۳۲ سال جست وجو برای یافتن خواهر گمشده
+0
رأی دهید
-0
32 سال جست وجو برای یافتن خواهر گمشده
زن میانسالی که خواهرش 32 سال پیش به طرز مرموزی ناپدید شد همچنان در تلاش است خواهر خود را پیدا کند و از سرنوشت او مطلع شود.
به گزارش خبرنگار ما دختر ناپدید شده که نام مریم در شناسنامه اش ثبت شده اما اعضای خانواده او را مهری خطاب می کردند، خرداد سال 54 هنگامی که سه سال بیشتر نداشت در روستایی در استان یزد ناپدید شد و با وجود جست وجوهای گسترده خانواده دختر خردسال هیچ ردی از او به دست نیامد. اکنون پس از گذشت 32 سال از این حادثه خواهر بزرگ مهری تصمیم گرفته است تلاش های تازه یی را برای یافتن خواهر گمشده اش آغاز کند.
خانواده 6 نفره
مهری در خانواده یی شش نفره در اردکان یزد زندگی می کرد. او که کوچک ترین فرزند خانواده بود دو خواهر و یک برادر بزرگ تر از خود داشت که اکنون 37 تا 41 ساله هستند. اعضای این خانواده هر سال با گرم شدن هوا برای تفریح و استراحت به روستایی به نام روستای مزرعه ضیایی واقع در 80 کیلومتری اردکان سفر می کردند تا اینکه سرانجام در یکی از سفرها در خرداد سال 54 واقعه یی تلخ به وقوع پیوست.
فاطمه - خواهر 40 ساله مهری - در این خصوص می گوید؛ یادم است بعدازظهر سه شنبه یی در خردادماه سال 54 خانوادگی به روستای مزرعه ضیایی رفتیم. البته پدرم همراه ما نبود و قرار بود ما چند هفته یی را در روستا بمانیم. جمعه همان هفته که اتفاقاً روز انتخابات مجلس بود پدرم نیز نزد ما آمد و در انتخابات شرکت کرد و سپس به اردکان بازگشت. ساعت 8 صبح روز بعد که 31 خردادماه بود مادر و مادربزرگم برای شستن ظرف ها به چشمه روستا رفتند و مهری را نیز همراه خود بردند اما یک ساعت بعد وقتی کار مادرم تمام شد با نگاه کردن به دور و اطرافش فهمید اثری از خواهرم نیست. از آنجا که خانه یکی از اقوام درست روبه روی چشمه واقع شده بود و همگی ما زیاد به آنجا می رفتیم مادرم تصور کرد مهری نیز به آن خانه رفته است، به همین دلیل خودش به سمت منزل مان به راه افتاد و از مادربزرگم خواست دنبال مهری برود و وی را به خانه بازگرداند.
مهری ناپدید شد
حدود 15 دقیقه پس از آنکه مادر مهری چشمه را ترک کرد مادربزرگ دختر سه ساله هراسان و نگران نزد وی مراجعه کرد و گفت؛ مهری در خانه روبه روی چشمه حضور نداشته و به طرز مرموزی ناپدید شده است. اعضای خانواده دختر خردسال که به شدت نگران او شده بودند بلافاصله جست وجوی خود برای یافتن مهری را آغاز کردند اما هیچ ردی از وی به دست نیاوردند.
خواهر مهری می گوید؛ در آن روستا علاوه بر چشمه یک استخر آب و یک چاه وجود داشت. خواهرم در چشمه نیفتاده و گشتن استخر آب نیز بی فایده بود. سه روز بعد از ناپدید شدن مهری در حالی که همه فکر می کردند ممکن است او به چاه افتاده باشد دایی مان به داخل چاه رفت اما باز هم اثری از او پیدا نشد. پس از بی ثمر ماندن تلاش ها برای پیدا کردن دختر گمشده خانواده وی به پاسگاهی که در یک روستای دیگر در 6 کیلومتری محل واقع شده بود، رفتند و ماموران را در جریان قرار دادند. از سویی پدر مهری نیز از واقعه مطلع شد و خودش را به روستای مزرعه ضیایی رساند.
کودک ربایی
با وجود تلاش زیاد ماموران پاسگاه و پرس وجو از اهالی روستا باز هم سرنخی از این ماجرای مرموز به دست نیامد و خانواده مهری فقط با این احتمال روبه رو شدند که دختر خردسال ربوده شده باشد.
فاطمه در این باره می گوید؛ روستای مزرعه ضیایی با جاده فقط یک کیلومتر فاصله داشت و کامیون های حامل زغال سنگ که از طبس عازم اصفهان می شدند از این مسیر عبور می کردند، به همین خاطر پدرم احتمال داد مهری توسط رانندگان ربوده شده باشد.
سرانجام پدر مهری که برای در آغوش کشیدن دوباره فرزندش بی تابی می کرد راهی طبس شد و پس از پرس وجو از مسوولان معادن زغال سنگ پی برد که روز حادثه فقط یک کامیون طبس را به مقصد اصفهان ترک و از نزدیکی روستای مزرعه ضیایی عبور کرده است. پدر مهری پس از آنکه شماره پلاک این کامیون را به دست آورد جست وجوهایش را برای یافتن وی آغاز کرد و بالاخره این مرد را پیدا کرد.
خواهر بزرگ مهری در این باره توضیح می دهد؛ مرد راننده که دقیقاً یادم نیست خانه اش در تهران بود یا خرم آباد خودش متاهل و صاحب چهار فرزند بود. با این وجود پدرم به وی مظنون بود و به همین دلیل علیه آن مرد شکایت کرد و مرد راننده چند روزی را در بازداشت ماند ولی از آنجا که او منکر کودک ربایی بود و مدرکی نیز علیه وی وجود نداشت بالاخره آزاد شد و این مرحله از جست وجوها هم ناتمام باقی ماند.
سرنخی تازه
50 روز پس از این حادثه در حالی که خانواده مهری همچنان چشم انتظار کودک خود بودند سرنخی از این ماجرا به دست آمد که خانواده دختر سه ساله را بار دیگر امیدوار کرد. مردی چوپان در روستایی در 6 کیلومتری مزرعه ضیایی هنگامی که گله اش را به چرا برده بود در لابه لای بوته های خار پیراهن نو دخترانه یی را پیدا کرد و از آنجا که در جریان ماجرای ناپدید شدن مهری قرار داشت با این احتمال که پیراهن متعلق به این کودک باشد آن را به خانواده وی تحویل داد و والدین مهری پس از دیدن پیراهن بلافاصله آن را شناسایی کردند.
فاطمه می گوید؛ مادرم آن پیراهن را به تازگی برای خواهرم دوخته و هنگام ناپدید شدن مهری همان لباس تنش بود. به همین خاطر احتمال دادیم که مرد چوپان از سرنوشت خواهرم خبر دارد و در نهایت پدرم علیه وی شکایت کرد. آن مرد نیز چند روزی را در بازداشت ماند اما می گفت فقط پیراهن را پیدا کرده و هرگز مهری را مشاهده نکرده است و در نهایت نیز آزاد شد.
از سویی از آنجا که روی پیراهن آثار پارگی یا آفتاب زدگی وجود نداشت این فرضیه که مهری طعمه حیوانات درنده شده یا بر اثر سرگردانی در بیابان جان باخته باشد نیز کاملاً مردود تشخیص داده و پیراهن کشف شده به گرهی تازه در این پرونده مبدل شد.
در شرایطی که تمامی راه ها برای یافتن کودک مفقود شده به بن بست رسیده بود پدر مهری روز چهارم تیرماه همان سال با چاپ یک آگهی در روزنامه کیهان از مردم برای یافتن فرزندش درخواست کمک کرد.
در این آگهی آمده بود؛ «دختر بچه یی سه ساله به نام مریم رفیعی فرزند حبیب الله رفیعی در 6 کیلومتری خرانق یزد (مزرعه ضیایی) روز شنبه 31/3/54 گم شده و تا به حال اطلاعی از او در دست نیست. بدین وسیله از کسانی که اطلاعی از وی دارند خواهشمندیم به آدرس اردکان یزد، بیمارستان ضیایی به آقای احمد بیطرف اطلاع دهند.»
چاپ این آگهی نیز نتوانست گره گشا باشد و همچنان سرنوشت مهری در هاله یی از ابهام قرار داشت.
امید دوباره
سرانجام 10 سال پس از این ماجرا پدر مهری مطلع شد زوجی در مشهد دختربچه یی را به فرزندی پذیرفته اند که احتمال دارد همان مهری باشد. پدر کودک گمشده بلافاصله راهی مشهد شد و با شکایت علیه آن خانواده درخواست کرد درخصوص هویت دخترخوانده زوج جوان تحقیق شود. برگزاری چند جلسه دادگاه هیچ کمکی به حل این معما نکرد و بالاخره روزی که قرار بود آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شود زوج مشهدی از حضور در دادگاه امتناع کردند و این مساله فرضیه پدر مهری را قوت بخشید اما چندی بعد زن و شوهر جوان با مراجعه به دادگاه مدارکی ارائه دادند که نشان می داد دخترخوانده آنها از دوران شیرخوارگی در یک پرورشگاه زندگی می کرده و آن دو هنگامی که دختربچه دو ساله بوده وی را به فرزندی پذیرفته اند. با ارائه این مدارک آخرین امید خانواده رفیعی نیز از بین رفت و بعد از آن دیگر هرگز ردپایی از مهری به دست نیامد. خواهر دختر ناپدیدشده می گوید؛ من اکنون می خواهم تلاشم را برای پیدا کردن خواهرم به کار گیرم. در این سال ها اتفاقات زیادی رخ داده، ما سه سال بعد از گمشدن مهری صاحب برادری دیگر شدیم و پدرم نیز یک سال پیش فوت شد و اکنون از اتفاق های آن سال اطلاعات زیادی نداریم. فقط من می دانم خواهرم در پهلوی چپ یا راست یک ماه گرفتگی داشت و چهار ماه پیش از حادثه مچ دستش سوخته و آثار سوختگی تا روز 31 خرداد 54 نیز مشهود بود و من و مادرم اکنون امید داریم بتوانیم پس از 32 سال مهری را پیدا کنیم.
افرادی که از سرنوشت این دختر اطلاعی دارند می توانند با گروه حوادث روزنامه اعتماد به شماره 22885977 تماس بگیرند.

به گزارش خبرنگار ما دختر ناپدید شده که نام مریم در شناسنامه اش ثبت شده اما اعضای خانواده او را مهری خطاب می کردند، خرداد سال 54 هنگامی که سه سال بیشتر نداشت در روستایی در استان یزد ناپدید شد و با وجود جست وجوهای گسترده خانواده دختر خردسال هیچ ردی از او به دست نیامد. اکنون پس از گذشت 32 سال از این حادثه خواهر بزرگ مهری تصمیم گرفته است تلاش های تازه یی را برای یافتن خواهر گمشده اش آغاز کند.
خانواده 6 نفره
مهری در خانواده یی شش نفره در اردکان یزد زندگی می کرد. او که کوچک ترین فرزند خانواده بود دو خواهر و یک برادر بزرگ تر از خود داشت که اکنون 37 تا 41 ساله هستند. اعضای این خانواده هر سال با گرم شدن هوا برای تفریح و استراحت به روستایی به نام روستای مزرعه ضیایی واقع در 80 کیلومتری اردکان سفر می کردند تا اینکه سرانجام در یکی از سفرها در خرداد سال 54 واقعه یی تلخ به وقوع پیوست.
فاطمه - خواهر 40 ساله مهری - در این خصوص می گوید؛ یادم است بعدازظهر سه شنبه یی در خردادماه سال 54 خانوادگی به روستای مزرعه ضیایی رفتیم. البته پدرم همراه ما نبود و قرار بود ما چند هفته یی را در روستا بمانیم. جمعه همان هفته که اتفاقاً روز انتخابات مجلس بود پدرم نیز نزد ما آمد و در انتخابات شرکت کرد و سپس به اردکان بازگشت. ساعت 8 صبح روز بعد که 31 خردادماه بود مادر و مادربزرگم برای شستن ظرف ها به چشمه روستا رفتند و مهری را نیز همراه خود بردند اما یک ساعت بعد وقتی کار مادرم تمام شد با نگاه کردن به دور و اطرافش فهمید اثری از خواهرم نیست. از آنجا که خانه یکی از اقوام درست روبه روی چشمه واقع شده بود و همگی ما زیاد به آنجا می رفتیم مادرم تصور کرد مهری نیز به آن خانه رفته است، به همین دلیل خودش به سمت منزل مان به راه افتاد و از مادربزرگم خواست دنبال مهری برود و وی را به خانه بازگرداند.
مهری ناپدید شد
حدود 15 دقیقه پس از آنکه مادر مهری چشمه را ترک کرد مادربزرگ دختر سه ساله هراسان و نگران نزد وی مراجعه کرد و گفت؛ مهری در خانه روبه روی چشمه حضور نداشته و به طرز مرموزی ناپدید شده است. اعضای خانواده دختر خردسال که به شدت نگران او شده بودند بلافاصله جست وجوی خود برای یافتن مهری را آغاز کردند اما هیچ ردی از وی به دست نیاوردند.
خواهر مهری می گوید؛ در آن روستا علاوه بر چشمه یک استخر آب و یک چاه وجود داشت. خواهرم در چشمه نیفتاده و گشتن استخر آب نیز بی فایده بود. سه روز بعد از ناپدید شدن مهری در حالی که همه فکر می کردند ممکن است او به چاه افتاده باشد دایی مان به داخل چاه رفت اما باز هم اثری از او پیدا نشد. پس از بی ثمر ماندن تلاش ها برای پیدا کردن دختر گمشده خانواده وی به پاسگاهی که در یک روستای دیگر در 6 کیلومتری محل واقع شده بود، رفتند و ماموران را در جریان قرار دادند. از سویی پدر مهری نیز از واقعه مطلع شد و خودش را به روستای مزرعه ضیایی رساند.
کودک ربایی
با وجود تلاش زیاد ماموران پاسگاه و پرس وجو از اهالی روستا باز هم سرنخی از این ماجرای مرموز به دست نیامد و خانواده مهری فقط با این احتمال روبه رو شدند که دختر خردسال ربوده شده باشد.
فاطمه در این باره می گوید؛ روستای مزرعه ضیایی با جاده فقط یک کیلومتر فاصله داشت و کامیون های حامل زغال سنگ که از طبس عازم اصفهان می شدند از این مسیر عبور می کردند، به همین خاطر پدرم احتمال داد مهری توسط رانندگان ربوده شده باشد.
سرانجام پدر مهری که برای در آغوش کشیدن دوباره فرزندش بی تابی می کرد راهی طبس شد و پس از پرس وجو از مسوولان معادن زغال سنگ پی برد که روز حادثه فقط یک کامیون طبس را به مقصد اصفهان ترک و از نزدیکی روستای مزرعه ضیایی عبور کرده است. پدر مهری پس از آنکه شماره پلاک این کامیون را به دست آورد جست وجوهایش را برای یافتن وی آغاز کرد و بالاخره این مرد را پیدا کرد.
خواهر بزرگ مهری در این باره توضیح می دهد؛ مرد راننده که دقیقاً یادم نیست خانه اش در تهران بود یا خرم آباد خودش متاهل و صاحب چهار فرزند بود. با این وجود پدرم به وی مظنون بود و به همین دلیل علیه آن مرد شکایت کرد و مرد راننده چند روزی را در بازداشت ماند ولی از آنجا که او منکر کودک ربایی بود و مدرکی نیز علیه وی وجود نداشت بالاخره آزاد شد و این مرحله از جست وجوها هم ناتمام باقی ماند.
سرنخی تازه
50 روز پس از این حادثه در حالی که خانواده مهری همچنان چشم انتظار کودک خود بودند سرنخی از این ماجرا به دست آمد که خانواده دختر سه ساله را بار دیگر امیدوار کرد. مردی چوپان در روستایی در 6 کیلومتری مزرعه ضیایی هنگامی که گله اش را به چرا برده بود در لابه لای بوته های خار پیراهن نو دخترانه یی را پیدا کرد و از آنجا که در جریان ماجرای ناپدید شدن مهری قرار داشت با این احتمال که پیراهن متعلق به این کودک باشد آن را به خانواده وی تحویل داد و والدین مهری پس از دیدن پیراهن بلافاصله آن را شناسایی کردند.
فاطمه می گوید؛ مادرم آن پیراهن را به تازگی برای خواهرم دوخته و هنگام ناپدید شدن مهری همان لباس تنش بود. به همین خاطر احتمال دادیم که مرد چوپان از سرنوشت خواهرم خبر دارد و در نهایت پدرم علیه وی شکایت کرد. آن مرد نیز چند روزی را در بازداشت ماند اما می گفت فقط پیراهن را پیدا کرده و هرگز مهری را مشاهده نکرده است و در نهایت نیز آزاد شد.
از سویی از آنجا که روی پیراهن آثار پارگی یا آفتاب زدگی وجود نداشت این فرضیه که مهری طعمه حیوانات درنده شده یا بر اثر سرگردانی در بیابان جان باخته باشد نیز کاملاً مردود تشخیص داده و پیراهن کشف شده به گرهی تازه در این پرونده مبدل شد.
در شرایطی که تمامی راه ها برای یافتن کودک مفقود شده به بن بست رسیده بود پدر مهری روز چهارم تیرماه همان سال با چاپ یک آگهی در روزنامه کیهان از مردم برای یافتن فرزندش درخواست کمک کرد.
در این آگهی آمده بود؛ «دختر بچه یی سه ساله به نام مریم رفیعی فرزند حبیب الله رفیعی در 6 کیلومتری خرانق یزد (مزرعه ضیایی) روز شنبه 31/3/54 گم شده و تا به حال اطلاعی از او در دست نیست. بدین وسیله از کسانی که اطلاعی از وی دارند خواهشمندیم به آدرس اردکان یزد، بیمارستان ضیایی به آقای احمد بیطرف اطلاع دهند.»
چاپ این آگهی نیز نتوانست گره گشا باشد و همچنان سرنوشت مهری در هاله یی از ابهام قرار داشت.
امید دوباره
سرانجام 10 سال پس از این ماجرا پدر مهری مطلع شد زوجی در مشهد دختربچه یی را به فرزندی پذیرفته اند که احتمال دارد همان مهری باشد. پدر کودک گمشده بلافاصله راهی مشهد شد و با شکایت علیه آن خانواده درخواست کرد درخصوص هویت دخترخوانده زوج جوان تحقیق شود. برگزاری چند جلسه دادگاه هیچ کمکی به حل این معما نکرد و بالاخره روزی که قرار بود آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شود زوج مشهدی از حضور در دادگاه امتناع کردند و این مساله فرضیه پدر مهری را قوت بخشید اما چندی بعد زن و شوهر جوان با مراجعه به دادگاه مدارکی ارائه دادند که نشان می داد دخترخوانده آنها از دوران شیرخوارگی در یک پرورشگاه زندگی می کرده و آن دو هنگامی که دختربچه دو ساله بوده وی را به فرزندی پذیرفته اند. با ارائه این مدارک آخرین امید خانواده رفیعی نیز از بین رفت و بعد از آن دیگر هرگز ردپایی از مهری به دست نیامد. خواهر دختر ناپدیدشده می گوید؛ من اکنون می خواهم تلاشم را برای پیدا کردن خواهرم به کار گیرم. در این سال ها اتفاقات زیادی رخ داده، ما سه سال بعد از گمشدن مهری صاحب برادری دیگر شدیم و پدرم نیز یک سال پیش فوت شد و اکنون از اتفاق های آن سال اطلاعات زیادی نداریم. فقط من می دانم خواهرم در پهلوی چپ یا راست یک ماه گرفتگی داشت و چهار ماه پیش از حادثه مچ دستش سوخته و آثار سوختگی تا روز 31 خرداد 54 نیز مشهود بود و من و مادرم اکنون امید داریم بتوانیم پس از 32 سال مهری را پیدا کنیم.
افرادی که از سرنوشت این دختر اطلاعی دارند می توانند با گروه حوادث روزنامه اعتماد به شماره 22885977 تماس بگیرند.
|