صاحب بی ام و قربانی عشق اتومبیلرانی پسر جوان
صاحب بی ام و قربانی عشق اتومبیلرانی پسر جوان
پسر جوانی که به خاطر عشق به ماشین، مردی را به قتل رسانده و خودروی بی ام و او را به سرقت برده بود روز گذشته در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، در ابتدای جلسه محاکمه این متهم، آرش سیفی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و در خصوص این جنایت چنین گفت؛ متهم حاضر در دادگاه جوان 27 ساله یی به نام ساسان با سوابق متعدد کیفری است که از تاریخ 8 شهریور سال گذشته به اتهام قتل عمدی مردی به نام محمد با شلیک گلوله در بازداشت به سر می برد. پلیس زمانی در جریان قتل محمد قرار گرفت که تلفنی اطلاع دادند جسد وی در خانه اش کشف شده است. بنابراین ماموران در محل حضور یافتند و متوجه شدند محمد با گلوله یی که به پشت سرش اصابت کرده به قتل رسیده است. بررسی صحنه جرم نشان داد ماشین «بی ام و»، گوشی تلفن همراه و شناسنامه مقتول به سرقت رفته است، بعد از گذشت چند روز از طریق ردیابی تلفن همراه پلیس موفق شد ساسان را شناسایی کند و آلت قتل نیز که یک کلت کمری است از خانه وی کشف شد.
وی افزود؛ با توجه به مدارک موجود در پرونده و تقاضای اولیای دم تقاضای صدور حکم قانونی برای متهم را دارم.
سپس مادر محمد در برابر قضات ایستاد و برای متهم تقاضای صدور حکم قصاص کرد. قاضی کوه کمره یی این بار از ساسان خواست به دفاع از خود بپردازد. پسر جوان گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم، اما قرار نبود که من محمد را بکشم. اصلاً او را نمی شناختم. از طریق آگهی که در روزنامه چاپ شده بود متوجه شدم که یک بی ام و را برای فروش گذاشته اند. چون به ماشین بسیار علاقه دارم برای دیدن بی ام و رفتم و با محمد قرار معامله گذاشتم، فردای آن روز به خانه وی رفتم و بعد از اینکه قولنامه نوشته شد، من محمد را با گلوله زدم، ماشینش را برداشتم و فرار کردم.ساسان ادامه داد؛ من عاشق ماشین هستم. دیوانه وار اتومبیلرانی را دوست دارم. شغلم این بود که از ساعت یک شب تا 4 صبح در ونک پارک کورس می گذاشتم و همیشه هم برنده می شدم. شرط بندی های ما از یک میلیون تا 5 میلیون تومان بود و من همیشه نفر اول بودم. از 12 سالگی ماشین سواری می کردم و در محل به خاطر دست فرمان خوبم مشهور بودم. کورس گذاشتن و ماشین سواری راهی بود برای تخلیه خودم. من تا به حال در عمرم سراغ مواد یا حتی سیگار هم نرفتم. من فقط به ماشین فکر می کردم، اما پدرم برای من ماشین نمی خرید، با اینکه وضع مالی خوبی داشتیم، اما به من می گفت باید درس بخوانی، چرا تو نباید دکتر یا مهندس شوی، مدرکی هم که حالا دارم در واقع متعلق به پدرم است و با فشارهای او این مدرک را گرفتم. وی افزود؛ برای اینکه بتوانم ماشین داشته باشم، دوبار دست به سرقت زدم، من وقتی ماشین می بینم از خود بی خود می شوم.
پسر جوان در آخرین دفاعیاتش گفت؛ از اتفاقی که افتاده پشیمان هستم و به اولیای دم تسلیت می گویم و خواهش می کنم مرا ببخشند.
پس از پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رای وارد شور شدند.