محاکمه افسر پلیس به اتهام قتل عمد یک جوان به جرم روزه خواری

محاکمه افسر پلیس به اتهام قتل عمد یک جوان به جرم روزه خواری
افسر نیروی انتظامی که با شلیک گلوله های پی در پی جوانی را که به اتهام روزه خواری تحت تعقیب قرار گرفته، به قتل رسانده بود پس از پایان جلسه محاکمه اش در دادگاه کیفری استان تهران از سوی قضات عالی جنایی به اتهام قتل عمد بازداشت شد.

به گزارش خبرنگار ما، صفر خاکی نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه پشت تریبون سالن اجتماعات دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت تا علیه افسر پلیس اقامه دعوا کند. وی در تشریح کیفرخواست گفت؛ 23 مهرماه سال 84 به ماموران بازرسی ناجا خبر دادند، یکی از افسران گشت در خیابان عارف واقع در محدوده کلانتری 132 نبرد جوانی را به نام مصطفی به قتل رسانده است. مطابق تحقیقات صورت گرفته مشخص شد این جوان مظنون به روزه خواری بود و محسن افسر نیروی انتظامی به محض مشاهده مصطفی به تعقیب پسر جوان پرداخت و با قنداق به سر وی زد سپس مقتول اقدام به فرار کرد و در حین فرار در دو مرحله با افسر نیروی انتظامی درگیر شد. در آخرین مرحله محسن با شلیک گلوله های پی درپی به نقاط حساس بدن مصطفی را از پای درآورد. خاکی افزود؛ با توجه به مرگ مصطفی، پرونده در اختیار بهروز هنرمند بازپرس کشیک ویژه قتل قرار گرفت و پزشکی قانونی نیز شلیک 6 گلوله به بدن مقتول را تایید کرد. متخصصان اسلحه شناسی نیز تایید کردند که گلوله ها از سلاح افسر پلیس شلیک شده و در جریان تیراندازی از قوانین استفاده از سلاح سرپیچی شده است. با توجه به اینکه بازپرس هنرمند مرگ مصطفی را قتل غیرعمد تشخیص داده بود و این مساله باعث اختلاف بین بازپرس و اینجانب به عنوان دادیار اظهارنظر و نماینده دادستان تهران شد، مطابق قانون پرونده به شعبه 1023 دادگاه عمومی فرستاده شد و نهایتاً عمل متهم به قتل عمد تشخیص داده شد و اکنون به عنوان نماینده دادستان تهران تقاضای مجازات متهم را دارم. در ادامه قاضی عزیزمحمدی - رئیس دادگاه - ضمن تبریک هفته نیروی انتظامی به پرسنل پلیس اعلام کرد مصادف شدن این محاکمه که یک افسر نیروی انتظامی متهم آن است با اولین روز هفته نیروی انتظامی کاملاً اتفاقی بوده است، ما برای همه کسانی که امنیت کشور را تامین می کنند احترام قائل هستیم و هفته نیروی انتظامی را تبریک می گوییم. در این هنگام اولیای دم مقتول در جایگاه حاضر شدند و تقاضای قصاص متهم را مطرح کردند. وقتی قاضی عزیزمحمدی از پدر متهم پرسید، چرا مصطفی روز حادثه از دست پلیس فرار کرده، گفت؛ پسرم نه سابقه دار بود و نه هیچ جرمی مرتکب شده بود و من نمی دانم به چه دلیل فرار کرده است.

سپس جواد، پسر جوانی که روز حادثه به عنوان سرباز وظیفه همراه افسر متهم به قتل بود در جایگاه شهود قرار گرفت و پس از قسم خوردن گفت؛ من و محسن در حال گشت زنی بودیم که پلیس 110 یک مورد مشکوک را اعلام کرد. من راننده ماشین گشت بودم و به اتفاق محسن به آدرس اعلام شده رفتیم. محسن از ماشین پیاده شد و به سمت خودروی مقتول رفت و مدارک او را خواست، اما مقتول امتناع کرد، جر و بحثی بین آنها پیش آمد، محسن گاز اشک آور به داخل ماشین جوان مظنون پاشید. اما مصطفی فرار کرد. سپس محسن دستور ایست داد و بعد سه تیر هوایی شلیک کرد، اما مصطفی همچنان به فرار خود ادامه داد. نزدیک خیابان عارف پشت ترافیک گیر افتاد و ما به او رسیدیم. محسن دوباره پیاده شد و به سمت ماشین مصطفی رفت، همین که سلاح را به سمت مصطفی گرفت، او دست محسن را پیچاند و در یک لحظه او را خلع سلاح کرد، دو بار هم ماشه را چکاند. من با باتوم چند ضربه به دستش زدم تا اسلحه را رها کند، در همین حین او دوباره فرار کرد، در حال تعقیب و گریز وارد خیابان عارف شدیم. محسن دوباره دستور ایست داد، من داخل ماشین بودم و ندیدم که چه اتفاقی افتاد، فقط بعد از دستور ایست به لاستیک ماشین شلیک کرد و بعد هم به سمت ماشین رفت و چند گلوله به داخل خودرو شلیک کرد. از صحنه یی که دیدم به شدت ترسیده بودم به همین خاطر کمی عصبی شدم و در نهایت مصطفی را که مجروح شده بود به بیمارستان رساندم و بعد هم سر خدمتم برگشتم. در این هنگام قاضی دادگاه از شاهد پرسید مسائلی که اکنون تعریف کردی با آنچه قبلاً گفتی تفاوت دارد و تعداد تیرهای شلیک شده با آنچه در پرونده ذکر شده فرق می کند؛ در این باره چه می گویی؟ جواد توضیح داد؛ حقیقت آن است که حالا می گویم و من هیچ دروغی نگفته ام، تمام این وقایع جلوی چشم من اتفاق افتاد و من واقعاً نمی دانم برای چه مصطفی فرار می کرد. هرچند پزشکی قانونی شلیک شش گلوله را در بدن مقتول تایید کرده اما من فقط صدای شلیک 4 گلوله را شنیدم. سپس شاهد دیگری که یک زن جوان بود به جایگاه احضار شد. وی گفت؛ من در آشپزخانه مشغول آشپزی بودم که از پنجره صدای ایست پلیس را شنیدم، پشت سر آن صدای شلیک تیر هوایی هم به گوش رسید و بعد صدای شلیک اولین گلوله به داخل ماشین را شنیدم. وقتی بیرون رفتم دو یا سه شلیک دیگر را هم دیدم اما شش شلیک نبود.

قاضی عزیزمحمدی در ادامه متهم را فراخواند تا در برابر اتهام قتل عمد از خود دفاع کند. وی گفت؛ قبول دارم که مصطفی با شلیک گلوله های من به قتل رسیده است، اما من در حین انجام وظیفه بودم و قانون استفاده از سلاح را هم رعایت کردم. روز حادثه من در حال گشت زنی بودم و جواد سرباز وظیفه به عنوان راننده همراهم بود. در حین انجام وظیفه مرکز 110 به ما اعلام کرد پسر جوانی به طرزی مرموز خانه های مردم را زیر نظر گرفته است. پس از اعلام این مرکز ما به سمت محل حرکت کردیم، چون در آنجا یک پارک بود که مکان تجمع خلافکاران بود من به راننده لندرور که همان مصطفی بود نزدیک شدم و مدارک شناسایی اش را خواستم، او به من گفت مگر تو مامور راهنمایی و رانندگی هستی که مدارک ماشین را می خواهی؟ من توضیح دادم که پلیس هستم و ماشین گشت هم همراه من است. در این لحظه متوجه شدم پسر جوان دنده ماشین را عوض کرد؛ به سمت شاگرد رفتم که سوار ماشین شوم اما او یکدفعه دنده عقب رفت، من در همان حین مقداری گاز فلفل به داخل ماشین پاشیدم، اما مصطفی فرار کرد. سپس دستور ایست دادم و تیر هوایی زدم و بعد هم سوار ماشین شدم و به تعقیب مصطفی پرداختم. در حین تعقیب و گریز لندرور از حوزه استحفاظی من خارج شد. برای همین موضوع را به 110 اعلام کردم اما دستور ادامه تعقیب را دادند و اعلام کردند تا دقایقی دیگر نیروی کمکی می فرستند.

این ستوان پلیس ادامه داد؛ در حال تعقیب و گریز لندرور پشت ترافیک گیر کرد، من پیاده شدم و سلاح را به سمتش گرفتم و خواستم پیاده شود، اما در یک آن غافلگیر شدم، مصطفی دستم را پیچاند و مرا خلع سلاح کرد، همین طور که با او درگیر بودم سرباز وظیفه، جواد، آمد و چند ضربه با باتوم به دستش کوبید و مصطفی سلاح را رها کرد، در همین حین بار ترافیک روان شد و لندرور به حرکت درآمد، من دوباره از مرکز 110 کسب تکلیف کردم که باز هم دستور ادامه تعقیب داده شد، به دنبال لندرور وارد خیابان عارف شدم، چون سابقه یک بار خلع سلاح شدن را داشتم به محض توقف مجدد خودروی متهم سریع از ماشین پیاده شدم و دستور ایست دادم و بعد هم یک تیر هوایی شلیک کردم، در این هنگام به سمت شاگرد لندرور رفتم و سلاح را به سمت مصطفی گرفتم، می دانستم اگر این بار مرا خلع سلاح کند، همه بچه های مدرسه و خودم در خطر خواهیم بود، به همین خاطر خیلی احتیاط می کردم. یکدفعه دستش را به زیر صندلی برد، فکر کردم می خواهد سلاح بیرون بیاورد به همین خاطر شلیک کردم، در همین حین به سمت لوله سلاح من آمد، دیگر مطمئن شدم می خواهد سلاح را بگیرد و دوباره چند تیر دیگر شلیک کردم، وقتی دیدم عقب رفت، به سمت در راننده رفتم. مصطفی خودش در را باز کرد و بیرون آمد، در این لحظه به سمت من آمد و گفت «می کشمت»، من هم دوباره گاز اشک آور فلفل را به صورتش زدم. بعد همه ماشین را گشتم و چیزی پیدا نکردم.

قاضی دادگاه سپس پرسید رئیس کلانتری نبرد اعلام کرده شکایت اولیه از مصطفی به خاطر روزه خواری بوده است، ما در قانون جرمی به نام روزه خواری نداریم مگر اینکه به فتوا استناد شود. چطور به آن جوان حمله کردی؟ متهم پاسخ داد حرف های رئیس کلانتری را قبول ندارم، به من گفته بودند او خانه های مردم را زیر نظر دارد. قاضی سپس پرسید مرکز 110 هم در گزارش خود آورده به شما جرم روزه خواری را اعلام کرده و گفته دو جوان در پارک سیگار می کشند، در حالی که به راننده لندرور اشاره نکرده است. افسر پلیس ادامه داد؛ این موضوع را قبول ندارم، به من راننده لندرور را به عنوان مظنون اعلام کردند و در گزارش بازرسی هم این مساله آمده است. اگر مصطفی فرار نمی کرد من کاری با او نداشتم، چون فرار کرد و حتی مرا یک بار خلع سلاح کرد، مطمئن شدم او کاری کرده است.

متهم ادامه داد؛ من به مقتول فقط 4 گلوله شلیک کردم و شاهدان هم این مساله را تایید کردند، من نمی دانم چرا پزشکی قانونی تعداد گلوله ها را 6 تیر اعلام کرده است. محسن به عنوان آخرین دفاع گفت؛ من مطابق قانون استفاده از سلاح از سلاحم استفاده کردم و هیچ خطایی نداشتم و فقط به وظیفه ام عمل کردم. به خاطر اتفاقی که افتاده به اولیای دم تسلیت می گویم و متاسفم. من یک پلیس هستم و باید از جان مردم محافظت کنم. اگر به سمت مصطفی شلیک نمی کردم و او مرا خلع سلاح می کرد جان دختران دبستانی به خطر می افتاد. پس از پایان جلسه محاکمه 5 قاضی شعبه 71 (سالاری، معتمدی، سلیمانی، عزیزمحمدی و رحیمی) وارد شور شدند و با اکثریت آرا محسن را به اتهام قتل عمد بازداشت کردند.
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.