البته قسمت عمده برنامه (حداقل در نیم ساعت پایانی) به صحبت های خانم ابتکار و آقای اصغرزاده اختصاص داشت و آن دو نفر دیگر بیشتر نقش نخودی را داشتند و فقط حرف های دیگران را تکرار یا تائید می کردند.
باوجود اینکه برنامه یک طرفه بود و قرار بود همه بگویند که این ماجرای اشغال سفارت کار خوبی بوده و همه باید قربان صدقه این جوانان دیروز بروند. و تمام بلاهایی که این مدت به علت این عمل بلاهت آمیز یک مشت جوان سبک مغز بر سر کشور (و احتمالا منطقه )آمده است ناچیز و قابل چشم پوشی جلوه داده شود بازهم نکات جالبی در این گفتگو بود که برخی از آنها روحیات اصیل ایرانی افراد حاضر در جلسه را به خوبی نشان می داد.
*خانم ابتکار درصدد بود تا ثابت کند این واقعه به نفع ایران بوده و منافع آن بیشتر از هزینه های آن بوده است. (هرچه باشد در روحیه ما ایرانی ها است که تمامی اعمالمان را درست جلوه بدهیم حتی اگر عکس آن ثابت شده باشد بازهم فرقی نمی کند ،ما معصوم هستیم ؛مخصوصا که اسممان هم معصومه باشد . هر اشکالی هست صد در صد در دیگران است) هزینه های آن واقعه را کم و بیش همه می دانند ولی بنده خدا هرچه فکر کرد نتوانست نفع این ماجرا را پیدا کند اینجا بود که سبک مغزی خودش را به رخ همگان کشید و گفت(نقل به مضمون ) :آن زمان وجهه آمریکا در بین مردم خوب بود و این ماجرا باعث شد که آن وجهه خوب از بین برود. (شما باور می کنید آدمی با این اندازه کوته فکری، تحصیلات دانشگاهی داشته باشد؟)
*نکات جالب در گفته های خانم ابتکار کم نبود . از ایشان درباره نظر گروگان ها درباره عمل آنها سوال شد. ایشان هم آنها را به چند دسته تقسیم کرد .به گفته ایشان عده ای ازآنها تفنگدار دریایی ارتش آمریکا بودند که بر حسب وظیفه به محل ماموریتشان اعزام شده بودند و آنها اغلب بسیار جوان بودند و هیچ شناختی از ایران و مردم ایران نداشتند. عده دیگر کارمند سفارت بودند که آنها هم شناخت درستی از ایرانیان نداشتند. دسته آخر ماموران سیا بودند(که ظاهرا اشغال سفارت بخاطر وجود آنها بوده است ) که آنها هم شناختشان از ایران و انقلاب ایران کاملا غلط بود.(البته قرار نیست کسی بپرسد این ماموران سیا سر و ته چند نفر بودند که اینهمه جنجال برایشان به پا شد و یا اینکه چه خطری ممکن بود از ناحیه یک مشت افراد با شناخت و تحلیل غلط متوجه کشور باشد که ایشان اینگونه با آب و تاب آن را نقل می کنند.)
*از صحبت های ایشان مشخص شد که آن جمع به اصطلاح دانشجو پایه گذار سنت شومی در این کشور بودند که بعدها دامن برخی از خود آن جمع (از جمله عباس عبدی) را هم گرفت . طبق گفته ایشان آن دانشجویان در تحلیل هایشان به این نتیجه رسیده بودند که سفارت آمریکا در حال جاسوسی است و قصد ضربه زدن به انقلاب را دارد و برای اثبات توطئه سفارت بود که طرح اشغال سفارت ریختند. یعنی چون مدرکی برای اثبات توهمات بچگانه شان نداشتند اول سفارت را اشغال کردند تا بعد در آن به جستجوی مدرک بپردازند.
*مجری قبل از برقراری ارتباط تلفنی با ابراهیم اصغرزاده به خانم ابتکار گفت که :«می خواهیم به سراغ سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام در لانه جاسوسی برویم»
خانم ابتکار هم با همان روحیه ایرانی گفتند :« نه آن جریان سخنگو نداشت .... همه مصاحبه می کردند و دیدگاه هایشان را اعلام می کردند..... ». باز مجری اصرار کرد « ارتباط تلفنی با آقای اصغرزاده سخنگوی دانشجویان برقرار شده ... » و ایشان هم با همان لحن تاکید کردند :« نه ایشان هم جزو کمیته 5 نفره بودند و مصاحبه هم می کردند »
آقای اصغرزاده که قبول این حرف برایش سخت بود. بعد از کلی مقدمه چینی و تعریف از خود و درست جلوه دادن اعمال حماقت بار آن جمع به اصطلاح دانشجو و انداختن گناه عواقب ماجرا به گردن دیگرانی که باید پاسخگو باشند عنوان کرد : « من سخنگوی دانشجویان بودم ..... خانم ابتکار تنها یک مترجم بودند و زیاد در جریان امور قرار نداشتند ....صدا و سیما هم برای بحث درباره وقایع آن روز بهتر است به سراغ تمام آن 300 -400 نفری که در آنجا حضور داشتند برود نه اینکه فقط روی سه چهار نفر خاص تاکید شود......»
البته در این هنگام خانم ابتکار برای شرکت در یک برنامه تلویزیونی، استودیو رادیو را ترک کرده بودند و گرنه احتمالا کار به جاهای باریک می کشید
*آقای اصغرزاده البته به برخی از آن 300 -400 نفر که کمتر درباره حضورشان در آن ماجرا صحبت شده و امروز دارای پست و مقام هستند هم اشاره کرد . از جمله ثمره هاشمی (معاون وزیر کشور ) و ضرغامی (رئیس سازمان صدا و سیما)
*آقای اصغرزاده هم سعی در نشان دادن روحیه اصیل ایرانی اش داشت . ایشان عنوان کردند که شخص خودشان برای اعتراض به سفر شاه به ایالات متحده سه تا طرح را روی کاغذ آورده بودند یکی اعتصاب غذا بود ، دومی تجمع در مقابل سفارت این کشور بود و سومی اشغال سفارت بود که سومی مورد تائید کمیته 5 نفره قرار گرفت و عملی شد. ایشان همچنین اضافه کرد که هدف ایشان تنها تصرف 48 ساعته سفارت بود و تنها مسئولیت همان ۴۸ ساعت را بر عهده می گیرند و مسئولیت حوادث رخ داده بعد از 48 ساعت اول که کار از دست ایشان و دانشجویان خارج شده بود به عهده ایشان نیست.
ایشان یکدفعه هوس کردند ژست لیبرالی بگیرند (شاید هم واقعا دچار آلزایمر شده باشند و اقداماتشان را فراموش کرده باشند) و مدعی شده اند که اگر می دانستند اقدامشان منجر به سقوط دولت مرحوم بازرگان می شود هرگز این عمل را مرتکب نمی شدند.
اینجا بود که آقای زحمتکش قدری از نقش نخودی بودنش خارج شد و به یاد ایشان آورد که مسئولیت ایشان کمی بیشتر از ۴۸ ساعت بود و تا 90 روز بعد از اشغال سفارت ( طبعا بعد از سقوط دولت مرحوم بازرگان ) کلیه اتفاقات و تصمیم گیری های در آن باره توسط کمیته 5 نفره و شخص ایشان انجام می شد و به یاد ایشان آوردند که در چه ابعادی بیانه و اعلامیه صادر می کردند و مردم را تحریک می کردند تا به محل سفارت بیایند و تا از آنها دفاع کند.
البته این آقای زحمتکش نخودی هم یا یادش نبود یا اینکه نخواست بهیاد بیاورد که همین آقای اصغر زاده در تلویزیون برنامه افشاگری علیه دولت موقت راه انداخت و در بیانیه هایش با استناد به مدارک واهی از مردم می خواست علیه رئیس دولت موقت ( یعنی مرحوم بازرگان ) که به خیال او از جاسوسان آمریکایی حمایت می کند شعار بدهند و اشاره نکردند که در نتیجه همین هوچیگری ها و تهمت های ناجوانمردانه بود که مرحوم بازرگان ملقب به پیر خرفت ایران شد.
*تاریخ قاضی دقیق ، بی رحم و بی تعارفی است . این جمع دانشجو دیروز اصرار داشتند تا وقایع آن روز در شرایط زمانی و حال و هوای آن روز (روزهایی که هیجانات انقلابی و توهم خود بزرگ بینی در جامعه رواج یافته بود) بررسی شود . این حضرات چه خوششان بیاید چه نیاید ،نامشان به عنوان یک مشت جوان ماجراجوی سبک مغز که به واسطه هیجانات احمقانه ،مرتکب اقدامی بلاهت آمیز شدند و هزینه بی دلیل به کشور تحمیل کردند ثبت شده است.
همین که امثال ضرغامی و ثمره هاشمی علیرغم گرایشات سیاسی شان هیچ جا به حضورشان در آن جمع اشاره نمی کنند و یا خود همین خانم ابتکار در مصاحبه با خبرنگاران خارجی از آنها خواسته بود در گزارشاتشان اشاره ای به حضورش او در ماجرای گروگانگیری نکند نشان می دهد که خود این افراد هم به ننگین بودن عملشان کاملا واقفند و تنها از روی لج بازی و همان روحیه اصیل ایرانی است که چنین دفاع مضحکی از آن اقدامات احمقانه به عمل می آورند.
در طرف دیگر نام بزرگترین مخالف و قربانی این جریان یعنی مرحوم بازرگان قرار دارد. آن روزها شخصیت مرحوم بازرگان توسط همین حضرات به اصطلاح دانشجو به بدترین شکل ممکن لجن مال شد و با هوچیگری به عنوان فردی که از جاسوسان حمایت می کند معرفی شد (شخصیت وی به گونه ای بود که وصله جاسوس به وی نمی چسبید وگرنه این به اصطلاح دانشجویان دلیر دریغی در جاسوس خطاب کردن ایشان نداشتند) امروز به عنوان فردی محترم ، آینده نگر ، مظلوم و شجاع مورد احترام همگان است.
آن روز ها این جوانان هیجان زده بر اساس اسنادی که اصلا از آنها سر در نمی آوردند سخنگوی از همه جا بیخبر دولت موقت را به جاسوسی متهم کردند و با هوچیگری به راه انداختن جنجال مردم را با خود همراه کردند آنچنان که کسی جرات گفتنی حرفی خلاف نظر این حضرات نداشت (چون بلافاصله توسط همین حضرات متهم به جاسوسی و وطن فروشی می شد) این تنها مرحوم بازرگان بود که شجاعانه از سخنگوی دولتش دفاع کرد و تمام آن تهمت های ناجوانمردانه را به جان خرید ولی پشت دوستان و همکاران خودش را خالی نکرد.
مقایسه کنید رفتار آن مرحوم را در آن شرایط ملتهب و خطرناک را با این حضرات دانشجوی دیروزی که در فضای امن و آرامش اول سر تقسیم غنایم به جان هم می افتند و اکنون هر یکی گناه حماقت خودشان را به گردن دیگری می اندازند یا همدیگر رابه دروغگویی و ضعف حافظه متهم می کنند.
این تذهبون
منبع : وبلاگ کمتر از 10 دقیقه
|
|
|
|
|
|
|
|
|