سمیه را از چوبه دار نجات دهید

سمیه را از چوبه دار نجات دهید
دو سال است که دستان سمیه جز میله های سرد زندان چیزی را لمس نکرده، دو سال است که چشمان سیاه سمیه جز دیوارهای بی روح زندان چیزی را ندیده است. دو سال است که سمیه هر شب خود را در میان پتوی نم گرفته زندان می پیچد تا شاید، گرمی آغوش مادر برایش تداعی شود. مادر پیر سمیه مدت هاست که به دیدنش نیامده، کمرش خمیده شده، دیگر لبخند بر صورت چروکیده اش نمی نشیند و تنها دستان پینه بسته اش را به سوی خدا می گیرد و برای دخترش دعا می کند. پدر پیر سمیه دو سال است که از هر کسی که می بیند سراغ دخترش را می گیرد؛ خبری از سمیه من ندارید، قرار بود در تهران کار کند و کمک خرجم باشد، قرار بود داروهایم را بخرد و از این پادرد لعنتی خلاصم کند، قرار بود هیچ وقت مرا تنها نگذارد. چرا خواهرانش با شنیدن نام سمیه اشک می ریزند و در برابر سوالاتم سکوت می کنند، چرا سمیه سیاه بخت شد و هرگز نتوانست خوشبختی را در زندگی لمس کند. بگذارید این روزهای پایان عمر را در آغوش دخترم پای دهم، این تنها خواسته من است.

به گزارش خبرنگار ما، سمیه دختر 26 ساله یی که متهم است جوانی به نام امیرحسین را با وارد آوردن ضربه چاقو به قتل رسانده، در لیست زنانی قرار دارد که در صورت نپرداختن دیه به اولیای دم، به پای چوبه دار خواهد رفت.

وی که در 24 سالگی مرتکب قتل شده است، در جلسه محاکمه اش در دادگاه کیفری استان تهران وقتی در برابر هیات پنج نفری قضات قرار گرفت، گفت؛ مدتی بود که با امیرحسین دوست بودم، او اوایل به من ابراز علاقه می کرد و می گفت قصد دارد با من ازدواج کند من هم به همین خاطر به او دل بسته بودم، امیرحسین می دانست که من از خانواده بسیار فقیری هستم و خودم کار و هزینه زندگی ام را تامین می کنم. آنقدر در تهران احساس بی پناهی می کردم که کاملاً به او وابسته شده بودم، مدتی که از این ارتباط گذشت امیرحسین به من گفت دیگر حاضر نیست به این رابطه ادامه دهد و قصد دارد با دختری دیگر ازدواج کند.

سمیه ادامه داد؛ رابطه ما به حدی پیش رفته بود که من راه برگشت نداشتم، امیرحسین هم این مساله را می دانست اما به من می گفت باید این مشکل را خودت حل کنی و به من ربطی ندارد. خیلی به او التماس کردم، اما خواهش و تمنا فایده یی نداشت، نمی دانم امیرحسین راست می گفت یا دروغ اما به من گفته بود خانواده اش برای او از دختری دیگر خواستگاری کرده اند و حاضر هم نیستند من را به عنوان عروس بپذیرند.

این دختر جوان در مورد روز حادثه گفت؛ روز حادثه قرار بود من و امیرحسین برای آخرین بار حرف های مان را بزنیم. تصمیم داشتم باز هم با خواهش و التماس او را راضی کنم از تصمیمش برگردد. بعدازظهر بود که شوهرخواهرم مرا سوار ماشین کرد و سر قرار حاضر شدیم، قبل از حرکت خواهرم مقداری میوه و یک کارد میوه خوری برایمان گذاشت، سر قرار که رسیدیم امیرحسین هم سوار ماشین شوهر خواهرم شد، ما هر دو در صندلی عقب نشسته بودیم و داشتیم صحبت می کردیم، مطابق دفعات قبل من سر صحبت را با امیرحسین باز کردم و به او گفتم که نباید چنین ظلم بزرگی در حق من بکند، اما اصلاً به حرفم توجهی نداشت، سیبی را که داخل کیسه بود بیرون آوردم و داشتم آن را پوست می کندم تابه امیرحسین بدهم و او را آرام کنم شاید از این طریق به من توجه کند، نمی دانم چه شد که او یکدفعه شروع به پرخاشگری کرد، رفتار امیرحسین با من آنقدر بد بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و در یک لحظه کارد میوه خوری را به پهلویش زدم. من قصد کشتن امیرحسین را نداشتم، فقط می خواستم به او گوشزد کنم آرام تر صحبت کند، وقتی خون از بدنش جاری شد، فهمیدم که چه کرده ام. به اتفاق شوهرخواهرم او را بیمارستان رساندیم، اما وی جان باخت.

هرچند سمیه در جلسه دادگاه مدعی شد به عمد امیرحسین را نزده است اما هیات قضات با تقاضای اولیای دم این دختر جوان را به قصاص محکوم کردند و دیوان عالی کشور نیز رای صادره را مورد تایید قرار داد. در حالی که پرونده هم اکنون مراحل پایانی خود را طی می کند، عبدالصمد خرمشاهی وکیل مدافع سمیه روز گذشته در این باره گفت؛ خوشبختانه اولیای دم امیرحسین حاضر شده اند در قبال دریافت دیه از قصاص سمیه چشم پوشی کنند. این گذشت جان دوباره یی به سمیه جوان که در زمان وقوع حادثه به دلیل شرایط سخت زندگی و بی پناهی کنترل خود را از دست داده بخشیده است و من از طرف خودم و سمیه از آنها تشکر می کنم.

خرمشاهی در خصوص نحوه پرداخت دیه گفت؛ متاسفانه تمام دارایی خانواده سمیه فقط یک خانه کاهگلی در یکی از روستاهای اطراف لاهیجان است که پدر و مادر پیر و بیمارش آن را برای فروش گذاشته اند و اگر مردم به یاری این دختر فقیر و بی پناه نشتابند، وی در اوج جوانی قصاص خواهد شد. سمیه کارمند یکی از بیمارستان های تهران بوده که بیشتر حقوقش را صرف تامین داروهای پدر و مادرش می کرده است و از وقتی او زندانی شده والدین او هم در شرایط سختی قرار گرفته اند. سمیه هنگام قتل دختری ناپخته و جوان بوده که در حالت عصبانیت و فقط به خاطر ترساندن پسر مورد علاقه اش ضربه یی به او زده است و حالا به شدت پشیمان شده و امیدوار است با کمک مردم دوباره به زندگی بازگردد و من امیدوارم ایرانیان داخل و خارج کشور به این دختر زندگی دوباره اهدا کنند.

سینا از مرگ گریخت

در حالی که سمیه همچنان در انتظار کمک های مردمی برای رهایی از مجازات قصاص به سر می برد روز گذشته سینا جوان نوازنده نی با پرداخت دیه و جلب رضایت اولیای دم از مرگ نجات یافت.

سینا روز 23 تیرماه سال 83 در سن 16 سالگی در پارک بهجت آباد با مردی 38 ساله به نام سیروس درگیر شد و این درگیری با ضربه چاقوی سینا و قتل سیروس به پایان رسید.

با مرگ مرد 38 ساله کارآگاهان جنایی پایتخت تلاش برای یافتن عامل قتل را آغاز و با بررسی اظهارات شاهدان سینا را شناسایی و دستگیر کردند. پرونده سینا پس از مراحل تحقیقات مقدماتی در حالی برای رسیدگی به اتهام قتل عمد روانه دادگاه کیفری استان تهران شد که این پسر تنها 16 سال سن داشت. قضات دادگاه پس از برگزاری جلسه محاکمه با توجه به اسناد و مدارک موجود و اظهارات متهم حکم به قصاص دادند.

در نهایت با تایید حکم مرگ سینا توسط قضات دیوان عالی کشور سحرگاه آخرین چهارشنبه شهریور ماه سال 85 با اذن رئیس قوه قضائیه پسر نوجوان به پای چوبه دار هدایت شد و خود را برای اجرای حکم قصاص آماده کرد. زمانی که تنها دقایقی به اجرای حکم باقی مانده بود سینا به عنوان آخرین خواسته خود پیش از مرگ از مسوولان زندان خواست که به او اجازه دهند چند دقیقه نی بنوازد. نواختن نی توسط پسر 18 ساله پای چوبه دار احساسات اولیای دم سیروس را تحریک کرد و خانواده مقتول 38 ساله پذیرفتند که به سینا 6 ماه برای پرداخت 150 میلیون تومان به عنوان دیه فرصت دهند اما مشکلات مالی خانواده سینا باعث شد مبلغ درخواستی اولیای دم فراهم نشود و خردادماه سال جاری با اتمام مهلت خانواده سیروس، بار دیگر نوازنده نی تا پای چوبه دار پیش رفت اما این بار نیز با برخی تلاش های انجام شده در قوه قضائیه فرصت تازه یی برای این پسر نوجوان فراهم و نامش از فهرست اعدامیان خارج شد تا او بتواند با پرداخت دیه سیروس به زندگی بازگردد. سرانجام روز گذشته با تلاش مسوولان واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران و پرداخت دیه به خانواده سیروس اولیای دم رضایت خود را از نوازنده نی اعلام کردند و این جوان از مرگ گریخت. هم اکنون پرونده سینا برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شده است تا قضات این دادگاه رای خود را در این خصوص صادر کنند.
منبع : روزنامه اعتماد
هیچکس - ایران - تهران
اگر می توانستم کمک میکردم
دوشنبه 14 آبان 1386

شهنی شاهسوند - ایران - تهران
تمامی این قتلهای لحظه ای ماحصل عشق های دروغین بدون اطلاع پدر ومادر ها میباشد.واعتمادهای بدون تفکر میباشد
دوشنبه 14 آبان 1386

لیلا - ایران - ایران
با انجمن حمایت از زندانیان تماس بگیرید کمک می کنند
دوشنبه 14 آبان 1386

لیلا - ایران - تهران
نمیخواهم کسی را از کمک منصرف کنم و فقط نظر شخصی خودم را میدهم اما راستش اصلا دلم برای خانم سمیه و آقای سینا نسوخته و نمیسوزد. این نوع عشق و عاشقی های بی پایه و اساس باب شده است و طرفین بدون توجه به سطح خانواده و تحصیلات و ... با هم دوست میشوند و نوعی حق مالکیت بی دلیل برای خود قاپل میشوند که اگر به سرانجام نرسد خشم بیش از حدی را که در محدوده ی عقل نمیباشد از خود نشان میدهند تا جایی که حق خود میدانند طرف را مضروب کرده و اگر منجر به قتل شد کاسه ی چکنم به دست گیرند.
این دختر خانم باید خیلی خدا را شکر میکرد که با پسر خوبی آشنا شده بود که بی حرمتی نسبت به ایشان نکرده بود و قضیه ی چک و چانه زدن برای منصرف کردن این آقا واقعا آیا جایی داشته؟ و آیا این خانم این نوع ازدواج را موفق میدانسته؟ و آیا چطور به خود قبولانده بوده که با پسری که هیچ نوع سنخیتی با ایشان نداشته و به حکم عقل سلیم از همان ابتدا شکست این رابطه معلوم بوده دوست شود که یا در همان ابتدا به ایشان بی حرمتی میشده یا با ازدواج به احتمال قوی مخالفت میشده و یا در نهایت ازدواجی که با شرایط ناهمخوان و با اصرار و التماس همراه بوده محکوم به شکست است و این چیزی نیست جز بیخردی و بی فکری نه تنها این دختر خانم بلکه هزاران هزار دختر دیگر که در حال حاضر به این دوستیها و عشق های بی پایه تن میدهند.
مهاجرت بی دلیل افراد به تهران و دیگر شهرهای بزرگ نیز از دیگر مشکلاتی است که اخیرا در بین جوانان و به ویژه دختر خانمها رواج یافته در حالیکه با توجه به شرایط بهترین کار ماندن فرزندان پیش خانواده ها میباشد.
سه‌شنبه 15 آبان 1386

رضا بهرامی - ایران - بانه
آرزو داشتم که برای یک لحظه هم که شده به جای سمیه و سینا قرار میگرفتید تا که که میدانستم باز هم از این حرف های قلمبه سلمبه میزدید؟
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
چهار‌شنبه 16 آبان 1386

علی - ایران - خرم آباد
من با نظر لیلا خانم از تهران درباره پوچ بودن عشقهای امروزی موافقم ولی یک نکته رو هم به لیلا خانم تذکر بدم که اون آقا پسرخوب، خیلی هم خوب نبوده ..مگه متن مصاحبه سمیه رو به دقت نخوندی؟.. اونجایی که سمیه گفته رابطه ما طوری بوده که راه برگشت نداشتم!!!..... این یعنی چی؟ خوب یعنی اون آقا پسر خوب، سمیه رو اغفال و بدبختش کرده ....با این توضیح بازم عقیده داری که اون پسر خوب بوده؟
پنج‌شنبه 17 آبان 1386

الینا - سوئد - گوتنبرگ
لیلا خانوم لطفا چادرتون رو محکم بگیرین که باد نبردش ....
شنبه 19 آبان 1386

الناز - ایران - تهران
کسی حق نداره روی عشق دیگران برچسب بذاره. نوع عشق هر کسی به خودش مربوطه.خیلی ها هم عشق اونههایی رو که بعد از عروسی با هم اشنا می شن مسخره میکنند.
در هر صورت همیشه یه عده هستند که یه عده دیگه رو مسخره کنند. به جای این کارها کمکی کنید. کمکی از دستتون بر نمیاد برچسب گذاری نفرمایید.
یکشنبه 20 آبان 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.