1
بی شک یافتن شریک زندگی مناسب یکی از مهمترین چالش های جوانان ایرانی در خارج از کشور به شمار می آید و به خصوص برای جوانانی که سالهای متمادی در خارج از ایران سکنی گزیده اند و یا در خارج از ایران متولد شده اند، این مشکل ملموس تر است. در همین زمینه میزگردی در شهر سیدنی استرالیا با حضور هشت دختر و پسر ایرانی برگزار شد و نظرات و مشکلات فرا روی آنان پیرامون موضوع ازدواج به بحث گذاشته شد.
بیتا: ایرانی حق ایرانی است
وقتی از بیتا می پرسم که آیا دخترهای ایرانی خارج از کشور اهل ازدواج هستند، در جواب می گوید که در فرهنگ ایرانی تمام دخترها، به غیر از آن دسته که تمایلات همجنس گرایانه دارند اهل ازدواج هستند، "ولی متاسفانه با تداخل فرهنگی که در حال حاضر وجود دارد، یک مقدار دخترها گیج شده اند. ولی فکر می کنم تمام دخترها از زمانی که کوچک بوده اند خودشان را درلباس سفید عروسی دیده اند."
بیتا معتقد است که هویت زن ایرانی در خارج از کشور متفاوت است و در این خصوص می گوید: "بالطبع زنان ایرانی در خارج از کشور، آزادی و استقلال بیشتری دارند و این موضوع، مهم ترین ویژگی آنان است. زنان در خارج از کشور، فشارهای خانوادگی و فرهنگی کمتری را احساس می کنند و به نسبت از حق انتخاب بیشتری برخوردار هستند."
بیتا در پاسخ به این سئوال که آیا پیدا کردن شوهر در استرالیا سخت است یا نه، می گوید: "از دیدگاه شخصی، برای کسانی همچون من سخت است، چون ما مسلمان زاده هایی هستیم که مسیحی شده ایم و مشکل کمبود همسران را حس می کنیم و به خاطر مسائل مذهبی، ما با مسلمانها نمی توانیم رابطه داشته باشیم، چون آنان دائم ازما سئوال می کنند که چرا مسیحی شده ایم."
وقتی از بیتا می پرسم که نقش مذهب برای او تا چه اندازه در ازدواج مهم است می گوید: "تصمیمی است که گرفته ایم، که نمی خواهیم مسلمان باشیم و مسیحی شدیم. دوست داریم شریک زندگی امان و کسی که می خواهیم مابقی زندگی مان را در کنارش باشیم، همراه ما باشد و وقتی به کلیسا می رویم نگوید که من مسلمانم و می خواهم در خانه بمانم. من دوست دارم که این جدایی ها در زندگی مشترک نباشد."
بیتا اعتراف می کند که تلاش های زیادی برای پیدا کردن همسر کرده است و با خنده می گوید: "الان آن دوره ای نیست که دختر در خانه بنشیند و زن همسایه، مادر او را در حمام سر خیابان ببیند و بعد تق تق به در خانه بزند و بگوید من به خواستگاری دختر بلوری و خوشگل شما برای پسرم آمده ام. من چون هدفم این بوده که شریک زندگی ام مسیحی باشد، با افرادی از طریق اجتماع مسیحیان آشنا شدم و به انگلستان رفتم ولی در آنجا نتوانستم همسر ایده آلم را پیدا کنم. چون وقتی شما در استرالیا باشید و فرد در یک کشور دیگر زندگی کند، تفاوت هایی وجود دارد که شما نمی توانید از فاصله دور او را بشناسید." و با قهقهه ادامه می دهد :" یک بارهم به همین منظور به آمریکا رفتم."
ایرانی حق ایرانی است
بیتا معتقد است که پول، زندگی را آسان می کند ولی آرامش چیزی است که با پول نمی توان آن را خرید. برای بیتا داشتن پول ملاک نیست و بیشتر مسیحی بودن همسر آینده اش مهم است. وقتی از او می پرسم که آیا باید شریک زندگیت حتماً ایرانی مسیحی باشد و و یا اینکه ملیت فرد برایت مهم نیست، در پاسخ می گوید: "انتخاب همسر از فرهنگ ها و ملیت های دیگر که در استرالیا آسان است. اما به نظر من، ایرانی فقط حق ایرانی است. حیف است که ما ایرانیان با غیرایرانیان وصلت کنیم." و سپس با صدای بلند می خندد.
برای بیتا گذشته همسر آینده اش مهم نیست و در این باره می گوید: "وقتی شما زندگی مشترک را شروع می کنید در نقطه صفر هستید. هر دو با هم شروع می کنید و زندگی را می سازید و به جلو حرکت می کنید. من شخصاً کسی نیستم که درباره گذشته انسانها قضاوت کنم. زندگی گذشته هر شخص مربوط به خودش است. هر شخصی نسبت به اعمال و رفتار خودش در برابر خدا پاسخگوست. تا جایی که همسرم صداقت دارد و زیر آبی نمی رود من او را همانطور که هست می پذیرم."
بیتا پس از عذرخواهی از افراد حاضر در میزگرد با خنده ادامه می دهد: "اصولاً مردان ایرانی زیر آبی می روند و متاسفانه عادت خیلی بد خانم های ایرانی این است که همیشه می خواهند در زندگی گذشته همسرشان دقیق شوند و همه چیز را بدانند. به نظر من خانم ها ایرانی جز اینکه خودشان را آزار دهند چیزی عایدشان نمی شود. گذشته هر چه بوده تمام شده و الان شما همه کس در زندگی همسرتان هستید."
بیتا در پاسخ به این سئوال که اگر همسر آینده تان در شروع زندگی با شما به توافقاتی رسید و بعد از یکسال به شما گفت که باید، به عنوان مثال، در خانه بمانی و قورمه سبزی درست کنی چه عکس العملی نشان می دهی، با خنده می گوید: "البته من اول شرطم را می گذارم که آشپزی بلد نیستم و توقع قورمه سبزی از قبل رد است."
و سپس با لحنی جدی تر ادامه می دهد: "به نظرمن، دو نفر با هم ازدواج می کنند که تکمیل شوند و در این فرآیند، آرامش اولین اصل زندگی در فرد است. اگر من ببینم که از لحاظ مالی تامین هستم، حالا اگر در خانه بنشینم و شش ماه فشار کار به همسرم بیاید و نتواند به عنوان مثال، از پس وام خانه بر آید، به طور خود کار به من می گوید: بیتا جان بلند شو سرکار برو و دیگر دعوا خاتمه می یابد."
بیتا از همسر آینده اش انتظاری ندارد چون نمی خواهد که اگر انتظاراتش برآورده نشد به قول خودش " تو ذوقش بخورد" ، اما قبول دارد که بعضی از دخترهای ایرانی ازدواج را در استرالیا سخت می گیرند و در این باره می گوید: "اینجا دخترها از موقعیت بهتری برخوردار هستند و به طبع همین شرایط، سخت گیرتر هم می شوند. من خودم در استرالیا دیده ام که دخترهای ایرانی وضعیت شق القمری را برای ازدواج می گذارند و چون قانون و محیط اجتماعی از آنها حمایت می کند، خوب می گویند چرا شرایط را سخت نگذاریم؟"
و ادامه می دهد: "حتی به جرات می گویم که بین دوستانی که من داشتم و دارم دخترهایی که می گفتند ساده هستند و سخت گیری ندارند، در مرحله عمل جور دیگری بوده ا ند. نمی دانم شاید من هم یک روز به همان اندازه آنها گناهکار شوم. الان نمی توانم بگویم."
محسن: مهریه برای من مفهومی ندارد
وقتی از او می پرسم که آیا دوست داری مادرت برایت زن پیدا کند یا خودت، در جواب می گوید:" نه مسلماً خودم. دوست دارم انتخاب با خودم باشد ولی راستش تا حالا به شکل جدی به این موضوع فکر نکرده ام."
محسن داشتن آرامش فکری را در ازدواج مهم می داند و داشتن سیرت زیبا را به ظاهر ترجیح می دهد. او می گوید: "من نمی خواهم تمام این آزادیهایی را که الان دارم را بعد از ازدواج داشته باشم و برای من آرامش فکری بعد از ادواج خیلی مهم است."
محسن معتقد است که ریشه های مشکلات ازدواج در همین درون انسانهاست و بیشتر جوانان نمی توانند از ابتدای آشنایی مطمئن شوند که چطور طرف مقابل می تواند به آنان آرامش در زندگی عطا کند. محسن می گوید: "همانطور که قدیمی ها معتقدند، ازدواج مثل یک هندوانه است که نمی توانی رنگ داخلش را پیش از قاچ کردن آن حدس بزنی. به نظر من بخشی از مشکلات بعد از ازدواج از ضمیر ناخود آگاه افراد بر می خیزد و شامل چیزهایی است که فرد از آن آگاهی ندارد و در زمان خود مشکلات سر باز می کند."
برای محسن اخلاقیات نقش مهمی درازدواج دارد و می خواهد با کسی عروسی کند که شبیه به او فکر کند. وقتی از او می پرسم که خودت چه گونه آدمی هستی در پاسخ می گوید: "من آدم مادی نیستم."
محسن راجع به این سئوال که آیا گذشته همسرت برایت مهم است می گوید: "شاید الان به این سئوال نه بگویم و بگویم که مهم نیست ولی با توجه به تجربه ای که تا امروز داشتم فکر می کنم که ممکن است در آینده به زندگی گذشته همسرم برگردم و به آن نگاهی بیندازم و در آن زمان مسلماً این موضوع برای من مهم خواهد بود."
به نظر محسن، دانستن روابط قبلی در گذشته همسرش موضوعی مهم است چون ممکن است همان اشتباهات در زندگی جدید تکرار شود و بدین خاطر با دانستن آنان می توان از بروز مشکلات اجتناب کرد.
وقتی در پاسخ به این سئوال که چه عکس العملی در مقابل دروغ گفتن همسرت خواهی داشت می گوید: "دروغ زیاد مرا اذیت نمی کند، چون همه انسانها ممکن است در شرایطی قرار بگیرند که دروغ بگویند. این خاصیت انسان است و نباید با هر یک از اشتباهات، زندگی را بر هم زد."
او ادامه می دهد: "اما اگر هر روز با همسرت مشکل داشتی، اینجاست که باید ریشه یابی مشکلات را در گذشته او جستجو کنی، اما اگر سیر درستی در زندگی وجود داشته باشد و دروغی هم گفته شود زیاد مهم نیست."
محسن در پاسخ به این سئوال که مدت زمان آشنایی چقدر باید باشد می گوید: "به نظر من مهم نیست که یک ماه باشد یا ده سال. گاهی اوقات فرد پس از یک ماه آشنایی کارش به ازدواج می رسد. به نظر من، آشنایی قبل از ازدواج، خوشبختی پس از ازدواج را تضمین نمی کند."
وقتی از محسن می پرسم که آیا دختران ایرانی پس از ورود به استرالیا عوض می شوند در جواب می گوید: "مسلماً عوض می شوند، چون اینجا محیط دیگری است و شرایط متفاوتی وجود دارد، البته این موضوع فقط شامل دخترها نمی شود، بلکه پسرها هم هستند."
محسن به مهریه اعتقادی ندارد و وقتی از او می پرسم که اگر دختری شرط ازدواج را مثلاً ۱۵۰۰ سکه گذاشت چه می کنی، می گوید: "خوب نمی توانم بپردازم. مهریه برای من مفهومی ندارد و من اصلاً نمی توانم وارد یک رابطه ای شوم که مهریه در آن نقش داشته باشد."
او ادامه می دهد: "من معتقدم که اگر ازدواج مثل یک معامله باشد، من به این زودی ازدواج نکنم."
لیلا: خواستگاری در سیستم اعتقادی من نیست
لیلا در پاسخ به این سئوال که چه فاکتورهایی در انتخاب همسر برایش مهم است، می گوید: "برای من یکی اخلاق مهم است و دیگری توجه همسرم به اولویت هایی که در زندگی وجود دارد. یعنی اگر اولویت های طرف مقابل من متفاوت باشد، ازدواج به ثمری نخواهد نرسید. ازدیدگاه من اولویت ها باید مشابه باشند."
وقتی به لیلا می گویم که اخلاق چیزهایی گسترده ای را شامل می شود و دقیقاً فرد مقابل باید چه اخلاقی داشته باشد، با خنده می گوید: "اخلاقش شبیه به اخلاق من باشد. یعنی آدم منفی نباشد و مثبت فکر کند. این موضوع برای من مهم است. دیگر آنکه نگاهش به اطراف و پیرامون خود شبیه به من باشد، نه اینکه دقیقاً مثل من باشد، بلکه در کل نگاه یکسانی به زندگی وجود داشته باشد."
و درباره طرز نگاهش به دنیا توضیح می دهد: "من آدم مثبتی هستم و دوست دارم فعال باشم. به عنوان مثال کسی که همه اش دوست دارد در خانه بماند و تلویزیون نگاه کند، با اخلاق من جور نمی شود. من دوست دارم هر روز که از خواب بلند می شوم، به دنبال برنامه هایم بوده و فعال باشم. بعضی پسرها ترجیح می دهند همه روزه در خانه بمانند. البته نمی گویم که باید هر روز بیرون بود ولی در کل فعال بودن را ترجیح می دهم."
وقتی از لیلا درباره ازدواج سنتی ایرانی می پرسم می گوید: "من با اینکه پدرم عاقد رسمی در استرالیاست، ولی با ازدواج سنتی ایرانی آشنا نیستم. چون سه سال داشتم که از ایران به استرالیا آمدم و هیچ ایده ای درباره آن ندارم. من فقط ازدواج در استرالیا را دیده ام و با عروسی هایی که در اینجا صورت می گیرد آشنا هستم."
او درباره خواستگاری به سبک ایرانی با خنده می گوید: "حتی اگر پسری آمد و با پدر و مادرم درباره ازدواج با من صحبت کرد، من اصلاً نمی پذیرم، چون با سیستم اعتقادی من سازگار نیست و به این نوع ازدواج عقیده ندارم."
"من نمی گویم که این سبک خوب یا بد است، بلکه در محیطی که من بزرگ شده ام همچنین چیزی وجود نداشته و بنظر من این سبک ازدواج خیلی عجیب است، چون ممکن است فردی بگوید به به چه خانواده خوبی است و بر همین اساس بگوید که دختر این خانواده هم حتماً خوب خواهد بود. به نظر من این سبک ازدواج خیلی بی قواره است و بیشتر به فرهنگ افراد بر می گردد."
لیلا اعتقاد به ازدواج دارد و می گوید: "چیزی که برای شخصی همچون درک آن سخت و عجیب است، این موضوع است که در حالی که من اینجا بزرگ شده ام ، باز محیط خانواده بر من تاثیر داشته و بین دو فرهنگ گیر افتاده ام."
و با ذکر مثالی ادامه می دهد: "من چند سال پیش برای کار به انگلستان رفتم، و با اینکه دوست ایرانی در استرالیا زیاد ندارم، ولی بعد از نزدیک به دو سال که گذشت زنگ می زدم و دنبال رستوران ایرانی در انگلستان می گشتم و یا در آنجا به موزیک ایرانی گوش می کردم و این برای من تعجب آور بود که من چقدر ایرانی هستم، در حالی که اصلاً فکر نمی کردم که ایرانی باشم. این موضوع در رابطه عاطفی خیلی مهم است، چون ایرانی ها یک اخلاق هایی دارند که استرالیاییها ندارند و من بین دو فرهنگ مانده ام."
وقتی از لیلا می پرسم که دوست داری شوهرت ایرانی باشد یا استرالیایی می گوید: "برای من فرقی نمی کند. ولی فکر می کنم چون بیشتر زندگیم در خارج از ایران بوده، احتمالاً ایرانی نباشد. چون تعداد ایرانیهایی که من می شناسم بسیار کمتر از غیرایرانیان است."
و ادامه می دهد: "البته اتفاق افتادن این ازدواج با غیر ایرانی را از لحاظ احتمالات می گویم نه ترجیح خودم. چون من تا به حال با ایرانیان ارتباط عاطفی نداشته ام و شاید دلیلش کم بودن تعداد ایرانیان دراسترالیاست."
برای لیلا گذشته همسر آینده اش مهم نیست و وقتی از او می پرسم که اگر فرد از تو بخواهد که چند سال با هم زندگی کنید و سپس ازدواج کنید، در پاسخ می گوید: "من معتقد به این نیستم که حتماً باید به سرعت عروسی کرد. چون در این جامعه رشد یافته ام ."
مهران: من مخالف مرد سالاری هستم
وقتی از مهران می پرسم که دوست داری همسرت را از ایران انتخاب کنی یا استرالیا، در پاسخ می گوید: "البته اینجا باشد بهتر است، چون می توان شناخت بیشتری از او کسب کرد. ولی مسلماً وقتی طرف مقابل خارج از استرالیا زندگی کند، شناخت از او به همان نسبت کمتر و محدودتر می شود."
مهران فاکتورهایی را که برای ازدواج در نظر دارد، چنین بر می شمرد: "همسر آینده من باید شخصی تحصیلکرده باشد. کسی باشد که مادر خوبی برای بچه ها باشد. آدم مثبتی باشد. اگرچه هیچکس از صورت زیبا بدش نمی آید ولی من شخصاً سیرت زیبا را ترجیح می دهم. چون به نظرم هر کس هر چقدر هم زیبا باشد، پس از یک مدتی چهره اش برای فرد عادی می شود. ولی اگر سیرت زیبا نباشد، باعث رنج و ناراحتی است."
مهران تا به حال به خواستگاری نرفته ولی آنگونه که می گوید در شرایطی است که بیش از گذشته می تواند به کسی تعهد ازدواج بدهد. او درباره مشخصات ازدواج موفق چنین می گوید: "به نظرم ازدواجی موفق است که با شناخت انجام شود. البته نباید همسر آینده ام کسی عیناً با خصوصیات های فردی خودم باشد و نباید بگردم تا کسی را همچون خودم پیدا کنم. به نظرم خیلی جالب است که دختر، دیدگاه های دیگری هم داشته باشد. البته روی هم رفته به نوعی باشد که بشود با او کنار آمد و زندگی کرد."
و ادامه می دهد: "به نظرم، نباید دقیقاً طرز فکر یکسانی بین دو نفر وجود داشته باشد، چون گاهی اوقات فرد از خودش خسته می شود و خوب است که همسرت کسی باشد که از او خسته نشوی و ملال آور نباشد."
مهران دوست دارد که همسرش ایرانی باشد و وقتی نظرش را درباره مردسالاری در خانواده های ایرانی می پرسم می گوید: "من مخالف مرد سالاری هستم. من اعتقاد دارم که زن و مرد باید به هم کمک کنند و از یکدیگر حمایت به عمل آورند. من حقیقتاً معتقدم که در پشت هر مرد موفق، زنی حامی و پشتیبان وجود دارد و بر عکس این قضیه هم صادق است. در غیر این صورت، مردان و زنان نمی توانند به آنچه که می خواهند دست یابند."
مهران تفاوتهای ازدواج در ایران و استرالیا را چنین بر می شمرد: "ازدواج در ایران سنتی تر از استرالیاست و امروز در این میزگرد، من شنیدم که می گفتند دختران در ایران مادی تر هستند. به نظرم مهمترین تفاوت این است که در ایران شما نمی توانید مدتی را با فرد مورد علاقه تان سپری کنید تا او را بهتر بشناسید. اما در استرالیا خانواده های ایرانی شکیباتر هستند. از طرف دیگر، در استرالیا ایرانیان سعی می کند که از رسومات مذهبی فاصله بگیرند که شاید دلیل اینکه ایرانیان در داخل کشور نمی توانند این کار را کنند این است که بیشتر برای دیگران زندگی می کنند تا خودشان."
مهران معتقد است که گذشته دختر برای او مهم نیست، اما برای او مهم است تا بداند که همسر آینده اش در چه خانواده ای بزرگ شده، چون دختری را بیشتر دوست دارد که در یک خانواده ای با ارزش های خانوادگی والا بزرگ شده باشد. مهران ضرب المثلی را در این باره بیان می کند: "مردان و زنان خوب از خانواده های بزرگ بیرون می آیند."
وقتی از مهران می پرسم که آیا به نظرت دختران ایرانی در استرالیا اهل ازدواج هستند می گوید: "راستش برای ازدواج زیاد نگشته ام و زیاد در جامعه ایرانی نبوده ام. بیشتر زندگیم دنبال درس و کار بودم. اما فکر می کنم که اهل ازدواج هستند ولی این امکان وجود ندارد که جوانهای ایرانی در استرالیا یک جا جمع شوند و شانس این را داشته باشند که با هم آشنا شوند. چون متاسفانه جامعه ایرانی در استرالیا با هم متحد نیست و زیاد با یکدیگر خوب نیستند و این موضوع ناخود آگاه اثر مستقیم بر ازدواج بین دختران و پسران ایرانی دارد."
وقتی از مهران درباره راه حل این مسئله می پرسم می گوید:"بنظرم باید ایرانیان در استرالیا عیناً همان کاری را که هندیها در انگلستان انجام داده اند پیاده کنند. هندیهای مجرد در انگلستان هر ساله یک بار در مرکزی در لندن جمع می شوند و شروع به صحبت می کنند و با هم آشنا می شوند و پس از انتخاب زوج دلخواه خود، با او ازدواج می کنند. بنظرم ایرانیان ساکن استرالیا نیز می توانند این کار را انجام دهند.