دین بیماره، دیدمون از خدا بیماره، دیدمون از بهشت و جهنم بیماره. مگه پیامبر خودشون نگفتن که بهشت و جهنم امتداد بهشت و جهنم این دنیاس. بهشت و جهنم همین الان و همینجا برپاست. اگه الان دنیا رو برای خودت و بقیه بهشت کنی می تونی بهشت رو داشته باشی. آخه خانم، ببینین میل به زندگی چقدر توی این بچه ی شما زیاد بوده که وقتی توی شکمتون بوده، به شما اجازه نداده که فکر کنی به سقطش. میخواسته زندگی کنه و این حق رو تو می خواستی ازش بگیری و الان که بدنیا اومده بازم داری حق زندگی رو با اشکات ازش می گیری. اون بچه یه امانته برات و تو صاحبش نیستی. او خدا داره همونطور که تو داری.»
«کی گفته اینا بی ارزشن؟ اصلا کی گفته که اونایی که کم توان نیستن باید بیان دنیا؟ اگه یه کمی جلوتر برین کم کم ممکنه بگین که فقط اونایی که باهوشن باید بیان دنیا؟ کم کم که ادامه بدین ممکنه قانون بذارین که اونایی که خوشگلن فقط حق حیات دارن! .. نه عزیز من، این چه تفکریه که شما داری. ازم بازخواست می کنن چی چیه؟ همه حق حیات دارن. اون درخت، اون حیوون گوشه ی خیابون هم حق حیات داره و روزیش رو می گیره از خداش. خدا به بچه ی تو هم روزی میده. در واقع اونه که بهش نفس کشیدن رو یاد داده. اونه که از تپش قلبش آگاهه و او از تو بهش نزدیکتره. سؤال می کنن چی چیه؟»
«چند روز پیش داشتم با اتوبوس یه مسیری رو می رفتم، بارون زیادی میومد. گفتم: ”خدا رو شکر که این روزا توی تابستون بارون خیلی خوبی دار میاد. ولی خب، متاسفانه شمالیها از این بارون ضرر زیادی دیدن و سیل مزرعه شون رو نابود کرد.“ دیدم یه آقایی از گوشه ی اتوبوس گفت: ”خانم، حقشونه. اونا مورد غضب خدا واقع شدن. دارن تقاص ِ گرونفروشیهاشون به مسافرا رو میدن حقشونه و خدا داره تا ذره ی آخر پولهای حرومی که خوردن رو ازشون میگیره...“. بهش گفتم: «آقای محترم، شما چه حقی داری که بخدا چنین تهمتی میزنی؟ اون کشاورز فقیری که داره زحمت میکشه و نون حلال به زن و بچش میده، چه گناهی کرده که ماها نکردیم، که حالا باید تقاص پس بده؟ مگه بشما وحی میشه که اینقدر با اطمینان داری علت کارهای خدا رو می فهمی؟“ »
«خودتون رو محکوم نکنین. وقتی تو خودتو رو از صبح تا شب محکوم می کنی، داری روح این بچه رو میزنی. جامعه داره تو سرش میزنه، نظام آموزشی توی تمام دنیا به نحوی داره توی سر این بچه میزنه، تو هم داری با نگاهت، با اشکت روح این بچه رو لگدمال می کنی و این بچه فکر می کنه گناهکاره و بده. با خیلیاشون که من اینجا حرف زدم میگفتن که خودتو دوست داری میگفتن: «نه، من بدم». او وقتی تو رو می بینه که داری از صبح تا شب گریه می کنی، بهش فشار میاد و همیشه خودش رو گناهکار می دونه. خیلی از این بچه ها بودن که بعدا وقتی بزرگ شدن خودشون رو کشتن. اینا بد نیستن. بد اونه که دزده. بد اونه که آدم میکشه. این طفل معصوم چرا باید بد باشه. عزیز من، چشماتو پاک کن.... اتفاقی نیفتاده.... یه بچه بدنیا آوردی که میتونی بهش کمک کنی تا بتونه یه مهارت کسب کنه... اشکاتو پاک کن و بهش بخند... براش تو خونه برقص و لباسای خوشگل تنش کن و هی نگو آخه برای چی، این که گیجه و نمی فهمه. خدا که می بینه تو رو. او کسیه که این بچه رو آفریده و تو نمی دونی چه راضی پشت پرده ی این ناتوانی نهفته. پی به استعداد هاش ببر و کمکش کن تا بتونه مستقل زندگی کنه و ...»
من خودم تو زندگی کوتاهم، خیلی ها رو دیدم که به ظاهر پزشک بودن، استاد دانشگاه بودن، مهندس بودن و ظاهرا خیلی هم خودشون رو بخدا نزدیک می دونستن، اما آنچنان دیگران رو به بازی گرفتن که واقعا اگه قرار باشه به کسی بگیم عقب مونده، این لفظ واقعا برازنده ی رفتار اوناس نه بچه های معصومی که بجز لبخند چیزی بلد نیستن و اصلا نمی دونن عقب ماندگی چیه.
منبع : وبلاگ شفا
+0
رأی دهید
-0
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.