دو ناشر این شاعر؛ انتشارات مروارید و افق، این روزها کتاب های او را برای تجدید چاپ راهی چاپخانه کرده اند.
معمولا مرگ نویسنده در بازار کتاب ایران تاثیر گذار است و مدتی کتاب های چنین نویسندگانی پرفروش می شوند، اما ماجرای مارکز و کتابش کمی عجیب تر است.
"خاطره دلبرکان غمگین من" کتابی است که بسیاری گمان می کردند با توجه به سیاست های سخت گیرانه ای که دولت در دادن مجوز به کتاب در پیش گرفته است، هرگز منتشر نشود و ایرانیان از خواندن کتابی که مارکز ۸۰ ساله آن را پس از سال ها نوشت، به زبان فارسی محروم شوند.
این کتاب پیش از این تحت عنوان "روسپیان سودازده من" توسط امیرحسین فطانت به فارسی ترجمه و در خارج از ایران منتشر شده است.
کتاب، بدون سروصدای قبلی منتشر شد. وقتی که کتابخوانان آن را روی پیشخوان کتابفروشی ها دیدند، اولین پرسش برایشان این بود که کتاب چقدر سانسور شده و چه تغییراتی کرده است؟
پاسخ کاوه میرعباسی، مترجم کتاب این است که بدون سانسور منتشر شده است. البته نام کتاب تغییر کرده است و به جای روسپیان، دلبرکان نشسته است، اما ظاهرا تغییرات در همین حد است.
کاوه میرعباسی که پیش از این نیز با ترجمه " زنده ام که روایت کنم" به دنیای گابریل گارسیا مارکز که شاید محبوب ترین نویسنده خارجی در ایران باشد، راه یافته و با استقبال خوانندگان ایرانی واقع شده بود، این بار نیز درست به هدف زده است و در کمتر از یک ماه مخاطبان ایرانی گابو را جذب ترجمه خود کرده است.
او از معدود نویسندگان خارجی است که تقریبا همه آثارش به فارسی ترجمه شده و با استقبال بی نظیری هم روبه رو شده است.
کاوه میرعباسی، عکس از خبرگزاری میراث فرهنگی |
مارکز سال ها نامش بر سر زبان ها بوده و روی نسلی از نویسندگان ایرانی تاثیر گذاشته است و نویسندگانی چون عباس معروفی، منیرو روانی پور و دیگران از او متاثر بوده اند و هیچ نویسنده خارجی دیگری هنوز نتوانسته است جای او را به خود اختصاص بدهد.
علاقه ایرانیان به او باعث شده است که هر کتابش را چند مترجم، ترجمه کند و کتاب "خاطره دلبرکان غمگین من " او نیز توسط چند مترجم ترجمه شده است که ترجمه میرعباسی پس از مدت ها خاک خوردن در ممیزی وزارت ارشاد امسال مجوز گرفت و منتشر شد.
انتشارات نیلوفر، ناشر این کتاب نیز از علاقه ایرانیان به مارکز و به خصوص این کتاب آگاهی داشته است که شمارگان ۵۵۰۰ نسخه را برای چاپ اول این کتاب تعیین کرده است، در حالی که معمولا آثار ترجمه ای در ایران در سال های اخیر بین دو تا سه هزار تیراژ داشته است.
میرعباسی مترجم کتاب درباره آن می گوید: "کتاب عاشقانه ای است. به گمان من یکی از زیباترین آثاری است که به عشق پیری می پردازد. با تمام کتاب های مارکز تفاوت دارد. کتابی شاعرانه است که در آن عناصر شاعرانه فراوان وجود دارد. مارکز با این کتاب نشان داد که با وجود پیری و بیماری همچنان استعدادش شکوفا و بیدار است."
میرعباسی با اشاره به کتاب قبلی مارکز می گوید: "نثر این رمان با کتاب 'زنده ام که روایت کنم' تفاوت زیادی دارد. داستان آن از زبان پیرمردی ۹۰ ساله روایت می شود که مشخصه های جسمی او، رخوت و کرختی که خاص انسان های این سن و سال است، در نثر تجلی یافته است."
کتاب حکایت روزنامه نگار پیری است که در نودمین سالگرد تولدش تصمیم می گیرد بکارت دختر روسپی چهارده ساله ای را زایل کند اما هنگامی که فرد مورد نظر خود را می یابد متوجه می شود که دختر روسپی بر اثر مواد مخدری که رئیسه روسپی خانه به او داده است، به خواب رفته و نمی تواند از خواب برخیزد.
او همچنین سراسر شب را با خاطرات بیش از پانصد زن روسپی می گذراند که در زندگی اش با آنها همخوابه بوده است.
مارکز این کتاب را چنان که خود گفته است با الهام از نویسنده ژاپنی "یاسوناری کاواباتا" نوشته است و در آغاز رمان نیز بخشی کوتاه از "خانه زیبارویان" این نویسنده نقل شده است.
|