هانیه توسلی بازیگر نقش هستی در نشست عوامل سریال «میوه ممنوعه» در خبرگزاری فارس گفت: وقتی قرار شد دراین مجموعه بازی کنم،فیلمنامهای وجود نداشت و فقط یک سیناپس بود که وقتی به مرحله اجرا رسید خیلی تغییر کرد.
وی افزود: من آن سیناپس اولیه کار را بیشتر دوست داشتم چون حداقل در آنجا هستی تکلیفش با خودش معلوم بود ولی الان ازاتفاقی که درباره هستی افتاده راضی نیستم یعنی احساس میکنم خیلی بیشتر میشد به این شخصیت پرداخت چون بازیگر یک وظیفهای دارد که بازیکند ولی دیالوگ که نمیتواند بنویسد و من با توجه به شخصیتی که برای هستی تعریف شده بود تلاش کردم که آنرا به بهترین شکل اجرا کنم.
وی در ادامه به تنهایی شخصیت هستی در مجموعه اشاره کرد و گفت:سکانسهای مربوط به تنهایی هستی را ما زیاد نمیبینیم، یا خیلی چیزهایی که درباره یک خانم مهندس است در هستی زیاد مشاهده نمیشود.من کار را ننوشتهام ولی فکر میکنم شخصیت هستی در جاهایی خلاءهایی دارد که خودم میتوانستم با اجرا آنها را پرکنم. یکی از مشکلات اصلی شخصیت هستی این است که کسی نیست که با حرف بزند. من دلم برای این دختر میسوخت و فکر میکردم یعنی این دختر حتی یک دوست ندارد که به او زنگ بزند و گاهی که خود را جای او میگذارم، میبینم که او هزار بلا به سرش میاید. با همه دعوا میکند و به فرزاد نمیتواند اعتماد کند، پدرش هم که نیست و یک مادر بزرگ پیر بیشتر ندارد که مدام به او میگوید برو ازدواج کن و هیچکس نیست که این شخصیت با او درد دل کند و در مقاطعی هستی باید با یک شخصیت حرف میزد و حدس و گمانهای خود را دوباره حاج فتوحی به او بیان میکرد.
توسلی گفت: ارتباط هستی با حاج فتوحی مشخص بود. برای هستی کارخانه مهم بود. او مهندسی است که تولید برایش اهمیت دارد و فقط میخواهد تا این کارخانه سرپا بماند و پدرش نجات پیدا کند. برای همین به پیشنهاد فرزاد گوش میکند و با حاج یونس صحبت میکند و وقتی میبیند که حاج یونس شبیه پدرش است، تلاش میکند تا کارهای خود را هم پیش ببرد، ولی وقتی میبیند حاجی یک چیزیاش هست، طبیعتا تعجب میکند و نمیخواهد وارد بازی بشود.
وی افزود: هستی در جاهایی به ویژه درک عشق حاجیونس احمق شده یعنی این شخصیت نمیفهمد، گیج است و خودم از دستش عصبانی هستم. آن موقع که داشتم بازی میکردم این را حس را نمیکردم ولی حالا که کار را میبینم، این ضعف را درک میکنم. در جایی که حاج یونس به هستی میگوید گریه نکن، هر قدر بخواهی برایت چک مینویسم، هستی متوجه این علاقه میشود، ولی براساس روند قصه مجبور است که بعد از آن اینگونه فکر نکند چون کارخانهاش برایش مهمتر است نمیخواهد این شراکت به هم بخورد و میخواهد فکر کند که این مساله از ذهن حاج یونس پاک میشود و این یکی از ضعفهای شخصیت پردازی هستی است.