وقتی کشورهای اروپایی و حتی اعراب برای مفاخر فرهنگی ما ایرانیان پروژههای سینمایی و فرهنگی گسترده تدارک دیدهاند تنها کاری که از دست ما بر میآید ظاهرا فقط افسوس خوردن و نظاره کردن است.
امسال هشتصدمین سال تولد عارف، فیلسوف و شاعر فارسی زبان، مولانا جلال الدین محمد بلخی است. به همین مناسبت و به خاطر جهانی بودن وجهه این شاعر ایرانی، یونسکو سال 2007 را سال مولانا اعلام کرد.
در همین راستا کشورهای مختلفی برای بزرگداشت این شاعر بزرگ به تکاپو افتادند که فی نفسه رویکردی مثبت تلقی می شود. اما وقتی این رویکرد با حرکتی خزنده به سمت تصاحب ادیب ایرانی توسط کشور همسایه (ترکیه) و دیگر کشورها پیش می رود، دیگر نمی توان آن را مثبت قلمداد کرد و خوشبین بود.
قونیه مدفن مولانا
کشور ترکیه شهر قونیه را در اختیار دارد که مدفن مولانا در آنجاست همانطور که شهر بلخ محل تولد این شاعر در ایران قدیم واقع شده که امروز جزئی از خاک افغانستان است. با این وجود ترکیه با نوعی غرض ورزی عامدانه همّ خود را بر تصاحب مولوی و نوعی مال خودی کردن وی قرار داده است.
ترکیه هشتم مهرماه برابر با روز تولد مولانا را به بزرگداشت ویژه این شاعر بزرگ اختصاص داد. در این روز کشور ترکیه برگزار کننده باشکوهترین مراسم برای مولانا بود. در این مراسم که با حضور خبرنگاران ترک و خارجی به صورت زنده از تلویزیون ترکیه و هشت کشور دیگر پخش شد، 300 درویش به اجرای رقص سماع پرداختند و سفیر افغانستان در آنکارا بخش هایی از مثنوی مولانا را به فارسی خواند.
در ایران هم کنگره بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا از ششم تا دهم آبان ماه 86 در تهران، تبریز و خوی برگزار می شود. مراسمی که رویکردهای خاصی به وجوه مختلف این شاعر و عارف دارد با توجه به وجه پررنگ کردن ایرانی بودن وی.
اما واقعیت این است که ایران به عنوان یک مدعی پرقدرت و صاحب اعتبار نتوانسته با دیگر مدعیان مولانا و بسیاری از ادبای ایرانی به شیوه خودشان رقابت کرده و کاری در خور انجام دهد. هر چند برگزاری همایش، کنگره، جشن و جشنواره و ... کاری تأثیرگذار و مهم است ولی چرا با سلاح دشمن به مقابله با این حرکت ضد فرهنگی نرویم؟
چند فیلم یا مجموعه سراغ دارید که از مفاخر ایران زمین ساخته شده باشند و به نوعی موجب تثبیت اعتبار فرهنگ و هنر ایران و ایرانی شده باشند؟ جز ابوعلی سینا، ملاصدرا و احتمالاً چند نمونه انگشت شمار، جای خالی مفاخر ایرانی در فیلم ها و مجموعه ها با مجموعه هایی چون "حضرت یوسف (ع)" پر شده که سال هاست در مرحله تولید هستند.
آیا نسبت درستی در تولیداتمان بین پرداختن به نمونه های مذهبی و فرهنگی رعایت شده است؟ این در حالی است که زندگی مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و فیلسوف ایرانی، در یک پروژه سینمایی تولید مشترک ایتالیا و امارات متحده عربی به تصویر کشیده میشود. این پروژه 25 میلیون دلاری را کمپانی ایتالیایی ایستار پروداکشن با همکاری کمپانی دی ـ سون مستقر در دبی تولید میکنند که توافق نهایی در جریان برگزاری دومین جشنواره فیلم رم حاصل شد.
در چند سال اخیر به دفعات صحبت از ساخت فیلمهای سینمایی بر مبنای زندگی مولانا مطرح بوده که 800 سال پس از مرگ همچنان یکی از محبوبترین چهرههای تصوف در دنیاست. تصمیم کمپانی دی ـ سون برای ساخت فیلمی از زندگی او بخشی از یک استراتژی است که برابر با آن امارات قصد دارد خود را به عنوان لوکیشنی جدید برای ساخت پروژههای سینمایی در خلیج فارس مطرح کند. قرار است بخشهایی از فیلم در ترکیه فیلمبرداری شود و یونسکو نیز حمایت خود را از آن اعلام کرده است.
حالا اقدامات ایران با انتشار تمبر یادبود مولانا با طراحی استاد فرشچیان، اختصاص بخش هایی در جشنواره هایی چون سینما حقیقت به مولانا و ... چقدر وجه جهانی داشته و قابلیت برابری با چنین پروژه هایی را دارد؟ چندی پیش صحبت از این بود که ترکیه هم قصد ساخت فیلمی بین المللی از این شاعر ایرانی را دارد و به این ترتیب حساب کنید چند قدم از تصاحب کنندگان مفاخر فرهنگی کشورمان عقب هستیم؟
وقتی سه سال پیش عبداللطیف سالازار فیلمساز انگلیسی با مستند "غزالی: کیمیاگر سعادت" درباره امام محمد غزالی در جشنواره فیلم فجر شرکت کرد، هنوز چنین تحرکاتی برای ما قابل لمس نبود و به صرف توجه غربیان به مفاخر، ادبا و علمای کشورمان به قضیه نگاه کردیم. وقتی هم فیلمساز زن کشورمان به جای پرسش از سالازار درباره علت توجه به غزالی، تلاش کرد سانسور شدن فیلم خود را به گوش او برساند (که لابد مسئلهای مهمتر بوده)، چندان تعجب نکردیم چون به فردمحوری ایرانی عادت داریم.
مراسم بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا در ترکیه
در جایی که مسائل شخصی حرفه ای می تواند مهمتر از مسائل ملی تلقی شود، دیگر نمی توان از کشور ترکیه توقع داشت در این آشفته بازار و بی سر و سامانی موجود، خیال مال خود کردن مولوی را در سر نداشته باشد هر چند همه اشعار این شاعر بزرگ به فارسی سروده شده است.
با توجه به موفق بودن عملیات کشور ترکیه در پروژه مولوی، مسئولان فرهنگی این کشور در اقدامی جدید قصد تصاحب شمس تبریزی را هم کرده اند. در آستانه برگزاری کنگره بزرگداشت مولانا و شمس تبریز در خوی و تبریز، شاخک های حسی این کشور برانگیخته شده و مدعی شده اند مقبره شمس نیز در قونیه است.
در حالی که برج شمس تبریزی که بر اساس سوابق به جا مانده تاریخی و نقل قول تعدادی از مورخان و تأیید دانشمندان ایرانی، مدفن شمس تبریز در شهر خوی است. معلوم نیست بعد از شمس، تیر پیکان کشورهای مدعی به طرف کدام چهره فرهنگی ایرانی نشانه می رود و ما برای بی اثر کردن چنین رویکردهای مشابهی چه در چنته داریم؟
|
|