اومدن موتورش رو توقیف کنن که پیرمرد شروع کرد به التماس ؛ اقای مُهَندِس گه خُوردُم ... غِلَط کِردُم ... بُخُدا دیگه نِمُکنُم ...! پسرش هم از یک طرف گریه و زاری میکردو اویزون اقای مهندس شده بود ... مامور نیروی انتظامی که باهاشون بود یه توپ و تشر زد بهشون و سوار موتورشون شد تا ببره که پسره رفت جلوی موتور رو گرفت و مثه ابر بهار گریه میکرد ...! هی میگفت : جانِ مادَرت نَبُر ...جان بَچَت نَبُر...جانِ مادرت نَبُر !
از این بنده خدا ها التماس و از اونها کوتاه نیامدن و نشنیدن ... رفتم جلو پرسیدم چرا اینا رو جمع میکنین ...ماموره گفت اینا کیسه های زباله رو پاره میکنن کارتن و کاغذ وپلاستیک هاشو بر میدارن ... پیرمرده گفت :اقا بُخُدا مُو اشغال جَمع کُن نیستُم ... بو بیکیش دِستامِه ...اگه مُو اشغال جَمع کُن بودُم دِستام بُوی اشغال مِدادُ ! نگاه به دستاش کردم ...ترک ترک عین کویر لوت !... انگار مامور ها قسم خورده بودن که بنده خدا رو توقیف کنن ... پیرمرده یه دفه شروع کرد به زدن خودش و فحش دادن : اَخه نامَردا پَس مُو خَرجی زَن و بِچَمه از کُجا در بیارُم ؟ از دیوار مِردُم بُرُم بالا ؟ اَخه دَیوسا شُما چی مِفَهمِن گُشنگی یَعنی چی ؟ چی مِفَهمِن ناداری یَعنی چی ؟ چی مِفَهمِن سَر بی شوم به زمین گذاشتَن یَعنی چی ؟ والله ای بِچه هایِ مُو گوشت نِمدِنَن چیه ؟ مِگن نَفت نِوَد دورال رفته ! لامَصَبا پَس کو سَهمِ مُو ؟ مُو که بَدبَخت تَر رِفتُم که ... مُوکه بیچارِه تَر رِفتُم که !
پسره حالا دیگه از جلوی موتور اومده بود اینطرف و به باباش اویزون شده بود وهی میگفت : باباجان خودته نَزن توربُخُدا ... باباجان بُخُدا مُو گوشت نُماخام ... خُودم مُرُم کار مُکُنُم ...بابا جان نِنِه بچه شیر مِدِه اَگه بفهمِه خودته زدی جوش مِزنه شیرش خُشک مِره ...! اصلا یه صحنه ای شده بود دل سنگ اب میشد ...کم کم مردم جمع شدن مامور ها رو راضی کردن که بذارن برن ... پیرمرده اشک هاشو با گوشه استینش پاک کردو سوار موتورش شد ... پسرش هم زود سوار شد و رفتن ... مردم هم کم کم متفرق میشدن با فحش هایی که به ابا و اجداد باعث و بانی این بدبختی ها میدادن
منبع : وبلاگ تلخ نوشته ها https://tvt.blogsky.com/?PostID=2
لیلا - هلند - هلند |
سهمتو از نفت 95 دلاری مخواهی جیگر. این نفت مال تو نیست این نفت متعلق به حسن نصرالله و خالدمشعل بشاراسد مقتدا صدر- اورتگا و برادر نازنین متعهد وهمیشه در صحنه فیدل کاسترو عزیز است .بقیه بهتراست که بمیرند |
سهشنبه 15 آبان 1386 |
|
رضا - ایران - ایران |
انرژی هسته ای حق مسلم ماست.
بولیوی. افغانستان.لبنان.فلسطین.عراق... بابا سرشون شلوغه فعلا کارای واجبتر دارن |
سهشنبه 15 آبان 1386 |
|
محمد رضا - کانادا - کالگری |
اخه اگه بخوام به جمهوی اسلامی بد بی را بگم که حرفام پخش نمی کنید پس ترو خدا از چیزا تو سایتتون نزارید که ماهم چیزی نگیم. |
سهشنبه 15 آبان 1386 |
|
علی - ایرن - تهران |
دلم کباب شد به خدا |
جمعه 18 آبان 1386 |
|